نامه نیوز - حجت الاسلام حسین بنیادی نوشت: مصادف شدن ایام آغازین و اعیاد خجسته ماه معظم شعبان با ایام الله دهه فجر فرصت مضاعفی است تا برخی دستآوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد ملی، منطقهای و بینالمللی که در سایه تعالیم اسلامی و آموختن از سیره معصومین علیهمالسلام پرداخته شود. هدف از این نوشتار بازگو کردن بدیهیات این دستآوردها است که احیاناً برای برخی هنوز نامعلوم یا مشهود نمیباشد. نیز در این چند سطر به برخی مقدمهچینیهای موهوم و نتیجهگیریهای منفی در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی، اختصاراً پرداخته میشود و واضح است که هدف فقط تبیینی برجسته از توفیقات انقلاب است، لذا هیچگونه اتهام یا اهانتی در آن نمیباشد.
ایجاد رقابت کاذب و هدفدار میان علم و دین
مدتی است در برخی برنامههای تصویری و یا برنامههای مجازی گاه با بیانات احساسی و گاه با پوششی منطقگرایانه موضوع «رقابت کاذب میان دین و علم» مطرح میشود و سیر الفایی این سخنان محکمومیت دین در مقابل علم و یا عقبت افتادگی کشور به جهت رویکرد دینی به مباحث جاری و موضوعات مورد علاقه جامعه علمی میباشد، البته گاه کاستی و کاهشهایی در حوزه اقتصاد، فرهنگ، روابط خارجی و دیگر امور را با رویکرد سفسطهگری، نتیجه رویآوری برنامههای خرد و کلان کشور بر اساس موازین دینی صرف دانسته و متفرع بر این نگاه، ایران را ضعیف، عقب افتاده و فرسوده معرفی و برآن استدلال میکنند، استدلالهایی ضعیف بر ادعاهایی ضعیفتر.
فارغ از اینکه چنین نگرشی نه تعصب ملی و نه توجه مذهبی در آنها دیده نمیشود، در این مختصر، نقدی با نگاه موردی به این مباحث ارائه میشود.
در بعد علمی اذعان به پیشرفتها تقریبا در میان تمام گروههای فکری و فعالان سیاسی اجتماعی وجوددارد؛ شوق اکید بر دانشافزایی، فراوانی مراکز علمی و دانشگاهی، گسترش دامنهی علم آموزی در تمام امور کشور، کشف و شکوفایی استعدادها و نخبه پروری، اختراعات و ساخت مصنوعات ابداعی، وفور مقالات بینالمللی مفید، مراکز دانشبنیان، کثرت طرحهایی که جذابیت آنها برای کشورهای توسعهیافته نیز قابل توجه بلکه مقهور فنآوری دانشپایه فعالان عرصه علم و تلاقی آن با تولید میباشد و دهها موردی که نشانگر ارتقاء جایگاه علمی کشور و رشد ایدهها و ابداعاتی است که با اندکی دقت و انصاف میتوان آنها را مشاهده کرد.
رشد علمی کشور در چه فضایی ایجاد شد؟
با توجه به اجمالی که بدان اشاره شد، سوال این است که این رشد و قدرت فزاینده علمی در چه بستری مهیا و در چه فضایی شکل گرفت؟ آیا غیر از این است که این همه در فضایی که انقلاب اسلامی با تکیه بر معارف توحیدی و توجه به علم، تولید علم، تأکید بر علمآموزی و حرکت به سمت شناخت موضوعات و مسائل نوپدید و گسترش آن در میان جامعه، ایجاد کرده است.
در یک مقیاس تقابلی آیا میتوان توان و گسترش علم و فراوانی عالمان در رشتهها و بخشهای مختلف را قیاس کرد؟ و آیا اساساً اصرا بر اینکه علم از دین سبقت گرفته و دین کارآیی خود را از دست داده است، خلاف واقعیتهای موجود نمیباشد؟ و بازهم دهها سوال دیگر.
ناگفته پیداست که برخی پیشران این حرکت عظیم علمی که همان مبانی و دستورات برآمده از قران و سنت است را نمیخواهند ببینند یا نمیخواهند به حساب بیاورند.
تعجبآورتر آنکه گاه دین را در مقابل علم و مانع پیشرفت علمی میانگارند و یا با تظاهر علمی، علم را مخالف با دین و رد کننده اصل دین و آموزههای آن میشمارند و برای معارف دین کارکردی حداقلی قائل میشوند!
و اینها همه در حالی است که با هر منطق و معیاری به موضوع «دین و علم» بنگریم و بیاندیشیم این دو را در جهت نیل به اهداف توحیدی، ارتقاء جایگاه انسانی و اعتلای اجتماعی ملتها و سرزمینها مییابیم که خوشبختانه معارف دین مبین اسلام در اختیار همگان است.
به هر حال، شاید این انگاره غلط، امر جدیدی نباشد و فقط الفاظ جابجا میشوند؛ در عصر بعثت و رسالت پیامبر گرامی اسلام و بعد از آن در دوران ائمه معصومین علیهمالسلام «تقابل دین و عقل» را شعاری برای انزوای دین و زدودن دین در جامعه طرح میکردند و در برههای «تقابل دین و آزادی» و امروز «تقابل دین و علم» را با استنادات سطحی و آدرسهای گمراهکننده مطرح میکنند.
جابجایی مسائل، تحلیل نادرست و فریب افکار عمومی
انقلاب اسلامی ایران از آغاز با اهداف،آرمانها و شعارهای معلوم به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره الشریف و خواست و فداکاری ملت مؤمن شکل گرفت و تا امروز پویا و پاینده در راستای مقاصد خود حرکت نموده و البته آثار انقلاب اسلامی در جهان قابل مشاهده است؛ جمهوری اسلامی اهدافش را براساس مبانی اسلام و فطرت انسانها به صورت واضح بیان کرده و اعلام نموده «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» اصول انقلاب اسلامی میباشند، از حق، عدالت، صلح جهانی حمایت میکند و در مقابل با باطل، ظلم و تبعیض مبارزه میکند، نه به کشوری تجاوز نموده و نه به منافع دیگر کشورها طمع دارد اما در مقابل مرزها و منافع خود حساس است و قاطع عمل میکند، با استکبار، استضعاف و استعمار مبارزه میکند و خیرخواهی برای امتها را با بیانی محکم و منطقی در مجامع بینالمللی و با مسئولان کشورها مطرح کرده است.
امروز اینها نه تنها در حد شعار نیست بلکه الگویی استوار برای افراد و ملتهایی است که میان حقیقت گرایی و پوچگرایی تفاوت قائلند و فریب سرآبهای ساختگی و قطبسازیهای کاذب در جهت چپاول فرهنگ و منابع ملتها را نمیخورند و در بازی صوری مستکبرین، مقهور نمیشود.
این ایران با ایرانی که در اطاعت دیگران قرار بگیرد تفاوت ماهوی دارد و مردمانشان متمایز از دیگران میشوند، سختیهای مسیر را برای اهداف و آرمانهای خود را هم میفهمد و هم آگاهانه گامهای استوار برمیدارد، طبیعی است که ملتها لب به تحسین چنین مردمانی که تمدن و عقبهای به اندازه مجموعِ بسیاری از کشورها دارد، باز میکند حال رسانهها بگویند یا نگویند و یا خلاف واقعیتهای کشورمان را در دستور رسانهای خود قرار دهند اما از لابلای همین خلافگوییها میتوان تراز بالای فکری و فرهنگی کشور و اهالی آن را فهمید، امری که برای سران زر و زور دنیا آزار دهنده و موجب عصبانیت آنها شده.
حال آیا چنین ملت بزرگی برای جهان میشود «مساله»؟ و چنین سیر ستودنی، میشود «مشکل»؟
حیرتآور است که کسانی این سخنان را میگویند که در زمانهای زندگی میکنند که جنایات وحوش صهیونی را بالعیان مشاهده میکنند و چنان از خود تشعشعات ضعف و حقارت ایجاد میکنند که گویی در عالمی دیگر زیست میکنند.
امروز ملتها، سران جهان و حتی محاکم بینالمللی این باند بیرحم با این حجم از قصاوت را بگونهای دیگر قضاوت و محکوم میکنند، آن وقت رژیم غاصب مسأله جهان نمیشود و ایران میشود مسألهی جهان؟!
به بهانه مشکلات موجود کشور نباید اصول و ارزشهای کشور را زیر سوال برد.
نکتهای که قابل انکار نیست وجود برخی مشکلات کشور است که محسوس و رفع آنها به مطالبه عمومی تبدیل شده است که در رأس آنها وضعیت اقتصاد و مسائل پیرامونی آن است که برای حل آنها عزمی فراتر از آنچه تا کنون در ادوار دولتها بوده را میطلبد؛ استفاده از نخبگان دلسوز و متعهدین و متعصبین به خاک و کیان کشور و نقشه راه قابل اجرا برای رسیدن به شعارهای انقلاب اسلامی از جمله آنهاست.
با این حال شایسته نیست که دستآوردهای کمنظیر و بعضاً بینظیر کشور را که معمولاً همین گروه از منتقدین در حین انتقاد بر آنها اعتراف دارند را نادیده گرفت، در بحث و جدال احسن «مطلقگویی» و «سیاهنمایی» ثمرهای جز بیاعتبار کردن تمام کلام منتقدین را درپی ندارد حتی همان مقداری را که شاید حق بگویند.
نکتهای که نباید از آن غفلت نمود، تشویقها و شاد شدن برخی از داخلیها و دشمنان خارجی نسبت به سخنانی است که برای آنها «موضوعساز» و راه را برای موجسواری رسانهها و دشمنانی است که از هر سخن ناروایی که از داخل کشور شنیده شود، نهایت سوءاستفاده را میکنند.
این امر شامل کسانی نیز میشود که ظاهراً انقلابی میباشند و میگویند آنچه را که شادکننده دشمنان است و بر طبل اختلاف میکوبند، از اصول غافل و به فروع بیتفاوت اما جنجالآفرینی را خوب بلدند و منطق انقلاب و انقلابی بودن را فراموش کرده یا از اساس نابلدند، شرائط کشور را درک نمیکنند، دشمن را نشناختهاند، از معادلات جهانی تحلیلی ندارند و...
به هر صورت در زمانی که کشور بیش از هر زمانی نیاز به وحدت، اندیشهسازی در موضوعات مختلف و تلاش حداکثری دارد، سخن ناروا از هیچ کسی پسندیده نیست بلکه خواسته یا ناخواسته مجری منویات معاندین میشوند؛ فعالان سیاسی و اجتماعی بدانند اعتبار و مقبولیت آنها در «حقیقتگویی» و «خدمترسانی» به ملتی است که صبورانه و امیدوار به تحولات و رفع مشکلات و آسیبهایی است که مانع از پیشرفت کشور میشود.
بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، نسخه حرکت صحیح برای رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب و کشور است؛ رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنهای در این بیانیه با قلمی شیوا و شفاف مسیر صحیح و مأموریت افراد و گروهها در اعتلای انقلاب اسلامی را بیان نموده است که اکیداً معتقدم اگر مسئولان و متولیان و جوانان پرشور کشور فعالیتهای خود را بر این بیانیه متمرکز نمایند، رسیدن به اهداف و خواستههای جامعه قابل تحقق و امکانپذیر خواهد شد.