تفسیر‌های خلاف واقع/ مهاجرانی و مذاکره/ شازده و برف مونیخ!

الف شنبه 27 بهمن 1403 - 20:35
هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

 تفسیر‌های خلاف واقع

روزنامه فرهیختگان نوشت:

در شرایطی که میان مقامات ارشد کشور، از جمله رئیس‌جمهور و وزرای کلیدی، یک صدای واحد در تقابل با سیاست‌های تقابلی دولت ترامپ به گوش می‌رسد، برخی رسانه‌های داخلی، چه در جناح اصلاح‌طلب و چه در میان مخالفان دولت، به‌گونه‌ای رفتار کرده‌اند که گویی ایران با یک شکاف حاکمیتی جدی مواجه است. این نوع پوشش خبری، علاوه بر آنکه تصویری نادرست از سیاست‌گذاری کلان کشور ارائه می‌دهد، عملاً با القای وجود شکاف در حکمرانی ایران بهانه‌ای در اختیار دولت‌های متخاصم می‌گذارد تا فشار‌های خود را افزایش دهند. نمونه‌ای بارز از این روند، رویکرد خبرگزاری ایرنا در تضاد با بیان رسمی مقامات دولتی است که سعی دارد بند‌های ضدایرانی یادداشت اجرایی ترامپ را کمرنگ جلوه دهد. این رسانه با تفکیک میان «خلع سلاح» و «کنترل تسلیحات»، سعی کرده ‌است تصویری غیرتهدیدآمیز از اقدام آمریکا ارائه دهد، این در حالی است که یادداشت ترامپ به‌ صراحت محدودسازی توان دفاعی ایران، از جمله برنامه موشکی و تسلیحاتی کشور را دنبال می‌کند.

در سوی دیگر، برخی رسانه‌های رقیب دولت نیز با تفسیر‌های خلاف واقع، تلاش کرده‌اند تا رویکرد رهبر انقلاب را در تقابل با دولت جلوه دهند و دیدار ایشان با متخصصان صنایع دفاعی را نشانه‌ای از نارضایتی از مواضع دولت بدانند.

نمونه دیگر از این بازی رسانه‌ای، تحریف سخنان رهبر انقلاب درباره توسعه توان دفاعی کشور است. برخی روزنامه‌ها، از جمله «سازندگی»، مدعی شدند که ایشان خواستار افزایش برد موشک‌های ایران شده‌اند، در حالی که تأکید اصلی ایشان بر افزایش دقت و نقطه‌زنی موشک‌ها بوده است. این نوع تحریف‌ها، علاوه بر دامن زدن به فضای دوگانگی در داخل، در سطح بین‌المللی نیز تبعاتی به همراه دارد، زیرا می‌تواند بهانه‌ای برای اجماع بیشتر کشور‌های غربی علیه ایران و احیای قطعنامه‌های شورای امنیت باشد...
رسانه رسمی دولت در اقدام قابل تأمل دیگری، با انتشار گزارشی تحت عنوان «پزشکیان استعفا دهد؟» تلاش کرده است تا فضایی از بن‌بست و ناتوانی در اداره کشور را به تصویر بکشد. این رسانه، با اشاره به مشکلات موجود، چنین القا کرده که چون دولت در پیشبرد امور با موانع داخلی مواجه است، رئیس‌جمهور یا باید از سمت خود کناره‌گیری کند یا رهبر انقلاب اختیارات بیشتری به دولت تفویض کنند. انتشار این گزاره هم‌زمان با موضع‌گیری قاطع رهبر انقلاب در مخالفت با مذاکره با آمریکا، اقدامی معنادار است. رهبر انقلاب مذاکره را «غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه» توصیف کرده‌اند، زیرا تجربه مذاکرات گذشته و اقدامات خصمانه آمریکا، از جمله یادداشت اجرایی اخیر ترامپ علیه ایران، نشان داده که مسیر مذاکره، به کاهش فشار‌ها منجر نشده است.

... هم‌زمان با رویکرد‌های سیاسی‌ای که توسط رسانه‌های اصلاح‌طلب و رسانه رسمی دولت در تلاش برای القای تصویری از دوگانگی در حکمرانی ایران اتخاذ شده است، یکی از رسانه‌های نزدیک به رقیب انتخاباتی مسعود پزشکیان نیز با موضع‌گیری‌های خاص خود در تلاش است تا همان الگوی دوگانه‌سازی را تکمیل کند. این رسانه که به‌طور ویژه در تقابل با دولت پزشکیان فعالیت می‌کند، در تلاش است تا با نشر گزاره‌هایی در خصوص استعفای او، فضای رسانه‌ای را به سمت یک تقابل داخلی سوق دهد... در شرایطی که مسائل داخلی و خارجی ایران تحت فشار قرار دارد، این رسانه‌ها به‌جای تمرکز بر هم‌افزایی و تقویت انسجام ملی، با تشدید برداشت‌های نادرست و ایجاد دوقطبی‌های کاذب، تلاش می‌کنند شکاف‌های غیرضروری در سطح حاکمیت ایجاد کنند. چنین رویکرد‌هایی نه‌تنها به منافع ملی کشور آسیب می‌زند، بلکه در شرایطی که ایران با تهدیدات خارجی مواجه است، به‌نوعی به دشمنان خارجی در تشدید فشار‌ها و اعمال سیاست‌های خصمانه کمک می‌کند. 

*********

انتشار اسناد جدیدی از پول‌پاشی آمریکا برای ضربه به ایران

وطن امروز نوشت: 

 خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه «کریدل» که یک رسانه انگلیسی‌زبان مستقر در لبنان است، سند جدیدی را درباره جدیدترین طرح آمریکا برای سرنگونی نظام اسلامی منتشر کرده است. بر این اساس، پایگاه «کریدل (The Cradle)» گزارش داده سال‌هاست که «صندوق دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» (NERD) در وزارت خارجه آمریکا صدها میلیون دلار به عملیات‌های پنهانی برای سرنگونی دولت تهران اختصاص داده، هر چند که هرگز به موفقیتی دست نیافته است.  جزئیات مربوط به اینکه این پول به کجا می‌رود و چه کسانی از آن بهره‌مند می‌شوند، معمولا پنهان نگه داشته می‌شود. با این حال، سند افشاشده اطلاعات نادری درباره جدیدترین طرح آمریکا برای سرنگونی حکومت تهران ارائه می‌دهد.

سند مورد بحث یک دعوتنامه محرمانه از وزارت خارجه آمریکا برای دریافت پیشنهاد از پیمانکاران خصوصی و نهادهای مرتبط با دستگاه‌های اطلاعاتی مانند بنیاد ملی دموکراسی (NED) و آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) است. این سند که آگوست 2023 به صورت محرمانه توزیع شده، از متقاضیان می‌خواهد پیشنهادهایی برای «حمایت از جامعه مدنی ایران، مدافعان حقوق شهروندی و تمام مردم ایران به منظور بهره‌مند شدن از حقوق مدنی خود» ارائه و راه‌های موثرتری «برای مشارکت دموکراتیک مردم» پیشنهاد دهند.

صندوق دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک (NERD) همچنین از متقاضیان خواسته «فعالیت‌هایی» پیشنهاد دهند که به تقویت «تلاش‌های جامعه مدنی برای سازمان یافتن حول مسائل مهم برای مردم ایران در دوره انتخابات» منجر شده و «رهبران منتخب و غیرمنتخب را در برابر خواسته‌های شهروندان پاسخگو نگه دارد».

مطابق این سند، وزارت خارجه آمریکا همچنین مایل بوده آموزش‌هایی به شهروندان ایرانی درباره آنچه «نقایص روندهای انتخاباتی در ایران» خوانده شده ارائه دهد. گفته شده پیشنهادها باید «به طور ویژه بر توسعه استراتژی‌ها و فعالیت‌هایی تمرکز کنند که مشارکت زنان را در جامعه مدنی، حاکمیت قانون و حکمرانی خوب افزایش می‌دهند».

این سند مملو از لفافه‌پوشی‌ها و واژه‌های در ظاهر جذابی است که ایالات متحده سال‌ها از آن به عنوان بهانه‌ای برای نفوذ در ساختار حاکمیتی کشورهای مخالف و ایجاد بی‌ثباتی در آنها استفاده کرده است.

سند مورد استناد کریدل نشان می‌دهد NERD دوره انتخابات 2024 ایران و تبلیغات انتخاباتی آن را به عنوان «فرصتی» برای نفوذ در جامعه مدنی ایران دیده است. این طرح خواستار به کارگیری شبکه‌ای از «کنشگران مدنی» در جهت طیف مختلفی از راهبردهای انتخاباتی؛ از «مشارکت در انتخابات» گرفته تا عدم مشارکت در آن، شده است.  
علاوه بر این، پیشنهاد شده بود به مقام‌هایی از تمام سطوح حکمرانی که زن، جوان و از اقلیت‌های قومی باشند، «حمایت‌های فنی و آموزش» ارائه شود. با وجود این در این سند اذعان شده در حال حاضر هیچ مقام حکومت ایران واجد دریافت چنین حمایتی نیست.

********

ریشه خشونت فقط با مجازات خشک نمی‌شود 

روزنامه جوان به ماجرای قتل دانشجوی دانشگاه تهران پرداخته است. این روزنامه نوشت: 

قتل یکی از دانشجویان رشته مدیریت دانشگاه تهران با ضربات چاقوی زورگیران اتفاقی بود که شامگاه چهارشنبه در نزدیکی خوابگاه دانشجویان رخ داد. حادثه به همان شیوه مرسوم زورگیران اتفاق افتاده و در شیوه عمل مجرمانه تغییری حاصل نشده است... خبر و بخشی از فیلم حادثه به سرعت در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. در فیلم مورد نظر دانشجوی زخمی خودش را از کوچه به خیابان می‌رساند تا درخواست کمک کند، اما خودرو‌ها و شهروندان با بی‌تفاوتی از کنار او عبور می‌کنند و دانشجوی زخمی سرانجام نقش بر زمین می‌شود. روشن است دیدن این صحنه برای هر بیننده و خصوصاً خانواده او ناگوار و چرایی آن مایه تأثر است. تأثر از اینکه انسانی زخمی کنار خیابان در حال جان دادن است و کسی برای کمک وارد عمل نشود. به نظر می‌رسد این واکنش اجتماعی ریشه در معضلاتی داشته باشد که این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری جامعه را مبتلا کرده است. ...

. حقیقت ماجرا این است که در تأمین امنیت بین محله امیرآباد و نازی‌آباد توفیری وجود ندارد و پلیس توان و امکان این را ندارد که در طول شبانه‌روز محل را تحت نظر قرار دهد. هرچند در حوزه تأمین امنیت، مردم دل خوشی از پلیس ندارند. این شب‌ها سریال خاموشی خیابان‌های شهر هم زیاد شده، از این‌رو روشن است در شب‌های تاریک خیابان‌ها، فرصت برای جولان مجرمان هم فراهم باشد. بنابراین وقتی بدیهی‌ترین موضوع شب که همان روشنایی است از خیابان‌ها گرفته می‌شود، نمی‌توان از پلیس انتظار داشت نیروهایش را برای تأمین امنیت در خیابان‌ها بسیج کند. درست است که پلیس وظیفه ایجاد امنیت در جامعه را بر عهده دارد، اما تولید امنیت ریشه در تصمیم‌گیری‌های سیاستمداران دارد. 

موضوع دیگر اینکه زورگیران هم قربانیان دیگری هستند که از دل آسیب‌های اجتماعی رشد می‌کنند و به عنوان معضلی اجتماعی به خودشان و دیگران آسیب می‌رسانند. بدیهی است، پلیس تلاش خود را برای بازداشت آنها به کار می‌گیرد و دو زورگیر را بازداشت می‌کند، مثل زورگیران پل‌صدر که آنها را بازداشت و برای بازسازی صحنه جرم به محل برگرداند. مثل عامل شهادت شهید‌الداغی در سبزوار که بازداشت و اعدام شد، مانند زورگیران پارک هنرمندان که با انتشار فیلم زورگیری‌شان بازداشت و در همان محل اعدام شدند، اما با اعدام آنها ریشه خشونت در جامعه خشک نشد، بلکه با بی‌توجهی به ریشه‌های این آسیب، جامعه به خشونت‌های بیشتری مبتلا شد.

*********

شازده ، برف مونیخ را ندید!

فرهیختگان نوشت:

 تور اروپایی رضا پهلوی قبل از اینکه شروع شود، تمام شد! لغو دعوت‌ها از سوی نهادهای بین‌المللی نشان داد که دوران نمایش‌های تبلیغاتی و بهره‌برداری رسانه‌ای از چهره‌هایی مانند او به پایان رسیده است. اوایل ماه جاری هم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا حمایت‌های مالی خود از اپوزیسیون ایران را قطع کرد و آنها را بیش از پیش تضعیف کرد و لای منگنه گذاشت. مهره‌های سوخته‌ای مثل رضا پهلوی که روزی خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی می‌دانستند، حالا حتی از حضور در نشست‌های گفت‌وگومحور هم محروم شده‌اند و پروژه‌های ضدایرانی‌شان به دیوار سفتی برخورد کرده است. سفرهای پهلوی قرار بود با حضور او در مجمع کمبریج، پارلمان هلند و کنفرانس امنیتی مونیخ برای تبلیغ علیه ایران همراه باشد و حامیانش هم تمام تلاش خود را کردند تا این رویدادها را به‌عنوان نقطه عطفی در مسیر اپوزیسیون معرفی کنند اما آنچه در نهایت رخ داد چیزی جز یک آبروریزی سنگین برای ایران‌ستیزان نبود. درحالی‌که هنوز این تور شروع نشده بود، تمامی دعوت‌ها یکی پس از دیگری لغو شد و درنهایت، این پروژه تبلیغاتی حتی فرصت اجرایی شدن هم پیدا نکرد و شازده و رفقایش را ناراحت کرد.

در سال‌های اخیر، گروه‌های ضدایرانی تلاش بسیاری کرده‌اند تا تصویر ایران را در مجامع بین‌المللی مخدوش کنند. از لابی‌گری در نهادهای اروپایی گرفته تا تحرکات رسانه‌ای، همه در جهت ایجاد فشار بر ایران بود. اما امروز ورق برگشته و این گروه‌ها، که روزی خود را بازیگران اصلی عرصه سیاست ایران می‌دانستند، به مهره‌های سوخته‌ای تبدیل شده‌اند که فعلاً باید بازی را از پشت بام‌های اطراف استادیوم تماشا کنند. دعوت‌هایی که از رضا پهلوی برای شرکت در مجامع مختلف شده بود، نه‌تنها جنبه تشریفاتی داشت بلکه هدف آن بیشتر بهره‌برداری رسانه‌ای بود. اما ظاهراً اروپایی‌ها هم متوجه شده‌اند که این چهره نه پایگاه مردمی جدی دارد و نه حتی در میان اپوزیسیون خارج‌نشین مقبولیتی دارد. درنهایت هم به این نتیجه رسیده‌‌اند که هم پول توجیبی‌اش را قطع کنند و هم او را به جلسه‌هایشان راه ندهند.

شهرام همایون، برنامه‌ساز سلطنت‌طلب با انتقاد از رضا پهلوی و آبروریزی‌های اخیرش می‌گوید افتخار اپوزیسیون نباید «عکس گرفتن با سیاستمداران غربی» باشد و یادآوری می‌کند که همین وابستگی یکی از اشتباه‌های تاکتیکی محمدرضاشاه بود که درنهایت منجر به سقوط او شد. او با اشاره به رفتار دولت‌های غربی اعتراف می‌کند که این کشورها در نهایت تنها «منافع خود» را در نظر می‌گیرند و در مواقع حساس مهره‌هایشان را قربانی می‌کنند.

کنفرانس امنیتی مونیخ یک نشست سالانه در آلمان است که در آن سیاستمداران و کارشناسان امنیتی درباره مسائل مهم امنیتی جهانی بحث می‌کنند. این کنفرانس البته ماهیت اجرایی ندارد و چیزی در آن تصویب یا رد نمی‌شود و صرفاً گفت‌وگومحور است. با این‌حال اما یکی از مهم‌ترین رویدادهای دیپلماتیک جهان محسوب می‌شود و فرصتی برای کشورها و سازمان‌های مختلف فراهم می‌کند تا درباره چالش‌های امنیتی و بحران‌های بین‌المللی و راهکارهای همکاری جهانی گفت‌وگو کنند.

رضا پهلوی که مدت‌هاست در رؤیای قدرت‌گیری خود را نماینده مردم ایران جا می‌زند این بار هم به دنبال فرصتی برای خودنمایی در عرصه بین‌المللی بود. او با هیاهوی همیشگی اعلام کرد که به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت شده و قرار است صدای مردم ایران در این نشست باشد اما «لغو دعوتش» از سوی آلمان لبخند را به لبانش خشکاند. این خبر کافی بود تا او و حامیانش در فضای مجازی شروع به فریاد زدن علیه آلمان کنند و انتظار داشته باشند که تجدیدنظری رخ بدهد. پس از چند روز جنجال و فضاسازی رضا پهلوی با خوشحالی اعلام کرد که دوباره دعوت شده و قرار است با پیامی از مردم ایران به مونیخ برود. انگار فراموش کرده بود که همین چند روز قبل آلمان را به همدستی با جمهوری اسلامی متهم کرده بود. پسر فرح در حالی تلاش ‌می‌کرد این دعوت مجدد را یک پیروزی جلوه دهد و به هوادارانش این‌گونه القا کند که هیچ‌چیز نمی‌تواند جلوی او را بگیرد که ضربه‌ نهایی سخت‌تر از قبل زده شد و دعوتش برای دومین بار لغو شد.

رضا پهلوی که هنوز از لغو سخنرانی‌هایش در برلین و هلند کلافه بود، این بار امید زیادی به انگلیس بسته بود. او با اطمینان از حضورش در نشست مجمع کمبریج خبر داده بود و حتی هوادارانش را برای یک نمایش تبلیغاتی دیگر آماده کرده بود. اما وقتی خبر لغو این برنامه منتشر شد، او و تیمش دیگر حتی زحمت تظاهر به تعجب را هم به خود ندادند؛ چون دیگر به این وضعیت عادت کرده‌اند. مجمع کمبریج اعلام کرد که این تصمیم صرفاً به دلایل امنیتی گرفته شده و نمی‌توانند جان «شاهزاده» را به خطر بیندازند. اما مشخص است که این همان بهانه‌ محترمانه‌ای است که دیگران هم برای کنار گذاشتن او به کار می‌برند.

*********

تاکید دوباره دولت بر نقش شورای عالی امنیت ملی در عدم ابلاغ قانون حجاب

روزنامه ایران نوشت: 

محمدسعید احدیان، دستیار رئیس مجلس شورای اسلامی با ارائه توضیحاتی درباره مصوبه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر ابلاغ نشدن قانون عفاف و حجاب، ادعاهای مطرح شده درباره اینکه شورای عالی امنیت ملی یا دبیرخانه شورا چنین مصوبه‌ای ندارد را تکذیب کرد.
احدیان در یک نشست که ویدیوی آن منتشر شده است، توضیح داد که اساساً شورای عالی امنیت ملی بر چه اساسی و در چه مواردی می‌تواند مصوبه‌ای را در دولت، مجلس یا بخش دیگر، بررسی کرده و مانع اجرای آن شود.
وی با بیان اینکه «شورای عالی امنیت ملی» مصوبه‌ای دارد که براساس آن باید از اقدامات تنش‌زا جلوگیری شود، گفت: «طبیعتاً چنین مصوبه‌ای از آنجا که مصوبه شورای عالی امنیت ملی است به تأیید رهبر معظم انقلاب رسیده است، اما نکته اینجاست که تعیین مصادیق این مصوبه یعنی اینکه چه مواردی تنش‌زا هستند، برعهده «دبیرخانه» شورای عالی امنیت ملی است.»
براساس گفته‌های احدیان، براساس این مصوبه دیگر نیازی نیست که مصادیق و هر موردی که تنش‌زا تشخیص داده شد، در صحن شورای عالی امنیت ملی و با حضور سران قوا بررسی شود، بلکه خود دبیرخانه شورا می‌تواند برای هر مصداق ورود می‌کند.
دستیار رئیس مجلس شورای اسلامی به یک مورد اشاره کرد که دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، بدون ارجاع به صحن شورا یا تشکیل جلسه‌ای با حضور سران قوا، مانع اجرای آن چیزی شد که «تنش‌زا» تشخیص داد.
احدیان گفت: «یکی از این مصادیق تنش‌زا که دبیرخانه رأساً وارد عمل و مانع اجرای آن شد، افزایش قیمت گازوئیل بود. دولت تصمیم گرفت قیمت گازوئیل را گران کند، اما دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بدون اینکه این مصداق یعنی افزایش قیمت گازوئیل را به صحن شورای عالی امنیت ملی ببرد، براساس همان مصوبه‌ای که اشاره شد، به دولت نامه زد که قیمت گازوئیل افزایش نیابد.»
دستیار رئیس مجلس ادامه داد: «کسی هم از دولت یا بخش‌های دیگر نگفت که چرا دبیرخانه چنین تصمیمی گرفت یا این تصمیم غیرقانونی بوده است، زیرا آن مصوبه کلی درباره اینکه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی می‌تواند جلوی اقدامات تنش‌زا را بگیرد وجود داشت و حالا مصداق این اقدام تنش‌زا، افزایش قیمت گازوئیل بود. برای همین، مسأله در صحن شورای عالی امنیت ملی مطرح نشد و خود دبیرخانه تصمیم گرفت.»
احدیان گفت: «اما درباره مصداق دیگر، یعنی قانون عفاف و حجاب، اتفاق فراتری افتاد؛ این اتفاق فراتر این بود که در مصداق تنش‌زا بودن قانون حجاب، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ورود نکرده، بلکه «این مصداق» به صحن شورای عالی امنیت ملی ارجاع شد و در صحن شورای عالی امنیت ملی که همه اعضا حضور داشتند، پس از بحث به صورت اجماعی یا قریب به اجماع، جمع‌بندی شد که این قانون مصداق اقدام تنش‌زا است و اجرا نشود.»
دستیار رئیس مجلس شورای اسلامی در ادامه، بدون نام بردن از کسی، اما تلویحاً به سعید جلیلی به عنوان عضو شورای عالی امنیت ملی اشاره کرد که گفته بود مصوبه‌ای مبنی بر عدم ابلاغ قانون عفاف و حجاب وجود ندارد و به این ترتیب تصمیم به ابلاغ نکردن آن غیرقانونی است.
احدیان پس از توصیف زمینه‌های قانونی بودن اقدام دبیرخانه و شورای عالی امنیت ملی، گفت: «همان بزرگواری که گفته است عدم ابلاغ قانون عفاف و حجاب، مصوبه‌ای در شورای عالی امنیت ملی ندارد، که این همه شایعه را درست کرد، (همان بزرگوار) در این جلسه حضور داشت و بهتر بود (خودش) می‌گفت که این موضوع در آن جلسه شورای عالی امنیت ملی بحث شده است.»

********

بی‌‏اعتمادی  ، نارضایتی اجتماعی تولید می کند

روزنامه هم میهن با تقی آزاد ارمکی جامعه شناس درباره مساله اعتماد اجتماعی گفت گو کرده است.

 این جامعه شناس گفته است: 

به‌طور کلی، در کشورهای دیگر که نظام سیاسی کارایی دارند، وقتی اختلالی مانند قطعی برق رخ می‌دهد، وضعیت به‌گونه‌ای است که شاید با گلایه مردم همراه باشد، اما آنها به‌سرعت عبور می‌کنند. تقریباً همه جوامع اینگونه‌اند، مثلاً در آمریکا وقتی قیمت انرژی از یک‌ونیم دلار برای یک گالن به چهار دلار می‌رسد، مردم ناراحت و عصبانی می‌شوند اما چون کشورشان در بخش‌های دیگر خوب عمل کرده، جامعه هم به‌سرعت از آن عبور می‌کند و به انتظار می‌‌نشیند تا نفر بعدی وضعیت را اصلاح کند. اما این مسئله شامل ایران نمی‌شود، چون اساس جامعه ما دچار بی‌اعتمادی به سازمان‌های اجتماعی و نهادهای رسمی است.

 در مطالعات اجتماعی هم این مسئله مشخص است، زمانی‌که درباره سطح اعتماد اجتماعی سوال می‌شود، هم به‌صورت افقی و هم به‌صورت عمودی، مردم کمترین اعتماد را به نهادهای رسمی، دولت، عناصر دولتی، مجلس و... دارند. چرا؟ چون بی‌اعتمادی، به نارضایتی اجتماعی تبدیل شده است. مشکلات روی هم قرار گرفته و درنهایت ما با یک جامعه ناراحت و معترض مواجه‌ایم. این جامعه گرفتار و عصبانی، وقتی در مقابل مسئله‌ای مانند قطعی دوساعته برق مواجه می‌شود، بهانه‌ای پیدا می‌کند تا صدای اعتراضش را بلند کند و بی‌اعتمادی‌اش را نشان دهد. 

‌اما در این شرایط شاهدیم که به‌جای حل این مسئله یا حتی صحبت کردن درباره‌اش، به مسائل دیگر پرداخته می‌شود. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ آیا مشکلات مردم از سوی مسئولان نادیده گرفته می‌شود؟

برای ما هم عجیب است که سران قوا می‌نشینند و درباره سیب‌زمینی تصمیم می‌گیرند!... غیرخردمندانه بودن سطح تصمیم‌گیری مسئولان، قابل قبول نیست. جامعه احساس می‌کند کسی نیست به دادش برسد و به همین دلیل شروع به کنش رادیکال می‌کند. یعنی چه؟ یعنی سعی نمی‌کند اعتماد ازدست‌رفته را ترمیم کند. تلاش می‌کند فقط به منافع شخصی خود و خانواده‌اش فکر کند و در مقابل با دیگران، تخریب را پیشه کند، اگر قبلاً ترمیم می‌کرد الان تخریب می‌کند، یعنی تبدیل به ضد دیگری می‌شود و آنجاست که مفسده بزرگی در انتظار کشور است. 

********

عطا الله مهاجرانی : عدم مذاکره  با آمریکا خردمندانه است 

روزنامه اعتماد یادداشتی از سيدعطا‌‌الله مهاجراني را درباره مذاکره با آمریکا منتشر کرده است.

مهاجرانی نوشته است: 

ظاهرا مانند موسي و عصا هرگاه سخن از مذاكره با آمريكا به ميان مي‌آيد،  مقاله مذاكره مستقيم كه در ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۹ در روزنامه اطلاعات منتشر شد، تداعی می شود. دوستان، آشنايان و رسانه‌ها از من هم مي‌پرسند نظرم درباره مذاكره با امريكا چيست؟ به نظرم موضوع از چنان اهميت و حساسيتي برخوردار است كه بايد جهات مختلف و لايه‌هاي متفاوت آن را با دقت و تأمل سنجيد و بررسي كرد.

يكم: بديهي است كه هيچ كس با نفس مذاكره با دشمن از بنياد مخالف نيست. دلايل متعدد و متنوع تاريخي و ديني و عقلاني و تجربي مي‌توان برشمرد كه دشمنان با يكديگر مذاكره كرده‌اند. در تاريخ معاصر ويت‌كنگ‌ها همزمان با جنگيدن در ويتنام با نمايندگان امريكا در اروپا مذاكره مي‌كردند.
دوم: در ارديبهشت ماه سال ۱۳۶۹ يعني 34 سال پيش كه مقاله مذاكره مستقيم در روزنامه اطلاعات چاپ شد. جهان دوقطبي بود. ما تازه از مرحله دشوار و تاب‌سوز جنگ 8 ساله نجات پيدا كرده بوديم. هاشمي‌رفسنجاني و آيت‌الله خامنه‌اي هر كدام در نخستين سال مسووليت خويش بودند. بعد از جنگ شاهد وحدت ملي و انسجام بيشتر دولت ـ ملت بوديم و نهايتا اين امريكا بود كه بدون هيچ گونه پيش‌شرطي جورج بوش پدر كه رييس‌جمهور يك دوره‌اي شد و سابقه رياست سازمان سيا را داشت، پيشنهاد مذاكره را مطرح كرد.

سوم: اكنون پس از 34 سال جهان دگرگون شده است. اين دگرگوني تفسير‌هاي متفاوتي دارد. هر تفسير مي‌تواند مبناي رويكرد ويژه‌اي باشد. نتانياهو و ترامپ گمان مي‌كنند در قضيه فلسطين و حزب‌الله پيروز شده‌اند. سخن از پايان حزب‌الله در لبنان و پايان غزه بر زبان مي‌آورند. باور دارند كه ايران با سقوط نظام بعثي بشار اسد در سوريه تضعيف شده و ديگر امكان دفاع از جبهه مقاومت يعني حزب‌الله و حماس را ندارد. به همين دليل نتانياهو گهگاه از پايان نظام جمهوري اسلامي سخن مي‌گويد. ترامپ البته اين حرف را نمي‌زند ولي براي ايران ضعيفي كه نتواند از خود دفاع كند و در زماني كه امريكا و اروپا و اسراييل و كشورهاي هم‌پيمان منطقه‌اي انتظار دارند، نظام جمهوري اسلامي ايران مثل نظام سوريه سقوط كند.
چهارم: بر اساس چنين پيش‌داوري‌هايي ترامپ دستورالعمل اجرايي خود درباره ايران را با همان امضاي طولاني‌اش امضا كرد. روح آن دستورالعمل نه تنها خلع سلاح ايران بلكه تسليم ايران است. ايران اگر آن شرايط را بپذيرد گويي در جنگي با امريكا شكست خورده است. همان طور كه امريكا شرايط خود را بعد از جنگ جهاني دوم بر آلمان و ژاپن و در سال ۲۰۰۳ بر عراق تحميل كرد اين ‌بار مي‌خواهد بدون جنگ به اتكاي قدرت نظامي ،سياسي و تبليغاتي‌اش شرايط خود را بر ايران تحميل كند.
پنجم: ايران يك بار با امريكا مذاكره كرد. برجام محصول مذاكره بود. ترامپ برجام را ترك كرد و در واقع مذاكره را از معني و فايده انداخت. اكنون او چگونه انتظار دارد كه ايران به او اعتماد كند؟
ششم: كشوري كه سلاح اتمي دارد و از سلاح اتمي در جنگ دوم جهاني عليه كشور و مردم ژاپن استفاده كرده است. با كدام منطق و برهان و مشروعيت ايران را تهديد مي‌كند و براي ايران خط مشي تعيين مي‌كند كه نمي‌بايست از توان هسته‌اي برخوردار باشد؟
هفتم: دقت در متن فرمان يا دستورالعمل اجرايي ترامپ ترديدي باقي نمي‌گذارد كه ماهيت و جهت اين دستورالعمل صهيونيستي است و با ادبيات نتانياهو نوشته شده است.
با توجه به نكات هفتگانه‌ای كه نوشتم به نظرم موضع آيت‌الله خامنه‌ای در بيهوده دانستن و نفي مذاكره تصميم و رويكردی خردمندانه و متناسب با دفاع از منافع و مصالح ملی است. البته شاهد يورش همه‌جانبه لشكر سايبري در فضاي مجازي هستيم. به دليل بالا رفتن نرخ دلار و طلا براي ملت ايران دلسوزي مي‌كنند. در واقع مي‌خواهند به التهاب دامن بزنند. خوشبختانه سخنان بسيار سنجيده و دقيق پزشكيان در راهپيمايي ۲۲ بهمن، باطل‌السحر پروژه يا دامي بود كه پهن كرده بودند تا بتوانند دوباره از حاكميت دوگانه سخن بگويند. بين نهاد‌ها و اركان حكومتي در ايران شكاف ايجاد كنند. پزشكيان در بهترين موقعيت، صريح‌ترين سخنان را در دفاع از موضع رهبري بيان كرد. بديهي است كه امريكا و جهان از كشور ما يك‌صدا را شنيدند. كسانی كه به تعبير خودشان در شكاف زندگی مي‌كنند ديگر نمي‌توانند دستاويزی برای نشان دادن دوگانگی در دولت و حكومت ايران بيابند.

**********

راهبرد بلندمدت برای مواجهه دیپلماتیک با آمریکای ترامپ 

هم میهن نوشت: 

بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، با واکنش‌های زیادی مواجه شد. رهبری در سخنان خود تاکید کردند که «مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد» و با اشاره به نقض عهد آمریکا در برجام گفتند: «مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد.» تردیدی وجود ندارد که در نظام جمهوری اسلامی، بیان موضع رهبری به عنوان فصل‌الخطاب و موضع رسمی و نهایی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.

 در نتیجه با توجه به این موضع‌گیری، مسئله مذاکره با دولت دونالد ترامپ فعلاً منتفی تلقی می‌شود. اما سوالی که پس از این اعلام موضع برای بسیاری از ناظران و تحلیل‌گران پدید آمد این بود که آیا این موضع دائمی است؟ آیا تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران یا اقدام و گام‌های اعتمادساز از سوی دولت ترامپ می‌تواند باعث تغییر دیدگاه ایران شود؟...

دستگاه سیاست خارجی ایران باید «عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه» برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای مواجهه با هر اقدامی از سوی آمریکا تدوین کند. در چنین برنامه‌هایی باید به وضوح پیش‌بینی شده‌باشد که ایران در چه شرایطی حاضر به گفت‌وگو با آمریکا خواهد بود و با هر اقدامی از سوی آمریکا، واکنش‌های احتمالی ایران را پیش‌بینی کرده‌باشد. سخنرانی ۱۹ بهمن مقام معظم رهبری تمامی پنجره‌های تعامل با آمریکا را مسدود نکرده‌است.

همانگونه که در دولت سیزدهم، تهران بسیاری از برنامه‌های منطقه‌ای خود را در چارچوب گفت‌وگوهای غیرمستقیم محرمانه و توافق‌های غیررسمی و نانوشته با آمریکا تنظیم می‌کرد، بر اساس خطوط تعیین شده توسط رهبری، اگر مذاکره با آمریکای ترامپ «باعث حل مشکلات کشور شود»، «هوشمندانه باشد»، «عاقلانه باشد» و «شرافتمندانه باشد»، تردیدی نیست که درهای مذاکره با ترامپ هم گشوده خواهد شد.

********

ساواک و فوتبال

روزنامه اطلاعات در گزارشی به ماجرای رابطه ساواک با فوتبال پرداخته است. 

این روزنامه نوشت:  

ساواک و فوتبال در ایران پیش از انقلاب، ماجراهای عجیب و گاهی حیرت آوری داشتند که بعضی از آنها، با وقوع انقلاب اسلامی به پایان رسید و البته برخی نیز تازه بعد از انقلاب مطرح شد.

از میان فوتبالیست ها و مدیران فوتبالی که نامشان در کنار ساواک آمده، می توان به علی عبده مالک و همایون بهزادی مالک و ستاره پرسپولیس، حسن روشن ستاره تیم تاج، و همینطور پرویز قلیچ خانی کاپیتان تیم ملی پیش از انقلاب نام برد که هر کدام ماجرای متفاوت خودشان را داشتند.

یکی از سرشناس ترین نام ها در فوتبال قبل از انقلاب، علی عبده بنیان گذار و مالک باشگاه پرسپولیس است که همه می دانستند ارتباط نزدیکی با دربار دارد. او سالها شریک مالی فاطمه پهلوی خواهر شاه بود، هرچند این شراکت بعدها به هم خورد و فاطمه پهلوی حق بیمه هنگفت عبده را بعد از آتش گرفتن باشگاه بولینگ معروف او برای خود برداشت. بعد از انقلاب، احتمالا به خاطر این رابطه نزدیک، برخی چهره های فوتبالی مثل حسن روشن به عبده اتهام زدند که ساواکی بوده است. علی جباری هم تیمی روشن در تاج هم صحبت های او را تایید کرده و صراحتا گفته بود که عبده ساواکی است.

البته عبده خیلی زود بعد از انقلاب در آمریکا درگذشت و مجال پاسخ دادن به این صحبت ها را نداشت. با وجود این صحبت ها، عجیب ترین اتهام به او، دست داشتن در قتل مرحوم تختی بوده است. پیش و  بعد از انقلاب، خیلی ها اعتقاد داشتند تختی توسط ساواک کشته شده و بعد از انقلاب، سازمان مجاهدان راه خلق، این اتهام را مطرح کرد که علی عبده به همراهی یک عضو معروف ساواک و به دستور شاه، تختی را به قتل رسانده اند. البته این اتهام به این خاطر که اصلا مرحوم تختی به قتل نرسیده، چندان در تاریخ باقی نماند. 

حسن روشن، در صحبت هایش درباره اعضای باشگاه پرسپولیس صراحتا به عضویت مرحوم همایون بهزادی ستاره پرسپولیس در دهه ۵۰ هم اشاره کرده و گفته است که او عضو ساواک بوده است. او البته گفته بود که او شکنجه گر نبوده و کارمند ساده ساواک بوده. روشن البته سالها بعد از انقلاب این ادعا را مطرح کرده است.

در ابتدای انقلاب، ماجرا فقط یک صحبت ساده نبوده و بهزادی به خاطر این صحبت ها و اتهام شکنجه گر بودن، ۵ ماه هم بازداشت بود. خود او دراین باره گفته بود: «آقای بادپا (ایشان بوکسور تیم ملی بودند) لطف و محبت کردند و آمدند خانه ما و مرا بردند! اتفاقا آن روز ما در خانه برای شهدای کشور روضه‌خوانی داشتیم... اتهامی‌که به من زده بودند شکنجه‌گر ساواک بود و من را پنج ماه نگه داشتند تا پرونده‌ را بررسی کنند، پس از اتمام بررسی‌ها دیدند چنین مسئله‌ای صحت ندارد. این مسئله را همه می‌دانند! همه ایران این موضوع را می‌دانند.» البته ماجرا واقعا تمام نمی شود و او از دانشگاه اخراج می شود و تا سالها حتی نامش هم در تلویزیون برده نمی شود.

پسر همایون بهزادی بعد از صحبت های حسن روشن در دهه ۹۰، و تایید آنها توسط علی جباری، گفته بود که پدرش کارمند ساده اداره ضد جاسوسی بوده. ماجرای عضویت بهزادی در ساواک، در واقع یک بدبیاری است. خود او گفته در دوران فوتبال، فوتبالیست ها را ۵ نفر ۵ نفر به جاهایی مثل وزارت دربار و راه آهن معرفی می کردند تا کارمند شوند و حقوق بگیرند. او و ۴ نفر دیگر به نخست وزیری معرفی می‌شوند و همین باعث می شود اتهام ساواکی بودن شکل بگیرد.

جالب این است که حسن روشن، که با صراحت درباره ساواکی بودن چهره های معروف فوتبال صحبت کرده، خودش هم در ابتدای انقلاب، با چنین اتهامی مواجه شد. در واقع او متهم بوده که همراه با یک خواننده زن معروف، آیت الله طالقانی را شکنجه کرده.

روشن گفته که وقتی که در دوبی بوده این شایعات مطرح بوده و او هم بعد از صحبت با مادرش، برای مرتفع کردن این اتهام ها به ایران برگشته و همراه با یکی از اقوامش نزد آیت الله طالقانی رفته. خود او گفته است: « من را پیش ایشان بردند و آیت الله طالقانی تا من را دید گفت نمی شناسمش و از اتاقش به بیرون هدایتم کرد.»

از میان تمام نام های فوتبالی پیش از انقلاب، هیچ کس به اندازه پرویز قلیچ خانی با ساواک ماجرا نداشته است. یکی از بهترین فوتبالیست های تاریخ فوتبال ایران، و کاپیتان تیم ملی، آشکارا علائق چپی داشت و به همین خاطر، فقط از سوی حاکمیت وقت تحمل می شد و در نهایت هم به همین خاطر مجبور شد ایران را ترک کند. گفته می شد به دستور شخص شاه، نام و تصاویر او از فیلم رسمی بازیهای آسیایی تهران حذف شد و وقتی هم که ایران قهرمان شد، شاه حاضر نشد جام قهرمانی را به دست او بدهد. اما فقط این ها نبود و قلیچ خانی، یکی از معدود فوتبالیست هایی است که توسط ساواک بازداشت شد. او بعد از ارتباط گرفتن با اعضای چریک های فدایی خلق در یک اردوی خارج از کشور، توسط ساواک بازداشت می شود. یک ماه بعد از این بازداشت، قلیچ خانی در یک برنامه تلویزیونی حاضر می شود  و مصاحبه او درباره این که فعالیت سیاسی چندانی نداشته پخش می شود.

در ادامه، روزنامه‌ها تیتر می زنند که قلیچ خانی از شاهنشاه تقاضای عفو کرده و بلافاصله، اعلام می شود که او به همراه دو بازیکن دیگر تیم ملی توسط شاه عفو شده و آزاد می شوند. فشارها اما به او ادامه داشته و او موفق نمی شود به عنوان استاد دانشرا استخدام شود. او بعد از انقلاب در یک بیانیه درباره درخواست عفو گفته بود: «واقعیت این است که من در یک لحظه شوم فریب دشمن را خورده و با طلب بخشایش نمودن از شاه، به خلق خود خیانت کرده‌ام.» او البته در همین بیانیه گفته بود که مقام های امنیتی تهدید کرده بودن بلایی سر همسر او خواهند آورد.

یک ماجرای دیگر قبل از انقلاب، مربوط به کوچ این بازیکن به ترکیه می شود. ماجرا این است که او و جلال طالبی پیشنهادی از یک تیم ترکیه ای داشتند. قلیچ خانی ماجرا را با قراگوزلو رئیس وقت تربیت بدنی در میان می گذارد اما بدون اطلاع او، بیانیه ای در روزنامه ها منتشر می شود که در آن قلیچ خانی، گفته بود به خاطر شاه‌دوستی و میهن پرستی حاضر به رفتن به ترکیه نیستیم. او بعد از انقلاب اعلام کرد که این نامه هم بدون اطلاع توسط ساواک منتشر شده و او نقشی در نوشتن آن نداشته. نامه مشابهی هم در همان تاریخ به نام جلال طالبی منتشر شده بود که ادبیات مشابهی دارد.

قلیچ خانی پیش از انقلاب، ایران را به مقصد آمریکا ترک می کند و کمی بعد از انقلاب به ایران بر میگردد تا این که در ابتدای دهه ۶۰، دوباره از ایران می رود.



منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.