غش و ضعف‌ها برای مادر رایان کوچولو را زودتر تمام کنید!

برترین‌ها یکشنبه 17 فروردین 1404 - 10:30
در فرهنگ ما مقام "مادر" را مقدس می‌شمارند و البته که تردیدی در جایگاه مادر به عنوان یکی از ستون‌های خانواده وجود ندارد.

برترین‌ها: این روزها برشی از گفت‌وگوی رضا رشیدپور با رایان سرلک، بازیگر نونهال سینمای ایران پربازدید شده. همانجایی که پسرک در پاسخ پرسش رشیدپور مبنی بر شغل مادرش می‌گوید: "مادره!". خب در فرهنگ ما مقام "مادر" را مقدس می‌شمارند و البته که تردیدی در جایگاه مادر به عنوان یکی از ستون‌های خانواده وجود ندارد. پاسخ سرلک هم در متن خود چه بسا زیبا جلوه می‌کند اما در فرامتن آن، غش و ضعف‌ برخی کاربران را شاهدیم که کمی اگزجره به نظر می‌رسد. اما تمام این قضایا نقطه مقابلی هم دارد.

به تازگی توئیت کاربری به نام "علی" یک ضدجریانِ غلیظ را علیه این ویدئوی پربازدید ایجاد کرده. علی به سراغ آن دسته از مادرانی رفته که در زندگی فرزندانشان نقش منفی ایفا کردند و جز تباهی چیزی به بار نیاوردند. این چند خط را بخوانید:

"امروز که نسبتاً مرد کاملی هستم تازه جرأت پذیرش این حقیقت رو پیدا کردم و از باورش و بیانش شرم و ترسی ندارم: مادر من قلباً و عمیقاً از من متنفره. اون پسری  که زاییده‌ی تخیلات خودشه رو دوست داره که هیچ شباهتی به منِ واقعی نداره. از منِ واقعی، پسری که واقعاً زاییده، تو همه‌ی لایه‌های وجودش متنفره.

تمام تلاشش رو داره می‌کنه که با مظلوم‌نمایی، نقش قربانی بازی کردن، حس گناه دادن، دروغ دروغ دروغ، سرزنش، کوچک‌کردن، حس ناکافی بودن دادن، گرفتن اختیار و حق انتخاب، و تخریب شخصیت چه در حضور و چه در غیاب، اون افساری که دلش میخواد رو گردن من بندازه تا هر لحظه هر کاری که اون خواست رو من انجام بدم.

هنوز و همیشه باورم اینه که مادر من یه هیولای واقعیه که اگر ببینیدش میگید من یه هیولام که این حرف رو می‌زنم و فقط باید جای من زندگی کرده باشید و روانتون زیر چکمه‌های سربیِ نامرئیش خُرد شده باشه تا باورم کنید."

47

خواندن این چند خط شاید تکان‌دهنده باشد. البته که برخی به تندی واکنش نشان دادند و این حرف‌ها را کذب می‌شمارند اماغالب کاربران از تجربیات مشابه و احساسات مشترک گفته‌اند. این مطلب با اتکا به نظرات کاربران توئیتر درباره یادداشت کوتاه "علی" گردآوری شده. با ما همراه باشید.

نیما نوشت: مادر مقدس نیست. مادر آزارگر و نارسیست بچه شو فقط شرطی دوست داره، ازش به عنوان ابزاری برای پر کردن خلأهای خودش استفاده میکنه و این آسیب در تمام زندگی با اون بچه میمونه. چون شما تجربه نکردید، دلیل نمیشه که وجود نداره. همدردی بلد نیستید، نمک رو زخم نپاشید حداقل.

هاله: این حرفارو فقط و فقط و فقط کسی میفهمه که خودش همچین شرایطی داشته .. نمیتونید حتی حدس بزنید تحقیر شدن توسط مادر ، چقدر میتونه زیر پوستی و کوچیک و آزاردهنده باشه و ادامه دار بودنش میتونه زندگی آدم و تا سالهای خیلی طولانی تغییر بده واقعا تجربه ی تلخ و بد و وحشتناکیه.

آرش: همیشه مسئولیت مامانم بودم نه کسی که دوست داشته باشه. محبتی که اون بهم نداد باعث شد دنبال توجه باشم یا سریع وابسته بشم همزمان هم بترسم آسیب ببینم و اجازه ندم کسی بهم نزدیک بشه. مامانم آجر های دیواری رو چید که دور خودم کشیدم.

شیدا: چکمه‌های سربی نامرئی رو خیلی وقتها خودت هم نمیبینی. به جاش مدام حس گناه داری. مدام تلاش میکنی بهتر بشی. مدام با درد بی ارزشی سر و کله میزنی درحالیکه حتی اسم احساست رو هم نمیدونی.

خسته: من فکر میکنم یک تعداد زیادی از مادرهای ایرانی همینجوری‌ان. چه در مورد فرزند دختر و چه پسر. بدبختی اینه که با این کلیشه مقدس‌بودن مادر و با نقش‌بازی‌کردن حرفه‌ای‌شون هیچ‌کس هم حرف بچه‌ها رو نمیپذیره و روان بچه‌ها آسیب میبینه تا ابد.

57375753

تشکر خانم لوبیا از علی: بازم دم شما گرم که با این واقعیت کنار اومدی و به‌جای انکار و توجیه‌کردن رفتارهاشون، تونستی درباره‌ش این حرفا رو بزنی. می‌گن اگه می‌خوای حس واقعی کسی نسبت به خودت رو بدونی عصبانیش کن یا از دستوراتش پیروی نکن.

نارسیس: چه شجاعتی و چه روان سالمی که چنین صادقانه با خودش کنار آمده و چیزی می‌نویسه که دور بر ما نه کم هست و نه کمیاب!

اوریانا: من که والد نیستم ولی به نظرم هولناک ترین لحظه‌ی والدگری وقتیه که بچه‌ت چیزی که تو فکر کردی نمیشه، نمیخواد که بشه، بلند بلند فریاد میزنه که میخوام راه خودم برم، اون طور که خودم فکر میکنم زندگی کنم. مشکلی که خیلی از ماها با والدین‌مون داریم.

عرفان: خیلی از تجربه‌ی این دوستمون غمگین شدم و دوست دارم اضافه کنم که من هم دیدم هیولاهایی که وقتی از بیرون نگاه می‌کنی فکر می‌کنی یک فرشته‌ی زیبای بی‌آزارند ولی فقط باید با آن‌ها زندگی کرده باشی تا هیولا بودنشان را با تمام وجودت درک کنی.

تجربه دردناک مسافر: مادر من هم .. دامادش رو به دختر مجرد مریضش و من ترجیح میداد. جوری که برای درمان کرونای دامادش، ازش بدون قرنطینه تو خونه ما پرستاری کرد و خیلی ساده همه ما آلوده شدیم. نتیجه: مادر و خواهر مریضم هم مبتلا و در یک هفته فوت شدند تا تاوان سختی براش بده.

نیکول: مادرم انقد زنده نموند که من واقعی رو ببینه. سال ۹۴ رفت در حالی که من هنوز اینی که الان هستم نشده بودم. ولی خواهرم بابت چیزی که هستم ازم متنفره. برام مهم نیست. خرداد امسال که بیاد میشه دو سال که باهاش حرف نزدم و ندیدمش.

و تارا: این پدیده ایه که تا زندگیش نکنید نمی‌فهمید. این که مادرت از پدرت متنفر باشه ولی طلاق نگیره به خاطر تو، ولی تمام تلاششو از اول زندگیش بذاره رو این که نذاره تو شبیه پدرت بشی و کوچکترین چیزی ازش یاد بگیری و حتی تو رو به چشم شوهر نداشته‌اش ببینه مگه این که شبیه پدرت بشی. 

منبع خبر "برترین‌ها" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.