مهندسی اجتماعی در ترور رسانه‌ای مهاجران افغانستانی/ دلایل افغان‌ستیزی گسترده در ایران چیست؟

الف شنبه 11 اسفند 1403 - 20:37
مهاجران افغانستانی، به‌عنوان یک گروه قابل شناسایی و آسیب‌پذیر، هدف این سیاست قرار گرفته‌اند تا خشم عمومی به‌سمت آن‌ها منحرف و تخلیه شود. این روند همراه با بسیج رسانه‌ای، اظهارنظر مقامات رسمی، نادیده گرفتن حملات فیزیکی و تخریب اموال آن‌ها در شهرهای مختلف و همچنین اعمال محدودیت‌های قانونی، نوعی از مهندسی اجتماعی در سطح کلان را نشان می‌دهد که به تشدید فضای تبعیض و تنش‌های اجتماعی منجر شده است.

سایت انصاف‌نیوز نوشت:

مهندسی اجتماعی در سطح کلان به روش‌هایی گفته می‌شود که دولت‌ها، رسانه‌ها و نهادهای قدرت از آن برای جهت‌دهی به افکار عمومی و کنترل رفتار اجتماعی استفاده می‌کنند. به نظر می‌رسد برخی محافل قدرت و نهادهایی از مدیریت اطلاعات برای هدایت افکار عمومی علیه مهاجران افغانستانی بهره برده‌اند.

با افزایش نارضایتی‌های داخلی از فقر، فساد، گرانی، نابسامانی اقتصادی و سیاسی، ناکارآمدی مدیریتی و رخدادهای منطقه‌ای، نیاز به یک دشمن داخلی احساس شده است.

مهاجران افغانستانی، به‌عنوان یک گروه قابل شناسایی و آسیب‌پذیر، هدف این سیاست قرار گرفته‌اند تا خشم عمومی به‌سمت آن‌ها منحرف و تخلیه شود. این روند همراه با بسیج رسانه‌ای، اظهارنظر مقامات رسمی، نادیده گرفتن حملات فیزیکی و تخریب اموال آن‌ها در شهرهای مختلف و همچنین اعمال محدودیت‌های قانونی، نوعی از مهندسی اجتماعی در سطح کلان را نشان می‌دهد که به تشدید فضای تبعیض و تنش‌های اجتماعی منجر شده است.

چگونه مهندسی اجتماعی و ترور رسانه‌ای اعمال شده؟

مهاجرت و حضور مهاجران در هر جامعه‌ای، از جمله ایران، همواره با چالش‌ها و دغدغه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی همراه بوده است. یکی از ابزارهای مؤثر در مدیریت و جهت‌دهی به این چالش‌ها، مهندسی اجتماعی و هدایت افکار عمومی از طریق رسانه‌ها و روایت‌های هدفمند است.

در این چارچوب، گفتمان‌های منفی و تبعیض‌آمیز علیه مهاجران افغانستانی که از سوی برخی نهادهای رسمی، رسانه‌های وابسته و حتی مردم عادی بازتولید می‌شود، می‌تواند بخشی از یک راهبرد کلان برای منحرف کردن توجه عمومی از مشکلات ساختاری باشد. ایجاد یک «دشمن فرضی» و تمرکز بر مهاجران، نه‌تنها به سرکوب حقوق آن‌ها منجر می‌شود، بلکه امکان مدیریت افکار عمومی را نیز برای نهادهای حاکم فراهم می‌کند. در چنین شرایطی، نارضایتی‌های اجتماعی به‌جای آنکه متوجه ساختارهای اقتصادی، سیاسی و مدیریتی شود، به سمت یک گروه خاص هدایت می‌شود و بدین ترتیب، فشار اجتماعی به‌گونه‌ای کنترل‌شده بازتوزیع می‌شود.

در دو سال گذشته، به‌ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، این مهندسی اجتماعی به‌صورت گسترده و از دو جهت متفاوت انجام شده است:

۱. مهندسی اجتماعی از بالا به پایین

مقامات دولتی، برخی نهادها، سلبریتی‌ها، تحلیلگران و رسانه‌های وابسته به قدرت، از طریق رسانه‌های رسمی و غیررسمی، روایت‌های خاصی را به جامعه تحمیل می‌کنند. در این فرآیند، اطلاعات، اخبار و پیام‌هایی منتشر می‌شود که هدف آن ایجاد چهره‌ای منفی از مهاجران افغانستانی و القای حس تهدید در جامعه است. برخی از این روش‌ها عبارتند از:

  • اظهارنظرهای مقامات رسمی و رسانه‌های رسمی درباره مهاجران با لحن تهدیدآمیز یا هشداردهنده.
  • روزنامه جمهوری اسلامی: جنوب تهران در اشغال افغان‌ها! این، یک موضوع کاملا امنیتی است. تیر۱۴۰۲
  • مهدی باب‌الحواجی، معاون استاندار تهران: امروز مقابله با اتباع معادل دفاع مقدس و جنگ با دشمن است. خرداد ۱۴۰۳
  • سارا فلاحی، نماینده مجلس: مهاجران افغانستانی اشرار، تروریست و جاسوس سرویس‌های خارجی هستند. شهریور ۱۴۰۳

برخوردهای خشن و تخریب اموال مهاجران با چشم پوشی دولت

در تاریخ و جغرافیای مختلف، گروه‌های نژادپرست یا مهاجم به اقلیت‌ها، با واکنش‌های متفاوتی از سوی دولت‌ها و نهادهای امنیتی روبرو بوده‌اند. در قرن ۱۹ و ۲۰ در آمریکا، گروه‌هایی مانند «کو کِلاکس کِلَن» به سیاه‌پوستان حمله می‌کردند و دولت معمولاً برخورد جدی نداشت. در اسرائیل، حملات به فلسطینی‌ها گاهی با حمایت یا چشم‌پوشی از سوی مقامات و نیروهای پلیس مواجه بوده است. در ایران نیز، مهاجران افغانستانی در برخی مناطق هدف حملات و تبعیض‌های نژادی قرار می‌گیرند، که واکنش محدود یا بی‌تفاوتی دولت را در پی داشته است. در تمام این موارد، بی‌عدالتی و نقص در سیستم‌های حقوق بشری مشهود است.

نمونه‌هایی از این حملات:

  • حمله گروهی موتورسوار با سلاح سرد به افغانستانی‌ها در شهریار تهران، مهر ۱۴۰۲
  • اعتراضات، حملات فیزیکی و تخریب اموال مهاجران در اقبالیه قزوین، آذر ۱۴۰۲
  • حمله به شهرک مهاجران افغانستانی و آتش زدن محل سکونت آن‌ها در میبد یزد، آذر ۱۴۰۲
  • حمله گروهی با سلاح سرد به کارگران افغانستانی در روستای درودزن شیراز، تیر ۱۴۰۳
  • برخورد خشن مامور دولتی و قرار دادن زانوی خود بر گلوی کودک معلول افغان در روستای آبسرد دماوند، مرداد ۱۴۰۳

حملات فیزیکی و نصب بنرهای تهدید آمیز علیه مهاجران در شرق تهران، مرداد ۱۴۰۳

  • حمله به خانواده‌ها و دختران افغانستانی در پارک چشمه‌علی تهران، مهر ۱۴۰۳
  • آتش زدن کارخانه‌های بازیافت ضایعات پلاستیکی در روستای قمصر تهران، آبان ۱۴۰۳
  • اعتراضات و حملات فیزیکی با شعار«افغانی را می‌کشیم» در سمنان، بهمن ۱۴۰۳

۲. مهندسی اجتماعی از پایین به بالا

فرآیندی است که در آن گروه‌های اجتماعی، جوامع محلی، رسانه‌های اجتماعی، جنبش‌های خیابانی در شکل‌دهی به افکار عمومی نقش دارند. این گروه‌ها از طریق شبکه‌های غیررسمی، شایعات، اخبار نادرست یا تحلیل‌های غیررسمی، تصویرسازی منفی از گروه‌های خاص را انجام می‌دهند.

به طور خاص برخی رانندگان تاکسی، فروشندگان و افرادی که به‌طور روزمره با طیف گسترده‌ای از جامعه در ارتباط هستند، معمولاً به‌عنوان «چشم و گوش» جامعه در نظر گرفته می‌شوند. برخی نهادها ممکن است به‌طور غیرمستقیم از این افراد برای انتقال یا تقویت روایت‌های خاص در افکار عمومی استفاده کنند. علاوه بر این، در برخی موارد، شورش‌های خیابانی و خشونت‌های فیزیکی نیز می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای شکل‌دهی به فضای سیاسی و اجتماعی به کار گرفته شوند.

کنترل روایت‌ها و جلوگیری از تغییر نگرش مثبت

وقتی مهاجری موفق می‌شود، برخی ممکن است آن را دلیلی بر برتری استعدادهای مهاجران بدانند و جامعه نه تنها آن‌ها را به‌عنوان بخشی از کشور ببینند، بلکه به‌عنوان یک گروه ارزشمند بپذیرد. این می‌تواند مسیر مطالبه حقوق برابر، دسترسی بیشتر به دانشگاه‌ها و حتی فرصت‌های شغلی باز کند، که ممکن است با سیاست‌های رسمی یا منافع برخی گروه‌ها تضاد داشته باشد.

اخبار موفقیت‌های مهاجران نخبه افغانستانی در حوزه‌های مختلف علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، اقتصادی و… به‌طور سیستماتیک نادیده گرفته یا سانسور می‌شود. آیا تاکنون شنیده‌اید که یکی از بزرگترین هنرمندان کشور، مهاجر افغانستانی باشد؟ یا در حوزه‌های نظامی، اطلاعاتی، صنایع موشکی یا دفاعی فعالیت دارد؟ یا مدال طلای المپیاد یا رتبه برتر در کنکور سراسری شده است؟ خیر، این اتفاق نمی‌افتد.

رسانه‌ها با تکنیک تمرکز مداوم و برجسته کردن جرائم، مشکلات و اخبار منفی درباره‌ گروه هدف، بدون ارائه تصویری متوازن از نقاط مثبت یا دستاوردهای آن‌ها می‌توانند افکار عمومی را تغییر دهند. در این بین موفقیت‌های فراوان مهاجران در زمینه‌های مختلف نادیده گرفته می‌شود، جامعه باور می‌کنند که چنین افرادی اصلاً وجود ندارند. این کار موجب شکل‌گیری یک ذهنیت یک‌سویه از مهاجران می‌شود که بیشتر به مشکلات و چالش‌ها توجه دارد.

ایجاد یک تصویر خاص از یک گروه اجتماعی (استفاده از جرایم)

زمانی که فردی از یک گروه مرتکب جرم می‌شود، جرم به کل گروه نسبت داده می‌شود، در حالی که چنین برخوردی در مورد سایر گروه‌های قومی و مذهبی (کردها، ترک‌ها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، اهل تسنن، زرتشتیان، بهایی‌ها و… ) و حتی دیگر ملیت‌ها وجود ندارد. وقتی یک گروه اجتماعی همواره در معرض اخبار منفی قرار می‌گیرد، این اطلاعات به‌مرور زمان در ذهن عموم تثبیت می‌شود. این تصویر منفی می‌تواند منجر به سیاست‌های سختگیرانه، تبعیض اجتماعی یا حتی رفتارهای خصمانه علیه آن گروه شود. در چنین شرایطی، مهاجران به‌عنوان یک تهدید و نه یک گروه مفید یا توانمند در جامعه دیده می‌شوند. عملاً مهاجران را از گفتمان عمومی حذف می‌کنند و آن‌ها را به یک «حضور نامرئی» تبدیل می‌کنند.

ایجاد برچسب‌های منفی، ترویج شایعات و اطلاعات جعلی

  • ارائه‌ی گزینشی اطلاعات: با حذف بخشی از واقعیت، تصویری مخرب از یک گروه خاص ساخته می‌شود. مثلاً وقتی مهاجری که مرتکب جرم شده برجسته می‌شود، اما به‌طور عمدی اشاره نمی‌شود که نسبت جرم در میان آن گروه از مهاجران حتی پایین‌تر از میانگین جامعه است. در کتاب «چگونه با آمار دروغ بگوییم» نشان داده می‌شود که با حذف و اضافه کردن برخی پارامترها می‌توان از طریق آمار، به نتایج دلخواه رسید که از این طریق ذهن مخاطب را تغییر داد.
  • استفاده از واژه‌های تحریک آمیز: واژه‌ها و تعابیر خاص می‌توانند احساسات منفی ایجاد کنند. استفاده از عباراتی چون «تهدید امنیتی»، «نفوذ»، «بحران»، «جاسوس»، «قاتل»، «متجاوز»، «عامل بیکاری»، «دشمن»، «تروریست» برای برچسب زدن به یک گروه خاص می‌تواند تاثیر منفی زیادی بر افکار عمومی بگذارد.
  • انتشار شایعات و اخبار نادرست: انتشار شایعات یا بزرگ‌نمایی اخبار نادرست می‌تواند اعتبار یک گروه یا فرد را زیر سؤال ببرد. مثلاً «افغان‌ها جنوب تهران را اشغال کرده‌اند، حتی یک ایرانی وجود ندارد» بدون هیچ سند و مدرکی، باعث ایجاد ترس و نگرانی در جامعه می‌شود.

سانسور مشکلات و جلوگیری از همدلی عمومی

اگر مشکلات و محدودیت‌هایی که قانون برای مهاجران وضع کرده به‌طور شفاف نمایش داده شود، احتمالاً همدلی عمومی افزایش پیدا می‌کند و مردم ممکن است از دولت بخواهند که سیاست‌ها و قوانین بهتری وضع کند. همچنین، این موضوع می‌تواند باعث مطالبه‌گری در جامعه شود و برخی افراد ممکن است احساس مسئولیت کنند و در حمایت از مهاجران اقدام کنند. مثلاً در سال ۱۳۹۵، مرگ «لطیفه رحمانی»، کودک افغانستانی به‌دلیل عدم دسترسی به پیوند عضو سر و صدای زیادی به‌پا کرد. طبق قانون، پیوند عضو از یک ایرانی به اتباع ممنوع است، اما برعکس آن ممکن است!

مهندسی اجتماعی دوگانه

در یکی از برنامه‌های صداوسیما، یکی از مستندسازان گروه «روایت فتح» اشاره کرد که مستندی درباره مشکلات مهاجران افغانستانی تهیه شد، اما صداوسیما اجازه پخش آن را نداد و گفت که نباید مشکلات این گروه بازگو شود. جالب است که وقتی مستندی درباره موفقیت‌ها و توانایی‌های آنان تولید شد، آن هم پخش نشد!

این دقیقا نشان‌دهنده‌ی یک مهندسی اجتماعی دوگانه است که شامل سانسور مشکلات و همچنین سانسور موفقیت‌ها می‌شود. در این رویکرد، نه تنها مهاجران افغانستانی به‌عنوان یک گروه نیازمند حمایت دیده نمی‌شوند، بلکه حتی موفقیت‌های آن‌ها نیز نادیده گرفته می‌شود. این سیاست باعث می‌شود که مهاجران به یک «حضور نامرئی» تبدیل شوند و از ایجاد همدلی عمومی جلوگیری شود.

آیا موج منفی رسانه‌ای سازماندهی شده است؟ چرا فقط افغانستانی‌ها؟

بله، موج منفی علیه مهاجران افغانستانی در دو سال گذشته قطعاً سازماندهی شده است. این موج به‌طور خودجوش و طبیعی ایجاد نشده، بلکه در گفتمان برخی مسئولان، رسانه‌ها، فضای مجازی و حتی بعضی سیاست‌های رسمی، الگوهایی وجود دارد که نشان می‌دهد این جریان هدفمند است.

نگرانی از افزایش جمعیت و حضور بلندمدت

برخی سیاست‌گذاران نمی‌خواهند حضور مهاجران افغانستانی به یک «واقعیت تثبیت‌شده» تبدیل شود. به همین دلیل، تلاش می‌کنند تا از طریق گفتمان‌های رسانه‌ای و دیگر ابزارها، جامعه را علیه این گروه تحریک کنند و فشار اجتماعی برای اعمال محدودیت‌های بیشتر بر آن‌ها ایجاد کنند.

جلوگیری از شکل‌گیری یک هویت اجتماعی قدرتمند

جامعه افغانستانی در ایران به‌مرور در حال ساختن یک هویت مستقل و قوی است، به‌ویژه در زمینه‌های اقتصادی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری. اگر این هویت تقویت شود، ممکن است مطالبه‌گری در حوزه‌های شهروندی، حقوقی و قانونی افزایش یابد. در همین راستا، از طریق تبلیغات منفی، سعی می‌کنند آن‌ها را به‌عنوان «گروهی غیرهمگون و مشکل‌ساز» معرفی کنند تا از ادغام اجتماعی آن‌ها جلوگیری کنند.

تغییر اولویت‌های دشمن‌سازی رسانه‌ای

در سال‌های گذشته، رسانه‌های داخلی بیشتر روی «دشمنان خارجی» تمرکز داشتند. اما با تغییر شرایط داخلی و منطقه‌ای و افزایش نارضایتی عمومی، نیاز به یک «دشمن داخلی» برای منحرف کردن توجه مردم از مشکلات و نارضایتی‌های جاری احساس شده است. مهاجران افغانستانی به‌عنوان یک گروه قابل شناسایی، به هدفی برای این تغییر تبدیل شده‌اند. این روش، یک تکنیک کلاسیک در مهندسی اجتماعی است که به‌منظور «ایجاد یک هدف مشترک برای تخلیه خشم عمومی» به کار می‌رود.

ترور رسانه‌ای بخشی از جنگ ترکیبی

ترور رسانه‌ای بخش کوچکی ازپازل بزرگ‌تری به نام جنگ ترکیبی (Hybrid Warfare) است. مهاجران افغانستانی در ایران با یک جنگ ترکیبی چندلایه مواجه هستند که شامل ابزارهای رسانه‌ای، اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی است.

اهداف این سیاست‌ها

۱. منحرف کردن توجه عمومی مردم ایران از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با معرفی مهاجران به‌عنوان یک بحران ساختگی.

۲. ایجاد فشار چندجانبه بر مهاجران تا آن‌ها را در شرایطی قرار دهد که امکان پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و حقوقی نداشته باشند و در نهایت مجبور به ترک کشور شوند یا در وضعیت شکننده باقی بمانند.

این الگو در تاریخ معاصر بارها تکرار شده است. نمونه‌هایی مانند سیاه‌پوستان در آمریکا، فلسطینی‌ها نشان می‌دهد که ایجاد «دیگری» به‌عنوان تهدید، ابزار موثری برای منحرف کردن افکار عمومی از بحران‌های داخلی، اعمال قوانین تبعیض‌آمیز و ترویج پروپاگاندا بوده است.

اما در بلندمدت، این سیاست‌ها چه نتیجه‌ای دارد؟

افزایش تنش‌های اجتماعی و رفتارهای افراطی؛ دامن زدن به نفرت و تبعیض علیه یک گروه خاص می‌تواند زمینه‌ساز گسترش خشونت و درگیری‌های اجتماعی شود. تجربه تاریخی نشان داده است که سرکوب یک گروه اجتماعی در نهایت به تقویت گرایش‌های افراطی، بی‌اعتمادی عمومی و افزایش بحران‌های امنیتی منجر می‌شود.

بی‌ثباتی و فرسایش اعتماد عمومی؛ ناکارآمدی در مدیریت اقتصادی و اجتماعی، همراه با فرافکنی مشکلات بر گردن مهاجران، در بلندمدت باعث بی‌اعتمادی مردم به سیاست‌گذاران و افزایش نارضایتی عمومی خواهد شد. این فرسایش اعتماد می‌تواند به افزایش مهاجرت نخبگان ایرانی و تشدید بحران‌های داخلی منجر شود.

خروج نیروی کار ارزان و ماهر؛ با خروج مهاجران افغانستانی، بسیاری از صنایع وابسته به نیروی کار ارزان دچار کمبود نیرو خواهند شد. ساختمان‌سازی، کشاورزی، خدمات شهری و برخی از بخش‌های تولیدی که تا حد زیادی بر کارگران مهاجر متکی هستند، دچار افزایش هزینه و کاهش تولید خواهند شد. در نهایت در صورت اخراج در افغانستان نمی‌مانند بلکه دوباره به ایران برمی‌گردند یا از این مسیر به اروپا مهاجرت می‌کنند.

خروج تحصیل‌کردگان و نیروهای متخصص مهاجر؛ افغانستانی‌های تحصیل‌کرده و متخصص که به دلیل سیاست‌های تبعیض‌آمیز از فرصت‌های شغلی در ایران محروم می‌شوند، به کشورهای دیگر مانند آلمان، هلند، اتریش، ایتالیا، کانادا و… مهاجرت می‌کنند. این موضوع به معنای از دست دادن سرمایه انسانی ارزشمند برای ایران است.

خروج سرمایه‌گذاری خارجی و کاهش گردش مالی؛ سرمایه‌گذاران خارجی و داخلی، محیطی ناپایدار و همراه با تبعیض را برای سرمایه‌گذاری مناسب نمی‌بینند. خروج مهاجران، که نقش مهمی در گردش مالی بازار دارند، منجر به کاهش تقاضای داخلی، تعطیلی برخی کسب‌وکارها و رکود اقتصادی خواهد شد.

مشکلات سیاسی و فشارهای حقوق بشری؛ سیاست‌های سخت‌گیرانه علیه مهاجران می‌تواند موجب افزایش فشارهای بین‌المللی بر ایران شود. در شرایطی که ایران با تحریم‌ها و چالش‌های دیپلماتیک مواجه است، نقض حقوق مهاجران می‌تواند روابط بین‌المللی ایران را پیچیده‌تر و محدودتر کند.

در نهایت:

در نهایت، جامعه میزبان نیز از این سیاست‌ها آسیب خواهد دید. زمانی که مشکلات واقعی حل نشوند، مردم دیر یا زود متوجه ناکارآمدی مدیریتی و سوءاستفاده از افکار عمومی خواهند شد.

چالش مهاجران افغانستانی این است که چگونه در برابر این روندها مقاومت کنند، هویت و حقوق خود را حفظ کنند، در حالی که دسترسی محدودی به ابزارهای رسانه‌ای و سیاسی دارند.

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.