با استیضاح همتی، وزیر اقتصاد، برخی اصلاح طلبان این خط تحلیلی را دنبال می کنند که پروژه وفاق به عنوان شعار انتخاباتی پزشکیان به بن بست خورده است و مقصر اصلی این شکست نیز جریان های رقیب سیاسی آنان هستند.
درباره موضوع وفاق بسیار گفته و نوشته اند اما ظاهرا همیشه نیاز است که برخی بدیهیات درباره آن در چنین مواقعی یادآوری شود.
تردیدی در مخالفت و گاه بهانه گیری جریان ها و چهره های سیاسی به خصوص جریان های سیاسی نورسیده و نوظهور در مقابل دولت وجود ندارد. همان طور که در سنگینی و بعضا سترونی دولت در امورات مهم و حیاتی اقتصادی شکی نیست، امری که تناسبی با وضعیت دشوار امروز مردم ندارد.
اما وفاق در همین وضعیت و موقعیت است که معنای خود را باز می یابد. موقعیتی که جریان های سیاسی با پذیرش نقص های خود و کنار گذاشتن منافع حزبی و سیاسی قدری فراتر را ببینند و به خود یادآوری کنند که سیاست و سیاست ورزی باید معطوف به هدفی باشد که این هدف هم رضایت بیشتر شهروندان است. دولت باید بپذیرد که تحرک و شتاب بیشتری در تدبیر امور مردم و مشکلات اقتصادی مزمن آن ها به خصوص تورم و قیمت دلار و مسکن و خودرو داشته باشد و مخالفان دولت اعم از نورسیده ها یا قدیمی تر ها هم باید به جای از کف دادن صبر و اسیر هیجان و احساسات و حاشیه ها شدن پیچیدگی سیاست ورزی و اهمیت تامل و تجربه را در نظر داشته باشند.
در چنین موقعیتی اگر نتیجه مخالفت جریان های سیاسی نوظهور یا قدیمی مخالف با دولت پزشکیان بهبود اوضاع مردم باشد چرا باید به بهانه وفاق آن را تخطئه کرد؟ مگر وفاق جز برای این هدف، یعنی بهبود اوضاع مطرح شد؟
چنانکه در اظهارات همیشگی رییس جمهور هم دیده می شود هدف شعار وفاق، هم افزایی جریان های سیاسی برای رفع مشکلات و دشواری های بعضا کمرشکن مردم در این سال هاست . وفاق با این هدف معنای خود را باز می یابد و گرنه چیزی جر تقسیم غنایم و مواهب قدرت در میان سیاسیون و اهل قدرت نیست! اگر این حقیقت را بپذیریم، آنگاه کمک به دولت پزشکیان صرفا از مسیر تایید صرف و چشم پوشی بر مشکلات و ضعف های آن نمی گذرد چرا که یک محک مهم تر در میان است و آن نارضایتی عمومی است.
استیضاح وزیری که در رقابت های انتخاباتی اش بسیار صریح و شفاف از ناتوانی دولت قبل در کنترل نرخ ارز گله می کرد و می خواست اگر آنان نمی توانند بازار ارز را کنترل کنند استعفا دهند چندان غیرقابل پیش بینی نبود. هر چند این موضع همتی خود واکنشی بود در برابر همین دست اظهارات از جناح مقابل در رقابت های انتخاباتی و نقدهای آتشین آنان به دولت روحانی به دلیل ناتوانی در کنترل قیمت دلار، اما بالاخره در جایی باید این تک و پاتک بیهوده و بیحاصل را متوقف کرد و به ریشه ها پرداخت.
اشکال آقای همتی فقط این نبود که بر خلاف وعده ها و ادعاهای قبلی در مدیریت بازار ارز توفیقی نداشت. هم او و هم منتقدان دولت روحانی بهتر از هر کسی می دانستند و می دانند که مشکل بازار ارز چیست و بعضی از استیضاح کنندگان همتی نیز خود به این حقیقت اشاره کردند که استیضاح او مشکل بازار ارز را حل نمی کند. اشکال آقای همتی به عنوان وزیر اقتصاد این بود که اظهارات و تصمیماتش در مسیری قرار نداشت که دستکم از پیچیده تر شدن اوضاع این بازار جلوگیری کند. حتی اگر همتی در توجیه این ناتوانی به مسایلی خارج از حوزه اقتصادی مانند سیاست خارجی اشاره کند که آن هم حقیقتی غیر قابل انکار است باز هم باید بتواند به این پرسش خودش از رقبای سابق پاسخ بدهد که خب پس چرا آمدید؟! مخالفان آقای همتی در دولت قبل دستکم خیال می کردند که می توانند مشکل را براحتی حل کنند اما خود ایشان که بنابر ادعا حل شدن مشکل را در گرو تصمیماتی می داند که در اختیار وزیر اقتصاد و اصلا حوزه اقتصاد نیست چرا و چطور قبول مسئولیت کرده است؟! از ادعاها و راه حل های غیر واقعی برخی مخالفان اقتصادی دولت که بگذریم به اعتقاد برخی کارشناسان اقتصادی واقع بین، اوضاع بازار ارز را می توان با برخی تمهیدات ضروری دستکم از التهاب و افزایش سرسام آور بدر آورد و این دقیقا کاری است که چنانکه گفته شد آقای همتی هیچ تلاشی برای آن انجام نمی داد بلکه با برخی اظهارات به آن دامن هم می زد!
در هر حال شعار وفاق در شرایط امروز کشور همه در میان سیاسیون و هم در توصیف نوع رابطه حکمرانان با مردم و هم حتی در میان سلایق فکری و اجتماعی درون جامعه همچنان ضرورت دارد و نباید به دلایل نادرست آن را تمام شده تلقی کرد.