به گزارش مشرق، کتاب «آخرین فرصت» دربرگیرنده روایت زندگی رفعت قافلانکوهی با شهید علی کسایی است که تقریظ رهبر انقلاب بر آن، هشتم اسفند طی مراسمی در حرم حضرت شاهچراغ (ع) رونمایی میشود. شهید علی کسایی جوان انقلابی و مربی آموزشهای سیاسی و مذهبی است که در ۱۴ آذر ۱۳۳۴ مصادف با عید غدیر در شیراز به دنیا آمد، در سن ۲۵ سالگی ازدواج کرد که خطبه عقدشان توسط امام خمینی (ره) جاری و مراسم ساده عروسیشان نیز در روز عید غدیر برگزار شد.
علی کسایی که زندگیاش را وقف آموزش، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و آرمانهای انقلاب اسلامی کرده بود، در روز عروسیاش دعا کرد تا خداوند شهادتش را هم روز عید غدیر قرار دهد. این کتاب روایتی از زبان قافلانکوهی است که به قلم سمیرا اکبری به رشته تحریر درآمده است.
داستان «آخرین فرصت» از روز خواستگاری شروع میشود و تا مدتی پس از شهادت علی کسایی ادامه دارد و فراز و نشیبهای زندگی خانم قافلانکوهی را نقل میکند.
اکبر صحرایی نویسنده و پژوهشگر درباره اینکتاب و کارشناسی آن گفت: از همان ابتدا هدف ما این بود که با نویسندگان حرفهای همکاری کنیم. در این فرآیند چند کار انجام شد و ارتباطاتی برقرار کردیم. اما تألیف و نهایی شدن یک اثر زمانبر بود و مدتی طول کشید. از اتفاقاتی که برایم بسیار جالب بود آشنایی با خانم سمیرا اکبری در کلاسها و کارگاههای داستاننویسی بود. او بهعنوان یک نویسنده نو قلم حضور داشت و در همین جلسات اشاره کرد که اثری آماده کردهاند که دوست دارند نظر مرا درباره آن بدانند. کار روی کتاب «آخرین فرصت» از همینجا آغاز شد.
وی افزود: زمانی که کار را شروع به خواندن کردم، متوجه شدم که متن هم از نظر نثر و زبان داستانی و هم از لحاظ تعلیق و جذابیت بسیار قوی است. داستان از شخصیتی روایت میشود که در ابتدا ممکن است کلیشهای به نظر برسد؛ «یک ستوان ارتش». اما آنچه که این داستان را متمایز میکند، پیچیدگی شخصیتی این ستوان است؛ او مدرس نهجالبلاغه است و ارتباط جالب و تأثیرگذاری با نیروهای جبهه، سپاه و بسیج برقرار میکند. همین رویکرد متفاوت باعث شد توجه بیشتری به این متن داشته باشم.
این نویسنده دفاع مقدس در ادامه گفت: یکی دیگر از ویژگیهای برجسته کتاب، روایت اولشخص آن است که خانم قافلانکوهی همسر شهید، بهزیبایی آن را ارائه دادهاند. در کنار فضای جنگ و روایتهای پرتنش، داستان به یک عاشقانه زمینی-آسمانی تنیده شده است که خواننده را مجذوب میکند. این عشق از مسجد محل آغاز میشود و به صحنه ازدواجی ختم میشود که توسط حضرت امام خمینی (ره) خطه عقدشان جاری میشود. کتاب توانسته پیوند میان روایتهای حماسی و صحنههای دراماتیک زندگی روزمره را به شکلی زیبا برقرار کند. این پیوند باعث شده است که اثر علاوه بر پویایی در صحنههای جنگی، از نظر عاطفی نیز تأثیرگذاری عمیقی داشته باشد.
صحرایی گفت: نکته جالب در مورد شخصیت شهید کسایی این است که او با نام علی شناخته و در روز عید غدیر متولد شده بود. خطبه عقدشان نیز توسط حضرت امام خمینی (ره) در همان روز خوانده شد و شهادتشان هم در عید غدیر اتفاق افتاد. این پیوستگی و ارتباط بین این وقایع، جنبه روایی و داستانی خاصی به زندگینامهاش داده که بسیار جالب توجه است. ویژگی دیگر این اثر زبان ساده و روان آن است، که همین موضوع باعث شد توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کند. این کتاب در مجموع توانست من را هم جذب کند؛ طوری که به دوستان پیشنهاد کردم آن را بخوانند. این اثر که اولین کار خانم سمیرا اکبری به عنوان یک زندگینامه داستانی است، توانست به گروه آثار حرفهای دفاع مقدس راه پیدا کند. به لطف همکاری خوب تیم بررسی آثار و همراهی نویسنده، کتاب برای انتشار آماده شد. در نهایت اگر اشتباه نکنم این اثر حدود سه یا چهار سال پیش منتشر شد و استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان دریافت کرد.
خالق اثر «حافظ هفت» گفت: نکته مهمتر این بود که کتاب تا زمان تقریظ مقام معظم رهبری توانست به چاپ هفتم برسد. برای اثری که اولین کار یک نویسنده محسوب میشود، رسیدن به چنین موفقیتی کمنظیر بود. بنابراین زمانی که تقریظ انجام شد، کتاب توجه بیشتری را به خود جلب کرد و نشر آن در میان علاقهمندان ادامه یافت. از جمله ویژگیهای برجسته این اثر میتوان به همین استقبال سریع مخاطبان و موفقیت در چاپهای مکرر اشاره کرد. پس از خوانش اثر متوجه شدم که شهید علی کسایی، با آن تأثیر بزرگش بر زندگی و افکار ما همان معلم کلاس عقیدتیام بود. او حدود چهار تا پنج سال از ما بزرگتر بود و در دوران جنگ، زمانی که داوطلب برای جبهه میخواستند، مسئولیت آموزشهای عقیدتی و نظامی را به عهده داشت. به یاد میآورم که انتظار داشتیم یک روحانی وارد کلاس شود، اما شهید کسایی با چهرهای نورانی، اندامی لاغر و شخصیتی جذاب وارد شد. از همان جلسه اول، اکثریت بچهها مجذوب شخصیت و سخنان او شدند.
وی ادامه داد: بعدها در جبهه بودیم و زمانی که باز میگشتیم، شنیدیم که تأثیرگذاری شهید کسایی به قدری بوده که سازمان مجاهدین خلق او را به عنوان یکی از اهداف ترور خود انتخاب کرده است. در یکی از این اقدامات تروری، او به شدت مجروح شد و حدود یک سال و نیم در بیمارستان و منزل بستری بود، اما خوشبختانه زنده ماند. با این حال، در سال ۱۳۶۶ در غرب کشور به شهادت رسید. این ماجرا همیشه ذهنم را مشغول میکرد و پس از جنگ، زمانی که نوشتن را آغاز کردم، مدام به این فکر بودم که آیا روزی میتوانم اثری درباره شخصیت این شهید بنویسم یا نه. با وجود تجربه نوشتن بیش از ۴۰ اثر تا آن زمان، توفیق این کار نصیبم نشد. تا اینکه در یکی از کارگاههای داستاننویسی، این پروژه به من سپرده شد. همسر شهید کسایی، خانم قافلانکوهی نیز با جزئیات دقیق زندگی مشترکشان از تولد تا شهادت و حتی سالهای پس از جنگ را طی مصاحبهای روایت کرده بودند.
صحرایی گفت: این پروژه هم برای من جذاب بود و هم مطمئن بودم که مخاطبان دیگر هم مجذوب آن خواهند شد. نکته جالب این بود که پس از انتشار کتاب و تقریظ مقام معظم رهبری درباره آن، استقبال بسیار زیادی صورت گرفت. عنوان کتاب در ابتدا «آخرین فرصت» انتخاب شده بود، اما پس از مشورت با خانم سمیرا اکبری تغییراتی ایجاد کردیم. جالب اینکه اخیراً مقالهای در یکی از فصلنامهها منتشر کردم با عنوان «اولین فرصت، آخرین فرصت» که ارتباط نزدیکی به محتوای کتاب داشت. برای خود من دستیابی به این پروژه یک اتفاق خاص و غیرمنتظره بود؛ اثری که از ابتدا هیچ شناختی نسبت به آن نداشتم، اما وقتی جلو رفتم متوجه شدم شخصیت اصلی همان شهید بزرگواری است که در زمان جنگ زندگی و نگاه من را متحول کرده بود. زمانی که کار توسط خانم سمیرا اکبری به من سپرده شد، تصورم این بود که با یک روایت ساده مواجه هستم. اما وقتی شروع به خواندن کردم، متوجه شدم این کتاب چیزی فراتر از انتظار من است. موضوع اثر، روایت زندگینامهای از انتخابهایی است که خود زندگی را شکل دادهاند. در سالهای اخیر، شاهد انتشار کتابهایی بودهایم که به بازگویی زندگی شهدا پرداختهاند، اما این اثر تفاوتی زیبا دارد؛ زاویهای متفاوت و روایتی پر از کشفهای خاص.
این نویسنده دفاع مقدس گفت: کتابهای نوشتهشده توسط نسل جدید درباره شهدا، دیگر تنها به جنبههای حماسی و ایثار آنها نمیپردازند. بلکه زندگی آنها را به مثابه یک روایت عاشقانه و انسانی نیز تصویر میکنند؛ لحظات ناب عشق و گفتوگوهای صمیمانه آنها با همسرانشان را به تصویر میکشند. همین ویژگی، اثری مثل این را برجسته میکند. یکی از نکات کلیدی در این کتاب، همین نقش اساسی راوی اصلی است که زندگی و عواطف شخصیتها را با جزئیاتی ملموس بازتاب میدهد. این اثر علاوه بر داشتن روایتی عاشقانه که در زمانه کنونی بسیار مورد نیاز بوده از یک جنبه الهامبخش برخوردار است. داستان با آشنایی شهید و همسرش آغاز میشود؛ جایی که این دو در کلاس نهجالبلاغه در مسجدی با هم آشنا شدهاند. خانم قافلان کوهی شاگرد آن کلاس بود و همین محیط مذهبی، زمینهای فراهم کرد برای تولد عشقی شیرین میان آنها. برخلاف دیدگاه سنتی ما به مساجد بهعنوان مکانی صرفاً مقدس و مختص مراسمی خاص، روایت این کتاب نشان میدهد که مساجد میتوانند جایی برای زایش دوستیها و عشقهای پاک نیز باشند. در گذشته نیز چنین تعاملاتی رایج بود؛ جایی که خانوادهها همدیگر را در مجالس مذهبی میشناختند و گاه حتی زندگی مشترک فرزندانشان از آنجا آغاز میشد.
صحرایی در پایان گفت: خانم قافلان کوهی با مهارتی آشکار توانسته این روند را نه تنها خوب روایت کند، بلکه به خواننده نزدیک سازد. با حجم عظیم ترجمه آثار فانتزی، عاشقانههای تخیلی یا ژانرهای ترسناک، توجه به تولید کتابهای مبتنی بر متون دینی، اسلامی و انقلابی ضروری است. ایجاد جذابیت در چنین متونی و تقویت محتوای آنها میتواند راه تازهای برای ارتباط با نسل جدید باز کند.یعنی الان فرزند ما به تماشای فیلمهای ژانر وحشت مینشیند، کتابهای این سبک را میخواند و از آنها لذت میبرد. لازم است که بازنگری جدی صورت بگیرد و درباره این نوع محتواها که بدون شک یکی از عواملی بوده که مورد توجه رهبر معظم انقلاب نیز قرار داشته، تأمل شود. احتمالاً ایشان هم بر اهمیت پرداختن به جنبههای عاشقانه و عرفانی درست و سالم تأکید داشتهاند. اما نه هر عشقی، بلکه آن عشقی که شرعاً و اخلاقاً مجاز است و قرآن هم بر آن اصرار کرده است که می توان به ازدواج اشاره کرد.