به گزارش خبرنگار مهر، رئیس دولت آمریکا در مواجه با جمهوری اسلامی ایران سیاست قدیمی «هویچ و چماق» را در پیش گرفته است به طوری که ضمن تهدید استقلال سیاسی کشورمان با امضای سندی، دم از مذاکره میزند! باطلالسحر چنین جنگ ترکیبی، مدیریت افکار عمومی، حلقه گمشده اینروزها، است.
«دونالد ترامپ»، اخیراً سندی را امضا کرده که بهباور کارشناسان، «دستور فشار حداکثری به مردم ایران» است و واکاوی آن نشان میدهد هیچ تناسبی با ادعای تمایل مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را ندارد.
رئیس دولت آمریکا با تجربهتر و با ترفندتر از سری قبل، سیاست کشورش را در قبال ایرانمان در پیش گرفته است. گرفتن ژشت «تردید» در امضای سند یاد شده و انتشار گسترده سخنان فریبکارانهاش، چنین پیامی را مخابره کرد که آمریکا در اقدامی متمدنانه و بهمنظور کمک به ایران، حاضر به مذاکره است و آن را نیز به اجبار پیشنهاد مشاورانش امضا کرده است! فارغ از اینکه آیا مشاورانش تا این حد قدرت دارند که موضوعی را به این تاجر فریبکار تحمیل کنند یا خیر، آنچه در دستور اجرایی علیه کشورمان آمده، قابل تأمل است. تلاش برای تحمیل «فشار حداکثری» برای در تنگنا قراردادن معیشت یک ملت در کدام قانون و عرف بینالمللی آمده است که با انجام آن، ژست متمدنانه گرفته میشود؟ از طرفی در کدام قانون و عرف بینالملل و عقل سلیمی، پیشزمینه مذاکره را «فشار حداکثری» قرار میدهند؟ اگر چنین رویهای در برخی دیگر دولتها جواب دهد، حتماً در کشور جمهوری اسلامی ایران جواب نمیدهد؛ دلیل؟ تجربه!
اگر بنا بود کارزار «فشار حداکثری» رژیم آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران جواب بدهد، همان شش سال قبل که یکطرفه از آنچه برجام نامیده میشد، خارج شد، جواب میداد؛ تازه آن زمان شوک ناگهانی به کشور وارد شد و آماده تحمیل چنین فشاری نبودند اما امروز با گذشت چندین سال، کشور مهیای مقابله با چنین فشارهای غیر انسانی شده است.
اما مهمتر از بسترهای فیزیکی و عملیاتی برای مدیریت تحریمها و فشار حداکثری شبکه جهانی صهیونیسم، آمادگی ذهنی مردم است که باید مورد توجه قرار گیرد. اینکه صریح به مردم توضیح داده شود، رژیم آمریکا دنبال چه چیزی و مذاکره با چه مشخصاتی است. اینکه از کنار گذاشتن مؤلفههای قدرت و نقض استقلال سیاسی و اقتصادی کشورمان صحبت میکنند و خواب مستعمره شدن کشور کهن اسلامیمان میبینند!
هرچند بصیرت مردم مانع از موفقیت جنگ روانی-اقتصادی تحمیلی خواهد شد، اما باید این موضوع از سوی نهادهای متولی از جمله وزارت امور خارجه به خوبی تشریح شود که جمهوری اسلامی ایران چرا و با کدام منطق حاضر به پذیرش شرایط نیست و مذاکره را با چه شرایطی میپذیرد؟ مهمتر از آن، خروجی میز مذاکره است. آیا صرف مذاکره، دردی را دوا خواهد کرد یا تجربه تلخ دهه نود تکرار خواهد شد؟ تجربهای که نشان میدهد کشورمان باوجود اجرای همه تعهدات هستهای و تأیید بیش از ۱۵ باره آن از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هرگز از مزایای آن منتفع نشد! چون آمریکا با تهدید و تطمیع طرفهای مقابل مانع از آن شد.
نهادهای متولی باید صریح و بیپرده با مردم و فعالین افکار عمومی همچون اصحاب رسانه، اساتید دانشگاه، کنشگران وطندوست و … صحبت کند و بگویند رژیم آمریکا به چه شرایطی دم از مذاکره میزند و دنبال چه چیزی است؟ صراحتاً به مردم توضیح داده شود، گرههای اصلی اقتصادی فعلی در اینسوی مزرها گشوده میشود نه آن سوی مرزها! البته در این میان افرادی هستند که برای مذاکره، معتقد به سیاست «فشار از پایین و چانهزنی از بالا» هستند و با سخت کردن زندگی مردم، به دنبال آن هستند تا شاید حاکمیت را مجبور کنند به خواستههای خفتبار این جنایتکاران تن دهد! اما زهی خیال باطل.