علی اکبر دارینی؛ ایرانیان تاریخ و فرهنگ خود را با زبان فارسی میشناسند. زبان فارسی هویتبخش ایران و ایرانیان است. آنچه فردوسی بزرگ بیش از ۱۰۰۰ سال پیش نوشت را همه ما امروز میخوانیم و میفهمیم. این پیوند تاریخی با زبان فارسی راز ماندگاری ایران است.
هر بار که ایران مورد تاختوتاز بیگانگان قرار گرفت یا به اشغال درآمد، بیش از هر چیز این زبان فارسی بود که حس مشترک برای مردم ایران پدید آورد و دلیلی برای پاسداری از یکپارچگی سرزمینی ایران شد.
پس از پیروزی تازیان (اعراب) بر ایران و فروپاشی دودمان ساسانی، آنها دو سده بر ایران فرمانروایی کردند. زبان عربی بیش از دو سده زبان رسمی ایران در دوره امویان (بنی امیه) و دوره عباسیان (بنی عباس) بود. زبان فارسی رفتهرفته به سوی خاموشی میرفت. اما بسیاری از مردم ایران با فرمان خلفای «بنی امیه» و «بنی عباس» همراه نشدند و در خانه به زبان فارسی سخن میگفتند.
بزرگانی همچون «رادمان پورماهک» (یعقوب لیث صفاری)، «رودکی» (نخستین شاعر پارسیسرای ایران)، و سرانجام فردوسی بزرگ بودند که زبان فارسی را دوباره زنده کردند. ما امروز زبان فارسی را وامدار این بزرگان هستیم. از نگاه ریشهشناسی، واژه «فارسی» واژه تغییریافته یا تازیشده (عربیشده) «پارسی» است، چون زبان عربی «پ» ندارد.
در درازای تاریخ، سه گروه در دشمنی با فرهنگ ایران و زبان فارسی از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند: ۱- غربیها (از دوره یونان باستان و روم باستان تا به امروز) ۲- اعراب (حجاز - عربستان امروزی) ۳- عثمانیها (بخش آناتولی ترکیه امروزی).
دشمنان ایران مهمترین ابزار پیونددهنده ملی ایرانیان را نشانه رفتهاند. ستیز با زبان فارسی دستگاه رمز دشمنان و رقبای منطقهای برای تجزیه ایران است. آنها در ستیز با زبان فارسی (از راه دمیدن به آتش قومیتگرایی و ...) هدف روشنی دارند: آنها آگاهانه و دانسته میخواهند تیشه به ریشه زبان فارسی بزنند. چرا؟ چون میدانند که زبان فارسی ستون هویت ملی ایرانیان و چسب پیونددهنده همه اقوام ایرانی است.
زبان فارسی سنگر ملی ایرانیان است. زبان فارسی فراقومی است. زبان فارسی زبان همه ایرانیان است. زبان فارسی ابزار همبستگی مردم ایران زمین است. پاسداری از زبان فارسی و گسترش آن به قدرت ملی ایران میافزاید. به هوش باشیم. دشمنان و رقبای ایران در پی نابودی این چسب پیونددهنده هستند.
شوربختانه، شماری از ایرانیان نابخرد یا ناآگاه در ستیز با زبان فارسی با دشمنان همراهی میکنند. آن دسته از ایرانیانی که بر آتش قومگرایی، فدرالیسم و جایگزین کردن زبانها و گویشهای محلی با زبان ملی میدمند بهراستی یا ناآگاهاند یا ابزار دست دشمنان برای تجزیه و نابودی ایران.
زبان فارسی چندین سده زبان رسمی و دربار از گورکانی هند تا عثمانی و دریای مدیترانه بوده است.
در روزگاری نه چندان دور، زبان فارسی همانند زبان انگلیسی امروز زبان چیره در جهان بود.
استعمار انگلیس – در روزگاری که ابرقدرت بود - از زبان فارسی میهراسید و جلو گسترش آن در هند را گرفت و به جای آن زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی کرد. آنها نمیخواستند فارسی زبان بینالمللی باشد، چون مانعی در راه سلطه انگلیس بود.
یکی از بزرگترین آسیبهایی که انگلیس (کمپانی هند شرقی بریتانیا) به ایران زد فارسیزدایی از شبهقاره هند بود. اگر ستیز انگلیس با زبان فارسی نبود، هندیها اکنون نیز به زبان فارسی سخن میگفتند.
نشانههای زبان فارسی در آثار تاریخی هند مانند «تاج محل» در «آگرا»، در دهلی یا در ایالت جامو و کشمیر همچنان نمایان است. نزدیک به ۸ سده، فارسی زبان اداری شبهقاره هند بود. به همین دلیل امروزه در زبانهای هندی و اردو، واژههای فارسی فراوانی دیده میشود. بیش از ۸۰۰۰ بیت از اشعار علامه اقبال لاهوری به زبان فارسی است.
از سال ۱۸۴۳ میلادی به این سو بود که انگلیسیها رفتهرفته زبان خودشان را جایگزین زبان فارسی در شبهقاره هند کردند. استعمار انگلیس با زبان فارسی در آسیای میانه و افغانستان نیز دشمنی کرد تا جلو گسترش آن را بگیرد.
امروز نیز غربیها – به رهبری آمریکا – و رقبای منطقهای ایران، بهویژه ترکیه، در پی نابودی تمدن ایران و زبان فارسی هستند. آنها راه فارسیزدایی و نابودی ایران را در دمیدن به آتش قومیتگرایی میدانند.
در روابط بینالملل، به این راهبرد «موازنه فراگیر» میگویند (که با «جنگ ترکیبی» همخوانی دارد). دولتهای رقیب بر آسیبپذیریهای درونی یک کشور دست میگذارند و تلاش میکنند با ایجاد مناقشات قومی رقیب را تضعیف یا نابود کنند. آنها از تنوع قومی به عنوان ابزاری برای ایجاد شکاف و تحریک مناقشات قومی بهره میبرند.
امروزه با گسترش فنآوریهای ارتباطات، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، اینترنت و شبکههای اجتماعی، امکان پیوند نزدیکتر و همچنین تحریک مناقشات قومی بیش از پیش فراهم شده است.
پشتیبانی آشکار دولتهای غربی و اسرائیل از ناآرامیهای پراکنده در ایران در سالهای گذشته، پشتیبانی آنها از گروههای مسلح جداییخواه (تجزیهطلب) و دامن زدن آنها به مناقشات قومی در این راستاست.
«بنیاد دفاع از دمکراسیها» (Foundation for Defense of Democracies)، یک اندیشکده محافظهکار ضدایرانی، تنها یکی از نهادهایی است که در آمریکا برای پارهپاره شدن ایران نسخه میپیچد. این بنیاد آتشافروز است، اما «نیک واژه» (euphemism) «دفاع از دمکراسیها» را به خود چسبانده تا چهره واقعی خود را بپوشاند و برنامههای اهریمنی آمریکا را بیگناه نشان دهد. همین بنیاد است که نسخه خلع سلاح ایران، خفه کردن اقتصاد و خالی کردن سفره مردم ایران را پیشنهاد میدهد، اما ریاکارانه نشان «دفاع از دمکراسیها» را بر خود نهاده است.
«برندا شیفر» (دارای ملیت آمریکایی – اسرائیلی) تنها یکی از گماشتههای اسرائیل در جمهوری آذربایجان است – که با «بنیاد دفاع از دمکراسیها» همکاری دارد – و ماموریت او دامن زدن به شکافهای قومیتی و سرانجام تجزیه ایران است.
یکی از پیشنهادهای او این بوده است که آمریکا و اسرائیل از شکاف ترکزبانها با فارسزبانها برای تجزیه ایران کمک بگیرند. بیگمان، دامن زدن به شکافهای قومیتی بخشی از سیاست «فشار حداکثری» (جنگ ترکیبی) آمریکا علیه ایران است.
دشمنان و رقبای ایران با تحریک شماری از ایرانیان نابخرد برنامههای اهریمنی در سر دارند. آنها مایلند با کمترین هزینه ایران را به دست ایرانیان ناآگاه نابود کنند.
به گفته «برنارد لوئیس»، شرقشناس یهودی انگلیسی – آمریکایی وفادار به اسرائیل، تنها راه رویارویی با فرهنگ چند هزار ساله ایران خشکاندن ریشههای آن است. برای دستیابی به این هدف، او پیشنهاد کرده است ایران را بر پایه قومیت میان چند کشور نوپا خُرد کنند.
دشمنان ایران میدانند اگر زبان فارسی سست شود، ایران و حوزه تمدنی آن آسیب خواهد دید و با این فرجام از قدرت ملی و فرهنگی ایران کاسته خواهد شد.
اگر از زبان فارسی پاسداری نکنیم، خدای ناکرده، ایران پارهپاره خواهد شد و به چندین سرزمین خرد فرو خواهد کاست. به همین دلیل، غربیها و رقبای منطقهای دشمن زبان فارسی هستند، چون خواهان پارهپاره شدن ایرانند.
آذریها چه در ایران کنونی، چه در جمهوری آذربایجان و چه در شرق ترکیه ترک نیستند بلکه ترکزبانند. آنها از تبار ترکان نیستند. آنها آذریزبانند (یکی از زبانهای زیرشاخه ترکی که با زبان ترکی استانبولی نیز متفاوت است). آذریها آریایی هستند. آنها ایرانی هستند. اما ترکها نژادشان تاتار است.
استاد سجاد آیدنلو، شاهنامهپژوه ارومیهای میگوید: «آذربایجان و آذربایجانی از نظر هویت، از نظر فرهنگ و از نظر تبار هیچ نسبتی با ترک و ترکان ندارد، بر اساس سند. زبان مقوله دیگری است. زبان ما ترکی است که به آن افتخار میکنیم همچنانکه به زبان ملی فارسی افتخار میکنیم.... هویت ملی فراتر از قومیتگرایی است.»
استاد ژاله آموزگار، پژوهشگر آذریزبان خویی، میگوید:
«زبانهای قومی سر جای خودش. کردی باید کردی یاد بگیرد. آذربایجانی باید ترکی یاد بگیرد. ولی همه ما یک زبان مشترک داریم و آن زبانی است که فردوسی با آن شعر گفته، حافظ با آن شعر گفته و ... یک چیز همه ما را به هم وصل میکند و آن زبان فارسی است. حافظ، فردوسی، نظامی و ... مال همه ماست. اینهاست که تاریخ ما را یکی میکند.»
او میافزاید:
«زبان فارسی ما نمیمیرد. من آذربایجانی هستم. خیلی هم خوب ترکی حرف میزنم. ولی زبان رسمی مملکت ما زبان فارسی است.»
استاد شهریار، یکی از چامهسرایان نامدار از دیار آذربایجان میگوید:
ترکی ما بس عزیز است و زبانِ مادری
لیک اگر «ایران» نگوید، لال باد از وی زبان
او در پاسخ به بیگانهگرایانی که آذریها را به نادرستی ترک میدانند، میگوید:
تو همایون مهدِ زردشتی و فرزندانِ تو
پورِ ایراناند و پاکآیین نژادِ آریان
اختلافِ لهجه ملیت نزاید بهرِ کس
ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نهای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
مادرِ ایران ندارد، چون تو فرزندی دلیر
روزِ سختی چشمِ امید از تو دارد همچنان
بیکس است ایران، به حرفِ ناکسان از ره مرو
جان به قربانِ توای جانانه آذربایجان
قدرتگیری فارسزبانان در افغانستان است؟
دکتر «عبدالطیف پدرام»، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان، در پاسخ میگوید:
«آمریکاییها هیچگاه مایل نیستند که در راس هرم قدرت (در افغانستان) یک قومی به نام تاجیکها حضور داشته باشند.
به چه دلیل؟
به چند دلیل. یکی تمدن بسیار کلان از ایران تا تاجیکستان تا کرانههای چین اینجا افتاده و این تمدن بعدا میتواند در برابرش در واقع اعلان حضور کند، با امکانات کلان انسانی و ظرفیتی و اقتصادی که این حوزه تمدن زبان فارسی دارد. بنابراین، اگر غیر از این بود، چرا (آمریکا) از حکومت احمد شاه مسعود حمایت نکرد؟ ...»
«کاری که آمریکاییها همین حالا هم میکنند (این است که آنها) در منطقه دنبال تجزیه هستند؛ میخواهند ایران را تجزیه کنند ... در قلمرو پامیر دنبال تجزیه هستند. این حوزه تمدنی افغانستان نیست. این حوزه ایران بزرگ است. میخواهند ... اختلاف ایجاد بکنند؛ تکهتکه بکنند و در زمینه هویتی ما را نفی بکنند ...
کدام زبان بیشتر از زبان فارسی میتواند از کیان و از هویت این حوزه تمدنی دفاع بکند؟ چه کسی میتواند جای فردوسی را بگیرد؟ چه کسی میتواند جای مولانا را بگیرد؟ آمریکاییها و انگلیسیها نوک حمله را روی زبان فارسی گذاشتهاند و ما هم نوک حمله را گذاشتیم در دفاع از هویت.»
راهکار چیست؟
ایرانی بمانیم و از زبان فارسی پاسداری کنیم.
استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی، دکتر میرجلال الدین کزازی، میگوید:
«آموزه بزرگ فردوسی این است: ایرانی بمان.»
یک ایرانی میتواند مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد، اما نمیتواند مخالف پاسداری از زبان فارسی باشد که اگر، خدای ناکرده، چنین باشد او دیگر ایرانی نیست بلکه خائن به ایران و یکپارچگی سرزمینی آن است.
نظامی گنجوی، چامهسرای بزرگ ایران از دیار آذربایجان، میگوید:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل.
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
مرزهای سیاسی ایران همان یک میلیون ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع است که جغرافیای امروز آن به شمار میرود، اما مرزهای ایران فرهنگی بسیار پهناور و گسترده است. هر کجا که نوروز را جشن میگیرند آنجا ایران فرهنگی است. هر کجا چله را جشن میگیرند آنجا ایران فرهنگی است. ایران تنها یک «دولت – ملت» (nation state) نیست بلکه ویژگیهای یک «دولت – تمدن» (civilization state) را دارد.
پسوند «ستان» در نام کشورهای همسایه یا نزدیک ایران مانند افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ... برگرفته از زبان فارسی است و همان «استان» میباشد. «ستان» به معنی «جا» یا «سرزمین» است. تاجیکستان یعنی جایی یا سرزمینی که تاجیکها زیست میکنند.
زبان فارسی از زبان کهنتر پارسی میانه یا پهلوی آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفته است.
زبان فارسی دژ استوار برای پاسداری از یکپارچگی سرزمینی و شناسه ایرانیان است. هیچ ایرانی خردمند و شرافتمندی ستون هویتی ملی خود را رها نمیکند و با خواست دشمنان و جداییخواهان همراهی نمیکند.
کشورهای غرب آسیا روز استقلال دارند، چون روزگاری مستعمره بودهاند. ایران روز استقلال ندارد، چون از آغاز بوده و هست؛ چون ایران کشوری کهن با تمدنی بزرگ است.
یکی از راههای آبادانی ایران و ناکام گذاشتن تحریمها افزایش همکاری و گسترش مبادلات بازرگانی با کشورهای وارث تمدن ایران است.
استاد کزازی میگوید:
«همپیمانی در میان کشورهای ایران فرهنگی آسانتر از همپیمانی میان کشورهای اروپایی است.... اندیشه این پویش مردمی برای پدید آوردن همپیوندی منطقهای که نام «اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی» بر آن نهادهاید، اندیشهای است سترگ که من هم به آن باور دارم.»