روایت استفان والت از رقص ترامپ با دیکتاتورها؛ چوب حراج کاخ سفید به دموکراسی

اقتصادنیوز سه شنبه 14 اسفند 1403 - 12:08
اقتصادنیوز: استفان والت ضمن تاکید بر خواست رئیس جمهوری آمریکا برای هم صدایی با خودکامگان از پیامدهای عبور ایالات متحده از نظم کنونی و واگرایی اش از اروپا نوشته و معتقد است که استراتژی ترامپ جهانی ناامن را رقم خواهد زد.

به گزارش اقتصادنیوز، استفان والت، کارشناس سیاسی، و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد با انتشار یادداشتی در فارین پالسی نوشت، اگر هنوز از هرج و مرجی که رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، در داخل و خارج از کشور ایجاد می‌کند متعجب هستید، باید بگویم که فکر می‌کنم در طول هشت سال گذشته توجه کافی نداشتید. در این مرحله از زندگی طولانی و پیچیده‌ا، واضح است که دیدگاه ترامپ در باب یک دنیای ایده‌آل، دنیایی است که در آن مردانی با قدرت و ثروت (یعنی مردانی مانند خودش) می‌توانند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند، بدون اینکه تحت هیچ‌گونه محدودیتی از نظر هنجارها، قوانین یا تعهدات عمومی قرار گیرند. این نگرش به وضوح در کمپین انتخاباتی ۲۰۱۶ نمایان شد، زمانی که او در یک فایل صوتی گفت که به راحتی می‌تواند زنان را هر کجا که بخواهد به خود جذب کند. قوانین؟ نزاکت؟ دغدغه عمومی؟ این‌ها برای بازندگان و ساده لوحان معنا دارد..

کنسرت اربابان قدرتمند نوظهور

والت در ادامه یادداشت خود آورد، با توجه به این باور اصلی، چندان جای تعجب نیست که رهبرانی که ترامپ از آن‌ها تقدیر می‌کند و در کنارشان احساس راحتی دارد، خودکامه‌هایی با قدرت بی‌قید و شرط هستند. او ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری را به عنوان یک "رهبر قوی" ستایش می‌کند و در وصف نحوه روابط خوبش با مردان (بله، همه آن‌ها مرد هستند) مانند شی جین‌پینگ، رئیس جمهوری چین و کیم جونگ‌اون، رهبر کره شمالی یا محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان پرحرفی می‌کند. حتی رهبران منتخبی که برایش در اولویت قرار دارند—چهره هایی مانند ویکتور اوربان در مجارستان، نارندرا مودی در هند یا بنیامین نتانیاهو در اسرائیل—گرایش‌های قوی به سمت حکومت‌های غیرلیبرال یا خودکامه دارند. همچنین باید توجه کرد که بسیاری از این رهبران با کنترل دولت برای ثروتمندتر کردن خود یا حامیانشان استفاده کرده‌اند؛ فساد نشانه تقریباً جهانی در سیستم‌های خودکامه است. این نگرش می‌تواند توضیح دهد که چرا ترامپ ارتباط نزدیکی با ایلان ماسک و برخی دیگر از تکنولوژیست‌ها دارد؛ این چهره ها نیز مانند ترامپ می‌خواهند هر قانونی که ممکن است مانع از استخراج ثروت بیشتر شود، از میان بردارند. این گزاره کاملاً مطابق با علاقه‌مندی ترامپ به مردان میانه‌رو و زن‌ستیز معروفی مانند برادران تیت است.

در مقابل، رهبرانی که ترامپ از آن‌ها نفرت دارد، کسانی هستند که به شدت به حکومت محدود و نهادهای دموکراتیک پایبندند، چهره هایی مانند آنگلا مرکل، صدر اعظم سابق آلمان، جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، هر نخست‌وزیر بریتانیایی به جز بوریس جانسون، و رئیس‌جمهور کنونی مکزیک، کلودیا شینباوم. تعجبی ندارد که دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ با حمله‌ای تمام‌عیار به محدودیت‌های موجود در قدرت اجرایی در ایالات متحده آغاز شده است، از جمله اشاره‌های صریح به این که او خود را مانند یک پادشاه می‌بیند. این‌طور به نظر می‌رسد که دیدگاه ترامپ در باب نظم جهانی ایده‌آل، دنیایی است که در آن خودکامه‌ها و دیگر قدرت‌های قوی دور هم جمع می‌شوند و جهان را به نفع خود تقسیم می‌کنند. گیدئون راچمن در فایننشال تایمز به تازگی این رویکرد را به عنوان ایجاد دنیایی "ایمن برای خودکامگی" توصیف کرده و سوزان رایس، مشاور امنیت ملی پیشین ایالات متحده، از دوستان جدید ترامپ به عنوان "محور خودکامه‌ها" یاد کرد. برای من، این گزاره شبیه نسخه مدرن کنسرت اروپا است، ترتیبی پس از ناپلئون که قدرت‌های بزرگ سعی می‌کردند حمله مجدد به سلطنت‌ها را از طریق هماهنگی اقدامات خود و محدود نگاه داشتن درگیری‌ها بین خود در حد قابل قبول مهار کنند. از همین رو می‌توان آن را "کنسرت اربابان قدرتمند" نوظهور نامید.

trump_profile_smithsonian-

ترامپ سیاستمداری احمق یا مذاکره کننده ای هوشیار

سوال این است چنین مکانیسمی جواب می دهد؟ در نگاه اول، ممکن است برای ایالات متحده وسوسه‌انگیز به نظر برسد که از نهادهای بین‌المللی پیچیده‌ای مانند سازمان ملل متحد، گروه ۲۰، گروه ۷، اتحادیه اروپا و غیره خلاص شود و تنها با گروهی از پادشاهان قدرتمند گفتگو کند. برخورد با دموکراسی‌ها ممکن است پیچیده باشد، زیرا باید خواسته‌های شهروندان را در نظر گرفت و بررسی کرد که آیا مردم از هر توافقی که نمایندگان منتخب شان بدان تن می دهند، حمایت خواهند کرد یا خیر. آیا ساده‌تر نیست که فقط با دیکتاتورهای هم‌قطار خود توافق داشته باشیم و تمام؟ ممکن است حتی استدلال شود که ایالات متحده در میان قدرت‌های مختلف در موقعیت خوبی قرار خواهد گرفت،البته با توجه به اندازه اقتصاد و جدایی جغرافیایی‌اش از اوراسیا. دیکتاتورهای دیگر همچنان یکدیگر را با احتیاط می‌نگرند و مشتاق به جلب توجه واشنگتن خواهند بود، همین گزاره به ایالات متحده قدرت چانه‌زنی بیشتری می‌دهد. علاوه بر این، اگر ایالات متحده به طور علنی تعهدات خود را در مورد دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و دیگر ارزش‌های لیبرال رها کند، دیگر متهم به ریاکاری نخواهد شد و درگیر معادلات ناخوشایند بین ایده‌آل‌های اعلامی و رفتار کم تر ایده‌آلش نخواهد شد. شاید ترامپ درست می‌گوید: دموکراسی لیبرال دیگر متعلق به قرن گذشته است و همه ما اگر به آلفاهای جهانی اجازه دهیم که نمایش را هدایت کنند در وضعیت بهتری خواهیم بود.

اما بر سر این مسأله شرط نبندید. برای شروع، "کنسرت پادشاهان" نیاز دارد که این دیکتاتورهای بدون محدودیت به یکدیگر اعتماد کنند، و فرض می‌کند که منافع مشترک آن‌ها در بهره‌برداری یا سرکوب مردمشان، بر تفاوت‌های دیگر غلبه خواهد کرد. با این حال، حفظ اعتماد دشوار است بالاخص وقتی می‌دانید که رهبران هم‌قطار شما آزادی کامل دارند تا طبق میل خود عمل کنند، بدون توجه به اینکه قبلاً چه توافقی کرده‌اند. شما فکر می‌کنید ترامپ باید این را تا الان درک کرده باشد، با توجه به اینکه رئیس جمهوری  نتوانست توافقی با پیونگ‌یانگ به دست آورد حتی بعد از اینکه کیم را تحسین کرد، با او سخنرانی ایراد کرد و اعتبار اجلاس شخصی با رئیس‌جمهور ایالات متحده را در اختیارش قرار داد. ترامپ همچنین توسط شی تحقیر شد، که وعده داده بود چین ۲۰۰ میلیارد دلار صادرات آمریکا را به عنوان بخشی از توافق تجاری که ترامپ در باب آن مذاکره کرده بود، بخرد و هیچ‌گاه به آن عمل نکرد. آیا ترامپ فکر می‌کند که او تنها رهبر جهانی است که قادر به فریب و نیرنگ است یا هوشمندترین مذاکره‌کننده‌ای است که می شناسیم؟ سوابق نشان می‌دهند که این‌طور نیست. تحقیقات در حوزه روابط بین‌الملل مدت‌هاست که این موضوع را برجسته کرده اند که کشورهای دموکراتیک معمولاً قابل اعتمادتر هستند و این ویژگی آن‌ها را به شرکای باارزش‌تری تبدیل می‌کند. برای مثال، کشورهای دموکراتیک معمولا شرکای تجاری ترجیحی هستند زیرا تعهدات شان که بازتاب‌دهنده یک اجماع ملی گسترده از طریق فرآیند دموکراتیک تأسیس شده‌اند، کمتر احتمال دارد که بدون هشدار رها شوند. از لحاظ تاریخی، اتحادیه‌ها بین دموکراسی‌ها نیز پایدارتر هستند، زیرا معمولاً منافع دائمی‌تری را منعطف می‌کنند و کمتر در معرض هوس‌های فردی یک رهبر قرار دارند. دوم، تلاش برای اداره جهان بر اساس یک رویکرد صرفاً معاملاتی و عمدتاً از طریق مذاکره با دیگر رهبران قوی، به‌طور ذاتی ناکارآمد است. حتی در دنیایی که فاقد یک مرجع مرکزی است، کشورهای جهان به قوانین و نهادهایی برای مدیریت تعاملات پیچیده‌ای که هر روزه رخ می‌دهند، نیاز دارند. فقط تصور کنید که زندگی چگونه خواهد بود اگر قوانین ترافیکی وجود نداشته باشد و هر روز هر راننده مجبور باشد مجموعه‌ای از قوانین را با هر فرد دیگری که پشت فرمان خودرو است، تعیین کند. نتیجه این می‌شود که ترافیک خیابان ها را مسدود کرده، تصادفات زیاد رخ دهد و رانندگان بسیار عصبانی شوند.

0000

پیامدهای هم صدایی با خودکامگان

نهادها و هنجارها همچنین راهی برای تشخیص نیت‌های سایر کشورها فراهم می‌کنند: دولت‌هایی که به قوانین موجود پایبندند، معمولاً تهدید کمتری نسبت به دولت‌هایی هستند که مرتباً از آن‌ها سرپیچی می‌کنند. اما اگر همه قوانین را حذف کنید، دیگر نمی‌توانید تفاوتی میان قانون‌شکنان و کسانی که به قانون احترام می‌گذارند قائل شوید. ترامپ ممکن است فکر کند که می‌تواند نظم مبتنی بر قوانین امروز را از بین برده و هر کاری که خواست انجام دهد، اما به زودی متوجه خواهد شد که دنیایی بدون هیچ قانونی، دنیایی فقیرتر، پرتنش‌تر، غیرقابل پیش‌بینی‌تر و سخت‌تر برای مدیریت شکل گرفته است. ثالثاً، اگرچه دولت‌های خودکامه به‌طور معمول حجم عظیمی از پروپاگاندا تولید می‌کنند تا حاکم را به‌عنوان یک نابغه غیرقابل اشتباه به تصویر بکشند، تاریخ هشدار می‌دهد که رهبرانی که قدرت نامحدود دارند، مستعد اشتباهات بزرگ هستند. جوزف استالین و مائو زدونگ تصمیمات بزرگی گرفتند که باعث مرگ میلیون‌ها نفر بی‌دلیل شد، بنیتو موسولینی ایتالیا را به جنگ‌های فاجعه‌آمیز رهبری کرد و اشتباهات استراتژیک آدولف هیتلر و خودشیفتگی‌اش کمک کرد تا آلمان در جنگ جهانی دوم شکست بخورد. البته رهبران دموکراتیک نیز اشتباهاتی مرتکب می‌شوند، اما جریان آزاد اطلاعات و امکان جایگزینی رهبران شکست‌خورده، اصلاح سریع اشتباهات را آسان‌تر می‌کند. این واقعیت به‌خوبی توضیح می‌دهد که چرا دموکراسی‌ها به‌طور تاریخی در بسیاری از شاخص‌ها، از جمله رشد اقتصادی، طول عمر، عملکرد آموزشی و حقوق بشر بنیادی بهتر از خودکامگی‌ها عمل کرده‌اند. باور به اینکه دنیای تحت حکومت خودکامه بهتر خواهد شد، نادیده گرفتن یکی از مهم‌ترین درس‌های دو قرن گذشته است.

چهارم، مشکل این نیست که ترامپ به روسیه نزدیک می‌شود و تلاش می‌کند جنگ اوکراین را پایان دهد. احتمالاً کامالا هریس معاون رئیس‌جمهور پیشین نیز همین کار را می‌کرد، هرچند به شیوه‌ای بسیار متفاوت. مشکل این است که او ایالات متحده را با برخی از پیشروترین دیکتاتوری‌های جهان هم‌راستا می‌کند و هر کاری که می‌تواند برای تضعیف، تحقیر و بی‌اعتبار کردن دموکراسی‌هایی که به مدت دهه‌ها متحد اصلی آمریکا بوده‌اند، انجام می‌دهد. ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده و هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی وقت، زمانی که در اوایل دهه 1970 به چین نزدیک شدند، به‌عنوان واقع‌گرایان هوشمند عمل ‌کردند، آن‌ها ناتو را رها نکردند و با کانادا و مکزیک وارد درگیری‌های بی‌فایده نشدند. این رویکرد بسیار کوته‌بینانه است. داشتن همسایگان دوستانه در شمال و جنوب مزیت فوق‌العاده‌ای برای ایالات متحده بوده و زورگویی ترامپ این خوش‌شانسی بزرگ را در خطر می‌اندازد. داشتن شرکای پایدار و هم‌نظر در اروپا و آسیا طی 70 سال گذشته نیز مزیت خالصی بوده است. دلایل خوبی وجود داشت که ایالات متحده به دنبال تقسیم کار جدید با متحدان اروپایی خود باشد، اما هم‌راستا شدن با روسیه و برخورد با اروپا به‌عنوان یک دشمن به معنای تبادل دوستی با حدود 450 میلیون نفر (با تولید ناخالص داخلی ترکیبی 20 تریلیون دلار) به‌ازای ارتباط نامشخص با رهبری قدرتی در حال افول است که جمعیتی بیش از 140 میلیون نفر و اقتصادی به ارزش تنها 2 تریلیون دلار دارد. این رویکرد شاید منطقی به نظر برسد اگر هدف اصلی ترامپ تضعیف دموکراسی در همه جا و تثبیت قدرت خود در داخل کشور باشد، اما این کار نه ایالات متحده را امن‌تر، محبوب‌تر یا مرفه‌تر خواهد کرد.

منبع خبر "اقتصادنیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.