به گزارش همشهری آنلاین، جوان نوشت: خرداد سال ۱۳۹۶ بندر بن سلطان که سالها مسئول استخبارات سعودی بود، در یادداشتی نوشت که امریکا پس از روی کار آمدن ترامپ باید وارد «بادیه الشام» شود تا توازن ازدسترفته توسط اوباما را جبران کند. در آن روزها سعودیها دائم زیر گوش رئیسجمهور امریکا میخواندند که اگر کاخ سفید دچار تعلل شود، ایران به تئوری حاکمیت مرکزی امریکاییها مهر باطل خواهد زد.
در آن زمان خبرگزاری بلومبرگ نیز همراه با تحلیل سعودیها در گزارشی مشکوک نوشته بود که امریکا به زودی تکلیف سوریه را مشخص و سپس به ایران حمله نظامی خواهد کرد. بهانه امریکاییها برای این تهدیدات نزدیک شدن نیروهای حشدالشعبی به پایگاه تروریستی تنف بود که آن روزها در محاصره افتاده بود.
لابی سعودی گمان میکرد که پس از پرونده قطر باید تکلیف ایران را نیز در منطقه تعیین کند، ازاینرو دائم برای ترامپ پیغام میفرستاد که بالاخره زمان جنگ واقعی با ایران رسیده است، اما زمینبازی این «جنگ رودررو و بیواسطه» در شام بزرگ است!
ترامپ نیز قدمبهقدم با این تحلیل همراه شده بود. از نگاه تیم امنیتی مستقر در واشینگتن دوره اوباما با دست روی دست گذاشتن و از دست دادن فرصتها و کمکاریهای گذشته و برای بازگشت به دوران شکوهمند گذشته باید تماشاچی صرف نبود. ازاینرو در کوتاه زمانی حمله به پایگاه شعیرات برنامهریزی شد.
ترامپ با دستور حمله موشکی که به بهانه دروغین حمله شیمیایی به خان شیخون صورت گرفته بود تلاش کرد نشان دهد که مانند اوباما حاضر نیست «تماشاچی صرف باشد» و «دست روی دست بگذارد» بلکه میخواهد در قامت رهبری جهان، با سایر نیروهای فعال برخورد کند.
حمله به پایگاه الشعیرات که نقش مهمی در آزادسازی تدمر داشت با تبلیغات زیاد صورت گرفته تا جایی که حتی یکی از روزنامههای داخل کشور در شرح موشکپرانی ترامپ نوشته بود که گاهی لازم است اسلحه خود را روی دوش انداخته و پشت میز مذاکره نشسته و با دشمن خود نیز معامله کنیم.
از نگاه این جریان خاص دادن امتیاز در دمشق بهتر از جنگیدن با ترامپ در تهران بود، اما این خط تحلیلی درباره هجومی شدن امریکا کمتر از ده روز پسازآن شکسته شد. در آن ایام نیروهای مقاومت نهتنها اطراف پایگاه تنف را خالی نکردند بلکه بخشی از توان نیروها به بادیه جنوب منتقلشده تا جایی که کمربند صیانتی مقاومت محکمتر شد. نکته جالبتوجه آن بود که امریکاییها حتی شانس خودشان را برای شکستن حصر تنف آزمایش نکردند. بعدها مشخص شد که کلید این موفقیت بزرگ در اردن بوده است.
حمله از پیش برنامهریزیشده نیروهای تروریستی سنتکام به یمن بیشباهت به وضعیت امریکاییها در سال ۲۰۱۷ نیست. ترامپ در تحلیلهای جدید که منشأ آن در لابی عبری و عربی نهفته است به این نتیجه رسیده است که استارت یک درگیری چندماهه را ذیل «تصاعد تنش» بزند که نتیجه آن عقبنشینی مقاومت در منطقه باشد. 3البته گزینه تصاعد تنش باعث بیاعتبار شدن تهدیدات ترامپ خواهد شد، زیرا یمن از ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ در جنگ مستقیم قرار داشته و همه گزینهها علیه صنعا امتحان شده و بینتیجه مانده است. همچنین ائتلاف امریکایی مستقر در دریای سرخ بهخوبی میداند که هرگونه واکنش تاکتیکی از سوی انصار الله گزینه تصاعد تنش را ناکارآمد خواهد کرد. در این رزم هیچ اقدامی نمیتواند تمرکز سید عبدالملک را نسبت به رژیم صهیونیستی برهم بزند زیرا که ماهیت کنش یمن برگرفته از خط محاصره در برابر محاصره است.
اما نکته قابلتأمل دیگر در عملیات شب گذشته ایجاد یک پیوست جدید از سوی ترامپ میان ایران و یمن است. به نظر میرسد که حریف در این مقطع با دقت تمام در تلاش است که یک بازی چندلایه را علیه تهران را کلید بزند. سال گذشته وقتی امریکاییها شیفت میدان از غزه به صنعا را در دستور کار خود قراردادند سفیر انگلیس با تم شب یلدا در تهران رقصید تا احساسات اجتماعی را به سود ائتلاف مثبت کند. انگلیسیها اینبار نیز نقشی مشابه در پیش خواهند گرفت.
نکته مهمتر آنکه در وضعیت جدید پیش آمده آنچه اهمیت دارد ایجاد عناصری است که تصاعد تنش را به انرژی آزاد تبدیل کند. باز کردن عرض جبهه تا جایی که دولتهای پیرامونی اثر نیروی تخلیه شده را حس کنند قابل پیشبینی خواهد بود، به ویژه برخی دولتهای عربی، چون امارات که در سالهای اخیر در فتنههای جنوب یمن دست داشتهاند، البته با تأکید روی این نکته که مقاومت یمنی هیچ گاه برای ایجاد دافعه به دشمن ضربه نزده و بیگدار نیز به آب نخواهد زد، حمله به جنوب صنعا مشت تروریستهای سنتکام را بازکرده است. باز کردن مشت مقاومت پیش چشم رقبا نیاز به هوشمندی و ظرافت در عمل دارد!