مرا از دست شوهرم نجات دهید | دیگر ترس و سکوت چاره کار نیست چون...

همشهری آنلاین دوشنبه 20 اسفند 1403 - 09:12
زن جوانی که با مراجعه به کلانتری گفت روزی در خانه پدرش حکمرانی می‌کرده و اکنون در خانه شوهرش شرایط به گونه‌ای است که به تنگ آمده، از ماموران پلیس کمک خواست.

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۸ ساله که به مأموران پلیس در کلانتری امام رضا(ع) مشهد پناه برده بود تا راه چاره‌ای بیابد، درباره سرگذشت خود گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم، اما پدرم اوضاع اقتصادی مناسبی داشت و ما از نظر مالی در مضیقه نبودیم. مادرم نیز زنی خانه‌دار، آرام و مهربان بود به گونه‌ای که هر خواسته‌ ما را برآورده و تلاش می‌کرد غم و غصه‌های زندگی را خودش به تنهایی به دوش بکشد.

من که آخرین فرزند خانواده و به قول معروف ته‌تغاری بودم خیلی مورد توجه پدر و خواهر و برادرانم قرار داشتم. هیچ‌گاه به یاد ندارم که کسی با صدای بلند با من سخن گفته باشد یا به خواسته‌هایم بی‌توجهی کند. هرگاه دچار ناراحتی‌های جزئی می‌شدم همه سعی می‌کردند مرا راضی کنند و ناراحتیم را از دلم بیرون ببرند. خیلی لوس و دل‌نازک‌ بار آمدم و تحمل نداشتم کسی برخلاف نظر من رفتار کند.

در حالی که زندگی کاملا به کام من بود، روزی یکی از اقوام دور مادرم به خواستگاریم آمد. آن زمان من تازه وارد ۱۶سالگی شده بودم و زمزمه‌های تذکر به مادرم را می‌شنیدم. اطرافیانم مخالف ازدواج من و غلامرضا بودند. آنها می گفتند غلامرضا هم مانند پدرش خشن و پرخاشگر است و رفتارهای او را تقلید می‌کند، ولی مادرم پاسخ می داد او به پدرش نرفته و جوانی خوش‌قلب است. من هم که این زمزمه‌ها را شنیده بودم، در شب خواستگاری به غلامرضا گفتم دوست ندارم مانند پدرش بداخلاق باشد که او هم پاسخ داد به هیچ وجه بداخلاق نیست.

بالاخره من و غلامرضا ازدواج کردیم و من بلافاصله باردار شدم، ولی هنوز 2 ماه بیشتر از ازدواجمان نگذشته بود که آن روی سکه نمایان شد و رفتارهای شوهرم به‌کلی تغییر کرد. او شیوه پرخاشگری و تندخویی را در پیش گرفت و بسیار با عصبانیت رفتار می‌کرد به گونه‌ای که من در آن سن و سال خیلی ترسیدم. همین ترس و وحشتم باعث شد غلامرضا مرا بیشتر تحقیر کند و کتک بزند.

به خاطر فرزندانم مجبور به سکوت بودم و باید هر نوع رفتار زشت و خشن او را تحمل می‌کردم، ولی ترس و سکوت من هم چاره کار نبود چراکه او هر روز بداخلاق‌تر می شد و به خواسته‌هایم هیچ اهمیتی نمی‌داد. زمانی که فرزندانم بزرگ‌تر شدند، آنها هم شیوه پدرشان را در پیش گرفته‌اند و با پرخاشگری و عصبانیت خواسته‌های خودشان را جامه عمل می‌پوشانند. حتی دخترم دچار بیماری روحی و روانی شده است و از پدرش دوری می‌کند. دیگر از این وضعیت خسته شده و به مرکز انتظامی آمده‌ام تا مرا راهنمایی کنند.

با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی‌اصغر زرین‌کاسه رئیس کلانتری امام رضا(ع) بررسی‌های کارشناسی و اقدامات ویژه برای رهایی زن جوان از این آشفتگی خانوادگی در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.