دکتر قادری یکی از استادان ممتاز علوم سیاسی در ایران طی دهههای گذشته بوده و با وجود دانش ژرفی که داشته، بسیار جفا نیز دیده است. من به سهم خود بسیار از نوشتهها و طی یکی دو سال اخیر از گفتهها و مباحثات ایشان آموختهام. اما اجازه میخواهم که با آنچه «اندیشه پویا» از ایشان نقل کرده است، موافق نباشم. در درستی گزاره ایشان مبنی بر اینکه اگر یک سیاستمدار «بیشتر درگیر خودش و اعتبار خودش» باشد، به ملت خود جفا کرده است، تردیدی نیست. اما شواهد و مستندات تاریخی تایید نمیکند که مصدق یکی از مصادیق این گزاره بود و او در زمان حضورش در آمریکا میتوانست پیشنهادهایی را قبول کند و نکرد.
درواقع طی ۷۱سالی که از کودتای ۲۸مرداد گذشته است، کارزار گستردهای برای تحریف واقعیات آن دوره در دستور کار بوده و یکی از شاهبیتهای این کارزار «پیر لجوج» در داخل و «Dr.No» در خارج بوده است.
بهطور کلی، پیشنهادهایی که انگلیس در آن دوره برای حل مشکل نفت به ایران میداد، یکی از دو هدف را دنبال میکرد: حفظ کنترل صنعت نفت ایران یا تحمیل غرامت عدمالنفع. مصدق در سفرش به آمریکا در اکتبر۱۹۵۱ با جورج مکگی Mcghee، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا که خود کارشناس نفت بود، مفصل مذاکره کرد. مک گی شرح این مذاکرات و سرانجام آن را به تفصیل در کتابش (Envoy to the Middle World, ۱۹۸۳) از صفحه ۳۹۱ تا ۴۰۲ آورده است. به گفته مکگی در این مذاکرات که طی ۸۰ساعت در ۲۰روز (ص ۳۹۱) در هتل محل اقامت مصدق در واشنگتن انجام شد، «مصدق اصرار داشت که مساله غرامت باید نخست حل شود. او به مجلس ایران قول داده بود که به پرزیدنت ترومن اختیار خواهد داد تا غرامت منصفانه را تعیین کند.» (ص۳۹۵) مکگی همچنین از آمادگی مصدق برای پذیرش تکنسینهای سابق شرکت نفت انگلیس در ظرفیت شخصی و بهعنوان مدیران بخشهای مختلف، ارائه تخفیف به خریداران سابق، تعیین مدیر ارشد عملیات نفتی از بین اتباع هلندی یا آمریکایی یا هر کشور دیگر غیر از انگلیس، تعیین اعضای هیاتمدیره شرکت نفت ملیشده مرکب از سه ایرانی و چهار مدیر غیرایرانی بیطرف سخن میگوید. (ص۳۹۴) مکگی نهایتا ضمن شرح مفاد توافقی که با مصدق حاصل کرد، میگوید که «این قیمت ۱.۱۰دلار یک امتیاز بزرگ از جانب مصدق بود که موجب گشایش در کار مذاکرات شد و یک حاشیه سود بسیار بالا برای شرکت سابق نفت انگلیس فراهم میکرد.»
وی میافزاید: «با این توافق، ما بیش از حد نسبت به امکان کسب موافقت دولت جدید چرچیل در انگلیس خوشبین شدیم.» (ص۴۰۲) مکگی اضافه میکند: «آچسن، وزیرخارجه وقت آمریکا، با این توافق که مورد حمایت دولت آمریکا بود، برای گرفتن موافقت آنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت انگلیس که در پاریس بود، در ۴آوریل۱۹۵۱ به آن شهر رفت. اما ایدن فورا و به سرعت با طرح مخالفت کرد.» به گفته مکگی، ایدن به آچسن گفته بود که «معتقداند در هر حال هرگز ممکن نیست به توافق مناسبی با مصدق رسید و ترجیح میدهند تا به انتظار سقوط دولت مصدق بنشینند به این امید که با جانشینش که قابل کنترلتر tractable باشد، به توافق برسند. نظر آنها این بود که اگر با او مذاکره کنند و نتیجه نگیرند تنها موجب تقویت او خواهند شد.» (ص۴۰۲)
نکته مهمی که مکگی در کتابش مطرح میکند این است که ایدن در برابر اصرار آچسن برای پذیرش توافقی که در واشنگتن با مصدق حاصل شد، گفته بود که «این استدلال را که تنها جایگزین برای مصدق یک حکومت کمونیستی خواهد بود، قبول ندارد.»(ص۴۰۳) ایدن همچنین تاکید کرده بود که «عدم توافق بهتر از توافق بد است.» (ص۴۰۳) به گفته مک گی، آچسن خبر مخالفت ایدن را تلفنی داد و گفت: ایدن «ضمن تشکر از تلاش ما، پیشنهادهای ما را نپذیرفته و نمیخواهد مذاکرات ادامه یابد و از ما خواست به مصدق بگوییم همه چیز متوقف است.» (ص۴۰۳) مکگی اضافه میکند که «این خبر برای من در حکم پایان دنیا بود. من اهمیت زیادی برای یک توافق قائل بودم. صادقانه فکر میکردم که مبنای مناسبی برای چنین توافقی ارائه کرده بودیم. او میگوید بعد از دریافت این خبر به هتل رفتیم. مصدق با دیدن ما گفت «آمدهاید مرا به خانه بفرستید؟ گفتم بله.متاسفم....» مک گی اضافه میکند: «لحظاتی گذشت که هرگز فراموش نمیکنم. او به آرامی و بدون هرگونه شکایتی نتیجه را پذیرفت.» (ص۴۰۳) ورنون والترز که بعدا تا ریاست سازمان سیا ارتقا یافت، بهعنوان مترجم فرانسه همراه مکگی و مصدق بود. او نیز تجربیات خود را از این تلاشها در کتابش (Silent Mission, ۱۹۷۸) ثبت کرده است.
پس از رد طرح مکگی–مصدق توسط انگلیس، پیشنهاد بانک جهانی در دی۱۳۳۰ مطرح شد. نیکلاس گرجستانی مستندترین شرح را درباره این پیشنهاد در فصل ۷ کتابش (A Head of Their Time) که متکی بر اسناد از طبقهبندی خارج شده بانک جهانی است، ارائه کرده است. مطابق یافتههای او پیشنهاد در جریان مذاکرات سه هفتهای دو تن از مدیران شرکت سابق نفت (اسنو و گس) با مقامات بانک جهانی تهیه شد و دو نکته کلیدی آن بازگشت تکنسینهای انگلیسی (و نه ترکیبی از تکنسینهای اروپایی و آمریکایی) به ایران و امضای توافق توسط دولت ایران و شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بود که آشکارا مغایر با قانون ملی کردن صنعت نفت ایران بود. مصدق در گزارشی که در ۳۱اردیبهشت به مجلس سنا داد، همین دو نکته را علت شکست مذاکرات دانست. درباره این پیشنهاد بین مشاوران و حامیان مصدق اختلاف نظر وجود داشت.
پیشنهاد دیگری که در تهران به مصدق داده شد، پیشنهاد چرچیل- ترومن مورخ ۲۹اوت۱۹۵۲ بود. علت اصلی اختلاف بین ایران و انگلیس درباره این پیشنهاد، اصرار انگلیس بر «غرامت به خاطر از دست رفتن کسبوکار یا عدمالنفع» تا زمان اعتبار قرارداد۱۹۳۳ یعنی تا سال۱۹۹۳ بود. مطابق این پیشنهاد دولتین ایران و انگلیس باید از دیوان دادگستری بینالمللی درخواست میکردند که غرامت را «با در نظر گرفتن وضع حقوقی طرفین بلافاصله قبل از ملی شدن نفت» تعیین کند و این به معنی پذیرش قرارداد۱۹۳۳ بود که توسط قانون ملی شدن نفت لغو شده بود. به علاوه، دو دولت ایران و انگلیس طرف دعوا قرار میگرفتند که دیوان قبلا خود را واجد صلاحیت برای پرداختن به آن ندانسته بود. با این حال مصدق طی مذاکراتی که تا فوریه۵۳ از طریق سفیر آمریکا در تهران ادامه یافت، تقریبا در همه حوزهها کوتاه آمد و امتیاز داد جز درباره «غرامت عدمالنفع». حتی در این مورد نیز مصدق آماده مصالحه بود به شرط اینکه انگلیس مبلغ مورد ادعای خود برای غرامت را اعلام کند. پاسخ انگلیس در ۲۷فوریه۵۳ این بود که پیشنهاد مصدق را نمیپذیرد و از آمریکا نیز خواست تا دیگر با مصدق مذاکره نکند. (ر.ک: محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت، صص.۶۶۲-۶۰۲) و درست در همین زمان طرح کودتا در حال پیشرفت بود.