عصر ایران؛ پویا نعمتاللهی * - یک فعال سیاسی در مصاحبهای گفته بخش سیاسی دولت احتیاج به تقویت دارد چرا که به نظر میرسد راهبرد مشخص سیاسی در دولت وجود ندارد. وی ادامه داده که دولت راهبرد و گفتمان و وحدت رویهی سیاسی درون خود ندارد. مسائل سیاسی از درون دولت مدیریت نمیشود و به نوعی رها شده است.
این اظهارنظر را در نسبت با وضعیت کنونی دولت چگونه میتوان توضیح داد؟
شانتال موفه متفکر معاصر و یکی از دانشمندان بزرگ علوم سیاسی است. موفه همسر ارنستو لاکلائو متفکر بزرگ چپ و عمدتاً زیر سایه و نام او قرار داشته است حال آنکه خودش در مقام یک نظریهپرداز برجسته، جایگاه بزرگی در عرصهی فلسفه سیاسی دارد.
بخش بزرگی از اندیشه او حول نظریهی «امر سیاسی» است. موفه میخواهد از رهگذر نقد پیامدهای فکری سنتهای غالب در حوزهی امر سیاسی که حول دو مفهوم دوستی و آنتاگونیسم ( ضدیت) در نوسان هستند، یک قرائت پستمدرن و پسامارکسیستی از امر سیاسی به دست بدهد.
او در ابتدا بین سیاست و امر سیاسی تمایز قائل میشود. در نگاه اول «امر سیاسی» بعدی از آنتاگونیسم و ضدیت است که میتواند شکلهای مختلفی به خود بگیرد و در روابط اجتماعی متنوعی ظهور کند و هرگز ریشهکن نمیشود. در عین حال «سیاست» به مجموعهای از فعالیتها گفتمانها و نهادها دلالت دارد که در تلاش برای تأسیس نظمی معین و ساماندهی همزیستی انسان در شرایطی است که معمولا به طور بالقوه در موقعیت تنازع هستند و بستر آن نیز توسط امر سیاسی بنیان و قوام مییابد.
با این اوصاف چگونه میتوان بنیانهای امر سیاسی و سیاست را در دولت چهاردهم شناسایی و تحلیل کرد؟
جامعه کنونی ما در ایران دارای تکثر و تنوع زیادی است اما همیشه تلاش میشده حداکثر در دو طیف محدود تعریف شوند. غایت سیاست در ایران چنین بوده که طرفین قرار است به نوعی اجماع دست پیدا کنند. آنچه که مشخص است اینکه باور به تکثر چندان مهم نبوده اما این تکثر اما برای موفه اصل مهمی است.
اصل اساسی برای موفه تکثر نیروهای اجتماعی و سیاسی است. تکثر به معنای ازدیاد و تنوع صوری نیست. چه بسا یک نگاه غالب وجود داشته باشد و تعداد زیادی تشکل سیاسی ذیل باور به آن نگاه پدید آید. مهم آن است که تعداد نگاهها و رویکردها به سیاست و اجتماعی متفاوت باشد و آن چیزی است که دولتها تاکنون کمتر به رسمیت میشناختهاند.
تلاش دولت کنونی این ست که بتواند به اجماع برسد. اسم آن نیز «وفاق» گذاشته شد و تلاشهایی برای تبدیل آن به ساحت گفتمانی نیز در دستور کار بود.
پزشکیان توانست با هماهنگی و گفتگوی تفاهمی و وفاق برای تمام وزرای خود رای اعتماد بگیرد و در انتصابات بعدی هم رعایت این مسأله را کرد. انتظار میرفت که مجلس هم پاسخ مثبتی دهد که در ابتدا هم چنین بود. تایید کابینه وفاقی بود. قانون پوشش زنان را هم متوقف کردند چون امکان اجرای آن نه فراهم است و نه این دولت میتواند اجرا کند.
اما این «وفاق» چندان موردتوجه جریان مقابل قرار نگرفت. با وجود رعایت در انتصابات و سکوت دولت در خیلی از ایراداتی که منشاء آن به دولت قبل برمیگشت اما این برای جناح مقابل کافی نبود. به نظر میرسد نبرد تمامعیاری بین دو جناح همچنان جریان دارد و توپخانهی طرف مقابل دمی از کار بازنمیایستد.
موفه چشمانداز نوینی را برای تفسیر امر سیاسی گشود که شاید در شرایط امروز بتواند اندکی شرایط را قابلفهم کند. او معتقد است که ما امر سیاسی را نباید در قالب دوست و دشمن ببینیم و همچنین ضرورتی ندارد که آن را ذیل آنتاگونیسم و ضدیت مطلق درآوریم. او واژهی «آگونیسم» را بدین منظور وضع میکند.
رقیب سیاسی پزشکان، یک «دیگری» است که جذبناپذیر است. رقابت این دو قرار نیست منجر به حذف رقیب شود. با استعانت از مفهوم «مکملیت» نزد ژاک دریدا، باید دانست که آن «دیگری» همواره جزئی جداییناپذیر از یک هویت است. ما بدون آن، هویت و معنا و وجود خارجی نداریم. اگر مفهوم وفاق نزد دولت چهاردهم بخواهد به دنبال جذب «دیگریِ» خود باشد، هرگز راه به جایی نخواد برد و موفق نخواهد شد.
تأکید موفه و لاکلائو بر تکثرگرایی رادیکال در عرصه سیاست و تأکید بر کثرت نیروهای سیاسی و اقتضایی بودن هژمونیشدن هر کدام آنها، بیانگر نسبت و ربط آنها با یک رویکرد پستمدرن است. موفه اعتقاد دارد که این هشیاری سیاسی میتواند موجب پذیرش «دیگری» شده به گونهای که بتوند معاند را به مخالف و مخالف را به منتقد تبدیل کند.
دولت پزشکیان باید دیر یا زود به این نتیجه برسد که نمیتواند تعارض میان هویتها را از طریق سازهای همچون «وفاق» به صفر برساند.
پذيرش چنين فضايي از حیث نظری بهمثابهی ناپدیدشدن سیاست (بهمثابهی آوردگاه تعارضها) است. لذا دادن امتیازهای مکرر به رقیب موجب تخیف تعارضها نخواهد شد. عباس عبدی به درستی انتقاد کرده که نباید وفاق را معادل توزیع پستهای کشور تعبیر کرد.
بسیار مشاهده شده در این چندماهه از آغاز دولت چهاردهم افرادی بدون داشتن لیاقت کافی و به بهانهی «تحقق وفاق» بر مسند پستها و شرکتهای مهم صنعتی و اقتصادی منصوب گردیده اند. دور از انتظار نیست که به تعبیر عبدی با این دست فرمان در انتصابات، باید منتظر ناکارآمدیها و زیانهای بیشتر و فسادهای دیگر باشیم، بدون این که مشکل چندانی از مردم و اقتصاد حل شود. وفاق را به منزله نادیده گرفتن مشکلات و سکوت در برابر تخلفات نباید دانست.
موفه باور دارد که بنياد جامعه انسانی بر منازعات دائمی و تفرقهای سیاسی استوار است. اما این امکان هست که از «سیاست» بهمثابهی نبردگاه اضداد عبور کرده و به «امر سیاسی» بهمثابهی تلطیف خصومتها رسید. از روانکاوی لاکانی به یاد داریم که سوژههای دارای شکاف، همیشه به دنبال یافتن یک دیگری برای انداختن مسئولیت «فقدان خویش» به گردن آن هستند؛ حال آنکه زبان حال این سوژهها اساساً چیزی جر «خودانسدادی» نیست.
اکنون در صحنه ی سیاسی کشور کار به جایی رسیده که برخی از عقلا هشدار میدهند که تندروها هرآیینه آمادگی دارند که حتی از مقام رهبری هم جلو بزنند. هیچگاه در کشورمان تا این اندازه خطر عبور از خطقرمزها ذیل تعابیری چون اصول و ارزشها جدی نبوده است. تندروی حتی در صحن نماز جمعه پایتخت نیز مشاهده شده است.
باید این امکان وجود داشته باشد که هر جریان و حزب و تفکر سیاسی بتواند تفاسیر خود را از اصول و مبانی و ارزشها در قالب تعارضات سیاسی مشروع نشان دهد. چنین امکانی طبعاً تاکنون وجود نداشته و به نظر نمیرسد به وجود هم بیاید. موفه خواستار تلطیف فضاهای سیاسی جامعه و پرهیز از برخوردهای عنادآمیز و یا نابودسازی اغیار و نگاههای دشمنانگیز است تا از این رهگذر عملاً جريانات و هویتهای بهحاشیهراندهشده بتوانند در فضای گفتمانی پیراون موضوعات و محورها و مسائل اجتماع و سیاست مشارکت داشته باشند.
اندیشهی درخشان موفه به ما نشان میدهد که اضافهشدن غیریتها در فضای گفتمانی به هیچوجه به معنای پایاندادن به مرزهای سیاسی نیست. هر دو جناح سیاسی باید رابطهی «ما / آنها» را به شکلی تاسیس کنند که این باور ایجاد شود که مخالف به پوستین دشمن نمیرود.
اکنون که دولت پزشکیان قدرت را در دست دارد، نباید به بهانهی وفاق به دنبال اجماع باشد. چنین اجماعی بسیار سست است و نمیپاید چرا که وجه تخاصم آلود سیاست هرگز برچیدنی نیست. اما میتواند این وجه را به رسمیت بشناسد و قائل به تقلیل آن باشد و نه اینکه تلاش کند با دادن امتیازهایی از قبیل مناصب اداری، صندلیهای هیاتمدیره شرکتها و یا هر قسم دیگر از این دست، به فکر همراهسازی آنها باشد.
آگونیسم مدنظر موفه از جنس رابطهای است که الزماً راهحل عقلانی برای حل منازعات وجود ندارد ولی با این وجود هیچ تردیدی بر مشروعیت مخالفان وجود ندارد.
پزشکیان و معاونانش و وزرا و مدیرا دولتش هرچقدر امتیاز بدهند هرگز نمیتوانند نهادی همچون صداوسیما را به همراهی با خود بکشانند. این نهاد نه آنقدر در مذمت دولت میگوید که اوضاع شکل افسارگسیخته به خود بگیرد و نه آنقدر در مدح او میسراید که شائبهی همراهی با او را به اذهان سوژهها تزریق کند. این دستور کار را میتوان در حسابهای شبکههای اجتماعی نظیر توییتر (ایکس) خبرنگاران و برنامهسازان صداوسیما به راحتی رصد کرد.
پزشکیان به دلیل همین رویکرد وفاقمدارانهی بیحسابوکتاب و غیرنظری خود است که به تدریج بدنهی هواداری عمومی و نخبهی خود را از دست میدهد.
مردم عادی در ستوه از وضعیت اقتصادی و تورم و تحریمها، به تنها چیزی که فکر نمیکنند، مفهوم وفاق است. هیچ آینده یا چشماندازی در فراسوی تحمل این همه سختی وجود ندارد. همه جا صحبت از امید است اما کسی نمیداند روش نیل به این چشمانداز امیدبخش چگونه است. اکنون که موضوع کالابرگ به صراحت از سوی دولت مطرح شده است، هرگونه دورنمای خیالین نیز به کنار رفت و واقعیت عریان از جنس دیگری در پیش چشم مردم شکل گرفت.
از سوی دیگر هرچند که نخبگان سياسی و روشنفكران اجتماعی میتوانند اين تعارضات را مديريت كرده برخوردها را به گفتگو، تعامل و تفاعل تبديل نمايند اما اتفاقاً این همان چیزی است که رقیب از آن هراس دارد. ریشهی سکوت کنونی بسیاری از آکادمیسینهایی که مردم را به رای به پزشکیان فراخوانده بودند را باید در تشکیل پرونده قضایی برای دکتر رنانی جست. این نخبگان طبعاً از برخوردهای اینچنینی هراس دارند و لذا ساکت ماندهاند.
رییسجمهور محترم باید با ایدههای رقیب مبارزه کند و این حق را به رقیب خود بدهد که امکان و فضای دفاع از ایدهاش فراهم است.
آنچه که در این شرایط موجب هرجومرج است اینکه هرگونه اعتراض یا دفاع از ایدهی رقیب بر اساس اخلاقیات و دایکوتومی خوب / بد تعریف شود. مثال بارز آن اطلاق گزارهی 96 درصدی و 4 درصدی برای مبارزات انتخاباتی یک شخصیت سیاسی در کشورمان بود. این همان مصداق دوگانهسازی اهریمن و اهورا است که باید از آن اجتناب کرد.
موفه معتقد است هنگامی که مجراهای نهادی برای ابراز آنتاگونیزمها به شیوهای آگونیستی وجود نداشته باشد آنها به احتمال زیاد در قالب خشونت غلیان پیدا میکنند. این تجربهای است که ما در کشور خودمان هم با آن مواجه شدهایم و چه خسرانها و آسیبها و جانهایی که گرفته نشد.
ما میتوانیم به تعبیر شانتال موفه، تمایز بین ما و آنها را (که مقوم سیاست است) با به رسمیت شناختن تکثرگرایی، همساز کنیم. در غیر این صورت چهبسا محکومیت اخلاقی کلاً جایگزین قسمی تعارض سیاسی صحیح خواهد شد. این ناتوانی از ارائه راهحلهای سیاسی برای رفع این مشکلات باعث شده تا شمار فزایندهای از این مشکلات به شیوه اخلاقی صورتبندی شود.
بنابراین میتوان این توصیه را مطرح ساخت که نوعی الزام در به رسمیت شناختن ضرورت مولفه تنازع آمیز تکثرگرایی در نزد دولت چهاردهم ایجاد شود. تلاش برای نیل به اجماعی که هر امکان برای آنتاگونیسم را از بین ببرد، پیشاپیش محکوم به شکست است. راهبرد وفاق نیز میتواند تحت همین چارچوب دنبال شود .
*روزنامهنگار و کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی