صدارت خِرد، راه‌حل بنیادی كشور / ابوالفضل فاتح

عصر ایران چهارشنبه 01 اسفند 1403 - 15:16
به سران مراكز و كرسی‌های حیاتی و تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر كشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می‌دهید؟ چند تن آنان از یك كارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان كه گزینش می‌كنند خود در چه ترازی ایستاده‌اند؟ این نمایه‌ای از منزلت و جهت‌گیری آینده سیستم آن كشور است. باید بین اقتدار یك كشور و اقتدار‌گرایی كه نتیجه‌اش حذف نخبگان و افول‌گرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیكی و دیجیتال مصداق دارد.

ابوالفضل فاتح در اعتماد نوشت: در آخرین یادداشت درباره انتخابات امریكا كه روز 17 آبان ماه گذشته بلافاصله بعد از پیروزی ترامپ و تاثیر آن با عنوان «تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت» تقدیم شد، چنین آمد:

«برای ترامپ اصول و ارزش‌ها قابل تجارتند. امریكای جدید، پیشران سیاسی - نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. جهان و «جهانی شدن»، شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست‌ورزی در امریكا به یك «ابربنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبكه دانه‌درشت‌ها و لشكر خود را خواهد یافت. در این شبكه، همه‌چیز حول محور «ابر سرمایه‌داران جهان» با رهبری سیاسی - نظامی دونالد ترامپ و سلطه اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسك‌ها و جف بیزوس‌ها وبازیگری كارتل‌ها و تراست‌هایی نظیر بن سلمان‌ها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد گشت و به نوعی با «فراملی شدن پیوند سرمایه‌داران» و نقش‌آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بین‌الملل در ذیل قدرت امریكا و در رقابت با قدرت‌هایی چون چین و روسیه مواجه خواهیم شد. اینكه تا چه اندازه جهان به آنان اجازه پیشروی دهد، نكته دیگری است.

ترامپ خود را بهترین دوست تاریخ اسراییل می‌داند و نه تنها از حق دفاع اسراییل كه از حق پیروزی اسراییل سخن می‌گوید و این پیروزی را سریع هم می‌خواهد! پیمان ابراهیم و حاتم‌بخشی‌های ترامپ از قدس و جولان و چه بسا غزه و لبنان نیازمند تأمل است.

پیشینه رابطه ایران با دولت ترامپ، پیچیدگی‌های بسیاری دارد. ترامپ، واضع فشار حداكثری علیه ایران است. در شرایطی كه از ترامپ تا نتانیاهو و از هم‌پیمانان اروپایی تا منطقه‌ای‌شان به تناسب جبهه متحدی تشكیل خواهند داد، ایران برای حفظ منافع و مصالح ملی و عبور از این گردنه خطرناك، نیازمند طراحی راهبردی جدیدی است. سیاستی دگر باید.

جهان، نیازمند باز‌اندیشی و تأمل و عقلانیت و تدبیر است. اینگونه نیست كه بشریت تسلیم و آنها همه‌كاره عالم خواهند بود. شاید امریكا از درون بیشتر دوقطبی خواهد بود، اما، جهان آینده، چند ضلعی است.» (یادداشت آبان ‌ماه).

اما بعد: «از تمدن سایبری تا سلطه دیجیتالی»

اینك سه‌ماه پس از انتخابات امریكا، آنچه ترامپیسم و برتری‌طلبی سفید، در جست‌وجوی آن بوده یا هستند، آشكارتر شده است؛ تسلط بر افكار و منابع ملت‌ها و تبدیل جهان به «كارخانه پول‌سازی» با حكمرانی دیجیتالی راست افراطی. درباره مواهب تمدن سایبری جداگانه باید نوشت از دسترسی بی‌درنگ و بی‌سابقه به اطلاعات، اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی و جمعی و تغییر سبك زندگی و.... در این حال، آنچه ابركمپانی‌های «سیلیكون ولی» به ویژه از اوایل قرن بیست و یكم بنا نهادند، صرفا ابداعاتی نبود كه سرعت و اعجاز تكنولوژیك را قرین زندگی بشر نماید.

اگر بتوانند در كهكشان اینترنتی و جهان شبكه‌ای مد‌نظر آنان، هر انسان ذره‌ای است كه در دامنه «نفوذ الگوریتمی» و اراده صاحبان «ابر داده» حركت خواهد كرد، چراكه هر خط اینترنت، مویرگی است كه تا آخرین سلول مغز كاربر امتداد پیدا می‌كند و هر «داده» می‌تواند بر كروموزوم‌های افكار بنشیند و تحت بستر هوش مصنوعی تغییر و حتی جهش ایجاد نماید.

 در جهانی كه غالب كامپیوترها یا تحت «ویندوز» است یا «اپل»، به همراه بیش از سه میلیارد حساب فیس‌بوك، دو میلیارد و نیم حساب یوتیوب، دو میلیارد حساب اینستاگرام و نزدیك هفتصد میلیون حساب «ایكس» و روزانه هشت میلیارد جست‌وجوی گوگل و شبكه ارتباطی جهانی و عمیق دو میلیاردی واتس‌آپ و صدها میلیون اسكایپ و میت و سیگنال و زوم... و مهم‌تر از پلتفرم‌های هوش مصنوعی، كه همه تحت مالكیت و سلطه اطلاعاتی ابرشركت‌های ‌امریكایی است، «استقلال دیجیتالی» بخشی جدایی‌ناپذیر از مفهوم توان و استقلال ملی است.

می‌توان گفت، اعمال «سلطه دیجیتالی» از طریق پلتفرم‌های جهانی و هوش مصنوعی از اعمال قدرت با بمب‌های اتم چه بسا مهم‌تر و وحشتناك‌تر باشد. مهم‌تر، چون ابزار قدرت نرم و سخت است و لذا هنوزفراگیر نشده، در اندیشه سهمیه‌بندی آن برآمده‌اند تا تنها چند قدرت بر حكمرانی آن انحصار داشته باشند. وحشتناك‌تر است، چون یك تهدید بالفعل پیوسته و شبكه‌ای است، نه صرفا بالقوه و نقطه‌ای و بازدارنده.

 

اروپا؛ مرغ نیم بسمل

اگر امروز اروپا مثل «مرغ نیم بسمل» برای بازیافت نفوذ داخلی و جهانی خود، بال‌بال می‌زند و مركز كنترل راست جهانی از امریكا، برایش تعیین تكلیف می‌كند و بسیاری از معادلات او را كنار می‌گذارد، به اتكای قدرتی است كه امریكا در نظام طبقاتی و توانمندی و شكاف دیجیتالی و مالكیت داده با اروپا و جهان به دست آورده است و ناشی از آن است كه اروپا در غفلتی چند‌ده‌ساله، به‌رغم برخورداری از دانش و تكنولوژی، هیچ پلتفرم اجتماعی با نفوذ قاره‌ای و جهانی تاسیس نكرد و لذا پلتفرم اروپایی موثری نه تنها در سطح جهان كه در سطح اروپا هم وجود ندارد و قدرت نرم دیجیتال غرب در جهان، به تمامی به امریكا واگذار شده است.

امریكا با سرمایه‌گذاری عظیم دولت در زیر‌ساخت‌ها و همچنین نظام مالیاتی و حریم خصوصی و سیاست‌های حمایتی از ابر‌كمپانی‌ها و اغماض نسبت به سیاست‌های حقوق بشری، راه را برای ریشه دواندن یا مهاجرت بیلیونرها و استارتاپ‌های جهانی به خود باز كرد.

 اروپا ناگهان بیدار شده و دریافته كه تقریبا تمام كاربران این منطقه از جهان به همراه تمام مگااینفلوئنسرها و میكرو اینفلوئنسرها و میم سازها و‌... روی شبكه‌های اجتماعی امریكایی یا چینی، به تولید محتوا یا تبادل پیام پرداخته و وابسته و مصرف‌كننده محض این شبكه‌ها هستند و همین شبكه‌ها هستند كه با الگوریتم‌های حساب شده و دستكاری ترندها، برای اروپا و جهان اولویت‌سازی می‌كنند.

شاید باور نكنید در انگلستان، كه از قدرت‌های اتمی و دایم شورای امنیت است، عمده شبكه‌های ارتباطی اجتماعی و بین فردی دیجیتالی، متعلق به امریكا است و تقریبا هیچ پلتفرم اجتماعی انگلیسی در انگلستان یا اروپا و جهان شناخته شده نیست. حتی در سطح اقتصاد خرد دیجیتالی وابستگی و هژمونی تا آنجاست كه امروز اگر مادری برای فرزندش یك ساندویچ از رستوران سر خیابان بخرد یا بخواهد به ایستگاه قطار برود یا كالایی از هر سوی جهان سفارش دهد، یا حتی چیزی را حراج كند، این «اوبر» و «آمازون» و «ای‌بِی» امریكایی است كه آن را سامان می‌دهد و البته این پلتفرم‌ها بیش از چاه‌های نفت و كارخانه‌های اسلحه‌سازی و... برای امریكا، قدرت و ثروت می‌سازند و از همین‌جاست كه بیلیونرهای جهان یك به یك از بستر دیجیتالی امریكا سر برآورده و می‌آورند.

 در جهان دیجیتالی شده، چه بسا اروپا هنوز درنیافته كه اگر شكافش با امریكا عمیق‌تر شود چه بسا هر كامپیوتر و بلكه هر اكانت یك «پیجر انفجار و تخلیه و راهبری اطلاعاتی» است و استراتژیست‌های امنیت ملی‌اش باید هرچه سریع‌تر راه‌حلی پیدا كند و البته این درباره اغلب كشورها در«جهان یا دهكده سایبری» مصداق دارد.

در جهانی كه «تمدن سایبری» بخشی تفكیك‌ناپذیر از تمدن و حیات بشری است، اروپا و هر كشور دیگری نمی‌تواند سهمی از حاكمیت و مالكیت داده و زیرساخت جهانی نداشته باشد و حتی بخشی از حكمرانی موتورهای جست‌وجوی جهانی نبوده یا حتی یك موتور جست‌وجو از خودش نداشته باشد، اما استقلال دیجیتالی خود را حفظ كند. از این روست كه اروپا و چند كشور متمول دیگر به تازگی در فكر سرمایه‌گذاری چند صد میلیارد یورویی در هوش مصنوعی افتاده‌اند.

 

چین؛ نقش‌آفرینی جهانی / روسیه؛ استقلال و تهاجم سایبری

در این میانه تنها دو كشور بوده‌اند كه از همان ابتدا هوشمندانه،‌سازی متفاوت زده‌اند.

یكی چین كه با درك درست از روندهای جهان آینده و در قامت یك «ابركمپانی» با میلیون‌ها كارگر، با كپی‌برداری از نمونه‌های امریكایی و ابداعات وطنی، «تیك‌تاك» و «علی‌بابا» و «دیپ سیك» و موتور جست‌وجوی «بایدو» و چندین رسانه اجتماعی دیگر چینی و آزادی‌های اجتماعی مطلوب نسل جوان چین، به جای واگذاری تام و تمام عرصه به امریكا، به رقابت جهانی ورود كرد

و دیگری روسیه كه گرچه با تمركز بر هك سازمان یافته، بیشتر راهبردی انفعالی - تهاجمی را اتخاد كرد، اما با موتور جست‌وجوی «پاندكس»‌ و شبكه اجتماعی «وی‌كی»، میزبانی و البته تاثیرگذاری بر افكار عمومی روس نژاد‌ها و روس‌زبان‌های جهان راهدف قرار داد؛ چرا كه «محیط‌زیست مجازی و ارتباطی» جامعه روس‌های جهان چه در داخل و چه در خارج برای روسیه مهم بوده است. «تلگرام» نیز توسط دو شهروند روس راه‌اندازی شد و گرچه اینك از مركز امارات اداره می‌شود، دشوار است كه آن را اصلا روسی نشمرد.

 

كشاكش زیست بوم‌های دیجیتالی

این مدیریت ترافیك اطلاعات، تاثیرگذاری بر افكار عمومی و اقتدار دیجیتال چنان اهمیت دارد كه امریكا با همه ساز و كار امنیت ملی‌اش، در اندیشه مالكیت، كنترل یا حتی فیلتر «تیك‌تاك» بوده است و دیگری «دیپ‌سیك» را پروپاگاندای چینی می‌نامد و فیلتر می‌كند و از سوی دیگر موضوع آنقدر پیچیده است كه امریكا به‌رغم برخورداری از همه پلتفرم‌های ارتباطی با نفوذ جهانی نظیر «فیس بوك» و «ایكس» و «اینستا» و «یوتیوب» و «واتس‌آپ» ... نمی‌تواند مانع مهاجرت كاربران جوان امریكایی به سوی «تیك تاك» شود و یكصد و هفتاد میلیون امریكایی یعنی اكثریت كاربران فعال رسانه‌های اجتماعی‌اش، صاحب اكانت تیك‌تاك شده‌اند، چرا كه فضای آلترناتیو چه در شكل و قابلیت‌ها وچه در محتوا، اقتضای «محیط‌زیست مجازی» به ویژه برای جوانان است و اگر هر جا را بتوان با هژمونی «تك‌گفتمانی» پیش برد، اعمال هژمونی «تك‌گفتمانی» در این فضا بسیار دشوار یا نزدیك محال است.

لذا، هم باید بدانیم كه داشتن توسعه زیرساخت دیجیتال وطنی از جمله رسانه‌های اجتماعی و اینترنت و سرورها و موتور جست‌وجوی ملی و توانمندی‌های پیشرفته هوش مصنوعی و در یك كلمه «زیست بوم پیشرفته و جامع سایبری» برای تمام ملت‌ها ضروری است و هم فیلترینگ و انقطاع از «زیست‌بوم سایبری جهان» برای بسیاری از كشورها نه راه‌حل است و نه ممكن. چین هم اگر روزگاری چنین كرد، از توانمندی منحصر به‌فردی در معماری و بهینه‌سازی شبكه و ایجاد پلتفرم‌های توانمند اجتماعی با آزادی متناسب نیاز و فرهنگ جوانان چینی برخوردار بود. كشاكش غیر‌متقارن آینده، جنگ و رقابت محیط‌زیست‌های دیجیتالی است كه بتواند نبض افكار عمومی و اقتصاد و سیاست را با همه پیچیدگی‌هایش درك كند و مصرف‌كننده محض نباشد.

 

گام‌های ایران‌

ایران نیز در عرصه شبكه ملی، توانمندی‌های رسانه اجتماعی و تجارت دیجیتالی گام‌هایی برداشت. در قدرت و ارتش سایبری نیز بیشتر مدل مبتنی بر هك و امنیت سایبری را تكرار كرد كه تداعی مدل روسی را می‌نماید با این تفاوت كه در عرصه پلتفرم‌های اجتماعی و ایجاد پلتفرمی جهانی دستاورد مهمی كسب نكرد.

نمونه‌هایی نظیر بله و ایتا و... به دلیل ضعف زیرساخت‌ها و سخت‌افزارها و نرم‌افزارها و البته فرو ریزش اعتماد عمومی به میزان مصونیت حریم خصوصی و تفاوت عمیق آزادی‌های اجتماعی و سیاسی‌اش با نمونه‌های خارجی، موفقیتی به دست نیاورد و طبیعتا نمونه‌ای منطقه‌ای یا جهانی نیز ارایه نشد.

 در این حال پلتفرم‌های تبادل كالا و حمل مسافر و نقشه‌یابی كه ماهیت سیاسی كمتری داشتند یا نداشتند، توانستند گام‌های مهمی در پاسخ به نیاز ملی بردارند.

همین‌طور، در عرصه شبكه ملی اطلاعات گام‌های موثری برداشته شده و هم‌اكنون بسیاری از خدمات و سرویس‌های دولتی بر بستر این شبكه ارایه می‌شود اما در حوزه‌هایی همانند موتور جست‌وجو و تكنولوژی‌های نوین هوش مصنوعی هنوز گام‌های اساسی یا ملموسی برداشته نشده و به دلیلی كه در انتهای متن می‌آید موفقیت قابل‌توجهی حاصل نشده است.

 

جهان كارخانه پولسازی راست جهانی؟

از منظر اقتصادی- سیاسی، جریان «آلت- رایت» كه آمیزه برتری‌طلبی نژادی و ناسیونالیسم جاه‌طلب سفید است، جهان را كارخانه پولسازی و انسان‌های دیگر را ابزاری بیش نمی‌داند. آنها به دنبال حقوق بشر و ارزش‌های دموكراتیك نیستند و البته قبلا هم برای كشورهای دیگر به واقع چنین ارزش‌هایی را دنبال نمی‌كردند، مگر آنكه منافعی می‌داشت.

 آنها امروز اگر به دنبال صلح‌اند از این روست كه سرمایه و قدرتی كه امروز با صلح به دست می‌آید با جنگ به دست نخواهد آمد، مگر آنكه مجبور باشند با جنگ به تثبیت قدرت و ثروت بپردازند. این در‌حالی است كه در جهان و اقتصاد نفتی قرن بیستم، كارخانه‌های اسلحه‌سازی بهترین ابزار سلطه بر مجاری ثروت و پول‌سازی بوده‌اند.

 

طبقه‌بندی پنجگانه ملت‌ها در هژمونی راست دیجیتالی‌

از نظر راست دیجیتالی كه نمونه و نماینده سایبری نمادها و ارزش‌های راست افراطی جهانی است، كشورها و ملت‌ها به میزانی كه می‌توانند كاربرانی خریدار یا مصرف‌كننده باشند، حائز اهمیت‌اند.

راست دیجیتالی جهان را به پنج دسته تقسیم می‌كند. 

شعار «امریكا اول» فقط به معنی اولویت دادن به امریكا نیست، معنی دیگر آن این است كه امریكا مركز جهان است.

مدار دوم، چین و روسیه هستند كه تمام تمركز بر مهار و كنترل آنهاست.

 مدار سوم، نظیر اروپا و استرالیا و ژاپن و كره‌جنوبی و هند و اندونزی و مالزی و برزیل و آفریقای جنوبی و تا حدی تركیه و كشورهای نسبتا پیشرفته‌ای در آسیای جنوب شرقی را شامل می‌شود كه خود صاحب سرمایه و تكنولوژی‌اند و هم مقصد بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های عربی و شرقی و آفریقایی است، اقتصاد دیجیتالی آن فعال است و مصرف‌كننده‌ای سیری‌ناپذیر است.

مدار چهارم، كه نظیر بسیاری از كشورهای سرمایه‌دار عربی از عربستان و امارات و قطر و بحرین و كویت و عراق یا پر‌جمعیت مثل پاكستان... تا سال‌ها مشتریان خوبی برای هر نوع محصول و سرویسی خواهند بود.

 الباقی، مدار پنجم كه فعلا مد‌نظر سرمایه‌داری جهانی نیست به شرط آنكه مزاحمت ایجاد نكند. از این روی، بسیاری از كشورهای آفریقایی فعلا هدف نیستند و از افغانستانی كه نه به این زودی‌ها دیجیتالی خواهد شد و نه پولی برای خرید خواهد داشت باید بیرون كشید یا سوریه را نیز مساله اصلی خود نمی‌داند، چون سوریه نمی‌تواند پولساز باشد كه هزینه‌ساز است و اگر چاه نفتی دارد در اشغال است.

 سوریه و افغانستان و لبنان و سودان و سومالی و كوبا و نیكاراگوئه و... هر كشور دیگری حتی اوكراین نباید صلح جهانی را بر هم زده یا مزاحمت ایجاد كنند یا هزینه بتراشند، مصر و اردن و بسیاری دیگر از همپیمانان عربی و غیرعربی نیز باید به آرامش كمك كنند تا آنها بتوانند به سرعت سلطه دیجیتالی خود را بر جهان و منطقه گسترش دهند.

امریكا بسیاری از كمك‌های ادعایی‌اش را به كشورها و سازمان‌های بین‌المللی قطع می‌كند، چراكه راه‌های سلطه بهتری فراهم شده است. البته امریكا روزی به این كشورها بازخواهد گشت؛ روزی كه بتوانند دیجیتالی شوند، بخرند و هزینه‌های طرف امریكایی را هم تامین نمایند، چرا‌كه در رویكرد جدید، ثروت و منابع، مساله‌محوری امریكاست.

 

امریكا و هیبرید دو استراتژی‌

آری جهان با مركزیت امریكا، ایده مطلوب راست سفید افراطی است. آنها كه روزی به دنبال «مكدونالیزه» و «هالیوودی كردن جهان» بوده‌اند، اینك با بهره‌گیری از«هیبرید» دو استراتژی «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» كه اولی مبتنی بر رقابت مستقیم و تهاجمی و دومی مبتنی بر «خلق عرصه‌های جدید بدون رقابت، با تمركز بر تمایز و كاهش هزینه‌ها است»، هر روز چالش و رقابتی جدید برای جهان ایجاد می‌كنند تا با برقراری معادل‌های جدید، دیگران را ذیل یا پشت سر خود قرار دهند و در بستر آن سیاست‌های دیگر خود را نیز پیش برند.

 از این روی از یك‌سو به جنگ تجاری با چین یا اخراج مهاجران و از سوی دیگر در غزه و لبنان و اوكراین مطالبه آتش‌بس و پایان فوری جنگ‌ها را می‌كنند. از یك‌سو سیاست فشار حداكثری به ایران را امضا می‌كنند و از سوی دیگر سخن از توافق یك شبه می‌گویند.

بر همین اساس اگر ناگهان مدعی كل غزه و تبدیل آن به بنگاه مستغلات و همزمان جهنم ساختن آن در صورت آزاد نشدن اسرا، یا بلعیدن هر جای دیگر جهان از كانادا تا پاناما و گرینلند شده‌اند یا حتی در انتخابات، كشورهای متحد خود دخالت یا به همپیمانان فشار اقتصادی وارد می‌كنند، به دلیل همین استراتژی هیبریدی و برای همان معادله و نظم جدید است و تعجبی نباید كرد.

 

جنبش‌های پیشرو دیجیتال در برابر راست افراطی

امریكا بر این باور است كه اروپا درنهایت راهی جز تمكین ندارد، به ویژه كه سراسر اروپا با خیزش برتری‌طلبان راست مواجه است و بسیاری از كرسی‌ها را در پارلمان اروپا و چندین كشور از جمله فرانسه و هلند و ایتالیا و اتریش و فنلاند و سوئد اشغال كرده و درآلمان و انگلستان در حال سر برافراشتنند.

 آنها چنان‌كه با شبكه «ایكس» ایلان ماسك و فیس‌بوك زاكربرگ، ترامپ را «ری برند» كردند، در حال احیای راست افراطی در هر گوشه جهان هستند. البته آنها خالق هستی و مالك اراده‌ها نیستند كه قادر به هر چه بخواهند باشند و چه بسا نخبگان اروپا با توجه به برخورداری از دانش و تكنولوژی و آزادی، در برابر هژمونی‌طلبی راست جهانی، جریانی پیشرو را سامان دهند و به دیگر جنبش‌های پیشروی جهان بپیوندند و شعبه‌ای از این جنبش در محیط‌زیست مجازی یك جریان انسانی، آزادی‌خواه، تا عدالت‌طلب و چپ پیشرو دیجیتالی را شكل دهد.

در میان كشورها در حال حاضر دو رقیب اصلی راست امریكایی، چین و روسیه و استثنای آن اسراییل و ایران و كره‌شمالی و تا حدی ونزوئلا است.

كره‌شمالی به دلیل هسته‌ای بودن و ونزوئلا به دلیل نفتی بودن هر كدام به نوعی مورد توجهند.

 اسراییل كه عقبه سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیك دولت پنهان امریكا و ابرسرمایه‌داران فعلی را شكل می‌دهد، از سیاست جدید منفعت‌طلبی اقتصادی امریكا مستثنی خواهد بود و مورد حمایت قرار خواهد داشت و تلاش خواهد شد كه گستره جغرافیایی و سیاسی و دیجیتالی آن توسعه یابد و هاب و مركز منطقه باشد. البته راهبرد آنان با مدل پرتنش و نافرمان نتانیاهو متفاوت است و بعید است نتانیاهو عنصر مطلوب این جریان باشد و فعلا حفظ او را برای كنترل ایران مدنظر دارند.

اما ایران، به دلیل منابع استراتژیك انسانی و سرزمینی، و برخورداری از قدرت نظامی و نفوذ ایدئولوژیك در جهان تشیع در حال حاضر در مدار دیگری قرار می‌گیرد. نه می‌توانند از ایران چشم بپوشند و نه ایران در شرایطی است كه به كارخانه پول‌سازی آنها تبدیل شود.

از یك‌سو بیم هسته‌ای شدن ایران را دارند كه می‌تواند آنان را در منطقه با چالش مواجه كند و از طرف دیگر هر‌گونه خشونت كنترل نشده با ایران به ویژه اگر بلندمدت باشد برنامه‌های دیجیتالی شدن منطقه را به عقب انداخته و با توسعه دیجیتالی منطقه و بهره‌جویی از آن‌كه در بستر آرامش و صلح محقق می‌شود، مغایرت خواهد داشت.

 این اقدام با منافع فعلی چین و روسیه نیز سازگاری ندارد. از سوی دیگر هرگونه نزدیك‌تر شدن ایران به چین و روسیه، در معادله راهبردی رقابت امریكا با آنها و تضعیف مركزیت امریكا مهم خواهد بود.

البته ایران نیز در معرض امواج راست جهانی قرار دارد و در بلندمدت ممكن است شاهد نضج و نمو روزافزون رویكردهای راستگرایانه حتی با رگه‌هایی از ترامپیسم نزد برخی نخبگان و طبقات اجتماعی-سیاسی ایران باشیم.

 اما در كوتاه‌مدت و در شرایط پیچیده فعلی كه بسیاری از استراتژیست‌های امریكایی، تغییرات سریع داخلی را یا میسر ندانسته یا باور دارند كه لزوما به نفع آنها تمام نخواهد شد، به نظر می‌رسد استراتژی پیروزی بدون جنگ، یعنی تضعیف ایران از طریق فشار حداكثری را در اولویت قرار داده‌اند تا زمانی كه یا به یك توافق فوری دست یابند یا به تصور آنان با سوریه‌ای شدن ایران بتوانند ناگهان یك «پارادایم شیفت» مطمئن به غرب را دامن بزنند.

 گرچه معلوم نیست كه نتانیاهو، مستقل از راست افراطی جهان برای منافع ویژه اسراییل، آتشِ تنشی پردامنه را با تهران نیفروزد و امریكا را به دنبال خود نكشد.

 

عمق استراتژیك ایران؛

صدارت خرد، راه‌حل بنیادی كشور

اصلی‌ترین عمق استراتژیك ایران، خود ایران است. فوری‌ترین اولویت، دریافت و فهم پیچیدگی حكمرانی در جهان متحول كنونی است.

 با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمی‌توان، برای مسائل پیچیده، راه‌حل دقیق و پایداری فراهم كرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و كارهای پیشرفته جهان پرداخت.

در جهان مجهز به هوش مصنوعی، آنچه با پردازنده‌های پیشرفته در كسر زمان حاصل می‌شود، بسیار فراتر و چابك‌تر از عقول معمول است.

چنین جهانی، نقش‌آفرینی وسیع‌تر خرد جمعی، و لاجرم مدیریت علمی نخبگان و نوابغ آگاه و وفادار به میهن را در همه عرصه‌ها مطالبه می‌كند.

نوابغی كه بتوانند با تسلط و آمیزه‌ای خلاقانه از «هوش برتر انسانی و هوش مصنوعی كه خود نمادی از هوش جمعی است»، بهینه‌ترین هم‌افزایی را پدید آورند و البته باید حساب حاكمیت خرد را با نخبه‌گرایی مذموم (الیتیزم) جدا دانست و نسبت به آن مراقبت داشت.

اهمیت استقلال سیاسی و اقتدار نظامی روشن است. اما، خلاصه یا متوقف كردن توسعه و توان ملی در آن، آدرس غلط است. بدون قدرت متوازن در دیگر عرصه‌های حیات تمدنی از جمله تمدن سایبری، ملت قوی شكل نخواهد گرفت.

سرعت تحولات جهان، بی‌سابقه و هر غفلت، عقب‌ماندگی و حسرت‌های تاریخی را به دنبال خواهد داشت. راه‌حل چنین عرصه‌ای نه انكار است و نه انفعال. به‌رغم هژمونی‌طلبی دیجیتالی قدرت‌ها، خوشبختانه، با دسترسی ملت‌ها به سطوحی از تكنولوژی جدید، بسیاری از عقب‌ماندگی‌ها هم چاره‌ای سریع‌تر دارد.

 البته اگر، شایستگان در هرم مدیریت به پایین رانده نشده و حذف نشوند. ایده‌ها و مغزهای برجسته‌ای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم كه دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشوده‌اند، این نتیجه تفاوت نظام ارتقا وگزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر كشورها است كه در یك سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب می‌كند.

 به سران بسیاری از مراكز و كرسی‌های حیاتی و تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر هر كشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می‌دهید؟ چند تن آنان از یك كارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان كه گزینش می‌كنند خود در چه ترازی ایستاده‌اند؟ این نمایه‌ای از منزلت و جهت‌گیری آینده سیستم آن كشور است.

 می‌توان گفت ضربه‌ای كه در چهار دهه اخیر از نظام گزینش حذفی (اعم از انتصابی و انتخابی) و تنزل عاقله حكمرانی در كشور خورده‌ایم، چه بسا در مواردی از امریكا نخورده‌ایم و این درحالی است كه منطقا در همه حال و از جمله برابر فشار حداكثری، عقلانیت حداكثری امری راهبردی است.

باید بین اقتدار یك كشور و اقتدار‌گرایی كه نتیجه‌اش حذف نخبگان و افول‌گرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیكی و دیجیتال مصداق دارد.

به فرموده امام علی(ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حكومتی، اگر در فقر نخبگی و تصمیم‌های بی‌بنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب ماندگی خواهد بود و هر سیستمی، چه دموكراسی غربی و چه چین كمونیستی یا روس تزاری یا ... و در هر سازمان و از هر قشری به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداكثری را مشاركت دهند، به همان میزان گره‌ها گشوده و قدرت ملی و بین‌المللی ارتقا خواهد یافت.

حكمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متكبر نیز باید در كنار خود امیركبیری می‌داشتند تا‌ دارالفنونی شكل بگیرد. دوران تمدن سایبری كه جای خود دارد.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.