سیدعلی گرمارودی شاعر، مترجم، پژوهشگر ادبی و از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره شعر انقلاب و زمینههای شکلگیری آن گفت: آنچه امروز به آن شعر متعهد میگوییم، پیش از انقلاب شکل گرفت و شروع شد.
از اولین کسانی هستم که پیش از انقلاب برای فلسطین شعر نوشتهام
گرمارودی ادامه داد: بنده و خانم صفارزاده مشهور به این هستیم که پیش از انقلاب شعر انقلابی میگفتیم. بسیاری از این شعرها در ۷ مجموعهشعر من چاپ شدهاند و در دسترس مخاطب هستند. من از اولین کسانی بودم که سالها پیش از مطرح شدن مسأله فلسطین در ایران، برای فلسطین شعر نوشتم. آقای طالقانی شنیده بودند که من شعر فلسطین گفتهام. ایشان یک روز به من زنگ زدند و گفتند بیا به مسجد هدایت. ایشان آن سالها در مسجد هدایت بودند و همه کاره مسجد هم بودند. هم نماز جماعت، هم درس تفسیر و هم راهاندازی کار مردم را آنجا انجام میدادند. به محضر ایشان رفتم و مرحوم آقای طالقانی گفتند شعر فلسطینات را امروز در مسجد بخوان.
وی افزود: آن روز قصیده فلسطین را در مسجد هدایت خواندم و مثل توپ صدا کرد. دلیلش هم این بود که آن موقع کسی جرأت نمیکرد درباره فلسطین حرفی بزند. من با شجاعت ایستادم و آن شعر فلسطین را خواندم. آقای طالقانی هم موقع شعرخوانی من به احترام فلسطین ایستاد و شعر را ایستاده گوش کرد. وقتی که شعرخوانی تمام شد، جلو آمد و گفت من دهان تو را به خاطر این شعر میبوسم. خیلی به من محبت کردند و احترام گذاشتند. اگر کسی بگردد شاید صوت آن شعرخوانی را پیدا کند. چون آن موقعها این جلسات را ضبط میکردند.
فرمایشات امام را مینوشتم و توی جیب مردم میگذاشتم
گرمارودی درباره شعرهای انقلابی خود در زمان رژیم پهلوی گفت: در خیلی از موضوعات جزء اولین نفراتی بودهام که شعر نوشتهام. مثلا شعر مذهبی و دینی در قالب سپید، رسم نبود. خود شعر سپید زیاد خواننده نداشت، ولی من آن زمان شعر عاشورا را نوشتم و گفتم «درختان را دوست میدارم/ که به احترام تو قیام کردهاند».
گرمارودی که سال ۱۳۵۲ به دست ساواک بازداشت و زندانی شد، درباره فعالیتهای انقلابیاش گفت: امام خمینی (ره) یک سخنرانی مشهور دارند که خطاب به شاه میگویند «ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند». من آن موقع فرمایشات امام را مینوشتم و بلافاصله روی یک ورقه چاپ میکردم و توی جیب این و آن میگذاشتم. یک گروه بودیم که این کار را میکردیم. برای تحویل سال برنامهریزی کردیم که توی جیب هر ایرانی یکی از این اعلامیهها باشد.
سراینده «در سایه سار نخل ولایت» ادامه داد: من داشتم اعلامیهها را همینطوری در جیب مردم میگذاشتم که حواسم نبود و یکی از این اعلامیهها را گذاشتم در جیب یک سرهنگ ارتش. تا اعلامیه را گذاشتم مچم را گرفت و گفت به سمت شهربانی برویم. آقای ربانی که طلبه جوانی بود، بین راه واسطه شدند و قبل از اینکه به شهربانی برسیم، آزاد شدم. خلاصه که از این کارها میکردیم. بعد هم قضیه ۱۵ خرداد پیش آمد و مشاورهای ما پیشنهاد کردند شما ۶ ماه به الموت بروید. من در تهران ساکن بودم ولی به الموت رفتم تا از دست ساواکیها دور باشم. البته پدرم شهرری ساکن بودند، از وقتی که از قم به تهران آمدند به خاطر ۱۵ خرداد آمدند. چون هرروز پاسبانها دم منزل ما میآمدند و اذیت میکردند.
***
پیش از این گفتگوهایی با مصطفی محدثی خراسانی، رضا اسماعیلی، احد دهبزرگی، غلامرضا کافی، اعظم سعادتمند، عباس احمدی، رضا وحیدزاده و غلامرضا بکتاش در قالب مجموعه «شعر انقلاب در نگاه شاعران» منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند؛
* «پیش از انقلاب شاعری ژست بود؛ ترکیبی به نام «شعر جوان» نداشتیم»
* «شاعر انقلاب در صف اول مطالبهگری است»
* «شعر انقلاب طراوت خود را حفظ کرده است؛ قلبم با باطری و شعر میتپد»
* «شعر انقلاب به طور فطری بنیان محتوایی دارد؛ افول شعر فلسطین نسبت به گذشته»
* «فعالیت بانوان شاعر پس از انقلاب پررنگ شد»
* «طنز انقلاب فرصت نشاط و نقد اجتماعی است؛ از سینمای طنز و مبتذل حمایت میشود از شعر طنز نه!»
* «عدهای شعر انقلاب را محدود به یک مقطع زمانی خاص میدانند؛ نقاط ضعف را بپذیریم»
* «لزوم نوشتن شعرها و داستانهای ملی و میهنی برای کودکان و نوجوانان»