به گزارش تسنیم، در شرایطی که کشور با چالشهایی مانند تحریم، تورم و نوسانات ارزی مواجه است، تمرکز بر سرمایهگذاریهای کوچکمقیاس میتواند بهعنوان راهکاری عملی و پایدار مطرح شود. این نوع سرمایهگذاری، برخلاف پروژههای بزرگ صنعتی، نیازمند سرمایههای کلان یا زیرساختهای پیچیده نیست و با تکیه بر خلاقیت، منابع بومی و انعطافپذیری، میتواند به عاملی مؤثر در ایجاد اشتغال و رونق تولید تبدیل شود. یکی از نمونههای موفق جهانی در این زمینه، تجربه «داچاها» (Dachas) در روسیه است؛ الگویی که نشان داده است چگونه میتوان از ظرفیتهای کوچک، تحولی بزرگ ایجاد کرد.
داچاها: مزرعههای کوچک، تأثیر بزرگ
داچاها در روسیه، زمینها یا خانههای کوچک روستایی هستند که معمولاً در حومه شهرها یا مناطق روستایی نزدیک به مراکز شهری قرار دارند و بهعنوان یکی از نمادهای فرهنگی و اقتصادی این کشور شناخته میشوند. این پدیده ریشهای عمیق در تاریخ روسیه دارد و از قرن هجدهم، در دوران امپراتوری روسیه، بهعنوان باغها یا استراحتگاههای تابستانی اشراف پدیدار شد. با این حال، در قرن بیستم، بهویژه در دوران اتحاد جماهیر شوروی، داچاها به ابزاری برای تولید غذا و خودکفایی خانوارها تبدیل شدند. طبق تعریف رسمی ارائهشده توسط وزارت کشاورزی فدراسیون روسیه، داچاها زمینهایی هستند که برای فعالیتهای باغداری، کشاورزی شخصی، پرورش دام در مقیاس کوچک و همچنین استراحت و تفریح خانوادگی استفاده میشوند. این زمینها معمولاً مساحتی بین 600 مترمربع تا چند هکتار دارند و به دلیل اندازه کوچک و مدیریت خانوادگی، نمونهای برجسته از تولید در مقیاس خرد به شمار میروند.
بر اساس دادههای منتشرشده توسط کمیته دولتی آمار فدراسیون روسیه (Rosstat)، بیش از یکسوم جمعیت این کشور، یعنی حدود 50 میلیون نفر، به داچاها دسترسی دارند یا مالک آنها هستند. این آمار نشاندهنده گستردگی این پدیده در جامعه روسیه است. اهمیت اقتصادی داچاها زمانی آشکارتر میشود که به حجم تولیدات کشاورزی آنها نگاه کنیم. گزارشهای Rosstat نشان میدهند که در سالهای اخیر، داچاها بیش از 50 درصد از کل تولیدات کشاورزی روسیه را تأمین کردهاند. بهطور مشخص، این زمینها مسئول تولید 92 درصد سیبزمینی، 77 درصد سبزیجات (مانند خیار، گوجهفرنگی و پیاز)، 87 درصد میوهجات (مانند سیب، توتفرنگی و انگور) و حتی بخش قابلتوجهی از محصولات لبنی و گوشتی در مقیاس خانگی بودهاند. این ارقام، با توجه به اینکه داچاها معمولاً بدون استفاده از ماشینآلات صنعتی یا فناوریهای پیشرفته اداره میشوند، حیرتانگیز است و نشاندهنده ظرفیت بالای تولید در مقیاس کوچک است.
داچاها تنها یک ابزار کشاورزی نیستند؛ بلکه بخشی از سبک زندگی و هویت فرهنگی روسها را تشکیل میدهند. در دوران شوروی، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، دولت زمینهایی را به کارگران و خانوادهها اختصاص داد تا هم فشار روی سیستم توزیع غذا کاهش یابد و هم مردم بتوانند بخشی از نیازهای خود را تأمین کنند. این سیاست در دهههای بعد نیز ادامه یافت و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، اهمیت داچاها بیشتر شد. به گزارش نشریه رسمی «روسیسکایا گازتا»، در زمان بحران اقتصادی دهه 1990، داچاها بهعنوان منبعی حیاتی برای بقای خانوادهها عمل کردند، زیرا بسیاری از مردم به دلیل فروپاشی اقتصادی و کمبود مواد غذایی در فروشگاهها، به تولیدات این زمینها وابسته شد. این تجربه نشان داد که داچاها نهتنها در زمان ثبات، بلکه در شرایط بحرانی نیز میتوانند نقشی کلیدی در امنیت غذایی و اقتصاد خانوارها ایفا کنند.
یکی از جنبههای جالب داچاها، تنوع کاربری آنهاست. به گفته مرکز تحقیقات کشاورزی آکادمی علوم روسیه (Vavilov Institute)، این زمینها معمولاً ترکیبی از باغهای میوه، مزارع سبزیجات، گلخانههای کوچک و گاهی فضاهایی برای پرورش مرغ، زنبور عسل یا دامهای کوچک مانند خرگوش هستند. این تنوع، داچاها را به سیستمی خودکفا تبدیل کرده است که میتواند نیازهای غذایی متنوعی را پوشش دهد. برای مثال، یک داچای معمولی ممکن است شامل چند درخت سیب، یک قطعه زمین برای کشت سیبزمینی، یک گلخانه برای گوجهفرنگی و خیار و چند کندوی عسل باشد. این ترکیب نهتنها مصرف شخصی را تأمین میکند، بلکه مازاد تولید را برای فروش یا مبادله با همسایگان فراهم میکند.
از نظر اقتصادی، داچاها به دلیل هزینههای پایین راهاندازی و نگهداری، الگویی جذاب برای سرمایهگذاری کوچکمقیاس هستند. طبق تحلیلهای منتشرشده در مجله علمیVestnik Ekonomiki ، هزینههای اصلی در داچاها شامل خرید بذر، ابزارهای دستی ساده (مانند بیل و کلنگ) و گاهی سیستمهای آبیاری ابتدایی است، که در مقایسه با کشاورزی صنعتی ناچیز است. علاوه بر این قوانین روسیه، مالکیت زمینهای داچا را بدون مالیات تضمین کرده و حتی اجازه ساخت خانههای کوچک مسکونی در این زمینها را داده است این حمایت قانونی، همراه با فرهنگ عمیق استفاده از داچاها، به گسترش این مدل کمک کرده است.
داچاها همچنین از نظر زیستمحیطی پایدار هستند. مطالعهای از دانشگاه دولتی مسکو (Lomonosov MSU) نشان میدهد که اکثر تولیدکنندگان در داچاها از روشهای کشاورزی سنتی و ارگانیک استفاده میکنند و کمتر به کودهای شیمیایی یا بذرهای اصلاحشده ژنتیکی وابسته هستند. این رویکرد نهتنها هزینهها را کاهش میدهد، بلکه به حفظ خاک و محیط زیست کمک میکند. بهعنوان مثال، بسیاری از مالکان داچا از کمپوست خانگی به جای کودهای صنعتی استفاده میکنند و آب باران را برای آبیاری جمعآوری میکنند، که این روشها در شرایط کمبود منابع، کارایی بالایی دارند.
از منظر اجتماعی، داچاها فراتر از تولید غذا، بهعنوان فضایی برای پیوند خانوادگی و حفظ سنتها عمل میکنند. نشریه روسیسکایا گازتا در گزارشی به این نکته اشاره کرده که داچاها اغلب در تعطیلات آخر هفته یا تابستان میزبان خانوادهها هستند و کودکان در این زمینها با کشاورزی و طبیعت آشنا میشوند. این جنبه فرهنگی، داچاها را به چیزی بیش از یک واحد تولیدی تبدیل کرده و به آنها ارزشی اجتماعی و آموزشی داده است.
در مجموع، داچاها نمونهای موفق از این هستند که چگونه زمینهای کوچک میتوانند با مدیریت ساده و حمایتهای هدفمند، تأثیرات بزرگی در اقتصاد و جامعه داشته باشند. این مدل نهتنها تولید را در مقیاس خرد ممکن میسازد، بلکه انعطافپذیری، پایداری و خودکفایی را به همراه میآورد همچنین ویژگیهایی را در بر دارد که میتوانند در ایران نیز با توجه به شرایط مشابه، مورد توجه قرار گیرند.
ویژگیهای کلیدی موفقیت داچاها
موفقیت داچاها بهعنوان یک الگوی سرمایهگذاری کوچکمقیاس به چند عامل اصلی بستگی دارد. نخست، سادگی و کمهزینه بودن این مدل است. به گزارش مرکز تحقیقات اقتصادی آکادمی علوم روسیه (RAN)، داچاها اغلب با ابزارهای دستی و نیروی کار خانوادگی اداره میشوند و هزینههای عملیاتی آنها به مراتب کمتر از کشاورزی صنعتی است. این ویژگی، ریسک مالی را کاهش میدهد و سرمایهگذاری را برای افراد عادی ممکن میسازد. دوم، حمایت دولتی نقشی اساسی داشته است. برای مثال همانطور که در بالاتر گفته شد قانون «فعالیتهای باغداری و کشاورزی شهروندان» به هر شهروند روس اجازه میدهد زمینی برای استفاده شخصی بدون مالیات دریافت کند.
سوم، داچاها بر پایداری و خودکفایی تمرکز دارند. طبق مطالعهای از دانشگاه دولتی مسکو، بسیاری از تولیدکنندگان در داچاها از روشهای ارگانیک استفاده میکنند و وابستگی کمی به کودهای شیمیایی یا بذرهای اصلاحشده ژنتیکی دارند. این رویکرد در دوران بحرانهای اقتصادی، مانند فروپاشی شوروی در دهه 1990، بهعنوان سپری برای امنیت غذایی عمل کرد. چهارم، انعطافپذیری اقتصادی این مدل است. به گفته Rosstat، بخش قابلتوجهی از محصولات داچا برای مصرف شخصی است، اما مازاد آن در بازارهای محلی فروخته میشود و درآمدی جانبی ایجاد میکند.
درسهایی برای ایران
تجربه داچاها در روسیه، که پیشتر بهعنوان الگویی موفق از تولید کوچکمقیاس معرفی شد، درسهایی عملی برای ایران ارائه میدهد که میتواند در راستای شعار «سرمایهگذاری برای تولید» به کار گرفته شود. ایران با دارا بودن زمینهای بایر، تنوع اقلیمی و پتانسیلهای بومی، میتواند از این مدل برای احیای اقتصاد محلی و کاهش فشارهای ناشی از چالشهای اقتصادی بهره ببرد.
ایران میتواند با الهام از سیاستهای واگذاری زمین در روسیه، زمینهای بایر یا کماستفاده را به کارآفرینان و خانوارها اختصاص دهد . این واگذاری میتواند با اجارههای بلندمدت یا مشوقهایی مثل یارانه ابزار اولیه همراه شود تا افراد بیشتری به تولید روی بیاورند. برای مثال، زمینهای حاشیهای در برخی از استانهای کشور میتوانند به مراکز تولید محلی تبدیل شوند. این رویکرد، با کاهش هزینههای شروع، سرمایهگذاری را برای اقشار کمدرآمد نیز ممکن میکند و زمینهای بدون استفاده را به چرخه اقتصاد بازمیگرداند.
توجه به تولیدات متناسب با اقلیم و بازارهای منطقهای نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. به جای تمرکز بر محصولات سنتی، میتوان بر کشت و پرورش اقلامی با ارزش افزوده بالا و نیاز آبی کم، مانند زرشک، عناب و پرورش بز برای تولید لبنیات و گوشت، تمرکز کرد. این انتخابها نهتنها با شرایط اقلیمی کشور سازگارند، بلکه میتوانند زنجیرههای ارزش جدیدی ایجاد کنند. برای مثال، در مناطق کویری، تولید و فرآوری عناب خشکشده، علاوه بر تأمین نیاز داخلی، قابلیت صادرات به کشورهای همسایه را نیز دارد.
آموزش کاربردی و محلی یکی دیگر از عناصر کلیدی در موفقیت این مدل است. با الگوبرداری از برنامههای آموزشی موفق در روسیه، ایران میتواند دورههای آموزشی ویژهای را برای تولیدکنندگان طراحی کند. این آموزشها میتوانند شامل ساخت گلخانههای کمهزینه با مواد بازیافتی، استفاده از پنلهای خورشیدی کوچک برای تأمین انرژی و تکنیکهای مدیریت منابع آب باشند. ارائه این آموزشها از طریق کارگاههای حضوری، کارشناسان محلی، یا پلتفرمهای آنلاین، امکان دسترسی گستردهتری را فراهم میکند و وابستگی تولیدکنندگان را به فناوریهای گرانقیمت کاهش میدهد.
تحول در نظام فروش و توزیع محصولات نیز از ضروریات موفقیت این مدل است. تجربه روسیه در راهاندازی تعاونیهای دیجیتال میتواند الگوی مناسبی برای ایران باشد. این تعاونیها، با ایجاد پلتفرمهای فروش آنلاین و استفاده از شبکههای اجتماعی، امکان عرضه مستقیم محصولات به مصرفکنندگان را فراهم میکنند. برای مثال، یک تولیدکننده زرشک در بیرجند میتواند با کمک چنین تعاونیهایی، محصول خود را بدون واسطه به مشتریان در تهران بفروشد و سود بیشتری کسب کند. این روش، علاوه بر افزایش درآمد تولیدکنندگان، دسترسی مناطق دورافتاده را به بازارهای بزرگ شهری تسهیل میکند.
مجموعه این اقدامات، از واگذاری زمین تا ایجاد شبکههای فروش، سیستمی یکپارچه را شکل میدهد که میتواند تولید خرد را در ایران متحول کند. این مدل نهتنها باعث کاهش بیکاری و جلوگیری از مهاجرت روستایی میشود، بلکه با ایجاد درآمد پایدار، به بهبود کیفیت زندگی در مناطق کمتر برخوردار کمک میکند. با تکیه بر این تجربهها، ایران میتواند از ظرفیتهای بالقوه خود برای توسعهای پایدار و مردممحور بهره ببرد.
*جعفر صارمی – پژوهشگر اقتصادی