بحران مسکن، بحران خانوادگی

فرارو پنج شنبه 25 بهمن 1403 - 11:14
وقتی به نسبت جمعیت جوانی که با خانواده زندگی می‌کنند، نگاه کنیم، می‌بینیم که در کشورهایی مثل اسپانیا و فرانسه فقط ۱۰ درصد این جمعیت با خانواده زندگی می‌کنند. یعنی این پدیده بی‌ثباتی و ترس ازدست‌دادن کار، در حدی نبوده که این جمعیت در وابستگی به والدین‌اش باقی بماند و هنوز می‌تواند مستقل شود و از خانه برود؛ گرچه با ریسک بیشتر و ناامنی روانی بالاتری نسبت به والدین خودش.

روزنامه هم میهن نوشت: بحران مسکن در ایران منجر به افزایش شدید اجاره‌نشینی شده است و در شهر تهران بالای ۵۰ درصد خانوارها اجاره‌نشین‌اند. در سال ۱۳۳۵ هم بحرانی‌ترین وضعیت مسکن را در شهرهای بزرگی مانند تهران داشتیم. علت‌های مختلفی دارد این وضعیت. 

با مشکلی که روبه‌رو هستیم، بحران‌های اقتصادی دهه ۹۰، قیمت خانه و به‌دنبال آن اجاره، یک شیب ناگهانی پیدا کرد. آن رقم متوسط ۲۰ تا ۲۵ درصدی که قبلاً ظرف دو، سه دهه افزایش پیدا می‌کرد، ناگهان به سالانه ۵۰ درصد افزایش رسید. این رقم غیرعادی است و حتی اقتصاددان‌های معتقد به بازار آزاد هم در مقایسه با کشورهایی که کاملاً اجاره در آن‌ها رهاست، مثل آمریکا یا انگلیس که کنترل روی اجاره محدود است، می‌گویند شاخص استطاعت در مسکن باید حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد باشد. 

در ایران در سه، چهار سال گذشته این شاخص به‌نحوی غیرعادی رشد پیدا کرده و دیگر به جایی رسیده است که بین ۷۰ درصد و در مواردی در برخی از شهرها حدود ۱۰۰ درصد درآمد خانوار برای اجاره هزینه می‌شود. این مسئله برای خانوارهای تک‌شاغل مساوی است با صفر شدن سایر هزینه‌ها. این بحران یک معنای اجتماعی گسترده دارد. بخش دیگری از این بحران، کسانی هستند که نمی‌توانند حتی جایی را به‌دلیل این بحران اجاره کنند و باید در خانه پدری بمانند. یعنی نسل جوانی که در سال‌های دهه ۹۰ به سنی رسیده که اشتغال دارد، باید تشکیل خانواده دهد و مستقل شود. 

در قدیم می‌گفتند که خانواده‌ها با سندرم خانه‌خالی مواجه می‌شوند؛ چون فرزندان آن‌ها را ترک می‌کنند و از سن ۵۵ یا ۶۵ باید در تنهایی زندگی کنند که برای آن‌ها بحران ایجاد می‌کند. حالا در ایران صحبت از سندرم خانه‌های شلوغ است؛ جوانانی که نمی‌توانند جایی را اجاره کنند و مستقل شوند. این پدیده در کشورهای مختلف چه نسبتی دارد؟ اهمیت موضوع به این دلیل است که سخت‌شدن عبور به بزرگسالی و درجا زدن، یک بحران روانی اجتماعی گسترده به‌دنبال دارد و می‌تواند اتکابه‌نفس این نسل را نابود کند که به‌طور مداوم بحران سنگینی در روابط خانوادگی ایجاد می‌کند. 

خانواده‌ای که متوجه نیست جوان در چه موقعیت متفاوتی نسبت به دهه‌های گذشته به‌سر می‌برد. در غرب این روزها این مسئله مطرح است که نابرابری نظام‌مندی، باعث شده این نسل – یعنی متولدین دهه ۸۰ میلادی – که در سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ وارد بازار کار شدند و دانشگاه را تمام کردند، بی‌ثبات باشند. همچنین خلاف نسل‌های قبلی که در دولت رفاه بودند و ثبات شغلی بالاتری داشتند، آن‌ها هم از بیکاری بیشتری رنج می‌برند، هم بی‌ثباتی کاری و ترس ازدست‌دادن آن را دارند. 

وقتی به نسبت جمعیت جوانی که با خانواده زندگی می‌کنند، نگاه کنیم، می‌بینیم که در کشورهایی مثل اسپانیا و فرانسه فقط ۱۰ درصد این جمعیت با خانواده زندگی می‌کنند. یعنی این پدیده بی‌ثباتی و ترس ازدست‌دادن کار، در حدی نبوده که این جمعیت در وابستگی به والدین‌اش باقی بماند و هنوز می‌تواند مستقل شود و از خانه برود؛ گرچه با ریسک بیشتر و ناامنی روانی بالاتری نسبت به والدین خودش. 

در ایران اگر بخواهیم این علائم را نگاه کنیم، یعنی علائمی که سندرم خانواده پرجمعیت یا وابستگی به والدین را نشان می‌دهد و من اسمش را بحران عبور از بزرگسالی می‌گذارم، در دو یا سه شاخص قابل بررسی است. یکی افزایش سن ازدواج است؛ می‌بینیم که سن ازدواج دختران و پسران در دو، سه دهه گذشته افزایش پیدا کرده است. اگر اطلاعات سال‌های بین ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۲ را مقایسه کنیم، می‌بینیم که ظرف این هفت‌سال، سن ازدواج دختران حدود شش‌سال افزایش پیدا کرده است، درحالی‌که در ۳۵ سال قبل از آن، سه‌سال افزایش پیدا کرده بود. 

این نشان می‌دهد که یک شکاف جدی ایجاد شده، در مسئله فرصت‌های ازدواج و آن هم روند افزایش سن ازدواج بر اثر تحصیل و سختگیری‌های زنان و مردان جوان نسبت به ازدواج است. در ایران، نسبت جمعیت ۲۵ تا ۲۹ ساله‌ای که با خانواده زندگی می‌کنند، در مناطق شهری حدود دوسوم جمعیت است و وقتی آن را با ۱۵ سال قبل که این رقم حدود ۵۰ درصد بوده مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که در دهه ۹۰، شاخص‌ها روند عادی خودشان را نداشته‌اند. 

نکته بعد، میزان تورم سالانه مسکن است؛ خود مسکن تاثیر زیادی روی مسئله تورم دارد. وقتی توان خرید مسکن کاهش پیدا می‌کند، بحران خودش را در انبار شدن تقاضای مسکن نشان می‌دهد. اقتصاددانان طرفدار بازار آزاد معتقدند که در کشورهایی مثل آمریکا که بحران مسکن چندانی وجود ندارد هم اجاره مسکن بالا رفته، اما تناسب درآمد به‌هم‌نریخته است. این یک نگاه یکسویه است و مشخص است که ما در عرضه و مدیریت عرضه مسکن هم بحران کلیدی داریم. 

ساخت‌وساز دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به خانواده این امکان را می‌داد که خانه ۷۰ متری‌شان را بکوبند، چندطبقه بسازند و یک طبقه‌اش را به بچه‌های‌شان بدهند. مسیر انتقال رانت ساختمان به جامعه بود و علاوه بر اینکه به بسازوبفروش‌ها فرصت استفاده می‌داد، به خانواده‌ها هم این فرصت را می‌داد که بتوانند ثروتی را قبل از مرگ والدین، منتقل کنند. با جهش عظیمی که در دو، سه دهه از مسکن ویلایی یا شخصی به مسکن آپارتمانی داشتیم، دیگر خانواده‌ها تا لحظه‌ای که والدین زنده‌اند، زمینی ندارند که بتواند ارزش‌افزوده را به نسل بعدی‌اش منتقل کند، بنابراین این موضوع، بحران را از دهه‌های ۷۰ و ۸۰ به‌بعد بیشتر کرده است.

نویسنده: اعظم خاتم، مدرس و پژوهشگر مسائل شهری 

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.