به گزارش تابناک، گاهی اوقات با متنهایی روبهرو میشویم که در آنها غلطهای نگارشی وجود دارد. وجود همین غلطها تا چند لحظه ذهن همۀ مخاطبان را از پیامی که آن نوشتار در بر دارد به مسألۀ اشتباه نویسیِ نویسندۀ آن معطوف و جلب مینماید.
شاید برای عدهای در نگاه اول، این موضوع تازه و حتی شگفت انگیز به نظر آید که قرآن کریم با آن همه عظمت و جایگاه، عمق معنا و حقائق سترگ و با عظمت و همچنین مفاهیم بلند و رفیع، دارای «غلطهای نگارشی»، آن هم به تعداد فراوان در تحریر و کتابت خود میباشد و به این وسیله ظاهرِ این کتابِ حیات بخش را از منظری نازیبا جلوه داده است.
بنابراین، در مجال پیش رو، تنها به نمونههای اندکی در این رابطه بسنده مینماییم و سپس راجع به کلیت موضوع و علل و دلایل اصلی این معضل در ادامه، بحث مفصلی خواهیم نمود.
برای نمونه یکی از غلطهای نگارشی آشکار در میان آیات ارجمند قرآن کریم، در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۶۹ از سورۀ مبارکۀ «اَعراف» به نظر میرسد؛ آن جا که لفظِ «بَصْطَةً» با حرف «ص» نوشته و کتابت شده است؛
در حالی که در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۲۴۷ سورۀ مبارکۀ «بَقَرَه»، همان کلمۀ «بَسْطَةً» به شکل صحیح و درست آن از حیث نگارشی و با حرفِ «س» - با همان مفهوم آیۀ پیشین- از سوی کاتبانِ نخستین قرآن کریم نوشته و در این کتاب مقدس درج شده است.
یا مجدداً از ریشۀ لفظِ «بَسط»، کلمۀ «یَبْسُطُ» در مقام «فِعل» در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۲۶ از سورۀ مبارکۀ «رَعد»، با حرف «س» و به طور صحیح نوشته شده است؛
لکن در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۲۴۵ از سورۀ مبارکۀ «بَقَرَه»، شاهد آن هستیم که همان کلمه با همان معنا و مفهوم و همان ساختار اصلی، این بار با حرف «ص» و به شکل غلط و ناصحیحِ خود در قرآن مجید مندرج شده است؛
عرب زبان هایِ با سواد و حتی افراد فارسی زبان که دیر سالی است که شالودۀ زبانشان با زبان عربی مخلوط و آمیخته شده است به نیکی این مطلب را میدانند و متوجه آن میشوند که کلمه و ریشۀ «بَسط» به معنای «گستردن» و «وسعت دادن»، به شکل صحیح از حیث کتابت، باید با حرفِ «س» نوشته و نگاشته شود و نگارش آن با حرف «ص» کاملاً غلط و از منظر ادبی و دستورالعملِ نوشتن در زبانهای عربی و فارسی، امری نادرست و غلط به شمار میآید.
این دوگانگی یا به عبارتی «استاندارد دو گانه در نگارش و ضبط الفاظ و کلمات قرآنی»، علاوه بر نمایش دادنِ آشکارایِ «غلط نویسی در کتاب خدا»، از نوعی بی نظمی، بی انضباطی و بی مدیریتی در امر کتابت قرآن از دیرباز- آغازین دهههای طلوع اسلام و در واقع پس از وفات رسول اکرم (ص) - حکایت دارد که در قسمت «بحث» و در دنبالۀ موضوع به دلایل آن به روشنی خواهیم پرداخت.
شایان ذکر است که سعی ما در این مقال بر این است تا نمونههای محدودِ یاد شده اکثراً حالت مقایسهای بین دو آیۀ هم شکل از قرآن-از حیث الفاظ- جهت رصد و بیان غلطهای نگارشی در این کتاب عظیم در نظر خواننده آید تا این موضوع برای مخاطبان این گفتار، بهتر تفهیم و فهمانده شود و الا غلطهای تکی (به صورت تک کلمه) نیز در کتاب خداوند وجود دارد که شاید به معلومات بیشتری برای برخی از خوانندگان این مقال، جهت غلط دانستن و نادرست شمردن آن نیاز باشد که در این هنگام از آنها صرف نظر میکنیم.
مع الوصف، یکی دیگر از تناقضات عدیدۀ نوشتاری در قرآن، «حذف حروف از کلمات» میباشد و به عنوان نمونه میتوان حرف «ا» (الف) را در این رابطه یاد آور شد؛ مثلاً در جایی از قرآن، کاتبانِ نخستینِ کتابِ وحی، کلمهای را با «ا» نوشتهاند و سپس در جای دیگری از همین کتاب شریف یا به عبارت بهتر در آیهای دیگر از آن، همان کلمه- حتی در دو گزارۀ مشابه و یکسان- بدون «ا» نگاشته شده است.
برای مثال در سورۀ مبارکۀ «آل عِمران» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۸۲ آن، لفظ «ظَلّام» بدین نحو که در زیر میبینید؛ با حرف «ا» کتابت شده است.
اما همین لفظ در گزارۀ کاملاً واحد و مُشابه دیگر در سورۀ مبارکۀ «حَج» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۰ آن، توسط کاتبان، بدون لحاظ کردن ظاهرِ حرف «ا» (الف) نگاشته و ثبت شده است و بعدها عدهای از «الف مَقصورَه» در جای خالیِ الفِ آن لفظ استفاده نمودهاند تا خوانندۀ قرآن به اشتباه نیافتد؛
این دست نمونه هایِ غلط و متناقض از نظر نگارشی و این نوع بی انضباطی هایِ نوشتاریِ آزار دهنده چنان که گفتیم در رسم الخط قرآن کریم بسیار دیده میشود و به موارد متعدد دیگر از این نمونه هایِ حذف الف در کلمات در این فرصت اشارهای نمیکنیم و همین قدر در خصوص حذف الف در برخی واژگان و کلمات قرآنی کفایت امر مینماید.
یا در امتداد مطلبِ حذفِ حروف از برخی کلمات قرآنی، در قسمت دیگری از آیات شریفه و مجدداً در دو آیۀ کاملاً یکسان از نظر الفاظ و مفهوم، حذف حرفِ «ی» را ملاحظه مینماییم!
در سورۀ مبارکۀ «اَعراف» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۷۸ از آن، لفظ «مُهْتَدی»، از ریشۀ «هدی» با حرف «ی» در انتهای آن نگاشته و مکتوب شده است.
اما به طرز عجیبی در همین عبارت یکسان و واحد در سورۀ مبارکۀ «اِسراء» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۹۷، لفظ مُهتدی به شکل زیر و بدون حرف «ی» - حرف سوم ریشه- نوشته و مرقوم شده و این چنین به شکل آشکار و واضح، دوگانگی و غلط نویسی را در کتابت قرآن به نمایش گذاشته است.
غیر از بحث حذف حرف در کلمههای قرآنی، گاهی حالت برعکس نیز در کتابت قرآن نیز وجود دارد که آن مواردِ ناصحیح بدین صورت میباشد که برخی از حروف در کلمات قرآنی به اشتباه اضافه بر کلمه و به عبارتی خارج از ساختار و ریشۀ واژه، تحمیل بر لفظ شده و در قرآن مجید کتابت و لحاظ شده است؛ از جملۀ آنها میتوان به اضافه بودنِ حرف «ا» در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۲۱ از سورۀ مبارکۀ «نَمْل» اشاره نمود که این خطا در لفظ «لَاَذْبَحَنَّهُ» صورت گرفته و کلمه به شکل غلطِ «لا اذبَحَنَّهُ» در قرآن ثبت شده و این چنین کلمۀ یاد شده از خلال قرون و اعصار با ناصحیحی هر چه تمامتر به دست همۀ ما رسیده است.
در این رابطه باید اظهار داشت که کلاً این الف، زائد است و اگر الفِ واجب و لازمی در نگارش کلمۀ مذکور میبود؛ شایستهتر و بهتر آن بود که در لفظ «لَاُعَذِّبَنَّهُ» نیز لحاظ میشد که سابقاً در همین آیه و در چند کلمۀ قبل و مرتبط با موضوع مطرح شده آمده بود و اتفاقاً کلمۀ پیشین از حیثِ «زمان»، «فاعل» و «لامِ» آن از جنسِ همان لامِ کلمۀ «لَاَ ذْبَحَنَّهُ» نیز بوده است.
در بارۀ وجود الف زائد در لفظ پیشین عدهای توجیهاتی میکنند ولی در واقع، هیچ توجیهی جز نادرست بودن و غلط نوشتن کلمۀ مزبور در سالهای آغازین طلوع اسلام توسط کاتبان نخستین و پس از آن توسط دیگر نسخه نویسان کتاب خدا ندارد. این غلط ممکن است حتی برای کسی که به زوایای مختلف زبان عربی آشناییِ دقیق و کاملی ندارد؛ اشکال در فهم یا قرائت نیز نماید، زیرا در ابتدا و در ظاهر چیزی مانند حرف «لا» یا همان «لایِ نهی» دیده میشود. به هر روی حرفِ الف مزبور در کلمۀ مذکور حرفی اضافه و زائد بر کلمه واقع شده است که حرکت گذاران (اِعراب گذاران) بعدها بالای آن علامت «ساکن» نهادهاند تا خوانندۀ قرآن در این فقره به اشتباه نیافتد.
یا از دیگر غلطهای نگارشی آشکار و به دفعات تکرار شده در قرآن کریم میتوان از استفاده نادرست از «تاء مفتوحَه» (ت) به جای «تاء مَربوطَه» (ة) یا همان «تِ گِرد» -به قول ایرانی ها- یاد نمود. مثلاً کاتبان نخستین -البته برخی از آنان- در سورۀ مبارکۀ «اَنعام» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۱۵ آن، لفظِ «کَلِمَتُ» را در آیۀ یاد شده بدین سیاق نوشتهاند.
ولی در سورۀ مبارکۀ «هود» آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۱۹ که عبارت آن دقیقاً همانند عبارت پیشین میباشد؛ کلمۀ «کَلِمَةُ» به طرز درست و صحیح آن و با «تاء مربوطه» ضبط و کتابت شده است.
همچنین از غلطهای نوشتاری دیگر در مُصحف شریف قرآن، استفاده از حرف «ا» بعد از «و» را میتوان یاد نمود که عادتاً این امر بایستی در برخی از الفاظِ جمع بعد از حرف «و» قرار گیرد حال آن که در این جا حرف «و» جزء ریشۀ کلمه و به عبارتی لام الفعل آن محسوب میشود و نشانۀ جمع در کلمه نیست؛ مانندِ نمونۀ موجود در سورۀ مبارکۀ «غافِر»، آیۀ شریفۀ ۵۰ که ساختار لفظ «دُعَؤُا» به شکل غلط آن نوشته و به خوانندگان کتاب خدا ارائه شده است.
ولی در سورۀ مبارکۀ «رَعد» و در آیۀ شریفۀ شمارۀ ۱۴ این سوره، همان کلمه با همان معنا و مفهوم، با کتابت و تحریر دیگر و در عبارت هم ارز و یکسان مثل گزارۀ قبلی، به صورت صحیح آن واژه نگاشته و کتابت شده است که استاندارد دو گانۀ دیگری از کتابت را در قرآن برای مخاطبِ صاحبِ دقت نمودار میسازد.
و صدها نمونه از این غلطهای نگارشیِ آشکار که متأسفانه در قرآن مجید به دفعات مشاهده میشود که دیگر به آنها به جهت طولانی شدن مطلب در این گفتار نمیپردازیم و همین اندازه برای کلیت آگاه شدن از موضوع و همین طور القای مطلب و بحث مرتبط با آن کفایت مینماید.
بحث و بررسی
مقدماتی برای درکِ بهتر این موضوع و چرایی بُروز و ظُهور آن یعنی همان موضوع «غلطهای نگارشی در قرآن» در قالب سؤالات و پاسخ-با رویکردی نو- در این قسمت مطرح میشود که باعث فهم صحیحتر مطلب برای علاقهمندان به ساحت مقدس قرآن خواهد بود و امید است که حقیقت به نیکی و درستی تبیین شود و در این رابطه نقطۀ ابهامی برای کسی باقی نماند.
دلیل «غلطهای نگارشی در قرآن»، آن هم با تعداد فراوان چیست و ریشه در کجا دارد؟
پاسخ اول و آخر ما در این مقوله این است که این موضوع، ریشه در «مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام» دارد که با پرسش و پاسخهای دیگری که در ادامۀ مطالب انجام میشود به آن به روشنی پی بُرده خواهد شد و به تعمیق این موضوع کمک مینماید. «غلطهای نگارشی در قرآن» سه علت کلی دارد که در خلال پاسخها به آن میپردازیم و آن را تشریح مینماییم.
آیا غلطهای نگارشی در قرآن توجیه ادبی دارد و ممکن است غلطهای ذکر شده اصلاً غلط نباشد؟
این مسأله روشنتر از آن است که بخواهیم آن را با برخی قواعد و فرضیههای ضعیف و ساختگی توجیه کنیم و آن را به طور کل از دید دوست و دشمن پنهان نماییم. غلط، غلط است لکن برخی از روی تعصب، وجود «غلطهای نگارشی در قرآن» را بر نمیتابند و به توجیهاتی در این زمینه روی میآورند که سخنشان قوت چندانی در اثبات موضوع و نفی غلطهای نگارشی در این کتاب ندارد. فارغ از جانبداری و خشک اندیشی، غلطهای نوشتاری در قرآن، امری محرز و از حیث تکرار، بسیار متعدد است و با این حال، دیگر جای آسمان و ریسمان به هم بافتن برای برخی متعصبان باقی نمیگذارد.
آیا وجود غلطهای نگارشی در قرآن، دلیل بر «ضعف اسلام»، «وحی»، «رسول اکرم (ص)» و نهایتاً «قرآن کریم» به عنوان مهمترین «منبع شناخت اسلام» محسوب میشود؟
قطعاً چنین نیست و کسی نباید از این موضوع سوء استفاده نماید و به هیچ وجه نباید این مطلب دستمایۀ طعنه و تخریب افراد بیمار دل و مُغرض نسبت به ساحت مقدس و نورانیِ اسلامِ عزیز و آیین محمدی (ص) قرار گیرد. به همین خاطر باید با روشهای علمی و بر اساس اخبار و روایات شیعه و سنی در این مسأله پیش قدم شد و در این رابطه روشنگری نمود تا برای عدهای این مُعضلِ غلط هایِ نگارشی، اسباب دور شدن از دین خدا نگردد و از سویی، راه برای راهزنان دین در این رابطه هموار نشود.
عمدتاً این اغلاط و این اشتباه نویسیها به معنا و مفهوم کلام خداوند متعال در قرآن کریم خِلل و آسیبی وارد نمیسازد الا آن که ظاهر نوشتاری کتاب خدا را به جهت نادرست بودن و کتابتِ غلط، برای آنان که به عربی آگاهی کامل یا نسبی دارند نازیبا و بی تناسب جلوه میدهد.
در مقولۀ غلطهای نوشتاری قرآن، بدون شک و تردید، هر گونه اشتباه نوشتاری، متوجه خداوند متعال و رسول اکرم (ص) و اسلام عزیز نیست. مثال واضح آن در خبرگزاریهای امروزی نیز دیده میشود. مثلاً خبرنگاری از فلان شخصیت درجه اول و فرهیخته در هر حوزهای گزارشی تهیه میکند. اما در تیتر و متن گزارش که برگرفته از کلام و نظرات آن شخصیت ممتاز است به دلیل کم سوادی یا بی دقتی خبرنگار، اغلاط نگارشی به نظر میرسد. در حالی که آن شخصیت که از وی گزارش و خبر تهیه شده انسانی با سواد و شخصیتی با معلومات است و تنها بیان کنندۀ مطالب بوده و مسئول غلط نویسی خبرنگار، آن هم به طور آشکار مثلاً در تیتر خبر یا گزارش نیست و غلط نوشتن سخنانِ او در اصلْ و مستقیماً متوجه خبرنگار و نویسندۀ متن گزارش میباشد؛ نه آن شخص فرهیختهای که از وی گزارش یا خبر تهیه شده است.
این نکتۀ مهم به هیچ عنوان نباید مغفول بماند که قرآن، کتابی استوار و تحریف نشده است. یک کلمۀ آن یا یک آیه یا یک سورۀ آن به هیچ وجه حذف نشده یا از «حیث معنایی و مفهومی»، به همین شکل و نسبت نیز اضافه نشده است که در آن صورت، مطلبی در آن جا بیافتد یا مطلبی با القای مفهوم اضافه بر قرآن بر بشر عرضه شود. چنان که خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ «حِجر» آیۀ شمارۀ ۹ میفرماید: «إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَٰفِظُونَ» (ما این ذکر (قرآن) را نازل کردیم و قطعاً خود از آن حفاظت میکنیم!)، اگر قرآن در واقع تحریف شده بود و کم و کسری یا اضافهای مفهوم دار به همراه داشت حتی یک آیه یا یک سوره از آن، در آن صورت، هر انسانی میتوانست در روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال چنین ابراز کند که ممکن بود آن آیه یا آن سورۀ مفقوده یا تغییر معنا داده، عامل سعادت واقعی من در دنیا و آخرت میشد و، چون به دلیل از بین رفتن یا تغییر در آن در قرآن آن معنا خوب القاء نشده است پس امروز و در «روز حساب» بر من اشکالی وارد نیست. در خصوص غلطهای نگارشی هم تأکید شد که این اغلاط به معنای کلام خدا آسیب نمیزند؛ شما لفظ «بَسطَةً» را «بَصطَةً» بنویسید همان معنای گستردگی برای خواننده و شنوندۀ قرآن القاء میگردد یا واژۀ «ظَلّام» را با الف بنویسیم یا بدون الف بنویسیم-البته به شرط درست تلفظ کردن- معنا به هیچ وجه تغییر نمیکند.
آیا داشتن غلط نگارشی در کتاب قرآن، موضوع جدیدی از نظر دینی یا مباحث علوم قرآنی است؟
خیر، مسأله غلطهای نگارشی در قرآن، سخن جدیدی در حوزۀ علوم قرآنی و مسائل دینی نیست؛ اگر چه شاید برای عدهای این موضوع تازگی داشته باشد و برای ایشان امری شگفت در نظر آید؛ حال آن که این موضوع از ناحیۀ دانشمندان بزرگ اسلامی از دیرباز تا زمان حاضر، چه شیعه و چه سُنی مورد عنایت و بحث جدی در محافل علمی قرار گرفته است و ایشان در این باب، کتابهای مستقلی نگاشتهاند یا مباحثی ضمنی در آثارشان در این رابطه ارائه دادهاند و به عبارتی واقعیت و تحقق آن را پذیرفتهاند.
آیا با توجه به وجود غلطهای نگارشیِ قرآن از زمان صدر اسلام، باید گفت که برای پیامبر اسلام (ص)، آنچه در درجۀ اول اهمیت قرار داشته، «قرائت» قرآن بوده و مسألۀ «کتابت» قرآن هیچ مهم نبوده است؟
این نظر برخی از صاحبنظران است، اما صحیح و کامل نیست، زیرا نمیتوان گفت که قرآن اساساً مبتنی بر محوریتِ «حفظ» و «قرائت» بوده و مقولۀ «کتابت» در آن اهمیت و بایستگی چندانی نداشته است؛ زیرا خداوند متعال بارها و به صراحت در قرآن مجید، از قرآن با لفظِ «کتاب» یاد کرده است؛ پس با این تصریح، مسألۀ کتابت از نظر خداوند متعال و متعاقباً رسول او (ص) امری مهم و واجب تلقی میشده است؛ مانند آیاتِ روشن زیر که تنها برای نمونه در این جا ذکر میشود؛
«وَ هَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ...» (الانعام/۱۵۵)
(و این [قرآن]کتابی است پُر برکت که ما فُرو فرستادیم پس آن را پیروی کنید!.)
«وَ هَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ ...» (الانعام/۹۲)
(و این [قرآن]کتابی است که آن را نازل کردیم؛ [کتابِ]پُر برکتِ تصدیق کنندۀ [پیامبران و کتاب هایِ آسمانیِ پیشین]و [همچنین قرآن، کتابی است]برای اِنذار [مردمِ]«مکه» و آنهایی که اطراف این شهر هستند؛ آنان که به آخرت ایمان دارند؛ به آن ایمان میآورند...)
«کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ» (ص/۲۹)
([این قرآن]کتابى پُربرکت است که [ای محمد (ص)]آن را به سوى تو نازل کردیم تا [مردمان در خصوص]آیات آن تدبر کنند و صاحبان خِرَد پند گیرند!)
پس با توجه به تأکید خداوند بر ماهیتِ «کتابْ بودنِ قرآن»، مسألۀ نگارش و کتابتِ کلام وحی نیز در پیشگاه خداوند و رسول او (ص) امری مهم و ضروری تلقی میشده است و دور نیست پیامبر (ص) معیاری را برای الفاظ در نظر داشته است.
«علت اولیۀ غلطهای نگارشی قرآن» از میان سه علت اصلی آن چیست؟
علت اولیۀ بروز غلطهای نگارشی در مُصحف شریفِ قرآن، کم سواد بودن اصحاب پیامبر اسلام و کلاً پایین بودن سطح سواد و ضعف شدید فرهنگ و دانش در منطقۀ «حِجاز» و متعاقباً شهر «مکه» در آن عهد و روزگار بوده که این امر، منجر به بروز و ظهور این گونه غلطهای نوشتاری آشکار و اشتباهات عدیدۀ کتابت در قرآن کریم شده است.
در آن روزگار تعداد افراد باسوادْ بسیار اندک بوده و آن قدر تعداد آنان در آن جامعه کم و قلیل بوده که حتی آنان قابل شمارش بودهاند چنان که برخی گزارشهای تاریخی، ۱۷ نفر باسواد را در شهر «مکه» ثبت نموده است [۱]لذا در سطح و مرتبۀ اول باید گفت که این معضلِ غلط نویسیِ برخی الفاظ در قرآن به دلیل پایین بودن سطح سواد و همچنین نازل بودن فرهنگ و دانش در منطقۀ حِجاز و شهر مکه در آن روزگاران بوده است. جالب آن که در جایِ چنین بی فرهنگی، فرهنگیترین دین الهی ظهور نمود!
«علت ثانویه در بروز غلطهای نگارشی در قرآن» چیست و چرا پیامبر مکرم اسلام (ص)، «قرآنِ معیار» و به عبارتی قرآن شاخصی برای مسلمانان جهت دوری از اختلاف در رسم الخط در این کتاب ارائه نفرمودند؟
در خصوص علت ثانویۀ بروز غلطهای نگارشی در قرآن مجید و همین طور پاسخِ به پرسش عدم ارائۀ قرآنِ معیار و شاخص توسط پیامبر (ص) باید گفت که قرآن مجید بنا بر سنت و روش الهی، به صورت دفعتاً و به زبان ساده، یک دفعهای و کامل بر همۀ مسلمانان-نَه البته شخص پیامبر (ص) _ نازل نشده است بلکه به خواست خداوند متعال و به دلایل مختلف، از جمله جنبۀ تربیتی، به شکل تدریجی و به مرور بر امت اسلام نازل میشده است؛ یعنی از اول برای امت اسلام، تمام گزارهها و آیات قرآن، به صورت مدون و کامل و مشخص و به شکل امروزی در دسترس همگان نبوده بلکه ظرف مدت زمانِ مشهورِ ۲۳ سال-تا واپسین ایام متصل به زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) - مراحل کامل شدن قرآن به طول انجامیده و تداوم داشته است.
این روند بدین گونه بوده است که در مکانهای مختلف و در زمانهای متفرق و به دلایل گوناگون، آیات قرآن بر رسول اکرم (ص) فرو فرستاده میشد و چنان که گفتیم این امر تا آخرین روزها یا ماههای حیات آن جناب (ص) ادامه داشته است. پس قرآن در ایام حیات رسول الله (ص) در قالب یک کتاب مستقل و نهایی شده و متعارف مثل آنچه که امروز در دست همۀ ما -مثل کتابهای چاپی یا خطی- میباشد به مسلمانان ارائه نشده بود.
گزارشگران اخبار اسلام، ۸۱ روز [۲]۸۰ روز، [۳]۳۱ روز، [۴]۲۱ روز، [۵]۹ روز، [۶]۷ روز، [۷]و حتی ۳ ساعت، [۸]به پایان عمر با برکت رسول اکرم (ص) را، زمان نزول آخرین آیات قرآن مجید توسط جبرئیل (ع) بر آن بزرگوار روایت کردهاند که با ملاحظۀ این آمار و ارقام در مییابیم که زمان اندکی بین آخرین نزول آیات و رحلت رسول اکرم (ص) وجود داشته است و چنان که گفته شد در طول حیات پیامبر (ص)، قرآن در قالب کتابی کاملاً مستقل ارائه نشد و این مجال صورت نگرفت؛ لذا این مهم یعنی تدوین و تبدیل نمودن قرآن و وحی خدا به کتاب، عقلاً و شرعاً بر عهدۀ حجت الهی بعد از ایشان بوده و واگذار شده است. پس مسئولیت اصلی و واقعی ارائۀ «قرآن معیار»، مخصوصاً از حیث «کتابت» و حتی دیگر ابعاد آن مثل: «قرائت»، «تفسیر»، «تأویل»، «شأن و سبب صدور و نزول»، «شناخت آیات ناسخ و منسوخ»، «محکم و متشابه»، «عام و خاص»، «تبلیغ قرآن»، «اجرای احکام آن» و دیگر موارد وابسته به آن بر دوش و عهدۀ جانشین راستین پیامبر بعد از رحلت جانسوز آن حضرت (ص) بوده است.
پس دریافت شد که مجال برای ارائۀ قرآن معیار تا زمان رحلت پیامبر (ص) برای اهل اسلام فراهم نشده بود. پس این قرآن چه شد؟ چرا بعد از رحلت پیامبر (ص) برای مسلمانان قرآنی عرضه نشد؟ پاسخ زود هنگام ما این است که علت ثانویۀ غلطهای نگارشی قرآن، در عدم استقبال مسلمانان صدر اسلام از حجت الهی و جانشین واقعی و راستینِ بعد از پیامبر اکرم (ص) بوده است؛ حجتی که قرآنِ معیار و قرآن بدونِ غلط نگارشی -و حتی دستوری-را ارائه داد ولی مورد پذیرش و قبول اجتماع مسلمانان آن عصر واقع نشد. با فرض این که چنین شخصیتی وجود داشته و چنین قرآنی را ارائه داده و مورد بی توجهی و بی مِهری برخی از بزرگان اهل اسلام واقع شده است؛ ایشان که بوده و داستان او چیست؟
جانشین راستین و رهبر معنوی جهان اسلام و به عبارتی حجت خدا بعد از پیامبر (ص) و آگاهترین مردم به قرآن مجید که بوده است؟
بدون هیچ شک و شبههای و بدون هیچ تردید و ابهامی، حضرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع)، داماد و پسر عموی پیامبر اسلام، شخصیت والامقام و شناخته شده برای همۀ مسلمانان، خلیفۀ واقعی و راستین پس از رحلت غمبار رسول اکرم (ص) بر مسلمانان بودهاند و به عبارتی ایشان رهبر معنوی و خلیفۀ ظاهری همۀ جهان اسلام پس از حضرت محمد (ص) به دستور صریح خداوند و شخص پیامبر (ص) بوده است؛ زیرا آگاهترین مردم از هر جهت به قرآن، از ابعاد و زوایای مختلف آن و عالم ترینِ امت اسلام در همۀ زمینهها بعد از پیامبر (ص) بنا بر اقوال صریح و مؤکد پیامبر اسلام (ص) بودهاند که این فضیلتهای و کمالات ایشان در منابع و گزارشهای شیعه و سُنی منعکس شده است. ایشان تنها کسی در بین اصحاب گرامی رسول خدا بوده که چنین ادعایی داشته و هیچ کس جز حضرت ایشان ادعای کتابت، حفظ، آگاهی به ابعاد مختلف قرآن و همچنین دستور مستقیم از سوی رسول خدا (ص) در زمینۀ تبلیغ و تبیین این کتاب با جمیع همۀ مواردی که بیان شد به هیچ عنوان نداشته است.
اما مشکل اصلی از این جا شروع میشود که با صد هزار افسوس و هزاران بار دریغ، مسلمانان بعد از وفات رسول اکرم (ص)، مسیر انحراف و دو دستگی را طی نمودند و به وصیت پیامبر خدا (ص) عمل نکردند و از رهبریِ معنوی و خلافت ظاهریِ حضرت علی (ع) بعد از رحلت رسول اکرم (ص) و همچنین دانش و درایت بیکران آن حضرت (ع) در زمینههای مختلف از جمله کتابتِ دقیقِ کتاب خدا و دیگر ابعاد ظاهری و باطنی قرآن بهرهای نبردند و آن حضرت (ع) را عملاً به دلایل سیاسی و دنیوی، از معادلات فرهنگی و معنوی جهان اسلام حذف نمودند و خورشید تابناک و فروزندۀ خلافت، امامت و پیشواییِ معنوی آن بزرگوار را بعد از وفات نبی مکرم اسلام (ص) به طور کامل منکر شدند و از آن سر باز زدند.
آیا واقعاً پیامبر (ص) به امیر مؤمنان (ع) به عنوان وصی و جانشین بعد از خود، دستور کتابت و تدوین قرآن را فرموده بودند؟
بله، آن حضرت (ص) به امام علی (ع) چنین دستوری به صراحت فرموده بودند. مثلاً از جمله در روایتی از امام صادق (ع) (م. ۱۴۸ق.) از پیشوایان راستین اسلام نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) به حضرت علی (ع) در آخرین روزهای حیاتشان فرموده بودند:
«.. یَا عَلِیُّ اَلْقُرْآنُ خَلْفَ فِرَاشِی فِی اَلصُّحُفِ وَ اَلْحَرِیرِ وَ اَلْقَرَاطِیسِ فَخُذُوهُ وَ اِجْمَعُوهُ وَ لاَ تُضَیِّعُوهُ کَمَا ضَیَّعَتِ اَلْیَهُودُ اَلتَّوْرَاةَ ...» [۹]
(ای علی! قرآن در کنار بستر من در میان «صحیفهها»، «ابریشم» و «کاغذها» قرار گرفته است؛ پس آن را بگیرید و [از حالت پراکنده بودن و ورق ورق بودنْ خارج و آن را]جمع کنید و قرآن را ضایع و نابود نکنید؛ همانطور که «یهودیان»، کتاب [مقدسِ]«تورات» را ضایع و تباه کردند!...)
آیا از نظر تاریخی و ثبت وقایع ایام، بعد از دستور پیامبر (ص)، امام علی (ع) «قرآن معیار» را بعد از رحلت حضرت محمد (ص) تدوین و همین طور به مسلمانان ارائه فرمودند یا در این زمینه کوتاهی کردند؟
پاسخ مثبت است و شیعه و سُنّی -پیروان مکتب خلافت- بر این موضوع اذعان و اعتراف دارند که علی (ع) با جدیت این کار را انجام دادند. پس از رحلت جانسوز رسول اکرم (ص)، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، به نگارش قرآنی کامل و معیار روی آوردند و آن را به شکل رسمی به اهل اسلام عرضه فرمودند که آن قرآن، به «مُصحَف علی (ع)» (قرآن دست نویسِ امام علی (ع)) در بین اهل علم و حدیث شناسان شناخته میشود.
طبق برخی نقل ها، امام علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص)، به مدت «سه روز» [۱۰]یا به مدت «۶ ماه»، قرآن را با جدیت تمام جمع و تدوین فرمودند. [۱۱]و این، «اولین مصحف کامل قرآن در جهان اسلام» به تأیید شیعه و سنی بود.
بر اساس جمع بندی گزارشهای دو فرقۀ شیعه و سنی، حضرت علی (ع) آن قرآن را بعد از تدوین، در درجۀ اول به صحابۀ پیامبر نشان دادند، اما برخی از اصحابِ با نفوذِ پیامبر با بی توجهی به آن قرآن، اسباب آزردگی امام علی (ع) و عدم استقبال از قرآن و مصحف ایشان را ایجاد کردند و حضرت علی (ع) به جهت آن بی مِهریها و عدم توجه به مصحف یاد شده و مهم از همه، بیم نابودی و حذف کامل آن، دیگر آن را در اختیار مخالفان و امت اسلام قرار ندادند.
با این بیان، به روایتهای مرتبط با «مصحف امام علی (ع)» در میان اخبار اهل سنت و شیعیان توجه شود.
روایات اهل سنت
«ابو نُعَیم» (م. ۴۳۰ق.) از حدیث نگاران اهل سنت با ذکر سند و راویان خبر این چنین از قولِ شخصِ امام علی (ع) قضیۀ مصحف معیار آن حضرت (ع) را چنین روایت کرده است؛
«.. لما قبض رسول الله (ص) أقسمت - أو حلفت - أن لا أضع ردائى عن ظهرى حتى أجمع ما بین اللوحین، فما وضعت ردائى عن ظهرى حتى جمعت القرآن.» [۱۲]
(.. هنگامی که رسول خدا (ص) وفات یافتند سوگند یاد نمودم که عبا بر دوش نگیرم تا این که [قرآن را که به شکل اوراق پراکنده بود]بین دو جلد جمع نمایم. پس عبا بر دوش نگرفتم تا این که قرآن را جمع و گِرد آوری نمودم!)
و همین طور «سَجِستانی» (سیستانی) (م. ۲۷۵ق.)، عالِم دیگری از فرقۀ تسنن از طریق سلسلۀ راویان خویش در خصوص مصحف امام علی (ع) این چنین نقل کرده است؛
«.. عن محمد بن سیرین قال لما توفی النبی صلی اللّه علیه و سلّم أقسم علیّ أن لا یرتدی برداء إلا لجمعة حتی یجمع القرآن فی مصحف ففعل ...» [۱۳]
(.. «ابن سیرین» (از تابعان و راویان اهل سنت و مُتوفای سال۱۱۰ق.) گوید: هنگامی که پیامبر (ص) وفات فرمودند؛ علی (ع) سوگند یاد نمودند تا عبایشان را بر روی دوششان نیاندازند مگر برای «نماز جمعه»، تا این که قرآن را در [قالبِ]مصحف [مدون و کامل و کتابی معیار و بدون پراکندگی]جمع فرمایند؛ پس این کار را انجام دادند...»
همچنین «شَهرستانی» (م. ۵۴۸ق.) از دیگر عالمان و مفسرانِ قرآنِ فرقۀ اهل سنت، در کتاب خود راجع به جمع و تدوین قرآن توسط امام علی (ع) مطالبی آورده و پیش از آن به بحثِ «غلط هایِ نگارشی در قرآن» نیز اشارهای داشته است که ذکر آن خالی از لطف نیست. او گزارش داده است؛
«و قد کانت عائشة تقول فی بعض الحروف: إنّها خطأ من الکاتب.») «عایشه» (از همسران پیامبر (ص) و مُتوفای ۵۸ هجری) درباره برخی حروف [غلطِ قرآن]میگفت: آنها اشتباهِ کاتب است!)
همچنین شهرستانی در ادامه نوشته است؛
«فکیف تظنّ بالصحابة أنّهم یرون اللحن و الخطأ فی المصحف، فلا یصلحونه»
(پس چه گمان میکنی از این که صحابۀ [رسول خدا (ص)]در [کتابت]قرآن ایرادات و خطاهایی دیدند، اما آن غلطها را اصلاح نکردند!)
«الاختلافات فی الحروف ممّا لا یعدّ و لا یحصى»
(اختلاف در حروف [قرآن به دلیل تعداد فراوان]به شمار نمیآید!)
«.. و دع هذا کلّه، کیف لم یطلبوا جمع علیّ بن أبی طالب؟!»
(این همه را رها کن، چگونه [اصحاب پیامبر، قرآنِ]گرد آوری و جمع شدۀ علی بن ابیطالب (ع) (مصحف امام علی (ع)) را نخواستند؟!) (آن را نپذیرفتند؟!)
«.. اتّخذوه مهجوراً، و نبذوه ظهریّاً، و جعلوه نسیاً منسیّاً»
(… و آن را رها نمودند و کنار نهادند و فراموشش کردند!)
«و هو - علیه السلام - لمّا فرغ من تجهیز رسول اللّه - صلّى اللّه علیه و على آله - و غسله و تکفینه و الصلاة علیه و دفنه الى أن لا یرتدی برداً إلاّ لجمعه حتّى یجمع القرآن»
(و علی (ع) هنگامی که از تجهیز جنازۀ مبارک رسول خدا (ص)، [کارهایی چون]غسل و کفن و نماز بر ایشان و همچنین دفن آن بزرگوار فراغت جستند [سپس بیان فرمودند که]عبا [بر دوش مبارکشان]نمیاندازند مگر این که آن (قرآن) را جمع فرمایند تا این که قرآن را چنان که بود جمع و گِرد آوری فرمودند!)
«إذ کان مأموراً بذلک أمراً جزماً، فجمعه کما أنزل من غیر تحریف و تبدیل و زیادة و نقصان»
(به آن حضرت (ع) [از سوی رسول اکرم (ص]دستور داده شد که این کار را با اطمینان و استواری انجام دهد. پس آن را چنان که [از سوی خداوند]نازل شده بود؛ بدون تحریف یا تبدیل و [هر گونه]زیادی [در حرف و کلمات]یا کاستی و نقصان آن را جمع فرمودند.)
«و یروى أنّه لمّا فرغ عن جمعه أخرجه هو و غلامه قنبر إلى الناس، و هم فی المسجد یحملانه و لا یقلانه»
(و نقل شده است که وقتی علی (ع) از جمع آوری [و در بین دو جلد قرار دادن]آن [قرآنِ دست نویس خویش]فارغ شدند؛ آن قرآن را بیرون آوردند و به همراه غلامشان «قَنبَر»، میان مردم آمدند و [در آن هنگام]مردمان در مسجد حاضر بودند و آن دو (یعنی امام علی (ع) و قنبر) آن (قرآن) را حمل میکردند و آن را به [جهت سنگینی زیاد]به طور کامل از زمین بلند نمیکردند. (یعنی حمل آن به نحوی بوده که از زمین جدا نمیشده است مثلاً آن را میکشیدند یا حملی خاص در مورد آن داشتهاند!))
«و قیل: إنّه کان حمل بعیر، و قال لهم: هذا کتاب اللّه کما أنزله على محمّد - صلّى اللّه علیه و سلّم - جمعته بین اللوحین.»
(و گفته شده است: [حجم آن قرآن]به اندازۀ بارِ شتری بود و [علی (ع)]به آنان (مردم) فرمودند: این کتاب خداست چنان که بر حضرت محمد (ص) نازل فرموده است. من آن را بین دو لوح (دو جلد) جمع [و تدوین]نمودم!)
«فقالوا: ارفع مصحفک لا حاجة بنا إلیه.»
(آن وقت مردم [نا آگاه]عرض کردند: قرآن خود را بردار، ما نیازی به آن نداریم!)
«فقال: و اللّه لا ترونه بعد هذا أبداً، إنّما کان علیّ أن أخبرکم حین جمعته. فرجع به إلى بیته قائلاً:یٰا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اِتَّخَذُوا هٰذَا اَلْقُرْآنَ مَهْجُوراً...» [۱۴]
(آنگاه حضرت علی (ع) فرمودند:به خدا سوگند که هرگز پس از این دیگر آن را نخواهید دید! بر من واجب بود که پس از جمع کردن آن، شما را آگاه سازم. سپس با آن قرآن به خانه شان مراجعت فرمودند [در حالی که به خداوند]عرضه داشتند:پروردگارا، بی تردید قوم من این قرآن را رها نمودند!....)
روایات شیعه
۱- «سُلَیْم بن قَیْس هِلالی کوفی»، از اصحاب خاص امام علی (ع) و از حدیث نگاران نخستینِ شیعه و مُتوفای سال ۷۶ یا ۹۰ هجری، نویسنده و صاحبِ «قدیمیترین کتابِ حدیثیِ شیعه»، در اثر خویش، در مواضعی، گزارش «مُصحف امام علی (ع)» را که به دست مبارکشان در مقام «قرآن معیار» و بدون هر گونه مشکل و ابهام برای جهان اسلام بعد از رحلت رسول اکرم (ص) و به دستور آن جناب (ص) نوشته بودند به شکل مبسوط و واضح نقل کرده است که مطالعۀ آن در بر گیرندۀ نکات ارزشمندی از حیث تاریخی و معنوی میباشد. با این بیان، سُلَیم نقل کرده است؛
«.. فَلَمَّا رَأَى غَدْرَهُمْ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَهُ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَقْبَلَ عَلَى اَلْقُرْآنِ یُؤَلِّفُهُ وَ یَجْمَعُهُ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ حَتَّى جَمَعَهُ وَ کَانَ فِی اَلصُّحُفِ وَ اَلشِّظَاظِ وَ اَلْأَسْیَارِ وَ اَلرِّقَاعِ فَلَمَّا جَمَعَهُ کُلَّهُ وَ کَتَبَهُ [بِیَدِهِ]عَلَى تَنْزِیلِهِ [وَ تَأْوِیلِهِ]وَ اَلنَّاسِخِ مِنْهُ وَ اَلْمَنْسُوخِ»
(هنگامی که [امیر مؤمنان (ع)]نیرنگ و کم وفایى ایشان (برخی از اصحاب پیامبر) را نسبت به خویش [در غصب امر خلافت و سرپرستی جهان اسلام]دیدند در خانه شان ماندند و به گِرد آوری قرآن روى آوردند و از خانه شان بیرون نیامدند تا این که همۀ قرآن را که در صحیفهها (اوراق پراکنده) و بر «تکۀ چرمها» و «پارۀ پوستها» و «پارههاى پارچه» نوشته شده بود به دست مبارکشان [در یک مُصحفِ معیار و شاخص]بر اساس تنزیل و تأویل و آیات ناسخ و منسوخ گرد آوری فرمودند.)
«بَعَثَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ أَنِ اُخْرُجْ فَبَایِعْ فَبَعَثَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّی لَمَشْغُولٌ وَ قَدْ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی یَمِیناً أَنْ لاَ أَرْتَدِیَ رِدَاءً إِلاَّ لِلصَّلاَةِ حَتَّى أُؤَلِّفَ اَلْقُرْآنَ وَ أَجْمَعَهُ [فَسَکَتُوا عَنْهُ أَیَّاماً]فَجَمَعَهُ فِی ثَوْبٍ وَاحِدٍ وَ خَتَمَهُ»
(«ابو بَکر» (خلیفۀ اول و شوراییِ مسلمانان و مُتوفای سال ۲۳ هجری) نزد حضرت علی (ع) فرستاد تا که [آن جناب (ع) از خانه شان]بیرون آیند و [بلکه با او]بیعت کنند. حضرت علی (ع) به ابوبکر پیام فرستادند که من مشغول نوشتن قرآن هستم و با خویشتن عهد بستم که جز براى انجام نماز، عبایی بر [دوشِ]خویش نیاندازم تا که قرآن را [در یک مُصحفِ شاخص و معیار به دستور پیامبر (ص)]تألیف و گرد آوری نمایم. مدتى [پیروان و طرفدارانِ مکتبِ خلافت]از ایشان دست برداشتند. آنگاه حضرت علی (ع) قرآن را در یک جا (در یک کتاب کامل) گِرد آوردند و آن را تمام فرمودند.)
«ثُمَّ خَرَجَ إِلَى اَلنَّاسِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ مَعَ أَبِی بَکْرٍ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَنَادَى عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی لَمْ أَزَلْ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَشْغُولاً بِغُسْلِهِ ثُمَّ بِالْقُرْآنِ حَتَّى جَمَعْتُهُ کُلَّهُ فِی هَذَا اَلثَّوْبِ اَلْوَاحِدِ فَلَمْ یُنْزِلِ اَللَّهُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آیَةً إِلاَّ وَ قَدْ جَمَعْتُهَا وَ لَیْسَتْ مِنْهُ آیَةٌ إِلاَّ وَ قَدْ جَمَعْتُهَا وَ لَیْسَتْ مِنْهُ آیَةٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَقْرَأَنِیهَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا»
(سپس امیر مؤمنان (ع) به نزد مردم تشریف بردند که [آنان]با «ابو بَکر» در مسجد رسول خدا (ص) جمع شده بودند. آنگاه حضرت علی (ع) با صداى بلند فرمودند: اى مردم! از زمانِ وفات رسول خدا (ص) تا کنون مشغول به غسل [و دیگر مراحل کفن و دفن آن بزرگوار]بودم؛ بعد از آن به جمع آوری قرآن پرداختم تا همۀ آن را [از میان اوراق و پوستهای مختلف]در یک جا (در یک مُصحفِ واحد) جمع نمایم. آیهاى نیست که خداوند بر رسول خدا (ص) نازل کرده باشد مگر این که آن را گِرد آوری نمودم و آیهاى نیست مگر این که آن را جمع نمودهام و رسول خدا (ص) [در زمان حیاتِ مبارکشان]بر من آیات را قرائت فرمودهاند و تأویل آن را به من آموزش دادند.)
«ثُمَّ قَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِئَلاَّ تَقُولُوا غَداً إِنّٰا کُنّٰا عَنْ هٰذٰا غٰافِلِینَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِئَلاَّ تَقُولُوا یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ إِنِّی لَمْ أَدْعُکُمْ إِلَى نُصْرَتِی وَ لَمْ أُذَکِّرْکُمْ حَقِّی وَ لَمْ أَدْعُکُمْ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ»
(سپس حضرت علی (ع) به آنان فرمودند: [این کار را انجام دادم و آن را به شما ارائه دادم]تا شما در روز قیامت نگویید: بی تردید ما از قرآن غافل بودیم! آنگاه به آنان فرمودند: تا که در روز قیامت نگویید شما را به یارى خویش نخواندم و حقم را به یاد شما نیاوردم و شما را به کتاب خدا از ابتدا تا انتهای آن دعوت نکردم!)
«فَقَالَ عُمَرُ مَا أَغْنَانَا مَا مَعَنَا مِنَ اَلْقُرْآنِ عَمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ ثُمَّ دَخَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَیْتَهُ» [۱۵]
(آنگاه عُمَر [که بعد از ابوبکر در سال ۱۳ هجری خلیفۀ دومِ منصوب از طرف ابوبکر شد]خدمت ایشان عرض کرد: [ای علی!]هر آنچه از قرآن در دست داریم ما را بىنیاز مىکند از آنچه ما را به آن مىخوانى! سپس [حضرت (ع) از این اظهار نظر بسیار ناراحت شدند و در آن وقت]به خانه شان تشریف بردند!)
و در جای دیگری از همین کتاب و در خبر دیگری مرتبط با موضوعِ «مُصحَف و قرآن امام علی (ع)» از قول «طَلحة بن عُبَیدالله» -از اصحاب پیامبر (ص) و از دشمنان امام علی (ع) و مُتوفای ۳۶ هجری- آمده است؛
«.. یَا أَبَا الْحَسَنِ شَیْءٌ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهُ رَأَیْتُکَ خَرَجْتَ بِثَوْبٍ مَخْتُومٍ عَلَیْهِ فَقُلْتَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی لَمْ أَزَلْ مَشْغُولًا بِرَسُولِ اللَّهِ ص بِغُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ دَفْنِهِ ثُمَّ شُغِلْتُ بِکِتَابِ اللَّهِ حَتَّى جَمَعْتُهُ [فَهَذَا کِتَابُ اللَّهِ مَجْمُوعاً]لَمْ یَسْقُطْ مِنْهُ حَرْفٌ فَلَمْ أَرَ ذَلِکَ [الْکِتَابَ]الَّذِی کَتَبْتَ وَ أَلَّفْتَ»
(طلحه خدمت امام علی (ع) عرض کرد: مسألهاى را مىخواهم از شما سؤال کنم، شما را دیدم که به همراه «پارچهاى مُهر شده» بیرون آمدید و فرمودید:
اى مردم، من مشغول غسل و کفن و دفن رسول خدا (ص) بودم؛ سپس به «کتاب خدا» مشغول شدم تا آن را جمع [و گِرد آوری]نمودم. [این کتاب خدا، به شکل معیار و شاخص و بدون هر اشتباهِ نوشتاری است تا آن جا]که یک حرف از آن نیافتاده است. [سپس در ادامه، طلحه به حضرت علی (ع) عرض کرد:]من آن کتابى که نوشتید و تألیف فرمودید، ندیدهام!)
«وَ لَقَدْ رَأَیْتُ عُمَرَ بَعَثَ إِلَیْکَ حِینَ اسْتَخْلَفَ أَنِ ابْعَثْ بِهِ إِلَیَّ فَأَبَیْتَ أَنْ تَفْعَلَ فَدَعَا عُمَرُ النَّاسَ فَإِذَا شَهِدَ اثْنَانِ عَلَى آیَةٍ [قُرْآنٍ]کَتَبَهَا وَ مَا لَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهَا غَیْرُ رَجُلٍ وَاحِدٍ [رَمَاهُ]وَ لَمْ یَکْتُبْهُ...»
([طلحه عرائضش را خدمت حضرت (ع) چنین ادامه داد:]عُمَر را دیدم هنگامی که به خلافت رسید سراغ شما فرستادند که آن قرآن را نزد من بفرستید و شما از فرستادن آن [به نزد عُمَر]اجتناب کردید؛ عمر نیز مردم را فرا خواند [و چنین دستوری داد که]اگر دو نفر بر آیهاى از قرآن شهادت مىدادند آن را مىنوشت و آنچه [از آیات قرآن را]فقط یک نفر به آن شهادت مىداد، کنار مىگذاشت و آن را نمىنوشت.)
«.. فَمَا هَذَا وَ مَا یَمْنَعُکَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنْ تُخْرِجَ إِلَیْهِمْ مَا قَدْ أَلَّفْتَ لِلنَّاسِ وَ قَدْ شَهِدْتُ عُثْمَانَ حِینَ أَخَذَ مَا أَلَّفَ عُمَرُ فَجَمَعَ لَهُ الْکُتَّابَ وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَى قِرَاءَةٍ وَاحِدَةٍ وَ مَزَّقَ مُصْحَفَ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ وَ ابْنِ مَسْعُودٍ وَ أَحْرَقَهُمَا بِالنَّارِ فَمَا هَذَا»
([طلحه خدمت امام (ع) عرض کرد:]این چه کارى است و چه مانعى دارد- خدا شما را رحمت کناد! - که آنچه [از قرآن]جمع آورى کردهاید براى مردم ظاهر نمایید؟ خودم در کار «عُثمان» (یکسان سازی مصحف ها) حاضر بودم که آنچه عُمَر جمع کرده بود گرفت و نویسندگان را براى آن جمع کرد و مردم را بر یک قرائت وادار نمود و قرآنِ «اُبَیّ بن کَعْب» (از اصحاب پیامبر و از کاتبان قرآن و مُتوفای احتمالاً ۲۲ یا ۳۰ هجری) و «ابن مسعود» (از اصحاب پیامبر و از قاریان قرآن و مُتوفای ۳۳ هجری) را پاره کرد و با آتش سوزاند. این دیگر چه کاری است؟!)
«فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا طَلْحَةُ إِنَّ کُلَّ آیَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ [فِی کِتَابِهِ]عَلَى مُحَمَّدٍ ص عِنْدِی بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص [وَ خَطِّی بِیَدِی وَ تَأْوِیلُ کُلِّ آیَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص]وَ کُلُّ حَلَالِ أَوْ حَرَامٍ أَوْ حَدٍّ أَوْ حُکْمٍ أَوْ أَیُّ شَیْءٍ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ عِنْدِی مَکْتُوبٌ بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطِّ یَدِی حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ طَلْحَةُ کُلُّ شَیْءٍ مِنْ صَغِیرٍ أَوْ کَبِیرٍ أَوْ خَاصٍّ أَوْ عَامٍّ کَانَ أَوْ یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَهُوَ مَکْتُوبٌ عِنْدَکَ؟ قَالَ نَعَم...» [۱۶]
(آنگاه امیر مؤمنان (ع) فرمودند: اى طلحه، هر آیهاى که خداوند در کتابش بر حضرت محمد (ص) نازل کرده، به املاى آن حضرت (ص) (بیان و القای آیات قرآن از ناحیۀ رسول خدا (ص)) و خط خودم نزد من موجود است و تأویل هر آیهاى که بر حضرت محمد (ص) نازل شده و هر حلال و حرام و هر حد و حکم و هر چیزى که امت تا روز قیامت به آن محتاج میباشد حتى «دیۀ خراش بر بدن»، به املاى پیامبر (ص) و دست خط من در نزد من است!
سپس طلحه عرض کرد: آیا نزد شما به صورت نوشته شده موجود است؟ امام علی (ع) فرمودند: بلی!)
و در ادامه نیز در همان روایت بلند بعد از صفحاتی چند، مجدداً بحثِ «مُصحف امام علی (ع)» توسط طلحه پیگیری شده و آمده است؛
«.. قَالَ طَلْحَةُ مَا أَرَاکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَجَبْتَنِی عَمَّا سَأَلْتُکَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْقُرْآنِ أَلَّا تُظْهِرَهُ لِلنَّاسِ قَالَ ع یَا طَلْحَةُ عَمْداً کَفَفْتُ عَنْ جَوَابِکَ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَمَّا کَتَبَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ أَ قُرْآنٌ کُلُّهُ أَمْ فِیهِ مَا لَیْسَ بِقُرْآنٍ قَالَ ع بَلْ هُوَ قُرْآنٌ کُلُّهُ إِنْ أَخَذْتُمْ بِمَا فِیهِ نَجَوْتُمْ مِنَ النَّارِ وَ دَخَلْتُمُ الْجَنَّةَ فَإِنَّ فِیهِ حُجَّتَنَا وَ بَیَانَ [أَمْرِنَا وَ]حَقِّنَا وَ فَرْضَ طَاعَتِنَا»
(طلحه خدمت امام علی (ع) عرض کرد: مىبینم سؤال مرا دربارۀ قرآن جواب نفرمودید، آیا قرآنِ خود را براى مردم ظاهر نمى فرمایید؟!
حضرت (ع) فرمودند: اى طلحه، عمداً جواب تو را ندادم!
طلحه عرض کرد: پس دربارۀ قرآنى که «عُمَر» و «عُثمان» نوشتند به من خبر بدهید، آیا همۀ آن قرآن است یا چیزى که قرآن نیست در آن قرار دارد؟!
حضرت (ع) فرمودند: همۀ آن قرآن است. اگر آنچه در آن است بگیرید از آتش نجات یافته داخل بهشت مىشوید چرا که در آن «حجت ما» و «بیان امر ما» و «حق ما» و «واجب بودن اطاعت ما» آمده است!)
«فَقَالَ طَلْحَةُ حَسْبِی أَمَّا إِذَا کَانَ قُرْآناً فَحَسْبِی ثُمَّ قَالَ طَلْحَةُ فَأَخْبِرْنِی عَمَّا فِی یَدَیْکَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ تَأْوِیلِهِ وَ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ إِلَى مَنْ تَدْفَعُهُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ بَعْدَکَ»
(پس طلحه عرض کرد: مرا بس است! اکنون که قرآن است مرا کافى است. سپس طلحه عرض کرد: به من خبر بفرمایید دربارۀ آنچه از قرآن و تأویل آن و دانش حلال و حرام که در دست شما است، آن را به چه کسى مىسپارید و صاحب آن بعد از شما چه شخصی است؟)
«قَالَ ع إِلَى الَّذِی أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَیْهِ قَالَ مَنْ هُوَ قَالَ وَصِیِّی وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدِی ابْنِی هَذَا الْحَسَنُ ثُمَّ یَدْفَعُهُ ابْنِیَ الْحَسَنُ عِنْدَ مَوْتِهِ إِلَى ابْنِی هَذَا الْحُسَیْنِ ثُمَّ یَصِیرُ إِلَى وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ حَتَّى یَرِدَ آخِرُهُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ وَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُهُم... » [۱۷](امام علی (ع) فرمودند: به آن کسى که رسول خدا (ص) دستور داده به او بسپارم.
طلحه عرض کرد: او کیست؟
امام علی (ع) فرمودند: وصى من و صاحب اختیارِ مردم بعد از من، این پسرم «حسن»، و پسرم حسن هنگام مرگ آن را به این پسرم «حسین» خواهد سپرد. سپس به فرزندان حسین (ائمۀ هُدی)، یکى پس از دیگرى منتقل مىشود تا آخرین آنها [تا]کنار حوض [کوثر]بر رسول خدا (ص) وارد شود. آنان با قرآن و قرآن با آنها است. از قرآن جدا نمىشوند و قرآن [نیز]از آنان جدا نمىشود!)
در خصوص این دو گزارش در کتاب سُلَیم بن قَیس هِلالی باید گفت که این اخبار نکات نغز و با ارزشی از هر حیث تاریخی و بحث قرآن معیار دارد.
از گزارش نخست در کتاب سلیم بن قیس فهمیده میشود که عمر، نخستین مخالف در زمینۀ استفاده از مصحف امام علی (ع) و قرآن معیار برای جهان اسلام بوده است.
بخشی از خبر دوم یا خبر طلحه در تضاد است با این گزارش که ابوبکر به عمر دستور داده که قرآن را تألیف نماید که در روایتهای اهل تسنن به آن اشاره شده و در سؤالات بعدی و در مقام پاسخ به آن خواهیم پرداخت.
ظاهراً بر اساس خبر طلحه یا خبر دوم در کتاب سُلَیم، این که حضرت امام علی (ع)، قرآن دست نویس خود را به «عمر» در زمان خلافتش نداده است؛ میتوان چنین نتیجه گیری کرد که حضرت علی (ع)، بیم نابود شدن آن را توسط عمر داشتهاند و الا بدون لحظهای درنگ این کار را انجام میدادند.
در گزارش دوم و در خبر طلحه از قرآن ابوبکر و جمع آوری قرآن بین دو جلد در زمانِ دو سالۀ حکومت او یاد نشده است بلکه از قرآن عمر و قرآن عثمان از قول طلحه یاد شده است. در سؤالات بعدی به قرآن ابوبکر در اخبار اهل سنت اشاره میشود که به احتمال قوی، ساختگی و غیر قابل اعتماد است.
از خبر دوم دریافت میشود که قرآن نوشته شده توسط حضرت علی (ع) به ترتیب در دست امامان هدایت (ع) تا آخرین آنان، یعنی حضرت مهدی (عج) میباشد که در خبر بعدی در این بخش از قول امام صادق (ع) نیز این مطلب که قرآن در نهایت دست حضرت مهدی (عج) به هنگام قیام و ظهورشان قرار دارد به صراحت بیان شده است.
از این که در خبر طلحه از قول امام علی (ع) آمده است که قرآن را به گونهای نوشتم که یک حرف از آن نیافتاده است؛ نکتۀ قابل تأملی استفاده میشود و آن نکته میتواند علاوه بر بیان قدرت ضبط قرآن توسط امام علی (ع) از لسان شخص ایشان، ارتباط مستقیم با بحث غلطهای نگارشی در قرآن یعنی همین بحث حاضر در این گفتار نیز بهره برداری شود.
برخی از عوام مردم بعد از خواندن یا شنیدن این دست گزارشها مبنی بر کتابت و نوشتن قرآن -و البته جمع آوری قرآن به عبارت صحیح تر- توسط حضرت علی (ع) برداشتهایی بدون در نظر گیری پیش و پس موضوع در نظر میگیرند و از این اقدام امام علی (ع) اظهار تعجب میکنند و در خیالشان تصور میکنند که نوشتن قرآن بعد از وفات پیامبر (ص) توسط حضرت علی (ع)، جنبۀ تسلای خاطر آن بزرگوار به دلیل غم فراق پیامبر (ص) یا آرامش دهی و جبران التیام روحی آن حضرت (ع) یا مؤانست هر چه بیشتر با قرآن به جهت جبران غصب مقام خلافت ایشان یا جنبۀ کسب ثواب متعارف و بیان شده برای کتابت قرآن بوده است بلکه باید گفت هدف ایشان از نوشتن و کتابت قرآن بعد از رحلت پیامبر (ص) و دقیقاً در همان ایام و ماههای غصب خلافتشان، تدوین «قرآن معیار» به دستور خدا و رسول (ص) و متعاقب آن یاد آور شدن محوریت قرار دادن کتاب خدا در همۀ شئون در مدیریت جهان اسلام بوده است در واقع، القای این پیام که قرآن، محور جامعۀ اسلامی است و همۀ امور مسلمین باید بر طبق قرآن و منویات آن باشد. چه به مقام خلافت میرسیدند و چه در واقع نرسیدند مأمور به انجام این کار بودند، زیرا قرآن برنامۀ اصلی ادارۀ جهان اسلام از منظر خدا و رسول (ع) و همین طور امام علی (ع) بوده است.
از این که مصحف امام علی (ع) بسیار بزرگ و حجیم بوده چنان که امام علی (ع) و قنبر بار شتر کرده بودند و سپس به دلیل سنگینی از زمین بلند نمیکردند دریافته میشود که با نکات تفسیری و تأویلی و ... که در آن تذکر داده بودند حجم فراوانی داشته است که در مقام برترین معلم و مفسر قرآن بعد از رسول اکرم (ص)، با هدف تبیین و روشنگری جهان اسلام انجام داده بودند و اگر این قرآن با آن نکات و تذکرات امام علی (ع) اکنون در دسترس ما بود بسیاری از مطالبی که الان و همین طور در گذشتهها برای همۀ اهل اسلام غامض و در پرده بوده است بی شک دیگر وجود نداشت. شاید سنگینی مصحف و حجم بالای آن به خاطر ضخامت اوراق آن بوده که احتمالاً از جنس چرم بوده است یا شاید هر دو فرض را بتوان به صورت توأمان برای آن در نظر گرفت.
۲- «کُلَینی» (م. ۳۲۹ق.) از حدیث نگاران شاخص شیعه در مورد مصحف امام علی (ع) از قول امام صادق (ع) آورده است؛
«.. فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع ... أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِی کَتَبَهُ عَلِیٌّ...» [۱۸](.. آنگاه که حضرت قائم (عج) قیام فرمایند... مُصحفی را که امام علی (ع) نگاشتند [برای استفادۀ مردمان]بیرون میآورند...)
۳- «ابن شَهر آشوب» (م. ۵۸۸ق.)، از عالمان مکتب تشیع، از طریق دو کتابِ دو حدیث نگار اهل سنتِ هم روزگار خویش یعنی «ابوالعَلاء عَطّار هَمَدانی» (م. ۵۶۹ق.) و «مُوفّق بن احمد مَکّی» (م. ۵۶۷ق.) و آن دو با استفاده از سلسلۀ اساتید و اسانیدی که در اختیار داشتهاند موضوع جمع و گرد آوری قرآن توسط امام علی (ع) را این گونه گزارش نمودهاند؛
«.. أَنَّ النَّبِیَّ أَمَرَ عَلِیّاً بِتَأْلِیفِ الْقُرْآنِ فَأَلَّفَهُ وَ کَتَبَهُ.» [۱۹](.. بی تردید، پیامبر (ص) به امام علی (ع) امر فرمودند که قرآن را تألیف نمایند. آنگاه آن حضرت (ع) آن را تألیف و کتابت فرمودند!)
قطعاً آن قرآن یا «مُصحَف علی (ع)»، با توجه به اِشراف و احاطۀ علمی کامل امام علی (ع)، علاوه بر جایگاهِ نخستین قرآن کامل و مدون جهان اسلام، قرآنی کاملاً بی غلط و صحیح از حیث نگارش و بر اساس ترتیب نزول آیات و فوائد دیگر نیز بوده است، اما چنان که گفته آمد این قرآن تمام عیار به دلایل سیاسی، مورد عنایت برخی از صحابۀ صاحب نفوذ و به تبع آنان عموم مسلمانان قرار نگرفت، زیرا جریاناتی فتنه گر در صدد حذف علی (ع) از همۀ جوانب معنوی جهان اسلام بودند و طبعاً هنگامی که به شخص ایشان توجه و التفاتی نمیشد مسلماً به قرآن معیار و دست نویس ایشان نیز اعتنا و توجهی نمیکردند و به خواست خداوند، این قرآن از میان نرفت بلکه دست به دست به دیگر امامان معصوم (ع) و حجتهای الهی بعد از حضرت علی (ع) رسید و اکنون نیز در نزد حضرت مهدی (عج) قرار دارد که امید است در ایام ظهور پُر از خیر و برکت آن بزرگوار، برای همگان رونمایی گردد و مردم جهان از فیض وجود آن بهرهمند و مُستفیض شوند.
گزارشهای جمع و تدوین قرآن بعد از رحلت رسول اکرم (ص) توسط ابوبکر و عمر بیانگر چه حقیقتی است و آیا با جمع و گردآوری امام علی (ع) در این زمینه تناقض دارد؟
«ابو داوود سَجِستانی (سیستانی)»، مُتوفای ۲۷۵ هجری، از عالمان شناخته شدۀ اهل سنت که پیشتر از او خبری در زمینۀ جمع نمودن قرآن توسط امام علی (ع) نقل نمودیم؛ کتاب مستقلی در باب جمع مصحفهای شریف قرآن با عنوان «کتاب المَصاحِف» در قرن سوم هجری نوشته است و در آن مستقلاً اخباری مرتبط با موضوع جمع و تدوین قرآن را ثبت و ضبط نموده است. او خبری با سلسلۀ سند از قول امام علی (ع) آورده است که ایشان در این مورد فرمودهاند؛
«رحم اللّه أبا بکر هو أول من جمع بین اللوحین.» [۲۰](خداوند ابوبَکر را رحمت کناد! او نخستین کسی بود که [قرآن را]میان دو جلد جمع نمود!)
جالب است که از عبارت «جمع بین اللوحین» در این خبر منسوب به امام علی (ع) و به نفع ابوبکر استفاده و جعل شده است. سخنی که در واقع علی (ع) در مورد عملکرد و رویکرد خود نسبت به جمع و تدوین قرآن فرموده بودند!
و همین طور از طریق دیگر در همین معنا از قول امام علی (ع)، خبر دیگری مرتبط با جمع قرآن توسط ابوبکر آورده است؛
«رحمة اللّه علی أبی بکر کان أعظم الناس أجراً فی جمع المصاحف، و هو أول من جمع اللوحین.» [۲۱](رحمت خداوند بر ابو بکر بادا! او با عظمتترین مردم در پاداش [گرفتن از خدا]در رابطه با جمع نمودن مصحفها است. [زیرا]او نخستین کسی است که [قرآن را]بین دو جلد گِرد آورد!)
این اخبار در مورد ابوبکر ظاهراً جعلی و دروغین است و جالب است که بیان آنها را به امام علی (ع) نیز منسوب کردهاند تا راه برای دوستداران امام علی (ع) بستهتر نمایند و از سویی برای ابوبکر فضیلت تراشی کنند. حال اگر بیاییم و فرض کنیم در حالتی خوش بینانه این اخبار جعلی نباشد و چنین تصور کنیم که ابوبکر در دو سال خلافتِ شورایی خود اقدامی در مورد جمع و گرد آوری قرآن انجام داده است به هر جهت به این نتیجه میرسیم که در این زمینه موفق نشده است. در خبر طلحه در کتاب سُلَیم نیز یادی از قرآن ابوبکر نشده است که احتمال جعلی بودن این اخبار را بیشتر مینماید.
از طرف دیگر، این که امام علی (ع) بر ابوبکر رحمت بفرستد یا بیان کند که او اولین شخص بوده که مصحفهای متعدد را بین دو جلد قرآن گرد آوری نموده یعنی کار معروف و شاخص خودش را به او نسبت دهد عقلاً و منطقاً از آن دسته سخنانی میباشد که با سیره و رفتار امام علی (ع) در این فقره همخوانی ندارد.
«سَجِستانی» در کتاب خود علاوه بر ابوبکر به گزارشها و اخباری دال بر کتابت قرآن توسط «عُمَر» نیز پرداخته و آورده است؛
«.. فرق أبو بکر علی القرآن أن یضیع فقال لعمر بن الخطاب و لزید بن ثابت قعدوا علی باب المسجد فمن جاء کما بشاهدین علی شیء من کتاب اللّه فاکتباه» [۲۲](.. ابوبکر ترسید که قرآن نابود شود؛ پس به «عُمَر» و «زَید بن ثابت» (مُتوفای سال ۴۵ هجری و از اصحاب پیامبر) گفت: بر در مسجد بنشینید و هر کس بر چیزی (آیه یا سورهای) از کتاب خداوند دو شاهد بیاورد آن را بنویسید!)
از این خبر استفاده میشود که با فرض صحت و در نظر گیری حالت خوش بینانه، عُمَر نیز اقدام به جمع آوری قرآن از مصحفهای مختلف کاتبان وحی نموده است ولی ظاهراً موفق به جمع آوری و ارائۀ قرآن معیار در دوران خلافت ۱۰ سالۀ خود نشده است.
این خبر در تضاد با گزارش دوم یا همان خبر طلحه در کتاب سُلَیم است. زیرا آن جا به ابوبکر اشارهای نشده است بلکه به نحوی بیان شده است که عمر در دوران خلافت خود این کار را میکرده و قرآن امام علی (ع) را طلب کرده است.
نهایتاً این کار به دست عثمان-خلیفۀ سومِ منصوب از طرف عمر- و بدون استفاده از نظرات صائب و دقیق امام علی (ع) و با کمال تعجب، بدون بهره گیری از قرآنِ دست نویس ایشان (مصحف معیار امام علی (ع)) انجام شد که به آن مفصلاً در پاسخ به سؤالات بعدی خواهیم پرداخت.
در روایتی مهم از امام باقر (ع) (م. ۱۱۴ق.) در خصوص مدعیان جمع آوری قرآن به شکل قرآن معیار و شاخص در جهان اسلام آمده است؛
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ کَمَا أُنْزِلَ إِلَّا کَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ کَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ ع.» [۲۳](.. امام باقر (ع) فرمودند: جز دروغگو اَحدی از مردم ادعا نکند که تمام قرآن را چنان که نازل شده، جمع کرده است و کسى جز «على بن ابى طالب» و امامان پس از ایشان، آن را چنان که خداوند -تبارک و تعالی- فرستاده، جمع و محافظت نکردهاند!)
این روایت، خط بُطلانی است بر روایتهایی که پیشتر بیان شد و ممکن بود برای عدهای با مطالعۀ آن اخبار این تصور ایجاد شود که «ابوبکر» و «عمر» پیشرو در جمع و تدوین قرآن و ارائۀ قرآن معیار برای مسلمانان بودهاند که با این سخن، آن روایات بی اعتبار میشود و ظاهراً کار آنها به سرانجام نرسیده است.
علت سوم در تثبیت و برجای ماندنِ غلطهای نگارشی در قرآن چیست؟
پس از مسألۀ کم سواد بودن اصحاب پیامبر و پس از آن عدم استقبال برخی از اهل اسلام از قرآن معیار و دست نویس امام علی (ع) بر اساس روایات معتبر، علت سوم در تثبیت و رواج غلطهای نگارشی در قرآنهای موجود امروزی، به بحث تاریخی «توحید مَصاحِف» باز میگردد.
«توحید مَصاحِف» (یکسان نمودن قرآن ها) به این معنا و مفهوم است که در زمان خلیفۀ سومِ «راشِدَه» یعنی «عُثمان بن عَفّان»، سالها بعد از این که امام علی (ع) قرآن معیار را نوشته بودند و برخی از صحابۀ پیامبر با آن حضرت همراهی نکردند و حق ایشان را تضییع نمودند؛ عثمان، برای جلوگیری از تحریف قرآن، مصحفهای معتبر از نظر او-ظاهراً نُه مصحف به جز مصحف امام علی (ع) - را پیش از سال ۳۰ هجری، از بِلاد و شهرهای مختلف اسلامی جمع آوری نموده و سپس بر اساس آن ها، یک «قرآن واحد» یا «مُصحف واحد» را در جهان اسلام با عنوان «مُصحَف امام» مطرح ساختند تا مبادا اختلافات یا عوامل دیگر، قرآن و کلام خدا را تحت الشعاع قرار دهد و در آن تغییر یا تحریفی ایجاد شود.
یعنی یک قرآن ثابت و به تعبیر نیکوتر یک «قرآن معیار» بر اساس مصحفهای معتبر -از دیدگاه عثمان و افراد منتخب او در این راستا جهت بررسی نهایی- ارائه و سپس به تمامی جامعۀ اسلامی عرضه شد. به هر روی زشت بود برای کسانی که مدعی جانشینی رسول خدا بودند و از طریق اقلیتی و به شکل شورایی بر مسلمانان حکومت میکردند قرآنی معیار ارائه ندهند لذا کمیتۀ یکسان سازی قرآنها تشکیل شد و برای جمع آوری و یکی کردن قرآن ۱۲ نفر از سوی عثمان تعیین شده بودند. [۲۴]که باز نام و نشانی از امام علی (ع) به عنوان شخصیتِ شاخص صحابه و مسلط به جوانب مختلف قرآن در بین آنها به دلایل سیاسی نبود. در حالی که پیامبر بزرگ اسلام (ص) بنا بر اذعان اهل سنت در خصوص ارتباط و وابستگی امام علی (ع) و قرآن و عدم افتراق بین علی (ع) و قرآن ظاهراً و باطناً فرموده بودند:
«عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ و الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» [۲۵](علی با قرآن است و قرآن با علی است و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا بر من در [کنار]حوض [در بهشت]وارد شوند!)
نوشتن و گردآوری قرآن به شکل دقیق همان طور که بر رسول خدا (ص) نازل شده بود توسط امام علی (ع) سالها قبل و در سال ۱۱ هجری یعنی همان سال وفات پیامبر (ص) و در ایام خلافت ابوبکر (م. ۱۳ق.) انجام شده بود و دیگر نیازی به این کار عثمان-البته نه با کیفیت کار امام علی (ع) - نبود و مسلمانان عقلاً و شرعاً بایستی قرآن یا مُصحف علی (ع) را ملاک و معیار خود در کتابت و قرائت قرار میدادند ولی به دلیل حذف حضرت علی (ع) به جهات سیاسی از همۀ شئون جامعه اسلامی بعد از وفات رسول خدا (ص)، قرآنِ آن حضرت (ع) نیز به هیچ وجه به عنوان معیار برای جامعۀ اسلامی مد نظر و در کانون توجه قرار نگرفت حتی عثمان میتوانست قرآن علی (ع) را لا اقل جزء مصحفهای مورد بررسی (مصحفهای نُه گانه کمیتۀ بررسیِ مصحفهای قرآنی مورد تأیید عثمان) قرار دهد که این چنین غلطهای نگارشی در قرآن، تثبیت و تا به امروز ماندگار نشود ولی این کار را انجام نداد و دلیل آن عیان است. چنان که امام علی (ع) در این زمینه فرموده است؛
«.. لَوْ ثُنِّیَتْ لِیَ الْوِسَادَةُ وَ عُرِفَ لِی حَقِّی لَأَخْرْجُتْ لَهُمْ مُصْحَفاً کَتَبْتُهُ وَ أَمْلَاهُ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ.» [۲۶](اگر برای من جایگاهی قائل گردد و حق من شناخته شود؛ مُصحفی را که خود نوشتم و رسول خدا (ص)، آن را بر من املاء فرمودند؛ برای آنها بیرون میآوردم!)
پس ردیابی تثبیت و ماندگاری معضل غلطهای نگارشی در قرآن به عنوان علت سوم در این زمینه به عصر عثمان و شخص عثمان و کمیتهای باز میگردد که او از برخی از مسلمانان در این راستا تشکیل داد و اگر بنا به شایسته سالاری و مراعات جانب حق و دقت در خروجی و کیفیت نهایی کار یکسان سازی قرآن ها- بدون حب و بغض- بود جایِ قرآن ناطق، امیر مؤمنان حضرت علی (ع) از هر حیث در آن کمیته به شکل مستقل – نَه با فرض احتمالی با واسطۀ شاگردان ایشان-خالی بود و تعمد در کنار زدن کاتب، مفسر، مؤول رسمی قرآن، کار را بدینجا رساند که امروز شاهد آن هستیم.
آیا این غلطها در زمان عثمان هم مشخص بوده یا بعدها مسلمانان فهمیدند؟
بنا بر گزارشهای اهل سنت، مسلمانان از همان ایام، یعنی زمانِ عثمان به غلط بودن برخی الحان از حیث نوشتاری-و اینجا مطابق با متن خبر از حیث دستوری که به آنها در این فرصت نمیپردازیم- اطلاع کامل داشتند و حتی خود عثمان هم مطلع بود ولی با این حال عثمان به پرسشگران در پاسخ میگفت:
«.. دعوه فإنه لا یحرّم حلالاً و لا یحلّل حراماً» [۲۷]
(.. این [مسأله خطا و غلطها را]رها کنید؛ نَه حلالی را حرام میکند و نَه حرامی را حلال میگرداند!)
لازم به ذکر است که ابو داوود سَجِستانی برخی اختلافات مصحفها در نگارش را در کتاب خویش روایت نموده است. [۲۸]
آیا غلطهای نگارشی در قرآن، تنها مُعضل معنوی در تاریخ اسلام در این آیین است؟
خیر چنین نیست بلکه با فقدان توجه و عدم رویکرد برخی از مردم به حجت خداوند بعد از رسول اکرم (ص)، اختلافات و بدعتها و معضلات فراوانی گریبانگیر مسلمانان شد. برای روشنتر شدن موضوع باید گفت وقتی نماز که در جایگاه «ستون دین» و مهمترین عمل عبادی هر مسلمان و واضحترین رفتار دینی به جهت علنی و جمعی بودن آن میباشد بعد از رحلت جانسوز رسول اکرم (ص)، توسط عدهای از مسلمانان کج اندیش، تغییرات و تحریفات بسیاری در آن پدیدار شد؛ دیگر احکام و مسائل مرتبط با دین نیز دچار خدشه و آسیب جدی شده است. در خصوص همین نماز، پیروان و حامیانِ «مذهب خلافت» در آثارشان چنین نقل میکنند؛
«صَلَّى بِنَا عَلِیٌّ، یَوْمَ الْجَمَلِ صَلَاةً ذَکَرْنَا بِهَا صَلَاةَ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، فَإِمَّا أَنْ نَکُونَ نُسِّینَاهَا، و إما أَنْ نَکُونَ تَرَکْنَاهَا عَمْدًا...» [۲۹]
(علی (ع) با ما در روز [جنگِ]«جَمَل» نماز خواند. نمازی که ما را به یاد رسول خدا (ص) انداخت! [نمازی که]ما آن را فراموش کرده بودیم [نمازی که برخی از قسمتهای آن را]از روی عمد ترک گفته بودیم....)
جنگ جَمَل در سال ۳۶ هجری اتفاق افتاد. پیامبر اسلام (ص) سال ۱۱ هجری رحلت فرمودند؛ یعنی ظرف مدت ۲۵ سال دو گروه از اصحاب پیامبر (ص) در مقابل یکدیگر ایستادند و جنگ کردند و مسلمانان هنگامی که نماز علی (ع) را در جنگ دیدند به یاد نماز رسول خدا (ص) افتادند نمازی که برخی از اهل اسلام، بدون مجوز شرعی، قسمتهایی را عمداً ترک گفته بودند یا به آن چیزهایی را عمداً افزوده بودند.
پس از پیامبر (ص) بدون علم و بدون مجوز شرعی، امر «خلافت» تغییر کرد؛ «نماز» تغییر کرد؛ همین طور «وضو» و «اذان» نیز که مسائلی روشن، صریح و پر تکرار و روزمره در بین مسلمانان بود و ساختار آنها چیز پیچیدهای نبود همانند مسألۀ خلافت و نماز در بین امت رسول خدا تغییر کرد؛ پس جای هیچ تعجبی نیست که در قرآن، غلط نوشتاری وجود داشته باشد، زیرا قرآن معیار و دست نویسِ حضرت علی (ع) نیز مورد بی مهری قرار گرفت و از حیث «کتابتِ شاخص» نیز برای مسلمانان معتقد به «اسلام کودتا» مورد استقبال و استفاده قرار نگرفت و در این مقوله، قرآنِ دست نویس و رهنمودهایِ علمی حضرت علی (ع) هیچ جایگاهی پیدا نکرد و آنان با حذف ظاهری علی (ع) از معادلات معنوی و فرهنگی و سیاسی این فرصت را پیدا کردند که به سبک و سلیقۀ خویش در زمینۀ کتابت قرآن رفتار نمایند و سنت رسول الله (ص) و آن چه وارث علم پیامبر (ص) یعنی حضرت علی (ع) در خصوص قرآن به آن آگاهی تمام و اِشراف کامل داشت در آن فرصت، در جامعۀ اسلامی اجرایی و محقق نشود.
به راستی، اگر از سوی مخالفان حضرت علی (ع) مجال و فرصتی داده میشد و مولا علی (ع) این مهم را عهده دار میشدند چنین معضلاتی ناشایست همچون وجود غلطهای نگارشی در کتابت قرآن، به هیچ عنوان روی نمیداد و به این شکل این غلطهای بی تناسب، قرنها درمیان آیات قرآن ثابت نمیماند و چهرهای نازیبا به آن نمیبخشید.
چرا امام علی (ع) در زمان حکومت چهار سالۀ خود، قرآن بی غلط نگارشیِ دست نویس خود را ارائه نفرمودند؟
پاسخ این سؤال، با توجه به مثالها و تاریخچههایی که پیشتر در پاسخهای سؤالات پیشین بیان شد به خودی خود به ذهن هر انسان صاحب اندیشهای متبادر میشود. آنگاه که جامعۀ اسلامی، حتی جهان اسلامی که اکنون همۀ ما در آن هستیم و از قدمت آن قرنها میگذرد و در ایامی که دسترسی به اطلاعات ناب در عصر حاضر بسیار آسان شده است و هزاران هزار کتاب در اثبات حقانیت علی (ع) نوشته و منتشر شده است و هزاران هزار ساعتْ شیعیان امام علی (ع) در دفاع از ایشان با بحث و ارائه مدارک معتبر در حضور مخالفان و معاندان از آن جناب (ع) دفاع کردهاند؛ هنوز بیشتر جهان اسلام حق مادی و معنوی علی (ع) را که دستور خدا و پیامبر اسلام (ص) بوده است، به درستی نشناختهاند و اغلب کماکان پیرو اسلام انحراف و اسلام کودتا هستند. چطور علی بن ابی طالب (ع) در آن مدت بسیار اندک که سرشار از جنگ ها، فتنه انگیزی و خیانتهای مختلف بعد از فتنهها و تأثیرات خیانتهای سابق بود میتوانست مصحف خویش را ارائه و عرضه نماید؟!
بدون هیچ شک و تردیدی اگر فضای اجتماعی مسلمانان در زمان خلافت کوتاه مدت ایشان که متأسفانه با ترور ایشان به پایان رسید و ناتمام ماند از نظر آن بزرگوار مناسب و درخور میبود بی درنگ آن حضرت (ع)، قرآن یاد شده را برای همۀ مسلمانان عرضه میفرمودند. مسلمانانی که سخن خدا و رسول خدا (ص) را بعد از رحلت ایشان علناً و عملاً و به سرعت زیر پای نهادند و حتی مشخصترین احکام دین خود را تغییر دادند به طور قطع و یقین، در زمان همان حکومت امام علی (ع) نیز قرآن دست نویس ایشان را مورد بی توجهی و بی مهری قرار میدادند و شاید دیگر از آن اثری باقی نمیماند. علاوه بر این که بیان شد حکومت علی (ع) با ترور ایشان ناتمام ماند و فرصتی هم اگر بود با قتل آن حضرت (ع) برای اهل اسلام به دست نیامد و از بین رفت.
حُسنِ متفاوت غلطهای نگارشی در قرآن چیست؟
این که غلط بودن نوشتاری، برای آن حُسن و نیکویی در نظر گرفته شود تنها از عجایب و شگفتیهای کتاب منحصربهفرد قرآن است. به قول خواجۀ شیراز، «عیب مِی جُمله چو گفتی، هنرش نیز بگو!»، پس چنان که گفتیم «غلطهای نگارشی در قرآن» به هیچ وجه مورد تأیید نیست و بلاشک برازنده و زیبندۀ کتاب خدا نیز نمیباشد، اما وقتی از زاویۀ دیگری به آن نگاه میکنیم با کمال شگفتی دو حُسن پنهان و با اهمیت در دل آن مییابیم.
نخستین آن حُسنها این است که غلطها و اشتباهات نگارشی در قرآن نشان میدهد که کتاب جاودانۀ خداوند از دستبرد و تحریف بیمار دلان و مخالفان در قرنهای مُتمادی و پُر تلاطم بشری با وجود همۀ دشمنان داخلی و خارجیِ تا بُن دندان مسلح علیه این آیین پاک در امان و مصون مانده تا اینک که بدین شکل تحریف نشده ولو با وجود غلطهای نگارشی آشکار به دست همۀ ما رسیده است و همین مسأله، به شکلی، دلیلی محکم -و البته یکی از دلایل- بر عدم تحریف این کتاب شریف از گذشته تا به زمان حال- قرن پانزدهم هجری- میباشد. کتابی که مسلمانان حتی با آگاهی از غلطهای نگارشی و کتابت نادرست موجود در آن از همان عصر عثمان تا کنون حتی حرفی از آن را تغییر ندادند تا چه رسد به تغییر یا تحریف آیات کوتاه یا بلند آن تحت تأثیر جریانات فکری گوناگون داخل یا خارج از اسلام.
دومین حُسن آن برای کسی که بیاندیشد و لایۀ دیگری از این موضوع را به درستی و منصفانه دریابد؛ همان درک اوج مظلومیت امام علی (ع) است. یعنی با خواندن هر غلط، فرضاً مثل «یَبْصُطُ» یا «دُعَؤُاْ» و ... به اوج مظلومیت امام علی (ع) و طرد و مهجور نمودن ایشان از سوی اصحاب رسول اکرم پی میبریم و بر ایشان درود میفرستیم و از دشمنان آن حضرت بیزاری میجوییم. دیدن هر غلط علاوه بر کم سوادی کاتبان یا بی مدیریتی عثمان در خروجی نهایی کار، بیشتر انسان را یاد مظلومیت امام علی (ع) میاندازد. زیرا قرآن معیار او مورد استقبال واقع نشد و در صورت عرضۀ آن برغم وعده و وعیدها، بیم نابودی کامل آن میرفت. همان طور که مسألۀ روشن و بسیار تأکید شدۀ «خلافت پس از پیامبر (ص)» را به آسانی هر چه تمام تر، غصب و تصاحب نمودند؛ قرآن معیاری را که کتابت و تدوین آن به دستور خدا (ص) و شخص پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) ابلاغ شده بود توسط برخی از اصحاب صاحب نفوذ رسول خدا (ص)، به سرعت و به راحتی نابود مینمودند؛ لذا بیم امام علی (ع) در این زمینه و عدم تحویل آن قرآن دست نویس خویش به برخی از صحابه، رفتاری کاملاً عاقلانه و دور اندیشانه از سوی آن حضرت (ع) بوده است و الا آن قرآن برای همیشه از بین میرفت و اثری از آن باقی نمیماند.
آیا میتوان در زمان حاضر، این غلطهای نگارشی در قرآن را اصلاح نمود و قرآنی بدونِ غلطِ نوشتاری در جهان منتشر کرد؟
اگر چه این غلطهای نگارشی برای کسانی که به عربی آگاهی دارند بسیار آزار دهنده و از حیث ادبی کاملاً مردود است، اما اتفاق در تصحیح آن بین مسلمانان نیست بلکه در خصوص رفع و اصلاح آن دو دیدگاه میتوان مطرح نمود.
اول این که عدهای در جهان اسلام توافق کنند که این غلطهای قرآنی را اصلاح و قرآن معیاری ارائه دهند. یعنی شجاعت تغییر و همچنین وجاهت معنوی در جهان اسلام داشته باشند همان گونه که رسم الخط قرآن در ابتدا «نقطه» نداشت و شخصی برای سهولت در خواندن و دوری از اشتباه، نقطه را برای آن وضع نمود یا همان رسم الخط، «اِعراب» نداشت و این امر هم بعدها جهت سهولت و جلوگیری از اشتباه انجام شد و به کیفیت قرائت آن افزود و همین طور مسائل دیگری همچون «جزء بندی»، «حزب بندی» یا چیزهای دیگر در ابتدا نبود و بعدها به قرآن اضافه شد. غلطهای نگارشی قرآن نیز با نظر اِجماعی علمای بزرگ و عالی رتبۀ اسلام میتواند اصلاح و آنگاه قرآن بی غلط به جهان اسلام عرضه شود.
دیدگاه دوم در بحث اصلاح غلطهای نگارشی قرآن این رویکرد میتواند باشد که لزومی به تغییر آنها در عصر ما و بعد از گذشت قرنها از کتابت نادرست و غیر اصولی آن نیست چنان که گذشتگان فرهیختۀ ما نیز این کار را انجام ندادند تا زمانی که به لطف خدا، امام مهدی (عج)، تنها نجات بخش بشر از تاریکی به سوی نور ظهور فرمایند و خودشان دستور به اصلاح این اغلاط و اشتباهات نوشتاری بدهند، چون این احتمال میرود که این اصلاحات باعث اختلاف، بحث و جدلهای بسیار و نسبت دادنهای ناروا بین مسلمانان شود و دیگر تبعات منفی که از آن غافلیم در این خصوص صورت گیرد. مسلمانانی که با یکدیگر اتحاد و همبستگی دینی و معنوی قدرتمندی ندارند و در واقع قرآن و آموزههای آن در میان آنها به درستی و کمال اجرا نمیشود و گاهی اوقات اگر توجهی هم به قرآن باشد تنها به ظواهر آن میباشد پس نتیجتاً اگر بحث اصلاح غلطهای نوشتاری قرآن مطرح شود هیچ اتفاق مورد تحسینی در این زمینه رخ نخواهد داد که امیدواریم همبستگی اهل اسلام هر روز فزونی یابد.
در بسیاری از آثار که به بحث غلطهای کتابت در قرآن اشاره و پرداخته شده است نهایتاً وجود غلطهای نگارشی در قرآن را متوجه عثمان و کمیتۀ یکسان سازی قرآنها توسط او نمودهاند و نگارندۀ این سطور ندیده است که در اثری به صراحت نوشته شود که این امر ریشه در مظلومیت حضرت علی (ع) و طرد آن بزرگوار از جامعۀ اسلامی و رهبری آن داشته است چنان که ما آن را در این مقال تبیین نمودیم.
تأیید قرآنِ یکسان سازی شده و ظاهراً معیارِ عثمان توسط حضرت علی (ع) نیز از میان اخبار اهل سنت دیده میشود؛ مانند این خبر که آمده است؛
«.. سوید بن غفلة یقول: سمعت علیاً یقول رحم اللّه عثمان لو ولیته لفعلت ما فعل فی المصاحف.» [۳۰]
(.. از «سُوَید بن غَفَلَه» (از اصحاب پیامبر و از بزرگان اصحاب امام علی (ع) و مُتوفای احتمالاً ۸۱ هجری) نقل است: شنیدم که علی (ع) میگوید خداوند عثمان را رحمت کناد! من هم اگر جای او بودم همان کار او را در مورد مصحفها (یکسان سازی قرآن) انجام میدادم!)
با فرض صحت این خبر، تأیید امام علی (ع)، به معنای تأیید غلطها و اِعمال سلیقههای نادرست عثمان و تیم او در قرآن نیست بلکه کلیت کار را تأیید فرمودهاند چنان که از گزارش دوم در کتاب سُلَیم یا همان خبر طَلحه چنین به دست آمد قرآن عثمان از جانب حضرت علی (ع) تأیید شده است-همین قرآن امروزی و در دسترس همۀ ما-، اما باید بفهمیم که آن تأیید کلی از جانب آن حضرت (ع) بوده است و الا خیلی از موارد مورد تأیید آن حضرت (ع) نبوده است؛ مثلاً تولیت خود عثمان بر این کار یا درایت و اشراف او بر این کار یا اصلح بودن کمیتۀ تدوین او یا برخی سبکهای نوشتاری اعمال شده در قرآن و دیگر چیزها.... علاوه بر اینها پیشتر بیان شد که شخص عثمان نیز بر این غلطهای نگارشی واقف بوده و به روشنی بیان کرده است که آن را رها کنید، زیرا نه حلالی را حرام و نه حرامی را حلال میکند.
نتیجه گیری نهایی بحث «غلطهای نگارشی در قرآن» چیست؟
حضرت علی (ع) به مرگ طبیعی یا بر اثر حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و ... از دنیا نرفتند؛ طاعون یا بیماری مسری ایشان را از پای درنیاوردند؛ جانور یا درندهای ایشان را مجروح نساختند که به واسطۀ زخم و جراحت مرگبارِ آن جان سپارند؛ به دست کافران و غیر مسلمانان از یهودیان و مسیحیان و غیر از این کافران نیز برغم حضور فعال در معرکهها و میادین مختلف جنگ به قتل نرسیدند بلکه ایشان که «قرآن ناطق» بودند در شب نزول همان قرآن، توسط مسلمانی کج اندیش و پر مدعا و به ظاهر پیرو قرآن، مورد سوء قصد قرار گرفتند و به سرعت شهید شدند. البته قاتل علی (ع) یک شخص و یک جریان خاص نبود بلکه هر کس که مخالف علی (ع) در جهان اسلام و آن روزگار تیره بود و در راه انتقال پیامهای معنوی و وظایف الهی آن حضرت (ع) سنگ اندازی و کارشکنی مینمود؛ قاتلِ آن بزرگمرد بوده است؛ حتی اگر در قتل آن جناب (ع) به اندازۀ سر سوزنی نقش نداشته است.
قرآنْ محور جامعۀ اسلامی است. همه چیز در جامعه اسلامی باید منطبق و مطابق با دستورهای قرآن انجام شود. امام و حجت خدا از قرآن تا روز قیامت جدا نیست و بهتر است غلطهای نگارشی در قرآن را در مقام علت اصلی، ریشه داشتن در مظلومیت و طرد معنوی امام علی (ع) از جامعۀ اسلامی آن روزگار بر شمرد.
این جاست که هدف از کار ایشان و نوشتن و کتابتِ مصحف شریف ایشان در سال ۱۱ هجری به درستی فهمیده و درک میشود که با کمال تأسف جامعه اسلامی آن روزگار و حتی بعد از آن، لیاقت درک و استفاده از آن قرآن را نداشتند.
مخلص کلام این که گذشته از این نکته که غلطهای نگارشی قرآن از عصر عثمان تا کنون دلیلی بر عدم تحریف و دست درازی به این کتاب شریف بوده است؛ قرار نگرفتن علی (ع) در رأس مدیریت جهان اسلام نیز در مقام رهبرِ معنویِ مسلمانان پس از رحلت جانسوز رسول اکرم (ص) با رفتارهای منافقانه عدهای، تبعات منفی و خسارات جبران ناپذیری تا به امروز برای بشریت بر جای گذاشته است و راه رشد و کمال انسان را با مخاطرۀ جدی روبهرو ساخته که یکی از هزاران از این معضل و گرفتاری ها، «غلطهای نگارشی در قرآن» است....
دکتر سید مرتضی میرسراجی
(دکترای تخصصی الهیات و معارف اسلامی، علوم قرآن و حدیث و مدرس گروه معارف دانشگاه)
پی نوشت
[۱]فتوح البلدان، ص۴۵۳
[۲]تفسیر البغوی، ج۱، ص۷۲۷
[۳]تفسیر الماوردی، ج۶، ص۲۶۲
[۴]تفسیر القرآن العظیم لابن کثیر، ج۱، ص۵۵۸
[۵]تفسیر البغوی، ج۱، ص۷۲۷
[۶]تفسیر القرآن العظیم لابن کثیر، ج۱، ص۵۵۸
[۷]البحر المحیط فی التفسیر، ج۲، ص۷۱۹
[۸]پیشین، ج۲، ص۷۱۹
[۹]تفسیر القمی، ج۲، ص۴۵۱
[۱۰]الفهرست لابن الندیم، ص ۴۲
[۱۱]مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۲، ص ۴۰
[۱۲]حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۱، ص۶۷
[۱۳]کتاب المصاحف، ص۵۹
[۱۴]مفاتیح الاسرار، ج، ص۱۳
[۱۵]کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۵۷۷
[۱۶]پیشین ج۲، ص۶۵۶
[۱۷]همان، ج۲، ص۶۵۹
[۱۸]الکافی، ج۲، ص۶۳۳
[۱۹]مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۲، ص۴۱
[۲۰]کتاب المصاحف، ص۴۸
[۲۱]پیشین، ص۴۹
[۲۲]همان، ص۵۱
[۲۳]الکافی، ج۱، ص۲۲۸
[۲۴]کتاب المصاحف، ص ۱۰۴
[۲۵]المستدرک علی الصحیحین، ج ۵، ص ۳۲۷
[۲۶]مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۲، ص۴۱
[۲۷]تفسیر الثعلبی، ج۶، ص ۲۵۰
[۲۸]کتاب المصاحف، ص ۱۳۹
[۲۹]مصنف ابن أبی شیبة، ج۱، ص ۲۱۷
[۳۰]کتاب المصاحف، ص۹۸