برترینها: جریانسازترین خواننده زن مربوط به موسیقی به اصطلاح اصیل ایرانی که برآمده از سنت وزیری بود، پریساست بیگمان. او نه کابارهای بود مثل عهدیه، نه مربوط به موسیقی پاپ بود، مثل گوگوش، حتی شباهتی به هایده هم نداشت، او کاملا در جرگهی آوازهخوانان موسیقی دستگاهی قرار میگرفت، نزدیک به جریانی که بعدتر شجریان از دل آن درآمد، بخشهایی از جامعه هم این شکل از خوانندگی زنان را دوست داشتند.
مثلا گمان میکردند کاری که عهدیه میکند مبتذل است، کار پریسا اما مبتذل نیست. عجیب آن که آن طرز تفکری که پریسا را وزین میدانست بعدتر با رسیدن به قدرت اجازه خوانندگی به زنان را نداد، در واقع فقه با عرف جامعه به تفاهم نرسید و یکی از نشانگان اصیل را حذف کرد. اینگونه بود که پریسا شاید نامدارترین فرد حذف شده از جریان موسیقی اصیل ایرانی بود، اگر گلپا را به واسطه دوقطبیهای کذب و تعلقش به جریان رسانهای قبل ۵۷ شایسته حذف میدانستند، درباره پریسا اما نمیدانیم چه میشود گفت؟ او به شکلی آیکانیک حذف و اجحاف را یادآوری میکند. بعدتر خیلیها در زیرزمین و آن ور آب سعی کردند پریسا باشند، زنگ صدای او را یادآور بشوند، یکی همان سپیده رئیسسادات، اما نشد که نشد، زنگ صدای پریسا همچنان بیرقیب ماند و حیف که در دل تاریخ حذف و انکار دفن شد.
حالا و این روزها که جفنگیات آن پسرک اهل شرطبندی و بت وایرال شده، شاید بهتر متوجه میشویم که حذفهای آن سالیان چه بر سر موسیقی ایرانی آورد که کارش به اینجا رسیده.
زندگی هنری پریسا (فاطمه واعظی) سه مقطع زمانی برجسته دارد. دوره جوانی و سالهای حضور در وزارت فرهنگ و هنر وقت و نیز مرکز حفظ و اشاعه موسیقی که تا پیش از انقلاب به طول میانجامد، سالهای پس از انقلاب که از آن میتوان به "سالهای سکوت " یاد کرد و دوره فعالیتهای دهه هفتاد به بعد که کنسرتهای خارج از کشور او را شکل میدهد.
پریسا اواخر اسفندماه ۱۳۲۸ در شهسوار (تنکابن فعلی) به دنیا آمد. خود میگوید "بزرگترین مشوقش" پدرش بوده و "در دوران تحصیل هر وقت برنامهاى بود که از من مىخواستند شرکت کنم، او نه تنها مخالفت نمىکرد، بلکه بسیار هم تشویق میکرد."
آخرین باری که پریسا در مسابقات سراسری دانشآموزان کشور شرکت کرد، رتبه نخست آواز دختران را به دست آورد. محمود کریمی، مدرس آواز و ردیفدان که با وزارت فرهنگ و هنر وقت همکاری داشت، از جمله داوران این مسابقات بود و از پریسا میخواهد نزد او تعلیم آواز ببیند.
استعداد بالای پریسا به همراه شوقی که به آموختن داشت و نیز تواناییهای اجرایی او سبب شد محمود کریمی دو سال بعد او را به عنوان خواننده به وزارت فرهنگ و هنر معرفی کند. از این منظر آغاز زندگی حرفهای هنری پریسا را میتوان سال ۱۳۴۷ دانست که او سرگرم اجرای کنسرت در شهرستانها و تالارهای تهران شد و علاوه بر آن همکاریهای جدیتری را با رادیو و تلویزیون وقت آغاز کرد. در همین سالها او برنامههایی را نیز در پاکستان و افغانستان اجرا کرد.
دو ماه بعد از ازدواجش، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به ریاست داریوش صفوت، از او دعوت به همکاری میکند. در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی هنرمندانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، محمدعلی کیانینژاد و داریوش طلایی فعال بودند و همین افراد بودند که با آواز پریسا کنسرتی را در جشن و هنر شیراز به صحنه بردند.به گفته پریسا در این دوره او به همراه گروهی از نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه کنسرتهایی را در فرانسه و بلژیک به صحنه بردند.
آخرین اجرای پریسا در قبل از انقلاب به شرکت در فستیوال "هنرهاى نمایشى سنتى آسیا" در ژاپن باز میگردد. این فستیوال با تمرکز بر هنر آواز کشورهاى برمه، هند، ایران و مغولستان شکل گرفته بود و نتایج اجراها و گزارشهای این فستیوال بعدها در کتابی به نام "آواهاى موسیقایى آسیا" منتشر شد. حضور در مرکز حفظ و اشاعه یک فرصت دیگری هم به پریسا داد و آن آشنایی و بهرهگیری از عبداللهخان دوامی، استاد نامدار ردیف و تصنیف بود.
پس از انقلاب فعالیتهای موسیقی به جز در حیطه موسیقی سنتی بسیار محدود و تکخوانی زنان نیز ممنوع شد. پریسا در زندگینامه خود نوشته که این سالها را بیشتر صرف تربیت فرزندانش کرده است اما طبیعی است که فرصتی برای فعالیت در داخل کشور نداشت. با این حال او همانند سایر خوانندگان زن به خارج نرفت و ترجیح داد سکوتی را برای بیش از یک دهه تاب آورد. پایان جنگ فرصتی را فراهم کرد تا هنرمندان به تکاپویی تازه برای فعالیت بیفتند. هنگامی که محمد خاتمی وزارت ارشاد را به دست گرفت فعالیتهای موسیقی نیز ساختاری قانونمندتر به خود دید.
از گفت وگویی که پریسا با نشریه زنان و نیز نشریه ادبستان (نشریه ادبی و هنری روزنامه اطلاعات) در آن سالها داشت بر میآید که هم مسئولان هنری هم پریسا علاقهمند به فعالیت موسیقایی بودند اما این تلاشها به چند اجرای خصوصی در چند منزلش در شمال تهران محدود شد و حتی به اجراهای عمومی هم نینجامید. در این سالها پریسا تدریس آواز به بانوان را به دعوت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پی گرفت که که در گفت وگوی با نشریه زنان (سال ۱۳۷۰) اشاره کرد افرادی بین ۱۳ تا ۳۰ سال برای آموزش به کلاس او میآمدند. بعد از مدتی پریسا ترجیح داد این آموزش را در منزل و یا آموزشگاه خودش استمرار دهد. اما فضا همچنان برای اجرای عمومی او فراهم نبود.
سه سال بعد و در ۴۵ سالگی پریسا به این جمعبندی میرسد که امکان فعالیت هنری در داخل نیست و با توجه به اینکه علاقهای به کنسرت موسیقی ویژه بانوان نداشت، به فکر کنسرتهایی در خارج از کشور میافتد. درخشانترین دوره فعالیت پریسا در خارج را باید به همکاری او با گروه دستان اختصاص داد. این همکاری با تور کنسرت بزرگی از اکتبر ۲۰۰۲ شروع شد و تا ۲۰۰۸ به طول انجامید. آلبومهای گل بهشت، شوریده و برخی اجراها در جشنوارههای معتبر آفریقایی و آسیایی و اروپایی حاصل این دوره همکاری است.
علی نوشت: واقعا در حق ایشون ظلم مضاعف شد، این صدا و این تکنیک در آواز کم پیدا میشه..حیف و صد حیف..
راحیل هم از صدای پریسا خاطرات دلنشینی دارد: صدای ایشان با آن تصنیف « ای مه من، ای بت چین، ای صنم» از کودکی در گوشم میخواند. براشون آرزوی سلامتی دارم.
کرن موزیک: پریسا در گقتگویی درباره عدم مهاجرتش گفته:"موسیقی من، یک موسیقی معنوی است که ریشه در فرهنگ عرفانی مملکت ما دارد! آن را نمیتوان در سرزمینی برد که آبوهوای آن به این موسیقی نمیخورد." چقدر زیبا واقعا!
و کیا: به عنوان یک نفر که به موسیقی علاقه داره و نه تخصص به نظرم پریسا برترین استعداد و بهترین و قویترین صدایی بود که خیلی زود دفن شد.