گروه اندیشه: دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی به مناسبت ۱۲ فروردین روز همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران که در کانال خود منتشر کرده به پویایی مردم در صحنه سیاست ایران، از شکوفایی در انقلاب ۱۳۵۷ تا چالش های امروز پرداخته است.
کاشی به طور خلاصه به بررسی نقش و پویایی "مردم" به عنوان یک نیروی سیاسی اثرگذار در تاریخ معاصر ایران میپردازد. او معتقد است که پدیده "مردم" که در انقلاب ۵۷ شکوفا شد، نیرویی متکثر و خلاق است که نظم سیاسی مستقر را به چالش میکشد.
کاشی در ادامه معتقد است که «"مردم" به عنوان فاعل و نیروی اثرگذار سیاسی، یک جوانه بود. در انقلاب سال ۱۳۵۷ شکوفه کرد» و «آن شکوفه امروز به گل تبدیل شده است.» تا جایی که «هر طرح اندازی سیاسی بدون توجه به «مردم» محکوم به شکست است.».
از نظر کاشی «"مردم" در ادبیات سیاسی مدرن یک منظومه همگن در درون ساختارهای حقوقی نیست، بلکه نیرویی است خلاق و متکثر که با مداخله خود، نظم مستقر را دستخوش گسست و بازآفرینی مدام میکند.»
کاشی با تاکید بر این که این «انقلاب مشروطه بود که بذر ظهور پدیده «مردم» را در خاک این سرزمین کاشت»، می نویسد: «توسعه صنعتی، اقتصادی، شهری، و بسط و گسترش دانشگاهها در دوران پهلوی«مردم» را به نهالی کوچک تبدیل کرد و به تدریج جوانههایی در آن پدیدار شد. اما «مردم» در آن دوران شکوفه نکرد. نه شخص محمد رضا پهلوی ظرفیت پذیرش آن را داشت، نه شرایط آن دوران مقتضی شکفتن جوانه مردم بود. تصلب ساختار سیاسی آن دوران نمیتوانست با پدیده "مردم" سازگار شود. سرانجام هم قربانی انقلابی شد که «مردم» در آن شکفته شدند.»
از نظر کاشی «"شکفتن مردم" در وهله نخست نیازمند یک میانجی بود. تنها میانجی قابل تصور دین بود. به میانجی نیروی دین، "مردم" در انقلاب سال ۵۷ به یک نیروی سیاسی اثرگذار تبدیل شد. آن ها امروز لزوماً به آن میانجی وفادار نیستند. یک نیروی سیاسی قدرتمندند بیآنکه لزوماً دین در این قدرتنمایی ایفای نقش مرکزی کند.»
کاشی سپس به نقد کنندگان انقلابیون و انقلاب ۵۷ می پردازد و می گوید: «آن ها که امروز در نقد جمهوری اسلامی به اصل و بنیاد انقلاب سال ۵۷ حمله میکنند، فراموش کردهاند خود حاصل پدیدهای هستند که در انقلاب شکفت. پیش از انقلاب فاعلیت سیاسی مردم، چیزی شبیه به عربستان و اردن و سوریه و کویت و عمان امروز بود. هنوز هم که هنوز است بذر فاعلیت سیاسی مردم در بسیاری از این دست کشورها کاشته نشده است.»
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در ادامه به کسانی که رویای نظام پهلوی در سردارند می پردازد و می نویسد: « آرمان کسانی که در نقد جمهوری اسلامی رویای نظام پهلوی را در سر میپرورند، به یک آرمان سیاسی بدون نقش اثرگذار مردم میاندیشند. این آرمان از همین امروز مرده به دنیا آمده است. اگر نیروی اثرگذار مردم، سازماندهی نظام جمهوری اسلامی را با بحران مواجه کرده، صورت خیالین احیای نظام پهلوی دو صد چندان دست به گریبان بحران است.»
کاشی در ادامه با تاکید بر این که «قاعده به خلاف راس، حاوی یک رنگ و رای نیست.» و « "مردم" یک نام برای میدان کثیری از نیروهای فعال و ناسازوار است» می نویسد:« هنگامی که قاعده قدرتمند میشود، دیگر به هیچ اراده فردی تمکین نمیکند. دیگر چرخه باطل طرد یکی برای جانشینی دیگری به پایان رسیده است... نظام نه با وفاداری به اصل و بنیادهای آغازیناش، بلکه بازیگرانه در همسازی با تطورات تاریخی مردمانش زنده و شکوفاست. جمهوری اسلامی خیال کرد باید به همانی وفادار بماند که از اول تاسیس شد. اما فراموش کرد که بستر تکوین و تاسیساش رونده است... قرار بوده نظامی باشند که به مردم وفادار است و متولیاناش در هر کلام و تصمیمی این وفاداری را ثابت کنند.»
۲۱۶۲۱۶