برترینها: فرشاد کاسنژاد، روزنامهنگار شرایط جامعه را با حال و هوای تیم ملی پیوند زد که خواندنش خالی از لطف نیست.
او نوشت: داستان فوتبال فقط آنچه در زمین میگذرد نیست. یک تیم داستانی چندوجهی را میسازد. گاهی داستان اینطور پیش میرود که جلوهها، شکستها و پیروزیهایش را هیچکس پی نمیگیرد. انگار دیگر هیچکس به سرنوشت داستان وقعی نمیگذارد.
در داستانی که مردم خود را بخشی از آن تصور نمیکنند، در تماس تلفنی معاون اول رئیسجمهوری و سرمربی تیم ملی پس از صعود به جام جهانی، محور مکالمه مردم هستند. اما واژهی مردم در آن مکالمه به سرقت رفته است. عارف و قلعهنویی به هم تبریک گفتند، برای هم دعا کردند، دربارهی مردم و معیشت آنها حرف زدند، در حالیکه مردم احساس یا امید به آنها ندارند. آنها مشغول مکالمهای درونسازمانی هستند که مخاطبی ندارد. اما اصرار دارند پای جمعیتی به نام مردم را به مکالمهی خود باز کنند. مردم اما علاقهای ندارند مخاطب آنها، در خطابهی آنها یا مورد عنایت آنها باشند. مردم، زندگی را در مکالمات آنها جستجو نمیکنند.
مواجهه هواداران فوتبال و تیم ملی، جدا افتادن و دوری عمیقشان در ۴ سال اخیر به تجربهای بیمانند برای فوتبال ایران تبدیل شد.
جدایی تیم ملی و هواداران فوتبال، مهمترین نماد جداییهای رخ داده در ایران ۱۴۰۰ است، چون در عمومیترین دلبستگی جامعه شکل گرفته و فراگیری تعلق خاطر پیشین، ما را با عمق جدایی در دوران جدید مواجه میکند.
اما این تمام ماجرا نیست.
تیم ملی با گوناگونی اعضای آن، سرمربی از نازیآباد، یک مربی دیگر ارمنی-ایرانی از مجیدیه، دروازهبان از لرستان، مدافعان از مازندران و خوزستان، بقیه از گیلان و تهران، این و آن گوشه، اغلب برخاسته از بحرانهای همهگیر مالی در خانوادهی ایرانی، اغلب زمینخورده و سپس افتان و خیزان نجاتیافته در کمرکش بیرحم زندگیِ ایرانی، امروز در اوج موفقیت در یک حرفهی شهرتزا؛ اعتبار اجتماعی خود را از کف دادهاند.
به یک شهروند ایرانی چه میگذرد که در مسیر ساختن یک زندگی، باید چنین خود را بازنده ببیند؟
زندگی شخصی خود را سامان دهد، از آن سو اما خود را لخت و پتی در چشم دیگران بیابد. این چیست؟ زندگی این نباید باشد.
این تنها داستان زندگی چندین بازیکن در تیم ملی نیست. تصور میکنم این روایت زندگی جمعیت بزرگتری را در ایرانِ امروز نمایندگی میکند. چهرههای تیم ملی از چشم مردم افتادهاند، اما آنها نیز مردم هستند، و نمیتوانند نمونهای از چند فوتبالیست عافیتطلب باشند. زندگی طیفی از مردم دچار چنین حکایتی شده است، مثلا میلیونها بیرانوند، در گذشته از خیرِ ارزیابی عمومی.