حسین علیزاده؛ بی‌نیازی هنرمند ستودنی است اما چراغ موسیقی هم باید روشن بماند

عصر ایران شنبه 27 بهمن 1403 - 14:31
در دل این تضاد که برخی موسیقی را حرام می‌دانند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ساز را نشان نمی‌دهد دولت جمهوری اسلامی بی غلظت ایدیولوژیک دوران سه ساله خالص سازی جشنواره موسیقی برگزار کرده و هر شب هم به یکی از بزرگان تقدیم شده. این چراغ روشن بماند و از میان خیل مشتاقان و سالیان بعد شجریان و علیزاده ای پیدا شود بهتر است یا خاموش شود؟ شک نداریم که حسین علیزاده گرامی از آن دست هنرمندان است که باور دارد: آیین چراغ، خاموشی نیست....

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- واکنش آقای حسین علیزاده موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز و نوازنده بنام و یگانۀ  ایران و در یک کلمه هنرمند به معنی واقعی کلمه به تقدیم روز سوم جشنواره موسیقی فجر ( 25 بهمن) به او اگرچه از روحیه مستقل و استغنای هنری او برمی‌خیزد اما کاش به شکل دیگری امتناع می‌کردند چرا که چه بسا مدیران جدید هنری در وزارت فرهنگ خاصه در دفتر موسیقی که برآن‌اند فضای شکل گرفته از دوران سه ساله خالص سازی را تغییر دهند سرزنش شوند که دیدید سراغ هنرمندان مستقل رفتید و پاسخ نشنیدید؟ حال آن که بهتر آن است که همه از هر تغییر ولو اندک استقبال کنیم.

    نخست باید به واکنش معاون امور هنری وزارت فرهنگ اشاره کنیم که همین به تنهایی نشان می‌دهد واقعا فضا تغییر کرده یا ارادۀ آن وجود دارد.

    خانم نادره رضایی نوشته است: "تقدیم اجراها یا تقدیر و ادای احترام به بزرگانی چون شما در هر حال وظیفه ماست و دوست‏تان می‏داریم، اگرچه از ما مکدر باشید."

    البته شأن و جایگاه حسین علیزاده چنان رفیع است که انکار شدنی هم نیست و خانم رضایی غیر این می نوشت از خود می‌کاست نه از علیزاده.

    نخست ببینیم هنرمند برجسته چه گفته بود:«همۀ افتخارم در موسیقی ایران همواره‌ عدم حضور در جشنوارۀ موسیقی فجر بوده است؛ این جشنواره فرمایشی ا‌ست، نه هنری و نه در حد و اندازۀ هنر. من از هرگونه بزرگ‌داشت از طرف ارگان‌های حکومتی بی‌نیاز هستم و پیوسته سپاس‌گزار مردم آگاهی‌ام که بی‌دریغ پشتیبان هنر و هنرمندشان در هر شرایطی بوده‌اند. با عشق و احترام به ایران سرافراز و هنرمندان آزاده. حسین علیزاده. ۲۵ بهمن ۱۴۰۳».

حسین علیزاده
   واکنش آقای علیزاده را هنگامی می‌توان بهتر درک کرد که بدانیم تنها در مقابل جشنواره موسیقی فجر چنین موضعی اتخاذ نکرده چرا که 10 سال قبل هم از قبول نشان شوالیه دولت فرانسه در سال 1393 هم امتناع کرد و نوشت:«ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده، تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود.»

    نکته اصلی در همین است. پرهیز از پذیرش جایزه و قناعت به احترام مردم یک بحث است و حکومتی و فرمایشی خواندن جشنواره موسیقی فجر بحثی است دیگر. چرا که می‌دانیم موسیقی به قدر کافی در ساختار رسمی مهجور- اگر نگوییم مطعون-  هست و وزارت فرهنگ در دولت های غیر اصول گرا می کوشد این شمع را روشن نگاه دارد و اولین نقد همین است که هنرمند گرامی دولت و نهادهای ضد موسیقی را یک سان انگاشته است. 

     اگر مردمان عادی  بگویند " همه‌شون مثل هم‌اند" به خاطر آن است که چه بسا از جزییات خبر ندارند ولی هنرمندان برجسته قاعدتا باید بدانند فرق است میان وزارت ارشاد دولت میر حسین موسوی در دهه 60 که سکان دار آن سید محمد خاتمی بود با وزارت ارشاد دولت دوم سازندگی که مصطفی میرسلیم وزیر آن بود و برخی کارگردانان ابا داشتند از دست او در جشنواره فیلم فجر جایزه بگیرند چه رسد به موسیقی و چه خوب شد دیگر وزیران به هنرمندان جایزه نمی دهند.

   انگ " فرمایشی و حکومتی و در حد و اندازه هنر نبودن" اگر تنها متوجه مدیران وبرگزار کنندگان بود هم زیاد مشکلی نبود ولی دل بچه هایی که با هزار ذوق در جشنواره شرکت می کنند و جایزه می گیرند با این انگ می شکند.

   نویسنده این سطور یک مصرف کننده محصولات موسیقی در حد متعارف است و تخصصی در این زمینه ندارد اما به خاطر 20 سال فعالیت و مسؤولیت مدیریتی در مهم‌ترین مجله ادبی هنری ایران که به شکل جدی به موسیقی می‌پردازد از دور دستی بر آتش دارد و طبعا از ارادت‌مندان آقای علیزاده است و بهترین وصف درباره او در قلم علی ورامینی همین چندی قبل جاری شد که نوشت:

   "علیزاده بودن یعنی از نوزده بیست سالگی تا امروز شکل، شمایل و تیپت در ساده‌ترین حالت و شبیه هم باشد. در همه این سال‌ها فقط عینکی اضافه شده باشد و ریش تنکی، اما ده‌ها کار ساخته باشی که یکی از آنها شبیه آن دیگری نباشد؛ ده‌ها کاری که هرکدام می‌تواند آبروی یک عمر کار هنری برای هر هنرمندی باشد. علیزاده بودن یعنی گذشتن از سطح و جلوه‌گری ظاهری برای رفتن در انزوا تا هم بتوانی بهترین ضبط ردیف میرزاعبدالله را برای تار و سه‌تار داشته باشی و هم اینکه «راز نو» بسازی. 

   علیزاده بودن یعنی اینکه بتوانی با غور کردن در تاریخ فرهنگی که آن را بلدی و در آن رشد کردی «نو بانگ کهن» خلق کنی. روح گذشته را در کالبد امروز احیا کنی، بی‌آنکه دنبال نمایش خودت باشی و از آن سو مقام داد و بیداد ابداع کنی و شعر نو ایرانی را چنان در قالب موسیقی کهن بیاوری که مایه حیرت هر منتقدی شود.  علیزاده بودن یعنی اینکه به جای وارد شدن در بحث و جدل ناتمام و بی‌فایده با شاعر عصبانی، ظرفیت‌های موسیقی ایرانی و اینکه این موسیقی تا کجا می‌تواند توسعه پیدا کند را با کارهایت نشان دهی. 

    علیزاده بودن یعنی اینکه ده‌ها ساز را در حد اعلا بتوانی بنوازی اما در هزاران  کنسرت جز با تار و سه‌تار یا سازهای منشعب از آن، با سازهای دیگر رو صحنه نروی تا بگویی من این را هم می‌توانم بنوازم.  علیزاده بودن یعنی اینکه کم گوی گزیده گوی. یعنی اینکه مخاطبانت نتوانند بگویند استاد علیزاده بهتر ساز می‌نوازد و موسیقی می‌سازد یا اینکه بهتر صحبت می‌کند. همه صحبت‌های نه‌چندان زیاد او در این سال‌ها را مرور کنید، حیرت‌آور است آدمی در این همه سال‌ها در صدر باشد، سخن بگوید و حرف بی‌ربط نزده نباشد و یا اینکه ادعای گزافی در صحبت‌هایش نباشد.

کینه و بغض نسبت به کسی نداشته باشد و جز برای احترام و تمجید سخن نگفته باشد. اگر سال‌ها پیش هم خلاف همه صراحت داشت بگوید که آنچه ستاره‌های عام‌پسند این روزها در مسیرش هستند موسیقی کلاسیک ایرانی نیست، بی‌هیچ داوری-ارزشی و تحقیری این را گفت.  علیزاده بودن یعنی رکورددار دریافت سیمرغ بهترین موسیقی فیلم (در کنار انتظامی و علیقلی) باشی و اساساً هرگز خود را نه به‌عنوان سازنده موسیقی فیلم برندینگ کنی نه جاذبه‌های سینما از هر منظری جذابیتی داشته باشد که بخواهی پاگیر آنجا شوی. "

     بگذارید روشن تر بگویم: فروتنی و امتناع از قبول جایزه قابل سرزنش نیست. می خواهد استقلال خود را حفظ کند اما آیا جشنواره های امسال با 1400 و 1401 و 1402 متفاوت نبود؟ اگر بود رفتار یک سان نباید داشت.

    در 1400 می خواستند نشان بدهند نگاه دولت تغییر کرده و نگاه ایدیولوژیک را تحمیل کنند. در 1401 به خاطر جنبش مهسا تمام تلاش مدیران ارشاد دولت رییسی حول این محور بود که بگویند همه چیز عادی است و تحریمی در کار نیست و در 1402 رو به آمار کمّی آوردند.

   امسال اما احساس می شد که رویکردها تفاوت کرده است. در سینما اگرچه فیلم اکتای براهنی در بخش مسابقه راه نیافت ولی گفتند به خاطر زمان زیاد آن است و مصطفی زمانی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد گفت اگر فیلم "پیر پسر" در بخش مسابقه بود این جایزه به پورشیرازی می رسید نه به او و گفت با پورشیرازی نصف می کنم. اگر جشنواره فرمایشی و از قبل طراحی شده بود کی بازیگر برگزیده چنین سخنی می گفت یا چرا جایزه بهترین بازیگر زن را به مریلا زارعی ندادند که در فیلم موسای مورد حمایت و تبلیغ نهادهای حکومتی بازی کرده است؟

   مثال از سینما به معنی آن نیست که الزاما در جشنواره موسیقی هم چنین بوده است. مشکل این است که به نطر می رسد آقای علیزاده کاری ندارد مدیران کی هستند و سال 1401 است یا 1403.


   مشکل اصلی اما این هم نیست. این است که افرادی همین جشنواره موسیقی زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت جمهوری  اسلامی را هم برنمی تابند و اگر این تلاش ها نبود چه بسا برخی امام جمعه ها یک بخش ثابت هم در خطبه ها به تقبیح موسیقی اختصاص می دادند و به  سه موضوع که هر هفته تکرار می کنند ( مذاکره، فضای مجازی و حجاب زنان) موسیقی هم اضافه می شد و هر هفته علیه موسیقی هم حرف می زدند!


   پس اولا باید از گشایش استقیال کنیم. ثانیا انگ حکومتی و فرمایشی خستگی را بر تن کسانی می گذارد که می خواهند اصلاحی انجام دهند و مهم تر از این دو این تلقی را ایجاد می کند که انگار دیگران که شرکت کردند و جایزه گرفتند با دستگاه سانسور سر و سری دارند.

واقعیت اما جز این است و به نطر می رسد آقای علیزاده زیاده از حد سخت گرفته چرا که  چهلمین جشنوارۀ بین‌المللی موسیقی فجر هر یک از شب‌های خود را به نام یک هنرمند اختصاص داده و یک روز کامل از جشنواره را به آن هنرمند تقدیم کرده بود. شب اول جشنوارۀ موسیقی فجر به فرهاد فخرالدینی، شب دوم به هنگامه اخوان و شب سوم به حسین علیزاده و این جز احترام چه معنی می تواند داشت؟ 


    برای این که با روحیات آهنگ ساز یگانه سرزمین مان بیشتر آشنا شویم نقل خاطره ای از او در مستند "بزم و رزم"  درباره روزهای شروع جنگ خالی از لطف نیست آنجا که می‌گوید: قصد داشته به اتفاق محمدرضا لطفی به جبهه‌های جنگ بروند و برای رزمندگان ساز بزنندو  حتی به جبهه هم می‌روند اما مسولان نظامی بنا به مصلحت‌سنجی یا بیم بری واکنش ها به آن‌ها اجازه نمی‌دهند. او می‌گوید: من و لطفی هم برگشتیم اما وقتی به تهران برگشتیم دیگر آن آدم‌های سابق نبودیم.

سپس توضیح می دهد:  با همراهی محمد رضا شجریان آهنگ «بشنوید ای گروه جانبازان» را می‌سازند و برای خانواده‌های جنگ‌زده کنسرت می‌گذارند ولی گروه فشار، آن را هم به هم می‌زنند!   

    غرض از اشاره به این خاطره نقل این جمله او در همین مستند است: "این تضاد و اتفاق‌ها در جایی اتفاق می‌افتاد که من عاشقش هستم و اسمش ایران است."

    حالا در دل این تضادها که برخی موسیقی را حرام می دانند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ساز را نشان نمی دهد دولت جمهوری اسلامی جشنواره موسیقی برگزار کرده و هر شب به یکی از بزرگان تقدیم شده است. این چراغ روشن بماند و از میان خیل مشتاقان و سالیان بعد شجریان و علیزاده‌ای پیدا شود بهتر است یا خاموش شود؟

   شک نداریم که حسین علیزاده گرامی از آن دست هنرمندان است که باور دارد: آیین چراغ، خاموشی نیست....

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.