به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در ماهها و سالهای اخیر، اقتصاد ایران شاهد پدیدهای هولناک و کمسابقه بوده است: ابر تورم. این وضعیت که با رشد لحظهای قیمتها، کاهش قدرت خرید مردم و ناتوانی دولت در مهار آن همراه است، جامعه ایران را به دو بخش کاملاً متمایز تقسیم کرده است: اقلیتی بسیار ثروتمند و اکثریتی که هر روز فقیرتر میشوند.
روند افزایش قیمتها دیگر نه ماهانه یا هفتگی، بلکه به صورت ساعتی و دقیقهای در حال وقوع است. یک کالا که صبح با قیمتی مشخص عرضه میشود، تا ظهر گرانتر شده و تا شب ممکن است چندین بار تغییر قیمت داشته باشد. پدیدهای که برای بسیاری از اقشار جامعه وحشتناک و غیرقابل کنترل به نظر میرسد. این افزایش قیمتها نهتنها در کالاهای اساسی و مواد خوراکی بلکه در تمام عرصههای اقتصادی از مسکن و خودرو گرفته تا خدمات درمانی و آموزشی مشاهده میشود.
افزایش نرخ دلار و طلا یکی از مهمترین عوامل در این زمینه است. دلار که در سالهای اخیر همواره روندی صعودی داشته، اکنون در آستانه سهرقمی شدن قرار گرفته و این یعنی سقوط بیشتر ارزش ریال و کاهش قدرت خرید مردم. نرخ تورم نیز سالهاست که از مرز دو رقمی عبور کرده و این روند به نقطهای رسیده که دیگر حتی شاخصهای اقتصادی سنتی نیز قادر به اندازهگیری دقیق آن نیستند.
در شرایطی که تورم به صورت تصاعدی افزایش مییابد، حداقل دستمزد و حقوق دریافتی کارگران و کارمندان هرگز توان جبران این گرانیها را ندارد. برای مثال، افزایش ۴۵ درصدی حقوق کارگران که اخیراً اعلام شده، در ظاهر رقم بزرگی به نظر میرسد، اما با توجه به اینکه قیمت کالاهای اساسی مانند گوشت، برنج، لبنیات و حتی نان در مدت کوتاهی بیش از دو یا سه برابر شدهاند، مشخص است که این افزایش حقوق هیچ تأثیر واقعی بر بهبود زندگی کارگران نخواهد داشت.
در این میان، طبقهای خاص که به رانتهای اقتصادی و سرمایهگذاریهای کلان در بازارهای طلا، ارز، مسکن و بورس دسترسی دارند، هر روز ثروتمندتر میشوند. این افراد که از مزایای ارتباطات خاص و تسهیلات ویژه اقتصادی بهرهمند هستند، نهتنها از تورم آسیب نمیبینند، بلکه از آن سود هنگفتی کسب میکنند.
از سوی دیگر، طبقات پایین و متوسط جامعه، هر روز بیشتر از دیروز تحت فشار اقتصادی قرار میگیرند. خانوادههایی که روزگاری میتوانستند با درآمدی متوسط یک زندگی آبرومندانه داشته باشند، اکنون برای تأمین نیازهای اولیه مانند مسکن، بهداشت و آموزش با چالشهای جدی مواجه هستند. این مسئله باعث افزایش فقر، مهاجرت نخبگان، کاهش نرخ ازدواج و رشد بزهکاری در جامعه شده است.
افزایش بیرویه نرخ دلار و طلا در این شرایط نقشی کلیدی در شدت گرفتن تورم ایفا کرده است. کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی و افزایش قیمتها به طور همزمان، قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده و شرایط زندگی بسیاری از افراد را به مرز فاجعه کشانده است. نرخ تورم بالاتر از ۳۰ درصد و افزایش مستمر قیمتها باعث شده که شاخصهای اقتصادی قدیمی نتوانند واقعیت اقتصادی امروز ایران را به درستی ترسیم کنند. این مشکلات ساختاری به ویژه برای طبقات کمدرآمد جامعه بیشتر احساس میشود.
نتیجه مستقیم این بحران اقتصادی، رشد فقر و نابسامانی اجتماعی است. خانوادههایی که در گذشته به سختی اما با عزت نفس زندگی میکردند، اکنون در تلاش برای تأمین نیازهای ابتدایی خود هستند. این شرایط فشار زیادی به طبقات مختلف وارد میآورد و باعث میشود که مسائل اجتماعی مانند بزهکاری، مهاجرت نخبگان، کاهش نرخ ازدواج و نارضایتی عمومی به شدت افزایش یابد.
افزایش فقر به معنای کاهش سطح رفاه عمومی است. در چنین شرایطی، افراد در مواجهه با مشکلات اقتصادی شدید، ممکن است احساس ناامیدی کنند و به طور کلی سرمایه اجتماعی جامعه کاهش یابد. در این فضا، اعتماد مردم به نهادهای دولتی و سیستمهای اقتصادی به شدت پایین میآید و اعتراضات اجتماعی ممکن است شدت یابد.
به طور کلی، وضعیت ابر تورم در ایران نشاندهنده یک بحران جدی است که میتواند به تبعات منفی گستردهای در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منجر شود. برای خروج از این بحران، نیاز به اصلاحات ساختاری و تصمیمات اقتصادی قوی و مؤثر است. در غیر این صورت، جامعه ایران ممکن است با مشکلات عمیقتری مواجه شود که تأثیرات آن برای نسلهای آینده نیز قابل توجه خواهد بود.