عصر ایران؛ جواد لگزیان - «دكترین شوك: ظهور سرمایهداری فاجعه» كتابی است نوشته نائومی كلاین، روزنامهنگار و فعال سیاسی كانادایی كه در آن در یك بررسی تاریخی كارنامه شیوه سرمایهداری «مكتب اقتصادی شیكاگو» ورق میخورد.
تئوریسین مكتب اقتصادی شیكاگو، میلتون فریدمن، پیشبینی میكرد كه سرعت، ناگهانیبودن و گستره دگرگونیهای اقتصادی واكنشهایی روانی را میان مردم برخواهد انگیخت كه تعدیلهای اقتصادی را تسهیل خواهد كرد. او برای این راهكار دردناك عبارت «شوكدرمانی اقتصادی» را ابداع كرد كه بر مبنای تثلیثی جادویی پیش میرود: حذف حوزه عمومی/ دولتی، آزادی عمل كامل شركتها و كاهش شدید هزینه خدمات رفاهی و اجتماعی دولت تا جایی كه از دولت جز اسكلتی باقی نماند.
نائومی كلاین نویسنده کتاب «دكترین شوك: ظهور سرمایهداری فاجعه»
با تحمیل برنامههای فراگیر بازار آزاد بعضی حکومتها روش «شوكدرمانی» را به كار بردند. آن هم با ابتكاراتی خواندنی. در این روش بنگاهها و شركتهای بزرگ با استفاده از قدرت سیاسی و سیاستمداران وابسته به خود، با انجام طرحی برنامهریزیشده و با تمهیداتی ویژه تغییرات رادیكال اقتصادی و سیاسی را اعمال میكنند و البته در این میان افرادی كه با این موج به مقابله برخیزند، با پلیس، ارتش، زندان و بازجویی روبهرو و سركوب میشوند.
كلاین به دقت رهاوردهای سیاستهای اقتصادی شاگردان میلتون فریدمن را در كشورهایی مثل شیلی پینوشه، روسیه یلتسین، آمریكای پساكاترینا و عراق پساجنگ دنبال كرده و آن را سرمایهداری بنیادگرایی توصیف میكند كه مانند كمونیسم اقتدارگرا و سایر ایدئولوژیهای خطرناك مشتاق خلوصی دستنیافتنی و لوح سپید نانوشتهای است تا روی آن جامعه نمونه و نوین خود را كه با مهندسی اجتماعی شكل میدهد، بنا كند.
این میل از نگاه كلاین دقیقا این امر را تبیین میكند كه چرا نظریهپردازان بازار، این «آرتیستهای واقعی دنیا»، تا این حد به بحرانها و فجایع گرایش دارند و موقعیتهای عادی و غیرمصیبتبار با جاهطلبیهایشان ناسازگار است و به مذاقشان خوش نمیآید.
در اولین گام این بررسی تاریخی، كلاین به سراغ نمونه شیلی میرود كه در آن در یكسالو نیم نخست ژنرال پینوشه عینا از قواعد «مكتب اقتصادی شیكاگو» پیروی كرد. پینوشه برخی از شركتهای دولتی (ازجمله چندین بانك)؛ ولی نه همه آنها را خصوصی كرد، انواع جدیدی از فعالیتهای مالی سوداگرانه زیانبار به حال جامعه را مجاز دانست، مرزها را به طور كامل به روی واردات گشود و موانع تجاری را كه مدتهای طولانی حامی تولیدكنندگان صنعتی شیلی بود، از میان برداشت و - به استثنای هزینههای نظامی كه به میزان درخورتوجهی افزایش یافت - بودجه خدمات رفاهی و اجتماعی دولت را 10 درصد كاهش داد.
او همچنین كنترل دولت بر قیمتها را لغو كرد. «بر و بچههای شیكاگو»، با اعتماد به نفس، به پینوشه اطمینان خاطر داده بودند كه اگر دخالت دولت در همه این زمینهها را سریع و یكباره قطع كند، قوانین بهاصطلاح «طبیعی» اقتصاد تعادلشان را باز خواهند یافت و تورم - كه آن را نوعی تب اقتصادی میدیدند كه حاكی از وجود انداموارههایی ناسالم در بازار است - بهگونهای سحرآمیز فروكش خواهد كرد؛ اما آنان در اشتباه بودند.
در سال 1974، با وجود قطع یكباره دخالتهای دولت در بازار، تورم به 375 درصد رسید؛ یعنی بالاترین نرخ تورم در جهان و تقریبا دو برابر بالاترین نرخ تورم در دوران زمامداری آلنده.
آزمایش «تجارت آزاد» پینوشه كشور را از واردات ارزانقیمت لبریز كرده بود، كارگران شیلیایی از كار بیكار و واحدهای اقتصادی محلی یكی پس از دیگری بسته میشدند؛ زیرا قادر به رقابت با كالاهای ارزانقیمت وارداتی نبودند. میزان بیكاری ركورد شكست و گرسنگی پدیدهای فراگیر شد.
اقتصاد شیلی در سال 1982 فرو پاشید: میزان بدهیهای شیلی به حد انفجار رسید، اقتصاد یك بار دیگر با تورم لگامگسیخته روبهرو شد و میزان بیكاری به 30 درصد رسید؛ یعنی 10 برابر بیشتر از میزان بیكاری در زمان آلنده.
در چنین شرایطی تنها چیزی كه در اوایل دهه 1980 مانع از سقوط كامل اقتصاد شیلی شد، به گفته كلاین این بود كه پینوشه هیچگاه كودلكو (شركت دولتی مس كه آلنده آن را ملی اعلام كرد) را مشمول خصوصیسازی قرار نداد. همان یك شركت بهتنهایی 85 درصد درآمد صادراتی شیلی را تأمین میكرد. در نتیجه، هنگامی كه حباب مالی تركید، دولت هنوز منبع ثابتی برای تأمین وجوه مالی مورد نیاز در اختیار داشت.
بنابراین شیلی تحت حكومت پینوشه و «بر و بچههای شیكاگو» یك كشور سرمایهداری با مشخصههای بازار آزاد نبود؛ بلكه شیلی در آن دوران به تعبیر كلاین كشوری صنفگرا به سبك صنفگرایی مدل موسولینی (پیشوای جنبش فاشیسم ایتالیا در زمان جنگ جهانی دوم) بود: اتحادی بین یك حكومت پلیسی و شركتهای بزرگ (و برخوردار از حمایتهای دوجانبه آنان) كه با تلفیق نیروهایشان جنگی همهجانبه را علیه بخش سوم قدرت - یعنی كارگران - به راه انداختند و به این طریق، شدیدا سهم خود را از ثروت ملی افزایش دادند؛ یعنی فرایندی كه بروبچههای شیكاگو آن را «معجزه» اقتصادی شیلی خواندند؛
اما بررسیها نشان از فلاكت بسیار مردمان دارد: سال 1988 كه اقتصاد نهایتا تثبیت شده و سریعا در حال رشد بود، 45 درصد جمعیت شیلی به زیر خط فقر درغلتیده بود و این در حالی بود كه بالاترین دهك جامعه به لحاظ ثروت شاهد افزایش درآمدی به میزان 83 درصد بود.
در سال 2007 نیز بنابر آمار شیلی همچنان یكی از نابرابرترین جوامع جهان بود. از میان 123 كشوری كه سازمان ملل متحد نابرابری را در آنها رصد میكند، شیلی در رده 116 قرار داشت كه آن را در مقام هشتمین كشور فهرست مزبور از لحاظ شدت نابرابریها قرار میدهد.
كارنامه شوكدرمانی در شیلی، یعنی مكیدن ثروت و تزریق آن در دهكهای بالای جامعه و به ورطه نیستی كشاندن بخش بزرگی از طبقه متوسط در اثر شوكهای وارده، فاجعهای است كه گویا قربانیان دیگری هم داشت.
نائومی كلاین با محكومكردن نسخه «شوكدرمانی اقتصادی» تصریح میكند یك بازار آزاد بخش تولیدات مصرفی میتواند با بهداشت و درمان دولتی با مدارس دولتی و با بخش بزرگی از اقتصاد - مثل یك شركت ملی نفت - كه در دست دولت است، همزیستی داشته باشد.
در چنین اقتصادی امكانپذیر است شركتها ملزم شوند كه دستمزدهای معقولی بپردازند، به حق كارگران برای تشكیل اتحادیهها احترام بگذارند و دولت با كسر مالیات از ثروت، به بازتوزیع ثروت بپردازد تا نابرابریهایی كه مشخصه دولت شركتمحور است، كاهش یابد.
كلاین از تجربههای خوب و نوین تشكلهایی مردمی میگوید كه برای مثال در نئواورلئان با ساماندادن تعاونیهای كشاورزی و تولیدی دست به كار شدهاند، جنبشهایی مردمی كه از خرابهها آغاز میكنند، از ویرانههایی كه هنوز دور و برشان مشهود است: این طرحهای مردمی ما را به راهی به دور از انواع بنیادگراییها رهنمون میشوند.
کتاب «دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه» نوشته نائومی كلاین با ترجمه مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوی را انتشارات اختران در ۷۵۲ صفحه و با قیمت ۶۵۰۰۰۰ تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.