در دل موج ببین صورت ماهی، گاهی

دنیای اقتصاد دوشنبه 15 بهمن 1403 - 00:06
دنیای اقتصاد: رحیم معینی کرمانشاهی، شاعر و ترانه‌سرای نامی، 102سال پیش در چنین روزی به دنیا آمد.

او با تسلط بر غزل و ترانه، آثاری خلق کرد که هم از نظر فرم و هم از نظر محتوا کم‌نظیرند اما با‌این‌حال بیشتر به عنوان ترانه‌سرا شناخته می‌شود و بسیاری از آثار خاطره‌انگیز موسیقی ایران با سروده‌های او عجین شده‌اند.

او در طول دوران زندگی‌اش با آهنگسازان برجسته‌ای همچون محمد حیدری، علی تجویدی، همایون خرم، پرویز یاحقی و حبیب‌الله بدیعی همکاری کرد و توانست نامش را به عنوان یکی از پیشگامان ترانه نوین ایران مطرح کند.البته فعالیت‌هایش در عرصه ترانه‌سرایی باعث شد شعرهایش آن‌قدر‌ها که شایسته بود دیده نشوند.

غزل‌هایی که از او به یادگار مانده، نشان‌دهنده قدرت و تبحرش در شعر کلاسیک است.

کتاب «ای شمع‌ها بسوزید» مجموعه‌ای از شعرهای کلاسیک او را در بر گرفته که در دسترس قرار دارد. همچنین متن ترانه‌های «سنگ خارا»، «یاد کودکی»، «خواب نوشین» و «آشفته حالی» از جمله آثار ماندگار او در موسیقی ایران هستند. او بهمن سال ۱۳۰۱ متولد شد و درنهایت در سال  ۱۳۹۴ درگذشت. سه غزل از او را بخوانید.

۱

خانمان‌سوز بُوَد، آتش آهی،گاهی

ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی،گاهی

گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید

سالک بی‌خبر خفته به راهی،گاهی

قصه یوسف و آن قوم چه خوش‌پندی بود

به‌عزیزی رسد افتاده به چاهی،گاهی

هستیم سوختی از یک نظر ای اختر عشق

آتش‌افروز شود برق نگاهی،گاهی

روشنی‌بخش از آنم که بسوزم چون شمع

روسپیدی بود از بخت سیاهی،گاهی

عجبی نیست، اگر مونس یار است رقیب

بنشیند بر گل هرزه گیاهی،گاهی

چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی

دل برقصد به بر از شوق گناهی،گاهی

اشک در چشم، فریبنده‌ترت می‌بینم

در دل موج ببین صورت ماهی،گاهی

زردرویی نبود عیب،مرانم از کوی

جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی،گاهی

دارم امید که با گریه دلت نرم کنم

بهر طوفان زده سنگی است پناهی،گاهی

۲

من نگویم، که به ‌درد دل من گوش کنید

بهتر آنست که این قصه فراموش کنید

عاشقان را بگذارید بنالند همه

مصلحت نیست،که این زمزمه خاموش کنید

خون دل بود نصیبم، به‌ سر تربت من

لاله افشان به‌ طرب آمده می نوش کنید

بعد من سوگ مگیرید، نیرزد به خدا

بهر هر زردرخی، خویش سیه‌پوش کنید

غیر غم داروندارم به‌ جهان چیست مگر؟

رشک کمتر به ‌من هستی بر دوش کنید

خط بطلان به ‌سر نامه هستی بکشید

پاره این لوح سبک پایه‌ مخدوش کنید

سخن سوختگان طرح جنون می‌ریزد

عاقلان،گفته عشاق فراموش کنید

۳

بیان نامرادی‌هاست اینهایی که من گویم

همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم

شب و روزم به سوز و ساز عمر بی‌امان طی شد

گهی از ساختن نالم گهی از سوختن گویم

خدا را مهلتی ای باغبان تا زین قفس‌گاهی

برون آرم سر و حالی به مرغان چمن گویم

مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شب‌ها

غم بی‌همزبانی را برای کوهکن گویم

بگویم عاشقم بی‌همدمم دیوانه‌ام مستم

نمی‌دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم

از آن گمگشته من هم نشانی آور ای قاصد

که چون یعقوب نابینا سخن با پیرهن گویم

تو می‌آیی به بالینم ولی آن دم که در خاکم

خوش‌آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.