عصر ایران؛ سروش بامداد- تا عید نوروز تنها یک هفته باقی مانده و طبیعت در حال نو شدن است. حال و هوای شهرها تغییر کرده و مردم در حال رفت و آمد و خرید شب عید هستند. هر چند افزایش افسار گسیخته قیمتها در چند سال اخیر و در پی تشدید تحریمها قدرت خرید مردم را پایین آورده و برخی از اقلام را از سبد آنان/ما حذف کرده است. با این همه نوروز جلوهگری می کند و به تعبیر سعدی: فرّاشِ باد صبا را گفته تا فرشِ زمرّدی بگسترد و دایۀ ایر بهاری را فرموده تا بناتِ نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خَلعتِ نوروزی قبای سبزورق در برگرفته و اطفالِ شاخ را به قُدومِ موسمِ ربیع کلاهِ شکوفه بر سر نهاده....
یک جماعت اندک اما همۀ این زیباییها را رها کرده و با خشم و غیظ دنبال آن است که زنان و دختران این سرزمین را که بی اعتنا از کنار آنان میگذرند یا حس تلخی به آنان دارند وادارند مثل آنان بپوشند و زور خود را به آنان تحمیل کنند.
این چند ده نفر که به ضرب و زور ارتباطات مجازی در شبکه های خاص و بی دغدغه برخورد هم قادر به جمع کردن تعداد قابل توجه نیستند و نسبت به دهه های 60 و 70 و 80 و 90 دچار ریزش فاحش شده اند ( یا اعتقادی یا دون شأن دانستن ارتقا یافته هاشان) از صبح تا شب مقابل مجلس تحصن کرده اند و نیاز به دریافت مجوز هم ندارند تا خواست خود را تحمیل کنند و آن همانا اجرای قانون حجاب زنان و سخت گیری و جریمه به خاطر پوشش است که اگرچه اصل آن مبنای شرعی دارد اما اولا به عرف هر منطقه بستگی دارد و نمی توان برای همه دختران و زنان ایرانی در جغرافیاها و سنین و طبقات مختلف یک یونیفورم واحد تعریف کرد، ثانیا در شرع مجازات دنیوی تعریف نشده و جای شگفتی است که چگونه شورای نگهبان آن را مغایر شرع نشناخته و ثالثا شورای عالی امنیت ملی از بیم تنش های شدید اجتماعی به خواست رییس جمهور پزشکیان آن را مسکوت گذاشته است.
البته همه می دانند مردم در این وانفسای تورم و قیمت دلار حال و حوصله ندارند بابت نوع پوشش هم جریمه شوند و فرض بر این است که خانواده ها بیشتر ازپاسبانان نگران عزیزان شان هستند و کار پلیس این است که در مواردی که کمک می خواهیم به یاری مان بشتابد نه وقتی درخواستی نداریم و اجرای این طرح زحمات پلیس در عرصه های دیگر را هم مخدوش می کند.
این جماعت اندک اما خودشان را همۀ مردم ایران می دانند و کاری ندارند به این که حداقل 80 درصد مردم با این قانون مضحک مخالف اند. 50 درصد آنهایی که در انتخابات تیر 1403 در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند و 30 درصد واجدان شرایط هم به مسعود پزشکیان رأی دادند که طرح نور را سیاهی خوانده بود و اکنون هم گفته نمی تواند این قانون را اجرا کند.
می ماند 20 درصد که این اندک نماینده آن 20 درصد هم نیستند. چون آن 20 درصد به سعید جلیلی رأی دادند که هیچ گاه حاضر نشد به صراحت از این قانون دفاع کند و تنها به عمق راهبردی ارجاع داد و در تجمع هواداران هم شرکت نکرده است.
در بهترین حالت 10 درصد جمعیت ایران با اجرای این قانون موافق اند چون مصوب نمایندگانی است که خود از جانب 5 تا 10 درصد مردم انتخاب شده اند و کافی است اجازه داده شود مخالفان این جماعت هم راه پیمایی کنند تا چنان جمعیتی به راه افتد که رکورد سه چهار راه پیمایی تاریخی 50 سال اخیر رابشکند.
بحث حکم خدا و باور به حجاب هم نیست چون همین حالا هم خیلی ها رعایت می کنند و به سن و طبقه و محل زندگی و باورها و نوع خانواده و جغرافیای زندگی و خواست یا علاقه یا فشار پدر و همسر یا نامزد یا دوست آن خانم یا دختر بستگی دارد و با جریمه نمی شود پوشش حداکثری تحمیل کرد و نهایتا می توان حداقل هایی تعریف کرد و این را جواد لاریجانی هم فهمیده است!
ضمن این که به جز ایران در هیچ یک از 57 کشور اسلامی هم چنین قانونی اجرا نشده و اجراشدنی هم نیست.ایران عزیز ما که سابقه تمدنی آن قابل قیاس با خیلی از اینها نیست.
اتفاقا متدینین بیشتر نگران اند. چون زنان باحجاب باید ثابت کنند شبیه این جماعت نیستند و کافی است به مساجد سر بزنید تا ببینید چگونه از جوانان خالی شده و کار به جایی رسیده که تلویزیون سراغ نماز خواندن بچه دبیرستانی ها می رود و اینها همه نشانه شکست مدعیانی است که در هیچ زمینه ای جذابیت ندارند.
طبیعت نو میشود ولی این جماعت کهنه مانده اند. همه چیزشان کهنه است. شعارهاشان و سخنرانهاشان هم کهنه شده اند و علاقه وافری دارند از هر رییس جمهوری یک بنیصدر بسازند و حالا به پزشکیان مأنوس با نهجالبلاغه انگ میزنند مانند مجاهدین خلق نهجالبلاغه میخواند. حق هم دارند شاکی باشند چون از نهجالبلاغه هیچ تأییدی برای رفتارهای اینها در نمیآید. حای از بحارالانوار مجلسی هم درنمی آید چه رسد به نهج البلاغه.
اگر اجازه دهند از آیات سورۀ طه بگوییم. آنجا که موسی قوم بین اسراییل را به برادرش هارون سپرد و از او با لفظ خلیفه خود یاد کرد و مدتی نبود و وقتی بازگشت دید جماعتی در حال پرستش گوساله سامری هستند. موسی سر و ریش هارون را گرفت و او را شماتت کرد که چرا مراقب قوم نبوده. هارون ابتدا خواست ریش و موی او را رها کند تا توضیح دهد و بعد یادآور شد: چون از من خواسته بودی اتحاد قوم آسیب نبیند و اگر دخالت میکردم دچار تقرقه می شدند و ثانیا گفتم به جای گوساله سامری «الرحمان» را پرستش کنید ولی گفتند به پرستش او ادامه میدهیم تا خود موسی برگردد و به بیان دیگر حرف من خریدار نداشت.
عین ترجمه آیه 99 سورۀ طه چنین است: "ای پسر مادرم! ریش و موی سر مرا مگیر! من بیم آن داشتم که بگویی بین بنی اسراییل تفرقه ایجاد کردی و سفارش مرا رعایت نکردی."
روشن است که ابلاغ و اجرای این قانون جامعه را دچار تفرقه می کند و آنگاه حرف هیچ کس خریدار نخواهد داشت و بدون سرمایه اجتماعی چگونه میخواهند بنزین را گران کنند؟
هر چند این دیدگاه جدی است که هدایت کنندگان و نه الزاما حاضران در صحنه نه که ندانند با جریمه ها و بگیر و ببند قانون حجاب جامعه آشوبناک خواهد شد. اتفاقا میدانند و دنبال سرکوب و تحقیر معترضان و واداشتن پزشکیان به کنارهگیریاند و گرنه در زندگی خانوادگی هم بداخلاقترین مردان هم وقتی نمیتوانند خواست های زن و فرزند را تأمین کنند دیگر سر به سر آنها نمیگذارند و گیر نمیدهند و معلوم است که نمی شود هم بنزین را گران کنی و هم دست در حساب مردم کنی و بابت شالی که افتاده پول برداری!
این چند روز هم میگذرد و طبیعت نوتر میشود و شاید این جماعت هم اگر به نوروز ایرانی توجه کنند و جامه نو بپوشند و گلی بو کنند و به سفر بروند و تنوع ایران و زیبایی دختران و زنان ایران را ببینند کمی حال و هوا عوض کنند.