به گزارش مشرق، ابراهیم حاتمیکیا پس از پنج سال با موسی کلیمالله به جشنواره فجر بازگشته است. فیلمی که نهتنها روایتی سینمایی از زندگی حضرت موسی (ع) ارائه میدهد، بلکه با بهرهگیری از فناوری تولید مجازی، تلاش دارد شیوه جدیدی از فیلمسازی را به سینمای ایران معرفی کند.
ابراهیم حاتمیکیا همواره به عنوان فیلمسازی شناخته میشود که علاقهمند به آزمودن مسیرهای تازه در سینمای ایران است. در موسی کلیمالله، او علاوه بر پرداختن به داستانی حماسی و دینی، قدمی بزرگ به سمت تولید مجازی برداشته است. استفاده از LED بکگراند و تکنیکهایی که تا حدی یادآور روشهای بهکاررفته در آثاری چون The Mandalorian هستند که البته فاصله معناداری با این سبک فیلمها دارد، از تغییر رویکردی اساسی در سینمای ایران خبر میدهد. این فناوری علاوه بر کاهش هزینههای سنگین دکور، امکان بازآفرینی صحنههای عظیم تاریخی را با جزئیات بیشتر فراهم میکند. اما سؤال اینجاست که آیا این تکنیک در موسی کلیمالله توانسته به کیفیت بصری و روایت فیلم کمک کند یا صرفاً تلاشی نیمهکاره باقی مانده است؟
این فناوری که به Virtual Production (تولید مجازی) شهرت دارد، با استفاده از نمایشگرهای LED عظیم، محیطهای دیجیتال را در پسزمینه صحنه ایجاد میکند و جایگزین پرده سبز (Green Screen) شده است. پیش از ورود نمایشگرهای LED به فیلمسازی، صنعت سینما برای خلق جلوههای بصری از پرده سبز استفاده میکرد. اما این روش محدودیتهایی از جمله نیاز به نورپردازی دقیق، دشواری هماهنگسازی رنگها و نیاز به پردازش پستولید پیچیده داشت. با ظهور فناوری LED، فیلمسازان توانستند در لحظه محیطهای دیجیتالی را با دقت بالا نمایش دهند و تعامل طبیعیتری میان بازیگران و پسزمینه ایجاد کنند.
یکی از مهمترین پروژههایی که بهصورت گسترده از این فناوری استفاده کرد، سریال The Mandalorian (۲۰۱۹) از دنیای Star Wars بود. این سریال توسط شرکت Lucasfilm و با همکاری ILM (Industrial Light & Magic) تولید شد. آنها استودیوی ویژهای به نام StageCraft توسعه دادند که با استفاده از دیوارهای LED عظیم، محیطهای فضایی و بیابانی را بدون نیاز به فیلمبرداری در لوکیشنهای واقعی ایجاد کرد. این فناوری نهتنها کیفیت تصاویر را ارتقا داد، بلکه فرآیند تولید را نیز سریعتر و مقرونبهصرفهتر کرد. در این روش نور ساطعشده از نمایشگرهای LED به بازیگران و اشیا میتابد و تأثیر آن واقعیتر از پرده سبز است همچنین به دلیل عدم نیاز به حذف پرده سبز، فرآیند ویرایش و جلوههای ویژه سریعتر انجام میشود. اما باید توجه داشت که برای استفاده از این روش نیاز به نمایشگرهای بسیار باکیفیت و گرانقیمت و تیم فنی متخصص برای مدیریت سیستمهای پیچیده وجود دارد که هنوز در کشور موجود نیست.
ورود این فناوری به سینمای ایران با فیلم موسی کلیمالله ابراهیم حاتمیکیا یک گام رو به جلو محسوب میشود. هرچند که این تکنولوژی در ایران هنوز در مراحل ابتدایی است، اما اگر به درستی توسعه یابد، میتواند هزینههای سنگین دکورسازی را کاهش داده و تولید آثار حماسی و تاریخی را تسهیل کند. در نهایت، فناوری LED آینده فیلمسازی را تغییر داده و به فیلمسازان امکان خلق جهانهای شگفتانگیز را با هزینه کمتر و کیفیت بالاتر میدهد. آیا سینمای ایران میتواند از این موج جهانی بهره ببرد و وارد دوران جدیدی شود؟
فقدان تمرکز در روایت
اما فیلم موسی کلیمالله در روایت بخشهای مختلف زندگی حضرت موسی تلاش میکند گسترهای از وقایع تاریخی را پوشش دهد، اما همین تعدد وقایع باعث شده که برخی سکانسها فاقد تمرکز لازم باشند. بهویژه در بخشهایی که داستان به لحظات تأملبرانگیز و دیالوگمحور متمایل میشود، ریتم فیلم کند شده و دیالوگهای طولانی باعث کاهش تأثیرگذاری روایت میشوند. این مسئله شاید در نسخه سریالی که قرار است در آینده پخش شود، قابل هضم باشد، اما برای یک فیلم سینمایی، موجب کاهش درگیری احساسی مخاطب با اثر شده است.
در بخش بازیگری، فیلم ترکیبی از اجراهای موفق و برخی بازیهای اغراقآمیز را ارائه میدهد. مریلا زارعی در نقش مادر حضرت موسی یکی از نقاط قوت فیلم است که با اجرای احساسی و کنترلشدهاش، تأثیر عاطفی لازم را به فیلم اضافه کرده است. در مقابل، بازی شکیب شجره در نقش فرمانده نگهبانان و فرهاد آئیش در نقش خوابگذار فرعون، به دلیل اغراق در بیان و حرکات، گاهی حالتی ناخواسته کمدی به خود میگیرند. این سبک بازی ممکن است برای یک سریال تلویزیونی مناسب باشد، اما در مدیوم سینما، از حس واقعگرایی فیلم کاسته و تماشاگر را از فضای جدی داستان خارج میکند.
یکی از دستاوردهای مهم موسی کلیمالله، فراهم کردن بستری برای ورود سینمای ایران به تولیدات مجازی است. هرچند فناوری بهکاررفته در این فیلم هنوز با استانداردهای جهانی فاصله دارد، اما نشان میدهد که سینمای ایران بهسمت کاهش هزینههای تولید آثار تاریخی و بهرهگیری از تکنولوژیهای مدرن حرکت کرده است. بااینحال، نبود نیروی انسانی متخصص و کمبود تجربه در این زمینه، موجب شده که برخی صحنهها از نظر جلوههای ویژه و ترکیب پسزمینههای دیجیتالی، کمی مصنوعی به نظر برسند. که البته پی بردن به این موضوع نیاز به دقت زیادی دارد.
در مجموع، موسی کلیمالله را میتوان تلاشی جسورانه از سوی حاتمیکیا برای ورود به عرصهای جدید در سینمای ایران دانست. فیلم از نظر تولید و تکنولوژی، گامی رو به جلو محسوب میشود، اما همچنان در زمینههای روایت، ریتم و بازیگری با چالشهایی روبهروست. اگر این اثر به عنوان یک تجربه اولیه در نظر گرفته شود، میتوان امیدوار بود که سینمای ایران در پروژههای آینده، با تکمیل این روشها، به استانداردهای بالاتری در تولیدات مجازی دست یابد.