در اینجا گزیدهای از خاطرات دکتر ویلز را میخوانید که مربوط به آغاز کار او در ایران و شنیدن نکاتی دربارۀ اوضاع طبابت در ایران میشود:
به گزارش فرادید؛ در داخل اداره با رئیس آیندۀ خودم مستر بی آشنا شدم . . . او مرا در جریان کلی کارم گذاشت و با وظایفم آشنا ساخت. پس از آن درباره نحوه مصرف داروها طبق روش و سنت مردم ایران صحبت کرد و گفت که بنا به تشخیص اطبای ایران، کلیۀ امراض به دو گروه گرم و سرد تقسیم میشوند. به همین طریق مداوای بیمار هم از طریق گرمی یا سردی انجام میگیرد؛ بیماریهای گرم را با داروهای سرد و بیماریهای سرد را با داروهای گرم.
اگر یک حکیم ایرانی را بالای سر بیمار ببرند و در ابتدا قادر به تشخیص گرم یا سرد بودن بیماری نشود، اولین کاری که میکند این است که مقداری دارو از نوع گرم به بیمار میخوراند؛ اگر حال بیمار رو به بهبود رفت همین طریق را ادامه میدهد ولی اگر متوجه وخامت وضع شد روش خود را تغییر میدهد و داروی نوع سرد به کار میبرد.
یکی از همسران ناصرالدین شاه در حالت بیماری در رختخواب؛ سال 1269 شمسی؛ عمارت شهرستانک
گاهی هم کسان نزدیک بیمار به سراغ فالگیر و طالعبین میروند. پس از خروج اولین طالعبین فورا به سراغ طالعبین دیگر میروند تا در صورت تطبیق کردن هر دو نظریه به دستور آنان عمل کنند.
از طرفی در ایران هر کس که بیمار میشود به محض اظهار آن به دوست، آشنا، فامیل، همسایه و غیره، هر کدام از آنها دارو و طریقهای از درمان را برایش تجویز میکند. اغلب آنها از داروهای خانگی و ندرتا هم داروهای شیمیایی و قوی میباشد که ممکن است منجر به خطراتی هم بشود.
وقتی بیماری شدت مییابد و بیمار با ناله و سر و صدا ناراحتی شدید خود را بروز میدهد، گاه طریقههای درمان خطرناکی نسبت به او انجام میگیرد؛ از قبیل خواباندن بیمار (یا عضوی از دست و پای او) در میان پهن تازه و داغ چهارپایان و یا گذاشتن بدن او یا عضوی از آن در داخل پوست تازه کنده شده و گرم حیوان و دوختن پوست به دور آن.