دکتر کیهان برزگر معقتد است یک «ادغام نامتقارن اقتصادی» در خلیجفارس در حال شکلگیری است و این موضوع ممکن است که خود عاملی برای بروز شکافهای سیاسی و اقتصادی جدید در این منطقه باشد.
دکتر کیهان برزگر، استاد دانشگاه علوم و تحقیقات و تحلیلگر ارشد روابط بینالملل در سخنرانی خود در هشتمین کنفرانس «تاریخ روابط خارجی ایران؛ سیاست خارجی ایران در خلیجفارس در گستره تاریخ» در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه با عنوان، «قدرتهای خارجی، عامل ادغام یا شکاف در خلیجفارس» به بررسی نقش قدرتهای خارجی در منطقه خلیجفارس پرداخت و این پرسش را مطذح کرد که مساله مهم این است واقعا قدرتهای خارجی در خلیجفارس چه اقداماتی انجام دادهاند؟
وی افزود: باور عمومی این است که این قدرتها با حضورشان در منطقه نوعی ادغام اقتصادی و رشد و توسعه ایجاد کردهاند. به عنوان مثال، اگر به کشورهایی نظیر امارات و عربستان سعودی توجه کنیم، میبینیم که این کشورها با سرعت زیادی در حال پیشرفت هستند و نقطهای برای تبادل کالا، جذب سرمایهگذاریها، تجارت، توریسم و کسب درآمد به حساب میآیند. در این میان هر چند چنین روندی مثبت بوده و باید از آن حمایت کرد، اما در تصویر دوم همین قدرتهای خارجی در مناطق دیگر خلیجفارس باعث بروز شکافهایی شدهاند. علتش این است که همکاری و دوستی با «دولتهای تمدنی» منطقه مانند ایران که رویکردهای مستقل ارزشی و هویتی خود را دارند برای قدرتهای خارجی جذابیت کمتری داشته است.
این استاد روابط بینالملل در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن بیان عوامل بروز شکاف در منطقه توضیح میدهد: اولین عامل، تکنولوژی است. به نظرم، تکنولوژی (به موازات ایجاد پیشرفتهای اقتصادی) همزمان عامل ایجاد شکافهای جدی در منطقه بوده است. در حال حاضر، صدای شکاف بین جنوب و شمال خلیجفارس واضح است؛ جنوب پیشرفته و شمال به لحاظ تکنولوژیکی نسبتا عقبافتاده است. واقعیت این است که تکنولوژی به کشورهای خاصی از سوی غرب منتقل میشود که بتوانند تحت هدایت و سلطه قدرتهای غربی باقی بمانند. به واقع تکنولوژی مهمترین ابزار سلطه غرب است. در این مورد شاهد هستیم که چگونه برای حفظ برتری تکنولوژیک در حال رقابت هستند و حتی برای آن میجنگند. به عنوان مثال، جنگ تجاری میان آمریکا و چین به نوعی نشانهای از تلاش پکن برای افزایش قدرت تکنولوژیک خود است؛ امری که میتواند هژمونی آمریکا را به چالش بکشد.
این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل در ادامه با اشاره به اینکه غربیها تکنولوژی را به راحتی به دولتهای تمدنی انتقال نمیدهند، میافزاید: انتقال تکنولوژی از سوی غرب تنها به کشورهایی صورت میگیرد که در مدار سیاستهای غربیها هستند. من مخالف پیشرفت کشورهای جنوب خلیجفارس نیستم؛ به عنوان مثال، امارات متحده عربی موفق به رشد و ارتقای خود شده و این موضوع قابل احترام است، اما در عین حال، توسعه نامتقارن از ناحیه عدم انتقال تکنولوژی به کشورهای دیگر رخ میدهد و این شکاف تکنولوژیکی ممکن است در آینده به منبع بیثباتی تبدیل شود. در واقع نکته مهم این است که یک «ادغام نامتقارن اقتصادی» در خلیجفارس در حال شکلگیری بوده و این موضوع ممکن است که خود عاملی برای بروز شکافهای سیاسی و اقتصادی جدید در این منطقه باشد.
تکنولوژی، ابزاری برای غرب
دکتر برزگر در ادامه خاطرنشان میکند: غرب از تکنولوژی به عنوان ابزاری برای سلطه خود استفاده میکند. تمدن غربی برپایه تکنولوژی استوار است در حالی که تمدن شرقی بر اصول ژئوپولیتیک، ارزشها و هویت خود تکیه دارد. در این میان، تمدن غربی در تلاش است تا فشار بیشتری به تمدنهای شرقی وارد آورد و با برتری تکنولوژیکی ضعف ژئوپولیتیکی خود را جبران کند. اگر به وضعیت فعلی روسیه در جنگ اوکراین توجه کنید، میبینید که این کشور به هیچوجه شکست نخواهد خورد و در حقیقت، میتوان گفت برنده جنگ است. کشورهای غربی به خوبی میدانند که قادر به شکست روسیه نیستند، اما میتوانند با تحریمها و تداوم جنگ فشار زیادی به روسیه وارد کنند. اکنون ترامپ خواهان صلح در اوکراین است. به واقع این یک جنگ تکنولوژیک است. کشورهای غربی با تداوم جنگ اوکراین به دنبال حفظ برتری تکنولوژیک خود هستند.
این استاد روابط بینالملل با اشاره به اینکه ما در آینده شاهد یک جنگ تکنولوژیک در مقابل جنگهای ژئوپلیتیک خواهیم بود، تاکید میکند: غرب قطعا واحدهای تکنولوژی خود را به کشورهای متحدش در منطقه ارسال خواهد کرد تا برتری خود را حفظ کند. به عنوان مثال در بحث تنش و تبادل موشکی اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، آیا فکر میکنید رژیم اسرائیل بدون حمایت آمریکا میتوانست چنین اقدامی انجام دهد؟ تکنولوژی آمریکایی به کمک آنها آمد تا این عمل انجام شود. آمریکا نه صرفا به خاطر اسرائیل، بلکه به خاطر حفظ سلطه و هژمونی تکنولوژیک خود در منطقه و جهان این کار را انجام داد. البته این وضعیت برای ما یک حسن هم داشت؛ زیرا نوعی از انسجام ملی را در مخالفت با تعرض رژیم اسرائیل به خاک مقدس ایران شکل داد و مهمتر افکار عمومی ایران را به موضوع بازدارندگی تهدید اسرائیل وارد کرد.
توهمی به نام توازن قوا
دکتر برزگر در بخش دیگری از صحبتهای خود دومین عنصر شکاف را تاکید بر سیستم امنیتی «توازن قوا» در منطقه دانسته و گفت: غرب به دنبال برتری سیستم امنیتی مدنظر خود است؛ یعنی تامین توازن در درون منطقه که این امر به کشورها اجازه میدهد یکدیگر را کنترل کرده و توازن قدرت را به اصطلاح حفظ کنند. در گذشته عراق این نقش را ایفا میکرد و اکنون عربستان سعودی با ارائه تکنولوژی برتر از جمله جنگندههای پیشرفته از سوی غرب به دنبال ایجاد تعادل توازن قوا با ایران است. زمانی هم این بحث درباره ترکیه در برابر ایران و اکنون اسرائیل است، اما سیستم امنیتی توازن قوا با واقعیتهای موجود در منطقه خلیجفارس سازگار نیست. در سایه همین توهم سیاست توازن قوا بود که رژیم بعثی عراق به ایران حمله کرد یا مسابقه تسلیحاتی در منطقه به راه افتاد. هماکنون نیز خطر انباشت تسلیحات وجود دارد که ممکن است منجر به یک شکاف جدی در منطقه شود.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این نکته که تاکید بر توازن قوا و تداوم رویکرد آمریکا در این خصوص با واقعیتهای منطقه هماهنگ نیست، خاطرنشان کرد: استراتژیستهای آمریکایی و اروپایی تاکید میکنند که کشورهای قدرتمند منطقه باید قدرت یکدیگر را متعادل کنند تا امنیت و منافع آنها تامین شود، اما این رویکرد با واقعیتهای پیچیده و متنوع منطقه سازگار نیست.
سیاست متنوعسازی روابط خارجی سعودیها
این تحلیلگر ارشد روابط بینالملل همچنین با اشاره به اینکه عربستان سعودی در حال اجرای سیاست متنوعسازی روابط خود است، افزود: عربستان سعودی به این درک رسیده که بهجای انتخاب میان آمریکا و ایران یا آمریکا و چین، بهطور همزمان با هر دو طرف روابط برقرار کند. در چارچوب این استراتژی است که سعودیها امروز به روسیه نزدیکتر شدهاند و اکنون نیز میزبان میانجیگری بین پوتین و ترامپ در مورد صلح اوکراین هستند. این روند نشان میدهد که سیستم توازن قوا نهتنها کارآمد نیست، بلکه عامل شکاف بین دولتهای منطقه بود. اکنون خلیجفارس در حال گذار به یک نظم جدید منطقهای است که بازیگران اصلی آن قدرتها هستند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه توازن قوایی که غربیها آن را تبلیغ میکنند، خود شکافزا بوده و یک معمای امنیتی جدی را در درون منطقه به وجود آورده و با واقعیتهای میدانی هماهنگ نیست، تاکید میکند: ما بارها در جلسات خود به این نکته پرداختهایم که همکاریهای منطقهای بدون قدرتهای خارجی، بهترین سناریو برای خلیجفارس است، زیرا ما در حال حاضر سیستم امنیت جمعی به معنایی که غربیها، آمریکاییها، روسها یا چینیها دنبال آن هستند، نداریم. به عنوان مثال، روسها بر این باورند که آنها هم باید بخشی از سیستم امنیتی دستهجمعی در منطقه باشند، اما سوال این است که چرا؟ البته در این میان لازم به ذکر است که موضوع امنیت جمعی سالهاست که در منطقه بسیار تبلیغ شده و در نهایت راه به جایی نیز نبرده است. یعنی در طول دو دهه گذشته، تمامی کنفرانسها و تلاشها در زمینه امنیت جمعی خلیجفارس نشان داده که ایجاد چنین سیستمی امنیت جمعی بین کشورهای منطقه به سختی ممکن است. شکافها و رقابتهای سیاسی جدی بین کشورهای عربی جنوب خلیجفارس (بین سعودی و امارات، یا این دو با قطر) وجود دارد که مانع از موفقیت چنین سیستمی میشود. در نتیجه بهجای این رویکرد، من معتقدم که باید بیشتر بر همکاریهای دو یا سهجانبه تکیه کنیم تا بتوان امنیت را بهصورت تدریجی و از پایین به بالا تقویت کرد. در واقع در چنین سیستمی هر کشوری نقش خود را ایفا میکند و از تجمیع نقش همه، امنیت دستهجمعی قابل حصول خواهد بود.
وی در ادامه تصریح میکند: این همکاریهای منطقهای میتواند به نوعی شکلگیری امنیت دستهجمعی را به وجود آورد و نیازی به دخالت قدرتهای خارجی هم نباشد. چه دلیلی دارد که آمریکا در منطقه خلیجفارس حضور داشته باشد؟ اگر نیروی دریایی یا سپاه در منطقه فعالیت میکند و به آمریکاییها تذکر میدهند این صرفا به معنای تهدید برای ناوگان آمریکا نیست، بلکه به منظور حفظ و بازگرداندن جایگاه تاریخی دولت تمدنی ایران در منطقه خلیجفارس است.
عامل سوم شکاف در منطقه
کیهان برزگر گفت: عنصر سوم شکاف در منطقه شامل ورود عنصر جنگ و بحران، ائتلافهای ساختگی مثل ناتوی عربی و عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب، و تشدید رقابتهای مذهبی و قومی با ظهور گروههای افراطی-تروریستی است. عواملی که باعث بروز افراطگرایی و بیاعتمادی در منطقه بزرگتر خلیجفارس شدهاند. در همین رابطه حضور آمریکا با به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق به تشدید شکاف میان دولتها و ملتها منتهی شده است. زمانی که سیستم جنگ وارد یک منطقه میشود یک یا دو نسل را برای چند دهه درگیر خود میکند. در سوریه ما شاهد چنین وضعی خواهیم بود. درست است که فرد جدیدی جایگزین بشار اسد شده، اما مخالفان اسد که با اسم معارض شناخته میشوند از وضعیت به وجود آمده ناراحت هستند و از ابهام به وجود آمده در میدان کلافه شدهاند.
وی اظهار داشت: بروز جنگ باعث شکافهای گسترده هم در درون کشورها و هم میان کشورها میشود. راه خروج از این شکاف، ایجاد و تقویت همکاریهای منطقهای و اعتمادسازی متقابل است. البته اکنون خوشبختانه عربستان سعودی رویکرد سیاست خارجی متفاوتی در پیش گرفته و از محور بازدارندگی به اصطلاح تهدیدات ایران به محور همکاری روی آورده و همزمان به این نتیجه رسیده که ارزش استراتژیک در این نیست که به آمریکا نزدیک شود، بلکه باید به تنوع در روابط خود به موازنهسازی منطقهای و بینالمللی بپردازد. سعودیها از خود سوال میکنند که چرا باید میان آمریکا و چین، یا ایران و آمریکا یکی را انتخاب کنند در حالی که میتوانند هر دو را با هم داشته باشد؟ در نتیجه این امر نشاندهنده جدیت بیشتری در دیپلماسی منطقهای است که اکنون جای دیپلماسی قدرتهای بزرگ را میگیرد.