اسفند پرماجرا؛ از ترور رزم‌آرا تا مرگ مصدق در حصر

الف دوشنبه 13 اسفند 1403 - 15:00
کاشانی به جز مدت کوتاهی بازداشت در ارتباط با قتل رزم‌آرا، مورد تضییقات قرار نگرفت، اما او در حصر و حبسِ انزوای مردم بود... درگذشت کاشانی در انزوا نشان از پایان محوریت تهران در فقاهت سیاسی داشت.

رضا مختاری اصفهانی (پژوهشگر تاریخ): اسفندماه در نهضت ایرانیان برای ملی شدن صنعت نفت ایران ماهی سرنوشت‌‎ساز و مهم است. در این ماه تظاهرات عظیم مردمی به دعوت آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی و گروه‌های مختلف سیاسی و مذهبی ازجمله جمعیت فداییان اسلام برای مخالفت با حاجعلی رزم‌آرا، نخست‌وزیر نظامیِ مخالف ملی‌شدن نفت، آغاز شد؛ تظاهراتی که به شعارهای «زنده باد» و «مرده باد» محدود نماند و پس از آن، رزم‌آرا تاوان مخالفتش را با گلوله‌های خلیل طهماسبی پرداخت. البته به روایتی که بعضی از شواهد و مدارک نیز آن را تایید می‎کنند، او قربانی بیم محمدرضا شاه از بلندپروازی‌هایش شد. هرچه بود، ترور رزم‌‎آرا به ملی‌شدن صنعت نفت انجامید.

در همان روزی که پیکر نخست‌وزیر نظامی که روزگاری در مقام رئیس ستاد ارتش از قهرمانان نجات آذربایجان بود، در کمال غربت به خاک سپرده می‌شد، مردمان در بهارستان خواهان تصویب قانون ملی‌شدن نفت بودند. هیچ رجل سیاسی و نخبه‌‎ای از سوابق نیکوی رزم‌آرا نگفت و همه تنها مخالفتش با ملی‌شدن نفت را به یاد آوردند. او از نسل نظامیانی بود که در دوره سلطنت رضاشاه مدارج ترقی را طی کردند. این نسل به میهن‌پرستی شهره بود. شاید اگر رزم‌آرا در سرنوشت همکاران نظامی‌اش در عرصه سیاست نیک نگریسته بود، پا در این وادی نمی‌نهاد. چه ورود به عرصه سیاست همچون آفتی برای سربازان وطن عمل می‌کند.

ملی‌شدن نفت

اسفندماه اما همچنان ماجراهای بسیار در پیش داشت. کمیسیون نفت مجلس، قانون ملی‌شدن صنعت نفت را برای تصویب به نمایندگان ارائه داد. تصویب این قانون در آخرین روز سال ۱۳۲۹ این روز را به مناسبتی مهم در تقویم تاریخ ایرانیان تبدیل کرد؛ مناسبتی که با جشن عید نوروز پیوند خورد. هرچند این جشن ملی بعدها حتی در دوره پس از پایان سلطنت پهلوی آن‌چنان که باید، پاس داشته نشد. حتی در دوره‎ای برخی ثبت و تعطیلی این روز در تقویم را برنتافته و در پی حذف آن از روزهای تعطیل سالانه بودند.

 

کاشانی از مصدق برید

اسفند اما همیشه بر مدار پیروزی‌های نهضت ملی ایرانیان نگشت. دو سال بعد که دیگر محمد مصدق نخست‌وزیر شده بود، اسفند چهره‌‎ای ناملایم از خود را عیان ساخت. در این زمان آیت‌الله کاشانی، فقیه سیاسی و بال مذهبی نهضت، از مصدق بریده بود. کاشانی که در قیام سی‌ام تیر ۱۳۳۱ نقش مهمی در دعوت از مردم برای حمایت از مصدق ایفا کرده بود، کمتر از چند ماه به مخالف جدی نخست‌وزیر تبدیل شد. او در نهم اسفند ۱۳۳۱ تلاش کرد در کنار سیدمحمد بهبهانی همان نقش سی‌ام تیر اما این بار در جهت مخالفت با مصدق را ایفا کند. اتحاد کاشانی و بهبهانی جماعتی غوغایی از نظامیان و لوطیان فراهم آورد، اما ناکام ماند. غائله نهم اسفند نه‌تنها راه مصالحه کاشانی و مصدق را از بین برد، بلکه نخست‌وزیر را در تقابل با شاه قرار داد. چه دربار در این اجتماع قصد جان نخست‌وزیر کشور را داشت. همچنین عدم پشتیبانی مردمان از اجتماع نهم اسفند موقعیت جدید کاشانی را نشان داد؛ مسئله‌ای که مخالفان مصدق را به این باور رساند که سقوط دولتش در کوتاه‌مدت از طریق اعتراضات مردمی میسر نیست. طنز ماجرا این‌که بعدها در سال ۱۳۳۷ مجلس روز نهم اسفند را به عنوان «روز ملت» تصویب کرد.

 

پایان محوریت تهران در فقاهت سیاسی

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هم پایان ماجراهای رهبران نهضت ملی در اسفندماه نبود. هرچند کاشانی به جز مدت کوتاهی بازداشت در ارتباط با قتل رزم‌‎آرا، مورد تضییقات قرار نگرفت، اما او در حصر و حبسِ انزوای مردم بود؛ فقیه نامداری که نمایندگی مجلس مؤسسان در دوره رضاشاه، نمایندگی و ریاست مجلس در دوره محمدرضا شاه و تأثیرگذارترین فقیه و سیاستمدار در برهه‌‎های مختلف را تجربه کرده بود، در انزوای تهران در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ از دنیا رفت. حال آن‌که در ابتدای همان سال آیت‌‎الله بروجردی در قم با سوگ و سوز بسیار تشییع شد. نکته آن‌که کاشانی در دوره نهضت ملی بدون مقام مرجعیت تقلید، جایگاهی هم‌وزن یا فراتر از او در نزد افکار عمومی داشت. به اتکای همین جایگاه در بعضی موارد مانند دخالت در انتخاب تولیت آستانه مقدسه فاطمه معصومه (س) به تقابل با بروجردی برخاست. درگذشت کاشانی در انزوا نشان از پایان محوریت تهران در فقاهت سیاسی داشت.

 

درگذشت مصدق در حصر

پنج سال بعد از آن، محمد مصدق در چهاردهم اسفند ۱۳۴۵ در حصر قلعه احمدآباد درگذشت. رهبر ملی ایرانیان با وجود حبس و حصر حکومت همچنان در صحنه سیاست ایران فعال بود. یارانش در مقاطع و حوادث گوناگون از نظراتش بهره می‌بردند، هرچند برخی از آنان مطابق اسناد در خفا از او بریده بودند. با این همه، همچنان از کاریزمایی برخوردار بود که تصاویرش هم زینت‌بخش اتاق آخرین نخست‌‎وزیر سلطنت پهلوی، شاپور بختیار، باشد و هم در تظاهرات ضدسلطنت حمل شود.

 

پرونده‌ای که دوباره باز شد

در اولین اسفند پس از انقلاب ۵۷ هم ماجرای مصدق و کاشانی باز در محافل سیاسی مطرح شد. روستای احمدآباد، تبعیدگاه و آرامگاه مصدق، شاهد انبوه جمعیتی شد که پس از سال‌ها توانستند در بزرگداشت نخست‌وزیر سال‌های دورشان شرکت کنند. دو هفته بعد اما مراسم بزرگداشت کاشانی چنین جنبشی ایجاد نکرد که گویا آن انزوا در افکار عمومی همچنان ادامه داشت.

دو سال بعد هم مراسم چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران با حضور اولین رئیس‌‎جمهور، سید ابوالحسن بنی‌صدر، به نزاعی میان نیروهای فعال در جمهوری اسلامی تبدیل شد.

 

دوگانه مصدق - کاشانی

پس از حذف بنی‌صدر از صحنه سیاست ایران، «حزب جمهوری اسلامی» به عنوان رقیب و بعدا مخالف اصلی اولین رئیس‌‎جمهور شاهد دوگانه مصدق و کاشانی شد. این دوگانه را ابتدا حسن آیت و فرزندان کاشانی نمایندگی می‌کردند؛ کسانی که بیشتر به مظفر بقایی دل‌بسته بودند. به نظر می‌‎رسد ایجاد دوگانه مصدق و کاشانی پوششی برای پنهان ‎ماندن دوگانه بقایی و مصدق بود تا بتوانند از مذهبیون طرفدار جمهوری اسلامی برای خود یارگیری کنند. آن هم در فضایی که ملی‌گرایی در مقابل مکتبی ‎بودن مذموم شمرده می‌شد و مصدق توسط رهبر انقلاب در مظان اتهام مسلم ‎نبودن قرار گرفته بود.

کار حتی به تحریف وقایع و خیانت در گزارش تاریخ در کتاب‌های درسی رسید. بعدها با ترور حسن آیت، جناح راست حزب که بیشتر از بقایای هیأت‌های مؤتلفه اسلامی بودند، در تداوم این دوگانه کوشیدند. با رفتن اعضای جناح چپ حزب  به رهبری میرحسین موسوی به دولت، این جناح با حضور عبدالله جاسبی در مقام قائم‌مقامِ حزب قدرت بیشتری یافت. آن‌چه در تمام ماه‌‎های اسفند در طول این سال‌ها رخ داد، مسیری برای مصدق و کاشانی بود که جز هدر رفتن سرمایه‌‎های اجتماعی نام دیگری بر آن نتوان نهاد.

مصدق اما همچنان در حصر است. روزگاری اگر او را در مقابل مذهبیون قرار می‌دادند، امروز به بهانه دفاع از لیبرالیسم مصدق را می‌نوازند و کودتا را زیر سؤال می‌برند و شاه را در برابر او برمی‌‎کشند. گویی مدعیان لیبرالیسم فراموش کرده‌‎اند محمدرضاشاه با سیاست‌هایش در انقلاب سفید و بعدها حزب رستاخیز ملت ایران باوری به لیبرالیسم نداشت. حتی سرمایه‌داری ایرانی برآمده در نیمه دوم دهه سی در سال‌های پایانی سلطنت او با مشکل مواجه شد. گویی هدف تنها لکه‌دار کردن بخشی از تاریخ ملتی است که با آرزو شروع شد و با تراژدی خاتمه یافت.

منبع خبر "الف" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.