به گزارش خبرآنلاین، روزنامه اطلاعات نوشت:همچون دوره اول،سیاستهای قلدرمأبانه و زیادهخواهی ترامپ، فقط دامن کشورهای ناهمسو با آمریکا را نگرفت؛ بلکه گریبانگیر کشورهای اروپایی بهویژه دانمارک و همچنین کانادا، چین، مکزیک، پاناما و بسیاری از دیگر کشورها نیز شدهاست.
تحلیل جامعهشناسانه این مسأله که چرا مردم آمریکا مجدداً به چنین فرد خودشیفته و بیاعتنا به قوانین بینالمللی رأی دادند، بسیار جالب است و انتظار میرود از سوی متخصصان این حوزه انجام شود؛ اما از منظر سیاسی و بینالمللی آنچه در مورد اقدامات ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوری مهم است، رویکرد وی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا به چالشهای مهم بینالمللی است.
نکته قابل توجه در رویکرد سیاسی ترامپ این است که او در درجه نخست خود را و سپس کشورش آمریکا را در مرکز کائنات تصور میکند و بر اساس این نگرش گمان میکند میتواند هر اقدامی که صلاح میبیند انجام دهد و در این مسیر نگرانیای از بابت موضعگیری منفی سایر کشورها یا نقض و نادیدهگرفتن قوانین، هنجارها و حقوق بینالملل ندارد. البته این رویه رایج همه رؤسایجمهوری آمریکا و البته سایر قدرتهای بزرگ است که قوانین و حقوق بینالملل را ابزاری برای رسیدن به اهداف و منافع خود میدانند؛ اما تفاوت ترامپ با سایرین در این است که شرمی از آشکارکردن این رویکرد ندارد و تلاش نمیکند در پس الفاظ حقوق بشری و دموکراتیک، منافع کشورش را پیش ببرد؛ بلکه هر چه در سر دارد و میپسندد را رک و راست بهزبان میآورد و به پشتوانه قدرت آمریکا نگرانی نیز از ابراز آنها ندارد.
بهعنوان نمونه یکی از نگرانیهای عمده ترامپ، توسعه نفوذ چین در آمریکای مرکزی و جنوبی از طریق پروژه «یک کمربند- یک جاده» بود و لازم میدید کشورهای منطقه را از این پروژه دور کند. پیشبرد این هدف ابتدا با یک بلوف بزرگ (ادعای مالکیت مجدد بر کانال پاناما) آغاز شد، اما در نهایت به یک معامله مشترک رسید و وی توانست با استفاده از این تهدید و البته فشارهای سیاسی و اقتصادی، پاناما را وادار به لغو آخرین همکاریهای خود با چین در این پروژه کند.
این سیاست و رویکرد ترامپ در قبال غزه نیز دنبال شدهاست؛ به نظر میرسد طرح عجیب و از همه نظر غیر قابل قبول انتقال مردم غزه به کشورهای دیگر نیز بلوف بزرگی از سوی دولت ترامپ است تا افکار عمومی در سرزمینهای فلسطینی و کشورهای دیگر را شوکه و برای پذیرفتن پیشنهادهای بعدی آماده کند.
در رابطه با مورد اول باید گفت تصمیمگیران و دیپلماتهای ایرانی باید به این نکته واقف باشندکه ایران هم از سیاستها و رویکرد کلی دولت ترامپ مستثنی نیست؛بنابراین باید منتظر طرح درخواست های زیادهخواهانه و حداکثری وی از ایران نیز باشیم، کما اینکه در روزهای گذشته شاهد احیای «سیاست فشار حداکثری» از سوی دولت آمریکا بودهایم و البته گمانهزنیهایی نیز در مورد خواستهای متنوع و زیادهخواهانه ترامپ از ایران شدهاست.
مسأله مهم دیگر، شناخت و استفاده بهینه از بزنگاهها و فرصتهای منطقهای و بینالمللی است که در اثر رویکردهای ترامپ ایجاد شده و میشود. در مقطع کنونی بهدلیل مواضع ترامپ در رابطه با جنگ تجاری با چین، کانادا و مکزیک، تصاحب گرینلند، کاهش کمک به ناتو، تغییر رویکرد به اوکراین، مواضع ضد بشری تمامعیار در کوچ اجباری مردم غزه و تبدیل این منطقه به یک ساحل تفریحی تحت اداره آمریکا، کشورهای اروپایی و عربی و همچنین چین نیز دل خوشی از دولت ترامپ ندارند.
بنابراین شرایط بسیار مناسبی فراهم شدهاست تا ایران بتواند از طریق چانهزنی و مذاکره با این کشورها، موقعیت خود را بهبود ببخشد و در مواجهه با آمریکا از موضعی قدرتمندتر برخوردار شود. بهویژه با توجه به اختلافی که نظریه «کوچاندن مردم غزه» بین آمریکا و اسرائیل با عربستان ایجاد کرده، شرایط بسیار مهیاست تا ایران با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گفتگوها و رایزنیهای متعددی انجام دهد و «طرح مودت» با این کشورها را با جدیت دنبال کند. موفقیت در این مسأله قطعا بر موضع ایران در مذاکرات آتی با غرب تأثیر خواهد داشت و این تصور که ایران در موضع ضعف قرار دارد و بنابراین میتوان مسائل بسیاری را به آن تحمیل کرد، از بین میرود.
هرچند موارد فوق میتواند برای اتخاذ یک سیاست هوشمندانه به تصمیمسازان و دیپلماتهای کشور کمک کند، اما در نهایت واقعنگری، درک دقیق شرایط و مقدورات و محذورات داخلی و بینالمللی و در نظر گرفتن مصلحت کشور در کنار عزت و اقتدار ایران، اصل اساسی در مواجهه با دولت ترامپ و شرایط پرمخاطره کنونی است.
23302