ناتور دشت 

الف چهارشنبه 17 بهمن 1403 - 09:00
«ناتور دشت» فیلمی به تهیه‌کنندگی مهدی فرجی و کارگردانی خوب محمدرضا خردمندان است که قصه‌ای واقعی و بدیع دارد که تم آن با بسیاری از فیلم‌های تکراری متفاوت است.

 دختربچه در مزرعه در حال بازی کردن است، چند بار پدر را صدا می‌زند تا کاردستی اورا ببیند، اما پدر اعتنایی نمی‌کند و به کار خود ادامه می‌دهد. قصه از اینجا شروع می‌شود که پدر فراغت پیدا می‌کند و به سمت دخترک می‌آید اما او نیست، و «یسنا» گم شده است. کم کم همه روستا و با ویدیویی که یکی از اهالی در اینستاگرام می‌گذارد، آدم‌های زیادی از اطراف روستا به کمک می‌آیند تا دخترک را پیدا کنند. مسأله اول روستا و آدم‌هایی که برای پیداکردن او می‌آیند، یسنا، دختر گمشده روستاست. در این لحظات، روستا مضطرب است، و بقیه قصه که فراز و نشیب و زیادی دارد و اتفاقاتی می‌افتد که بعضاً غیرقابل پیش بینی است. 
ناتور دشت در نگاهی دیگر یک فیلم روان‌شناختی است. در ادبیات روان شناسی، مادر و پدر بویژه مادر، بمنزله «پایگاه امن» برای کودک هستند. آدم‌ها در پناه پایگاه امن به آرامش می‌رسند، حتی بزرگسالان نیز وقتی پریشان می‌شوند به مادر مراجعه می‌کنند. در ناتور دشت، انتخاب دختربچه به جای پسربچه، هوشمندانه است؛ گرچه داستان واقعی این چنین بوده. یسنا وقتی قایق خود را می‌سازد چند بار پدر را صدا می‌زند تا خود را نزد پدر «خود ارزنده سازی» کند اما پدرش به او بی اعتنایی می‌‌کند و کارش را ادامه می‌دهد. وقتی کودک از پایگاه امن دور می‌شود و یا وقتی پدر، دختر خود را فراموش می‌کند، نمی‌داند که گرگ هایی در جامعه در کمین او هستند. 
 ناتوردشت این پیام را می‌دهد که به دختران خود توجه کنید و دست آن‌ها را از منبع عواطف خود و خانواده رها نکنید. در فرازی از فیلم، پدر دختر تاسف می خورد که چرا به او نگاه نکرده است. این جمله، جمله طلایی ناتور دشت است که اگر مادر یا پدر توجه خود را از فرزند خویش بردارند، معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد.
 در نظر یونگ، مادر، اصلی ترین کهن الگوی زایش و نجابت و آرامش، نزد همه انسان‌هاست. و در برخی نظریه ها دختر نیز کهن الگوی نجابت و برکت است. وقتی مادری دچار سوگ می‌شود گویی همه مادرها بمنزله «مام جامعه» دچار سوگ می‌شوند. 
 در صحنه ای زیبا درشب، تصویر هوایی دشت را می‌بینیم که آدم‌ها مشعل به دست، تکثیر شده و  همدلانه و جملگی، یسنا را صدا می‌زنند. این لحظه‌ بسیار زیباست که همه مردم به دنبال دختر روستا و گویی دختر وطن بوده و همه نگران او هستند. و زمانی که دخترک پیدا می‌شود و در آغوش پدر قرار می‌گیرد، روستا آرام می‌گیرد.
 و در پایان فیلم صحنه‌ زیبایی تصویر شده است که مادری دیگر دست دخترک خود را گرفته و سر وعده، منتظر آمدن کسی است که عاشق اوست. مادر و دختر دست در دست هم منتظر ادامه زندگی اند.
 فیلمبرداری خوب، بازی بی نقص و عالی میرسعید مولویان، بازی خوب سعید آقاخانی(با اینکه نقش کوتاهی داشت) و نیز موسیقی فیلم در کنار کارگردانی عالی محمدرضا خردمندان، فیلمی با داستان غیر تکراری و نجیب را ساخته است. به مهدی فرجی تهیه‌کننده هنرمند فیلم تبریک می‌گویم.

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.