به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از جماران ، یکی از پنج پنل تخصصی هجدهمین همایش سالانه انجمن علومسیاسی که در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد که همراه با ۵ پنل تخصصی بود.عنوان یکی از این پنلها فرهنگ سیاسی ایرانیان بود.
برای عموم جامعه، دیگر دستیابی به آرمانشهر معنا ندارد
محسن عباسزاده، دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه مازندران در تشریح مقاله خود با عنوان «فراسوی ایدئولوژی و دیستوپیا» اظهار کرد: «ایدئولوژیپردازان در پی توجیه و حفظ وضع موجود هستند و اتوپیاپردازان در پی ترسیم وضع بدیل. ما میتوانیم وضع ایران امروز را بر مبنای ایدئولوژی و دیستوپیا تشریح کنیم. ایدئولوژی امروز در اغنای جامعه کمرمق شده است. ما به جای اتوپیااندیشیهای سابق، شاهد دیستوپیااندیشی هستیم. یعنی منتقدان وضع موجود گرایش دارند که در مورد یک ویرانشهر هشدار دهند.»
وی افزود: «سیاست مترادف «امکان» است و آرمانشهرگرایی در سرشت تفکر سیاسی نهفته است. اما طرحریزی معقول برای آینده، دارای دو شرط تشخیص واقعگرایانه وضع موجود و تجویز وضع مطلوب است. لذا دولت نقشی اساسی دارد. باید فرصتهای سیاسی موجود را بدون واهمه از سرزنش شدن، جدی گرفت. وضع موجود ایران به گونهای است که برای عموم جامعه، دیگر دستیابی به آرمانشهر معنا ندارد و تنها خواهان تحقق انتخابهای شخصی خودش است. در حقیقت به خاطر بحرانهای کشور، جامعه امید خود برای رسیدن به یک وضع مطلوب در شرایط فعلی را از دست داده و تحولخواه است که این تحولخواهی نمایندهای در نهادهای سیاسی ندارد و به اقبال کم مردم نسبت به هر دو جریان سیاسی در انتخابات منجر شد.»
عباسزاده اضافه کرد: «با این همه، با توجه به اینکه سیاست عرصه امکان برای گشایش است، فرصتهای موثری برای سیاستورزان تحولخواه وجود دارد و این فرصتها به صورت خودجوش در جامعه در حال شکلگیری است که نظام سیاسی را وادار به تحول میکند. تقویت جامعه، تقویت نهادهای مدنی و بازیابی آرمانهای کلاسیک متناسب با مقتضیات روز، از الزامات تحول است.»
ایرانیان دین را با آموزههای ملی خود تطبیق میدهند
در ادامه، نوذر خلیلطهماسبی در تشریح مقاله خود با عنوان «فرهنگ سیاسی ایرانیان و تجدد در ایران معاصر»، اظهار کرد: یک روایت معتقد است که ایران معاصر از دوران صفوی شروع میشود، اما روایت معروفتر، دو قرن اخیر را تاریخ معاصر میداند. این دو قرن، تقلای ایرانیان برای دستیابی به یک کشور نوین بود. میتوان مشروطه را مرز بین ایران قدیم و جدید دانست، یکی از سوالات اساسی این بود که آیا فرهنگ سیاسی ایرانیان در مقابل تجدد است؟ پاسخ مشروطه به نسبت فرهنگ سیاسی و تجدد، بسیار راهگشاست. مشروطهخواهی ایرانیان و اندیشیدن در مورد اینکه فرهنگ سیاسی چه نسبتی با تجدد دارد، از ناصرالدینشاه شروع شد. صحبت اصلی مشروطهخواهی این است که فرهنگ سیاسی مانع تجدد نیست. به علاوه معتقد است که باید دیگریگزینی کنیم و این دیگری تنها غرب نیست، بلکه بر استفاده از تجربه بشر تاکبد دارد.»
این پژوهشگر سیاسی با بیان اینکه میخواهم فرهنگ سیاسی ایران را از منظر ۴ پارادایم بررسی کنم، گفت: «نخستین پارادایم، جعلیات روشنفکری دهه ۴۰ یا تجددستیزی است که نهتنها نمیتوانست به نسبت فرهنگ سیاسی ایرانیان و تجدد پاسخ دهد، بلکه حتی در نقد مشروطه است. پارادایم دوم، گمشدگی اصالت و تاکید بر بازیابی آن است که علی شریعتی جدیترین نماینده آن محسوب میشود. پارادایم سوم قائل است که فرهنگ سیاسی ایران دینخو است و مردم ایران به دین خو گرفتهاند. در حالیکه اتفاقا نگاه ایرانیان به دین، همراه با فرهنگ است و اصلا دینخو نیستند. در حقیقت، ایرانیان دین را با آموزههای ملی خود تطبیق میدهند. پارادیم چهارم تعمیمگرایی است که تاریخ ایران را مملو از استبداد و فرهنگ سیاسی ما را عجینشده با استبداد میداند. در حالی که فرهنگ سیاسی ایران اگرچه گاهی اقتدار را ستایش کرده، اما همیشه استبداد را مورد نکوهش قرار داده است. »
ایرانیان پس از اسلام، مفهوم امام را در جایگاه شاهنشاهی بازتولید کردند
در ادامه محمد عثمانی، پژوهشگر سیاسی نیز در تشریح مقاله خود با عنوان «ریشههای تاریخی فرهنگ سیاسی ایرانیان» بیان کرد: «امروز بسیاری در کشور ما خواهان نظام سلطنتی هستند. این ریشه در افکاری دارد که ایرانیان در طول تاریخ تا دوره معاصر با خود حمل کردهاند. هزاران سال پیش، شاهنشاه محور اتحاد ایرانیان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران نیز پس از کشته شدن یزدگرد سوم، نخبگان بر اساس همان تفکر خود، مفهوم امام را در جایگاه شاهنشاهی بازتولید کردند؛ با این تفاوت که مثلا «فره ایزدی» به «عصمت» تبدیل شد و حکومتهای شیعی آلبویه و صفویه شکل گرفت.»
این پژوهشگر سیاسی ادامه داد: «در قاجاریه، امر دینی از پادشاه سلب شده و به روحانیت شیعی تعلق گرفت و حتی روحانیت نقشی بسیار تاثیرگذار در سیاست پیدا کرد. این شرایط نهایتا به ولایت فقیه و اولویت یافتن امر دین بر امر سیاسی منجر شد و جامعه ایرانی نیز به خاطر سرخوردگیهای تاریخی خود، به این مدل از حکمرانی و از بین رفتن پادشاهی، اعتماد کرد.»
ظهور شبکههای اجتماعی باعث شد شهروندان به تولیدکننده اطلاعات تبدیل شوند
در پایان علی مرادی بهمنی، عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) نیز در تشریح مقاله خود با عنوان «از رسانههای سنتی تا شبکه اجتماعی» بیان کرد: «سرعت و آزادی شبکههای اجتماعی، تاثیرات بسیاری بر فرهنگ سیاسی ایرانیان گذاشته است؛ تاثیراتی از جمله تسهیل مشارکت مدنی، تغییر هویت سیاسی، افزایش آگاهی عمومی و افزایش قدرت بسیج اجتماعی. بنابراین گفتمانهای فراموششده، انتقادی و جهانی در شبکههای اجتماعی شکل گرفتند، تا پیش از آن اصلا در رسانهها در مورد موضوعاتی مانند حجاب، محیطزیست و... حرفی زده نمیشد. به علاوه، ظهور شبکههای اجتماعی باعث شد شهروندان که زمانی صرفا مصرفکننده اطلاعات بودند، به تولیدکننده اطلاعات تبدیل شوند.»
این استاد دانشگاه افزود: «البته گسترش شبکههای اجتماعی چالشهایی را هم دارند که از جمله آنها میتوان به نگرانی بابت امنیت اطلاعات کاربران و دوقطبی شدن افکار عمومی اشاره کرد. لذا تحلیل چالشهای اخلاقی و روانی و تقویت زیرساختهای حقوقی لازم از جمله کارهایی است که باید توسط دانشگاهیان صورت گیرد.»
216216