«دانشجو باید در میان شعلهها قربانی شود تا مسئولان از خواب غفلت بیدار شوند؟ آیا این حوادث تنها نتیجه سهلانگاری است یا سناریویی ناخواسته برای ایجاد التهاب در میان دانشجویان است؟»
به گزارش دانشجو، این بخشی از صحبتهای دانشجویانی است که در خوابگاه دچار حریق شدهاند؛ آتشسوزیهای پیدرپی در خوابگاههای دانشجویی، زنگ خطر جدی است که بی کفایتی نهادهای مربوطه، سوءمدیریت دانشگاهها و بیتوجهی محض وزارت علوم به جان دانشجویان را نشان میدهد. چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم در کشور پیشرفتهای همچون ایران، خوابگاههای دانشجویی از «استاندار امنیت» برخوردار نباشند؟ چرا سالهاست این فجایع تکرار میشود و هیچ اقدام جدیدی برای اصلاح وضعیت انجام نمیشود.
خوابگاههای دانشجویی، بهویژه در دانشگاههای دولتی و آزاد، در ساختمانهای فرسوده، ناایمن و بدون استانداردهای اولیه آتشنشانی قرار دارند. سیمکشیهای معیوب، سیستمهای گرمایشی غیرایمن، نبود تجهیزات اطفای حریق و حتی عدم آموزش دانشجویان در خطر همه دستبهدست هم دادهاند تا هر لحظه امکان یک فاجعه مهیب را به وجود بیاورند و از طرفی؛ بسیاری از این ساختمانها دهها قبل ساختهشدهاند و لولههای گاز نشتی دارند، نمیدانیم مقاومسازیشدهاند یا نه؟ این وضعیت، نشان از عدم نظارت وزارت علوم و نهادهای مسئول بر ایمنی خوابگاهها دارد. آیا جان دانشجویان آنقدر بیارزش است که این حد از بیتفاوتی بتواند بشود؟
بودجه دانشگاهی دقیقاً کجا تخصیص داده میشود؟ وزارت علوم هر ساله بودجهای برای بهبود زیرساختهای خوابگاهی اختصاص میدهد، اما در عمل چه تغییری دیدهایم؟ خوابگاههای جدید ساخته نمیشوند. دانشجویان باید در شرایطی زندگی کنند که بیشتر همچون زندان است تا محل اسکان نخبگان علمی کشور؛ آیا وقت آن نرسیده است که این سوءمدیریتها مورد بررسی قرار گیرد؟
آنچه مشاهده میشود، چیزی جز فاجعه نیست؛ دانشجویان در اتاقهای کوچک، غیربهداشتی و پر از ترک و نم زندگی میکنند، سیستم گرمایشی و سرمایشی اکثر خوابگاهها یا از کار افتادهاند یا غیرایمن هستند، تجهیزات ایمنی مانند کپسولهای آتشنشانی یا وجود ندارد یا مدتهاست که منقضی شدهاند و در بسیاری از خوابگاهها، حتی لولهکشی آب و سیمکشی برق بهقدری فرسوده است که هر لحظه ممکن است فاجعهای رخ دهد.
چرا این بودجههای میلیاردی، تأثیری بر بهبود وضعیت خوابگاهها ندارد؟ آیا این پولها واقعاً در مسیر درست هزینه میشوند، یا در حلقههای فساد و رانتخواری مدیران دانشگاه و وزارت علوم گم میشوند؟ وقتی خوابگاه به زندان شبیه میشود، مسئولان در حال شمارش بودجههای خود هستند.
زندگی در خوابگاههای دانشگاهی ایران، بیش از آنکه به زندگی دانشجویی شباهت داشته باشد، به زندگی در زندانهای ناایمن و پرخطر شبیه شده است. در حالی که دانشگاهها هر ساله میلیاردها تومان برای خوابگاهها دریافت میکنند، دانشجویان مجبورند در شرایطی غیرقابلقبول و خطرناک زندگی کنند. چرا هیچ یکی از مسئولان پاسخگو نیست همچنین؛ وزارت علوم بارها وعده داده است که مشکلات خوابگاهها را حل خواهد کرد، اما کدامیک از این وعدهها عملی شدهاند؟
هر سال، با نزدیک شدن به فصل سرما، دانشجویان از نبود وسایل گرمایشی رنج میبرند و در تابستانها از گرمای طاقتفرسا در اتاقهایی بدون تهویه مناسب عذاب میکشند. اما در همین شرایط، مدیران دانشگاهی و مسئولان وزارت علوم، در اتاقهای مجلل و مجهز خود نشستهاند و هیچ قدمی برای رفع مشکلات دانشجویان برنمیدارند.
دانشجویان حق دارند بدانند که این پولها کجا خرج میشود. اگر واقعاً هزینه شده، چرا خوابگاهها همچنان ناامن، غیربهداشتی و غیراستاندارد هستند؟ اگر این مبالغ سر از جیب مدیران و پیمانکاران فاسد درنیاورده، پس چرا هیچ پیشرفتی در کیفیت خوابگاهها مشاهده نمیشود؟
نمیتوان این بحران را تنها به «سوءمدیریت» نسبت داد، چرا که سوءمدیریت تکراری و بدون اصلاح، به فساد سیستماتیک تبدیل میشود. دانشگاهها هر ساله مبالغ هنگفتی برای نگهداری و بازسازی خوابگاهها دریافت میکنند، اما دانشجویان همچنان مجبورند در شرایطی زندگی کنند که حتی حداقل استانداردهای ایمنی و بهداشتی را ندارد.
اگر وزارت علوم ادعا میکند که بودجههای اختصاص داده شده صرف بهبود خوابگاهها شده، چرا دانشجویان چیزی جز تخریب، بینظمی و خرابی نمیبینند؟
آیا وقت آن نرسیده که این فاجعه مدیریتی، توسط نهادهای نظارتی و قضایی بررسی شود؟ آیا هیچ ارادهای برای مقابله با فساد در سیستم دانشگاهی و نظارت بر نحوه خرج کردن بودجههای دانشجویی وجود دارد؟ تا چه زمانی قرار است جان و سلامت دانشجویان قربانی اهمالکاری و فساد شود.
یکی از جنبههای نگرانکننده آتشسوزیهای اخیر در خوابگاههای دانشجویی، مشکوک بودن این حوادث است. در حالی که بسیاری از این آتشسوزیها به دلیل فرسودگی سیمکشیها، نبود تجهیزات ایمنی و زیرساختهای غیراستاندارد رخ میدهد، اما برخی گزارشهای دانشجویان، احتمال عمدی بودن برخی از این حوادث را مطرح میکند. اگر این فرضیه درست باشد، چرا تاکنون هیچ برخورد قاطعی از سوی وزارت علوم و نهادهای امنیتی صورت نگرفته است.
چرا هر بار که یک خوابگاه در آتش میسوزد، مسئولان تنها به انتشار بیانیههای بیارزش و وعدههای توخالی بسنده میکنند؟ چرا هیچ بررسی جدی در مورد این آتشسوزیهای پیدرپی انجام نمیشود؟ اگر آتشسوزیها نتیجهی سهلانگاری و بیتوجهی مدیران دانشگاهی است، چرا هیچکدام از آنها مورد بازخواست قرار نمیگیرند؟ چرا هیچ مدیری به دلیل کمبود ایمنی و زیرساختهای فاجعهبار از سمت خود برکنار نشده است؟ این سؤال مطرح میشود که آیا یک سناریوی سازمانیافته در کار است؟ نکتهی مهمی که نباید نادیده گرفت، این است که چرا این آتشسوزیها معمولاً در مقاطعی رخ میدهد که دانشجویان در حال اعتراض یا مطالبهگری هستند؟ آیا این آتشسوزیهابخشی از یک سناریوی امنیتی برای ایجاد رعب و وحشت در میان دانشجویان است؟
چرا هیچ گزارش شفافی درباره علت اصلی این حوادث منتشر نمیشود؟ چرا همیشه نتیجهی بررسیها «در دست اقدام» باقی میماند و هرگز مشخص نمیشود که مقصر واقعی چه کسی بوده است؟ آیا این پنهانکاری نشانهی وجود پشتپردههایی است که نباید افشا شود؟ چرا دانشجویان باید تاوان بیکفایتی مسئولان را بدهند؟
اینکه مسئولان دانشگاهی و وزارت علوم، حتی پس از وقوع چندین آتشسوزی مرگبار، همچنان هیچ اقدام جدی برای رفع خطرات انجام ندادهاند، نشاندهندهی یک بیمسئولیتی گسترده و بیاعتنایی کامل به جان دانشجویان است. تا چه زمانی قرار است خوابگاههای دانشجویی قتلگاه شوند و دانشجویان قربانی این فاجعهی مدیریتی باشند؟ آیا وقت آن نرسیده که این بحران بهطور جدی بررسی شده و مقصران واقعی این فجایع به مردم معرفی شوند؟ اگر وزارت علوم و نهادهای امنیتی نمیتوانند یا نمیخواهند این مسئله را حل کنند، پس چه کسی قرار است از جان دانشجویان محافظت کند؟
نکته دیگری که باید به آن پرداخت شود، این است که برخی از این آتشسوزیها نهتنها از ضعف زیرساختی، بلکه احتمالاً عمدی هستند. اگر چنین است، چرا وزارت علوم و نهادهای امنیتی در این زمینه اقدام قاطعانهای انجام نمیدهند؟ چرا هر بار که حادثهای رخ دهد، تنها به انتشار یک بیانیه اکتفا میشود؟ آیا این آتشسوزیها بخشی از یک بینظمی سازمانیافته برای قرار دادن دانشجویان است؟ یا صرفاً نتیجه بی مسئولیتی مدیران دانشگاهی است؟
وزارت علوم نمیتواند زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند. اگر خوابگاههای دانشجویی متمایز باشد، اگر هر لحظه جان دانشجویان را در معرض خطر قرار دهد، و اگر این مشکل سالهاست که باقی مانده است، مسئول مستقیم آن وزارتخانه است. مسئولانی که بهجای توجه به مشکلات واقعی دانشجویان، اولویتهای دیگران، باید پاسخگوی فجایع رخداده باشند.
دانشجویان باید ایمن باشند، نه قربانی مدیریت فاجعهبار سیستم آموزشی کشور؛ اگر این روند ادامه یابد، بهزودی شاهد فاجعهای است که با بیانیههای تکراری قابل جبران نخواهد بود. سوال اینجاست؛ آیا مسولان منتظرند که یک فاجعه بزرگ و جبران ناپذیر ایجاد شود تا از خواب بیدار شوند؟ اگر وزارت و دانشگاهها، فوراً اقدام به بهبود زیرساختهای خوابگاهی، افزایش نظارت بر مدیریت خوابگاهها و داشتن امنیت امنیت دانشجویان انجام دهند، این فجایع ادامه خواهد یافت؛ و آن روز، کسی نمیتواند زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.