عصرایران؛ مازیار آقازاده - دونالد ترامپ از وقتی که دوباره پایش را به کاخ سفید گذاشته یکی از ماموریت ها و دستورکارهای مهم دولت جدیدش را حل کردن مساله ایران از دوراه دیپلماتیک و نظامی عنوان کرده است.
او که عادت دارد سخنان متناقض و مبهم و بر حسب مِزاج آن لحظه ای خود بیان کند یک بار گفته تنها خواسته اش از ایران است که "آنها نباید بمب هسته ای داشته باشند" و برای او تنها مساله همین است.
در عین حال بر اساس گزارش هایی که منابع اماراتی ( به عنوان میانجی مورد نظر ترامپ برای ارتباط با ایران) عنوان کرده اند، او در اقدامی متناقض با این گفته خود، در نامه ای که به مقام معظم رهبری ایران نگاشته، پا را از حدود خود فراتر گذاشته و چند شرط نامربوط و زیاده خواهانه برای حصول به توافق با ایران عنوان کرده که اگر ادعای منابع اماراتی درست باشد؛ هیچ دولتمرد عاقلی که به فکر منافع راهبردی و امنیت ملی کشور و ملت خود باشد، با چنین درخواست ها و دستورکارهای مذاکراتی پشت میز مذاکره با دولت ترامپ نمی نشیند.
درباره درخواست های زیاده خواهانه موجود در نامه ترامپ (باز با فرض اینکه ادعای منابع اماراتی درست باشد) دیگر جای هیچ حرف و حجتی نمی ماند و حتی اگر دولتمردی در جمهوری اسلامی ایران به خود این اجازه را بدهد که با چنین دستورکارهای زیاده خواهانه ای راضی شود به میز مذاکره با ترامپ بنشیند، در آینده تاریخ باید پاسخگو باشد و چنین دولتمردی قطعا با امثال "وثوق الدوله" مقایسه خواهد شد.
اما اگر ترامپ آن گونه که چند بار تاکید کرده تنها خواسته اش تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هسته ای باشد ( جدا از اینکه باید از او پرسید اگر واقعا چنین است چرا از برجام که این ماموریت را به نحو احسن انجام می داد، خارج شد؟) راه آن خیلی پیچیده نیست.
در چنین صورتی هم هیات حاکمه ایران حاضر است مذاکره کند و هم اینکه حصول توافق با یک دستور کار مشخص بسیار ساده تر از باز کردن یک کلاف درهم پیچیده از انواع و اقسام خواسته ها و پرونده هاست که امکان جمع کردن آن با یک توافق سریع ممکن و میسر نیست.
اما در اینجا ذکر نکته ای خالی از فایده نیست.
اگر محتوای نامه ترامپ آن گونه که منابع اماراتی می گویند علاوه بر مساله هسته ای ایران به دیگر موضوعات منطقه ای و.. هم مربوط باشد، باید به ترامپ گوشزد کرد که او به جای اینکه حل این مساله را در تهران جستجو کند؛ می تواند به راحتی مساله بی ثباتی ها در منطقه غرب آسیا را با یک تصمیم شجاعانه برای همیشه حل کند.
او می تواند دو کار مشخص و آسان انجام دهد که هم دهها میلیارد دلار صرفه جویی برای بودجه فدرال آمریکا به ارمغان خواهد آورد و هم ریشه ناآرامی در منطقه را خواهد خشکانید:
1- اقدام اول : تعطیل کردن کلیه پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه است.
اگر ترامپ چنین کاری کند (چون ادعا دارد رئیس جمهوری صلح طلب است و با جنگ و افزایش بودجه های آمریکا مخالف است) بسیاری از گروه های مقاومت منطقه ای خودبخود منحل می شوند، چون این گروه ها در واکنش به سیاست های استعماری و حضور نظامی و اشغالگرایانه آمریکا طی دهه های گذشته در منطقه تشکیل شده اند و اگر آمریکا "جُل و پَلاس" خود را جمع کند و از این منطقه برود دیگر دلیل چندانی برای ادامه فعالیت این گروه ها در این منطقه نیست.
2- اقدام دوم این است که ترامپ خود را از "وسوسه های شیطانی " راست های فاشیست اسرائیلی به ویژه نتانیاهو (و ایضا مسیحیان تبشیری آمریکا) راحت کند و بر اساس اصل "عدل و انصاف" نه در حرف و شعار بلکه در عمل و واقعیت، پیگیر رفع اشغال اسرائیل از اراضی فلسطینی باشد و تمام وجهه همت خود را صرف تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در اراضی کرانه باختری و قدس و غزه کند.
در این صورت هم وجهه آمریکا و ترامپ در میان ملت های مسلمان و عرب منطقه ترمیم خواهد شد و هم اینکه ریشه بی ثباتی و جنگ های بی پایان خشک خواهد شد.
ترامپ اگر آن گونه که مدعی است آمریکا یگانه ابرقدرت آمریکاست، باید این قَدَر قدرت و کفایت داشته باشد تا گوش نتانیاهو را گرفته و او را سرجایش بنشاند و موافقت با تشکیل یک دولت فلسطینی را بر سیاستمداران رژیم اسرائیل تحمیل کند.
در واقع ترامپ باید به جای اینکه دنبال جمع شدن آنچه که غربی ها اشتباها و از سرناآگاهی "نیروهای نیابتی" ایران در منطقه می نامند، باشد، بر نیروی نیابتی خود در این منطقه (اسرائیل) افسار سفتی ببندد و آن را مهار کند و آن گاه مشکلات به صورت ریشه ای شروع به حل شدن خواهد کرد.
اگر ترامپ موفق شود این دو کار را انجام دهد، هم سالانه دهها میلیارد دلار در بودجه نظامی آمریکا صرفه جویی خواهد کرد و هم اینکه آن گونه که ادعا می کند ثابت خواهد کرد که رئیس جمهوری صلح طلب است.
این دو کار به ویَژه کار دوم مساله شاقی هم نیست چون سیاست دولت آمریکا ( سیاست اعلامی نه اعمالی) طی دهه های گذشته همواره تاکید بر راه حل دو دولتی برای حل مساله فلسطین و اسرائیل، بوده است و حالا او قرار است این سیاست را با قدرت اعمال کند.
در صورت تشکیل کشور فلسطین بسیاری از گروه های مقاومت در ساختار دولت شان حل شده و به عنوان ارتش کشور فلسطین فعالیت خواهند کرد و بدیهی است که در چنین صورتی این ارتش تنها حافظ مرزها و حدود و ثغور دولت فلسطینی خواهد بود.
اگر ترامپ این دو کار را انجام دهد دیگر نیازی نیست که به ایران نامه بنویسد و از تهران بخواهد تا گروه های مقاومت را بی اثر و منحل کند، چون اولا گروه های مقاومت با طراحی و به نیابت ایران تشکیل نشده اند بلکه اتفاقا در واکنشی طبیعی به سیاست های چند دهه گذشته در منطقه ایجاد شده اند و ثانیا اگر آمریکا سیاست های خود را تغییر و اصلاح کند این گروه ها خودبخود منحل شده و به کار و زندگی عادی خود برخواهند گشت.