به گزارش سرویس سیاسی تابناک، بالاخره بعد از ۱۴ سال کشوقوس، فرازونشیب و زخمهای عمیق، به نظر میرسد که پرونده جنجالی سال ۸۸ در حال بسته شدن است. حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، یکی از چهرههای شاخص معترض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸، با لحنی روشن و قاطع اعلام کرده که حصر پدرش رسماً به پایان رسیده است. او همچنین از رفع حصر قطعی میرحسین موسوی تا پایان فروردین ۱۴۰۴ خبر داده و تأکید کرده که دیگر هیچ مأموری در محل سکونت این دو شخصیت سیاسی حضور نخواهد داشت. این خبر نهتنها یک تحول بزرگ در وضعیت این دو نفر، بلکه نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
انتخابات سال ۸۸ را میتوان یکی از پیچیدهترین و پرچالشترین مقاطع تاریخ جمهوری اسلامی دانست؛ تنها انتخابات ملی ریاست جمهوری که بعد از پایان انتخابات، تمام نشد، انتخاباتی که قرار بود نماد مشارکت سیاسی و جذابیت های سیاسی باشد، اما بهسرعت به یک بحران عمیق سیاسی تبدیل شد. این رویداد، کشور را بیش از یک سال درگیر تنشهای شدید مستقیم، اختلافات جناحی و حتی خشونتهای تلخ کرد که آثار آن تا سالها باقی ماند.
اشتباهات فاحش ظرفین ماجرا، لجبازیهای بیمورد و سوءمدیریتهای زنجیرهای در آن روزها، بهگونهای پیش رفت که گویی قرار بود بدترین سناریو برای حل یک اختلاف انتخاباتی به یک اتاق فکر سپرده شده باشد! نتیجه؟ شکافی عمیق میان دو جناح اصلی انقلاب که تا سالها بعد، زخمهایش التیام نیافت و خسارتهای جبرانناپذیری به اعتماد عمومی، همبستگی ملی و حتی اقتصاد کشور وارد کرد.
وقایع سال ۸۸ شروع بسیاری از بحرانهای بعدی در ساختار نظام بود، وقایع سال ۸۸ الگوی دو جناجی جمهوری اسلامی را با چالش جدی مواجه کرد و باعث شد بسیاری از تحلیلگران خارجی به این نتیجه برسند که قرار است یکی از دو جناح اصلی کشور حذف شود، تحلیلی که بعدها اثبات شد اشتباه است و عزم نظام چنین نیست.
حالا اما، بعد از ۱۴ سال، انگار زمان آن رسیده که این صفحه تلخ ورق بخورد. واقعیت این است که پارادایم سیاسی سال ۸۸ دیگر نه در ذهن نسل جدید جایی دارد و نه در معادلات امروز سیاست ایران کارایی. برای نسلی که در زمان آن حوادث، کودکی سهساله بوده و حالا دانشجوست، این ماجرا بیشتر شبیه یک داستان تاریخی است تا یک موضوع زنده و ملموس. همین فاصله نسلی و تغییر اولویتها، خود گواهی است بر اینکه ادامه کشمکشهای ۸۸ دیگر نه منطقی است و نه به نفع کشور.
رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بیش از یک اقدام ساده حقوقی یا سیاسی، نماد بسته شدن یک پرونده قدیمی و حقیقتا فرسوده است؛ پروندهای که برای سالها بهعنوان ابزاری برای ارتزاق سیاسی و جور شدن کیس پناهندگی(!) و ... برخی جریانها، چه موافق و چه مخالف، عمل میکرد. عدهای با دمیدن در آتش این اختلافات، نان خود را از تنور داغ آن پختند و عدهای دیگر با شعارهای تند و تیز، سعی کردند خود را قهرمان این ماجرا نشان دهند. اما حقیقت این است که این دعوا، از همان ابتدا میتوانست با تدبیری ساده و بهموقع در همان هفتههای اول حلوفصل شود؛ بدون اینکه کار به این همه هزینه، رنج، خونریزی و کدورتهای طولانی برسد.
البته، بعید نیست که همین رفع حصر هم با واکنشهایی از سوی تندروها و بهاصطلاح "سوپر انقلابیها" مواجه شود. برای برخی، این تنور حتی اگر خالی از نان باشد، باید داغ بماند تا هویت سیاسیشان حفظ شود. اما فارغ از این هیاهوها، عزم قاطع دستگاه قضایی برای پایان دادن به این ماجرا، فارغ از شعارها و فضاسازیهای جناحی و ترس از واکنش ها و ملامت ها، ستودنی است. این تصمیم قاطع و سریع، نهتنها یک گام رو به جلو برای خروج از پارادایم فرسوده ۸۸ است، بلکه فرصتی طلایی برای بازنگری و آسیبشناسی آن وقایع فراهم میکند.
نکته ظریف اینجاست که رفع حصر قاطع و بدون شرط عملا محصورین سابق را هم سر یک دوراهی سرنوشت ساز قرار می دهد: بازگشت به زندگی عادی یا تلاش برای جوسازی مجدد، حصر دیگر برای کسی آب و نان سیاسی نخواهد داشت، نه برای محصورین و نه برای دیگران و این دستاورد مهمی است!
نگاهی به گذشته نشان میدهد که سوءتدبیرها در سال ۸۸، بیش از آنکه ناشی از یک بحران واقعی باشد، نتیجه انتخاب بدترین و هیجانی ترین راهحلها برای یک اختلاف طبیعی بود. گویی که بدترین راهکار برای حل یک اختلاف طبیعی و سیاسی-انتخاباتی را به مناقصه گذاشته شده باشد، حالا که ۱۴ سال از آن روزها گذشته، وقت آن است که بهجای تکرار شعارها و بازتولید کینهها، با نگاهی عقلانی و واقعگرایانه به آینده بنگریم.
رفع حصر، تنها پایان یک حبس خانگی نیست؛ این میتواند آغاز فصل جدیدی در سیاست ایران باشد؛ فصلی که در آن، بهجای جنگ بر سر گذشته، برای دغدغه ها و اهداف واقعی تر و ملموس تر جامعه پرداخته شود، این تحول را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که سیاست ایرانی، پس از سالها، رنگ و بوی جدیدی به خود بگیرد.
یکی از گمشده های عرصه سیاست در ایران، نبود سازوکار جامع و کامل برای حل اختلافات احتمالی در عرصه انتخابات است، گمشده ای که می تواند با اصلاح اساسی و بنیادین قانون انتخابات، راه را برای هرگونه سوءاستفاده دشمن و افراطیون جناح ها بگیرد؛ آیا رفع حصر به رفع موانع اصلاح بنیادین قانون قدیمی انتخابات هم منجر خواهد شد؟
نظر شما چیست؟ فکر می کنید رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی چه پیامدهایی داشته باشد؟