به گزارش خبرآنلاین حسین عبدهتبریزی در روزنامه اطلاعات نوشت:ناترازی در تولید و مصرف، فرسودگی زیرساختها، قیمتگذاری نامناسب و کمبود سرمایهگذاری تنها بخشی از این دلایل هستند. وابستگی بیش از حد به منابع فسیلی، تلفات بالای انرژی در شبکههای توزیع و مصرف بیرویه ناشی از سیاستهای یارانهای، تصویر این بحران را کامل میکنند.
اینها اما تنها در اعداد و آمار خلاصه نمیشوند. اینها تصمیماتی هستند که زندگی امروز ما را سختتر کرده و آینده فرزندان ما را به خطر انداختهاند.
چهطور در نفت و گاز سرمایهگذاری نکردیم؟ ما که نفت را با هزینهای حدود ۱۰ تا ۱۳ دلار تولید میکردیم و میتوانستیم آن را به قیمت ۸۰ دلار بفروشیم، چه کار مهمتری داشتیم؟ کدام سرمایهگذاری سودآورتر از توسعه زیرساختهای انرژی بود؟ پاسخ آن که متاسفانه درآمدهای خود را خرج روزمرگی کردیم؛ همانطور که منابع صندوقهای بازنشستگی را که باید برای آینده نسلهای امروز سرمایهگذاری شود، مصرف کرده و میکنیم.
بیاحترامی به قیمت بازار و اصرار بر قیمتگذاری اداری، ریشه بسیاری از گرفتاریهای اقتصادی ایران است. وقتی قیمتها را به جای بازار، روی میزهای اداری تعیین میکنیم، چرخه طبیعی عرضه و تقاضا مختل میشود و پیامهای حیاتی اقتصادی نادیده گرفته میشود. تولیدکنندهای که مجبور است کالای خود را زیر قیمت واقعی بفروشد، دیگر انگیزهای برای سرمایهگذاری و تولید بیشتر ندارد. واردکنندهای که ارز ترجیحی میگیردهم به جای تامین نیاز بازار، به فکر سودجویی و قاچاق معکوس میافتد.
امروز وقت آن است که به خود بیاییم و در مسیر اصلاح تصمیماتی حرکت کنیم که شاید دیگر فرصتی برای جبران آنها باقی نمانده باشد. آیا در دنیا تولیدکنندگان گاز و برق سود نمیکنند؟ چرا در ایران باید دولت برق و گاز را تولید یا خریداری کند و سپس به قیمتی پایینتر از ارزش واقعی به مردم و صنایع بفروشد؟ چرا توزیع برق و گاز نباید به دست بخش خصوصی سپرده شود تا بهرهوری افزایش یابد و سیستم از فساد و ناکارآمدی رها شود؟ ما چرا اجازه میدهیم مسائل تا نقطه غیر قابل بازگشت پیش بروند و آن گاه مجبور به پذیرش واقعیت شویم؟
لذا ،این وضعیت دیگر انتخاب سیاستگذار نیست؛ اقتصاد فشار میآورد و سیاستهای نادرست را به زانو در میآورد. ما به جای پیشبینی و تصمیمگیری در زمان مناسب، همواره منتظر بحران میمانیم تا واقعیتها به ما تحمیل شوند. وقتی در کشوری حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر به معاملات رمزارز مشغولاند، نمیتوان واقعیت رمزارزها را انکار کرد؛ حالا به دنبال قانونگذاری در انتهای قافله در حرکتیم. این نه نشانه سیاستگذاری درست، بلکه نتیجه مقاومت بیحاصل در برابر سازوکارهای طبیعی اقتصاد است. چون به موقع تصمیم نگرفتهایم، اقتصاد ما را مجبور به انتخابهایی کرده و خواهد کرد که دیگر از دست سیاستگذار خارج است.
مدلی برای حل مشکل
ایران در عین حال شانسهایی هم در حوزه انرژی دارد. انرژی خورشیدی، با کاهش چشمگیر هزینههای تولید طی دهه گذشته، فرصتی طلایی برای ایران است تا عقبماندگیهای خود در حوزه انرژی را جبران کند. امروز هزینه سرمایهای (CapEx) برای احداث نیروگاه خورشیدی برای هر مگاوات طی ۱۰ سال گذشته به حدود یکدهم کاهش یافته است.
درکنار این، بازار گاز برای واحدهای تجاری، کسبوکارهای صنعتی و تولیدی باید طی یک دوره سهساله به گونهای تنظیم شود که قیمت انرژی به حدود ۵۰ درصد نرخهای بینالمللی برسد. سپس، در یک برنامه میانمدت، ظرف مدت حداقل هفت سال، این قیمتها بهتدریج افزایش یابد و به سقف ۸۰ درصد نرخهای بینالمللی نزدیک شود. این رویکرد تدریجی نه تنها به کسبوکارها فرصت میدهد تا خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، بلکه از ایجاد شوکهای اقتصادی جلوگیری کرده و زمینهای برای سرمایهگذاری در بهرهوری انرژی و توسعه فناوریهای کارآمدتر فراهم میکند.
سیاست دیگر دولت باید بر کنترل مصرف و ساماندهی مدیریت ارزی متمرکز باشد، که این امر تنها با بازسازی سازوکار مناسب برای اصلاح قیمت انرژی و شکلدهی به بازار واقعی ممکن است.
همچنین، صنایعی که در حوزه خدماتی و فناوریهای پیشرفته فعالیت میکنند، باید در دهه پیشِ رو به سمت نزدیکشدن به متوسطهای جهانی در قیمت انرژی سوق داده شوند، اما این انتقال باید به گونهای انجام شود که حمایتهای هوشمندانه و هدفمند برای رشد بهرهوری و توانمندی رقابتی آنها فراهم شود؛ تنها از این طریق میتوان آیندهای پایدار برای اقتصاد ایران رقم زد.
21302