سرویس جهان مشرق - در هفته های اخیر و همزمان با ناکامی ارتش رژیم صهیونیستی در تحقق اهداف خود و پذیرش شروط حماس و در نهایت برقراری آتش بس، اظهاراتی گستاخانه و مردود از سوی مقامات صهیونیستی و آمریکایی در رابطه با آینده غزه و کوچ مهاجران آن گفته شده که منجر به واکنش های جهانی شده است.
این طرحها و اظهارات درحالی است که حاکمیت غزه از ابتدا تا امروز با مقاومت فلسطین بوده و همچنان نیز بنا بر اذعان منابع عبری زبان، مقاومت تنها موجودیت سیاسی - نظامی مسلط بر تمام غزه است. همچنین، از نظر ساکنان غزه، همانند قبل، تنها حاکمیت گروههای مقاومت بر این منطقه مشروع و مقبول است و نه هیچ نهاد یا کشور خارجی دیگر.
درواقع از آنجایی که رژیم صهیونیستی با پشتیبانی آمریکا، در صحنه میدانی موفق به شکست مقاومت و تحقق اهداف خود نشده است، اکنون از طریق طرحهایی که ظاهری بشردوستانه دارند اما در واقعیت ماجرا، ضد فلسطینی و به نفع صهیونیستها است، قصد شکست مقاومت، تصرف غزه و تصرف آن به نفع خود را دارند.
اوج این مسئله در دیدار ترامپ و نتانیاهو رخ داد که رئیس جمهور تازه وارد آمریکا در اظهاراتی به تشریح طرح ابتکار خود در رابطه با غزه پرداخت و اعلام کرد که حاکمیت غزه به آمریکا منتقل خواهد شد و ساکنان فعلی غزه نیز مجبور به ترک این منطقه و سکونت در کشورهای خارجی دیگر خواهند بود و همچنین، در سالهای آینده، هیچ گاه حق بازگشت به محل زندگی خود را ندارند.
ساعتی پس از این اظهارات موج گسترده ای از واکنشهای گسترده ای در کشورهای جهان و همچنین داخل آمریکا علیه سخنان ترامپ در دیدار با نتانیاهو شکل گرفت که نشان دهنده عدم به رسمیت شناختن طرح ترامپ و رژیم صهیونیستی برای غزه و مردم آن از سوی جامعه جهانی است.
نماینده اتحادیه اروپا به خبرگزاری ریانووستی گفت، اتحادیه اروپا نوار غزه را بخشی جداییناپذیر از کشور آینده فلسطین میداند و به راهکار ۲ دولتی پایبند است.
وزارت خارجه عربستان سعودی با صدور بیانیهای بر تعهد ریاض به تشکیل کشور مستقل فلسطین تأکید کرد. در این بیانیه آمده است: «ریاض بارها تأکید کرده است که موضع این کشور در مورد تشکیل کشور مستقل فلسطین، مستحکم، استوار و تزلزلناپذیر است.» در این راستا محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، موضع پادشاهی را به صراحت و به گونهای تشریح کرده است که تحت هیچ شرایطی اجازه تفسیرهای دیگر را نمیدهد.
نخست وزیر استرالیا نیز اعلام کرد که موضع کشورش در قبال غزه پس از اعلام برنامه ترامپ برای کنترل باریکه غزه، تغییر نکرده است و کانبرا از راه حل دو کشوری حمایت میکند.
سخنگوی وزارت امور خارجه چین درباره این طرح ترامپ در یک نشست خبری گفت: «پکن همیشه بر این موضوع تأکید داشته است که حاکمیت فلسطینی بر فلسطینیها اصل اساسی برای حکومت غزه پس از جنگ است و ما با انتقال اجباری ساکنان این باریکه مخالفیم.»
نخستوزیر بریتانیا در واکنش به طرح ترامپ تاکید کرد: «باید به فلسطینیان اجازه داده شود به سرزمینهای خود بازگردند و روند بازسازی آغاز شود.»
هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، گفت: «کوچ اجباری مردم غزه نه برای ترکیه و نه برای کشورهای منطقه قابل قبول نیست. این موضوع بیهوده است و پرداختن به آن ارزشی ندارد.»
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر کوچاندن مردم نوار غزه را محکوم و تأکید کرد که این منطقه غزه بخش اصلی سرزمین فلسطین است. وی تأکید کرد: «ضربه زدن به حقوق ملت خود را نمیپذیریم و این فراخوانها و کمپینها نقض خطرناک قوانین بینالمللی است. حقوق مشروع فلسطین غیرقابل مذاکره است و نوار غزه بخش اصلی سرزمین فلسطین است.»
وزیر امور خارجه اسپانیا گفت: «پیشنهاد ترامپ برای اسکان مجدد فلسطینیان در مکانهای دیگر و کنترل غزه به منظور ایجاد «ریویرای خاورمیانه» (منطقه توریستی خاورمیانه) را رد میکنیم.»
مصر و وحشت از طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای غزه
یکی از مقاصد مورد نظر برای جابه جایی مردم غزه، کشور مصر است؛ در نگاه رژیم صهیونیستی و آمریکا، مصر گزینه مناسب برای کوچ مردم غزه به این کشور و مسیر مناسب به منظور انتقال به مناطق دیگر است. از این رو، در چند ماه گذشته، نام مصر به شکلی جدی در محافل صهیونیستها و آمریکایی ها به منظور یک ابزار حل مسئله فلسطینیان غزه مطرح شده است. امری که منجر به واکنش جدی دولت مصر شده است.
بعد از جنگ شش روزه اعراب و رژیم صهیونیستی، صحرای سینا به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد که با امضای پیمان کمپ دیوید و به رسمیت شناختهشدن رژیم صهیونیستی توسط مصر، این صحرا دوباره به مصر بازگردانده شد.
پس از امضای معاهده کمپ دیوید، در سال ۱۹۸۲ میلادی در صحرای سینا نیروهای چند ملیتی مستقر شدند، اما این نیروها تابع سازمان ملل نیستند، بلکه متشکل از ۱۱ کشور تحت فرماندهی آمریکا میباشند که در صحرای سینا مستقر بوده و موظف هستند بندهای معاهده صلح مصر با رژیم صهیونیستی موسوم به معاهده «کمپ دیوید» را به اجرا بگذارند که در سال ۱۹۷۹ بین قاهره و تلآویو به امضا رسید. به موجب قرارداد کمپ دیوید نیروهای نظامی مصری محدودی در صحرای سینا میتوانند حضور داشته باشند و ارتش مصر نمیتواند در این منطقه پایگاه نظامی و تسلیحاتی داشته باشد.
دولت مصر نیز از زمان امضای این پیمان تا پیش از جنگ طوفان الاقصی، این پیمان امنیتی با رژیم صهیونیستی در رابطه با صحرای سینا را نقض کرده است. اما این اکنون شرایط در این منطقه به شکل دیگری شده است و امروز ارتش مصر، در بالاترین سطح حضور نظامی در صحرای سینا، پس از امضای پیمان کمپ دیوید قرار دارد، امری که در نهایت منجر به اعتراض رژیم صهیونیستی به دولت به مصر در رابطه با نقض پیمان امنیتی میان دو طرف شد.
واقعیت امر این است که دولت مصر به منظور اهمیت صحرای سینا، تحولات داخلی و در جایگاه یکی از مدافعان آرمان فلسطین (هرچند ظاهری) حاضر به پذیرش طرح اسرائیل و آمریکا برای انتقال فلسطینیان به سینا نیست.
روزنامه واشنگتن پست با انتشار یک مقاله به نقل از یک منبع مصری نزدیک به سرویسهای امنیتی این کشور نوشت: اگر کوچ اجباری ساکنان نوار غزه به صحرای سینای مصر اتفاق بیافتد، این کشور اقدام نظامی انجام خواهد داد. وی افزود: تحرکات نظامی مصر عملاً از می ۲۰۲۴ همزمان با تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه رفح و به دست گرفتن کنترل محور مرزی فیلادلفیا آغاز شده است.
در مقاله واشنگتن پست به نقل از یک مسئول اطلاعاتی با سابقه در منطقه نوشته شده است: اجرای طرح خطرناک ترامپ میتواند به تنشهای گسترده در مصر و اردن بیانجامد و در نهایت یک انتفاضه شدید در کرانه باختری علیه تل آویو ایجاد کند.
شبه جزیره سینا در شمال شرقی کشور مصر به شکل مثلثی قرار دارد که از شرق به خلیج عقبه و از غرب به خلیج سوئز و از شمال به دریای مدیترانه و از جنوب به دریای سرخ محدود میشود. مساحت این شبه جزیره ۶۱ هزار کیلومتر مربع است و بخش آسیایی مصر محسوب میشود و این منطقه شامل دو استان کشور مصر به نامهای «شمال سینا» و «جنوب سینا» است. این منطقه از موقعیت استراتژیک بسیار مهمی برخوردار است. این شبه جزیره از شمال به طول ۱۲۰ کیلومتر با دریای مدیترانه و از غرب به طول ۱۶۰ کیلومتر با کانال سوئز و از جنوب غربی به طول ۲۴۰ کیلومتر با خلیج سوئز و از شرق و جنوبی شرقی به طول ۱۵۰ کیلومتر با خلیج عقبه هم مرز است. به این ترتیب صحرای سینا ۳۰٪ از سواحل مصر را به خود اختصاص میدهد و حلقه ارتباط آسیا با آفریقا به شمار میآید.
این اهمیت و موقعیت صحرای سینا، باعث شده است که دولت مصر، تمام قد با طرح آمریکا و صهیونیستها برای کوچ مهاجران به این منطقه مخالفت کند. در حال حاضر این صحرا میزبان بخشی از مهاجران فلسطینی است، اما با انتقال بخش گستردهای از ساکنان غزه به این منطقه، به لحاظ امنیتی و نظامی، کنترل بر این منطقه برای دولت مرکزی مصر سخت تر از قبل خواهد بود، چه بسا حتی آنکه حاکمیت آن از دست مصر نیز خارج شود، چرا که تجربه نشان داده است که مهاجران و آوارگان فلسطینی به هر منطقه ای که انتقال داده شده و یا مهاجرت کرده اند، دیگر بازگشتی در کار نبوده و آنها در همان منطقه، تا به امروز و به شکل دائمی، مستقر شده اند.
این امر در نگاه دولت مصر، میتواند مالکیت آنها بر صحرای سینا را به خطر بیندازد و نباید این مسئله را فراموش کرد که به خطر افتادن امنیت این منطقه به معنای به خطر افتادن امنیت کانال سوئز و شاهرگ حیاتی اقتصاد مصر است.
موضوع دیگر، تاثیر چنین مسئله ای بر تحولات داخلی مصر است. در وهله اول، حضور جمعیت انبوه فلسطینیان در این منطقه که در میان آنها بسیاری از نیروهای گروه های مقاومت و یا نزدیکان آنها وجود دارند، منجر به شکل گیری هستههای نظامی ضد اسرائیلی و حتی جذب دیگر گروههای ضد اسرائیلی از مناطق دیگر به شبه جزیره سینا خواهد شد و به تبع آن، جبهه جدید مقاومت ضد صهیونیستی در این منطقه شکل خواهد گرفت که میتواند منجر به وقوع زد و خوردهای جدی میان رژیم صهیونیستی و این گروههای نوپا در صحرای سینا شده و این منطقه تبدیل به کانون بحران جدید در غرب آسیا شود.
در وهله دوم، دولت فعلی مصر، تلاش میکند تا مانع از گسترش تفکرات اخوانی در این کشور شود، تفکراتی که منجر به وقوع انقلاب داخلی (انقلاب ۲۰۱۱) در این کشور و سقوط دولت حسنی مبارک شد. در نگاه دولت السیسی، مهاجرت و اسکان فلسطینیان غزه در صحرای سینا که غالبا دارای تفکراتی اخوانی و ضد صهیونیستی میباشند، میتواند منجر به ظهور مجدد جرایانات ضد حکومتی با پس زمینه تفکرات اخوانی در مصر شود، امری که حکومت فعلی مصر در سالهای پس از سقوط محمد مرسی، به شکلی جدی با آن مبارزه کرده است. تجربه نشان داده است که فلسطینیان مهاجر در نقاط مختلف (اردن، سوریه و لبنان) پس از مدتی که وضعیت ثبات رسیده اند، به عنوان یک نیروی محرک سیاسی، اجتماعی و حتی امنیتی در آن کشور ظاهر شده اند که در برخی موارد این نیرو همسو با حاکمیت آن کشور بوده و در برخی موارد در مخالفت آن.
مسئله دیگر که منجر به مخالفت مصر با مسئله مهاجرت و کوچ فلسطینیان از غزه شده است، موضع تاریخی این کشور در دفاع از آرمان فلسطین بوده است. البته، همانگونه برای همگان آشکار است، بر خلاف اظهارات ظاهری دولتمردان مصر در رابطه با حمایت از مردم غزه و حق آنها برای سکونت در سرزمین خودشان، موضوع حمایت از آرمان فلسطین دیگر برای مصر، کشوری در جایگاه یکی از بزرگترین کشورهای جهان اسلام و عرب، یک موضوع الویت دار محسوب نمیشود، چرا که پس از امضای پیمان کمپ دیوید و به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی از سوی مصر به عنوان رهبر وقت جهان عرب در روند مبارزه علیه اشغالگری، آرمان فلسطین نیز در مصر برای همیشه کمرنگ و به موضوعی نه چندان مهم تبدیل شد.
اما این دلیل نمیشود که السیسی، رئیس جمهور مصر که به دلیل عملکرد اقتصادی بسیار بد خود، مورد انتقادات گسترده داخلی قرار گرفته و محبوبیت آن کاهش جدی داشته است، با استفاده از تحولات فعلی در سرزمینهای اشغالی و جنگ غزه، خود را در جایگاه یک رهبر قهرمان حامی فلسطین نشان ندهد و باتوجه به انتخابات پیش رو، محبوبیت خود را در مصر بالا نبرد.
در نهایت، باتوجه به اهمیت استراتژیک صحرای مصر و نگرانیهای جدی قاهره در رابطه با کوچ اجباری مردم غزه به صحرای سینا و ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و امنیتی آن و همچنین، مخالفت گسترده همزمان کشورهای عربی و جهان با این طرح، بسیار دور از ذهن است که سران رژیم صهیونیستی و دولتمردان کاخ سفید، بتوانند طرح کوچ اجباری ساکنان غزه را عملی کنند و سرانجام این طرح، همانند دیگر طرحهای مشترک صهیونیستها و آمریکاییها در منطقه که با ناکامی روبه رو شده است، به بن بست خواهد رسید.