روابط پرتنش ایران و ایالات متحده، بهویژه با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در سال ۲۰۲۵میلادی، بار دیگر در کانون بحرانهای امنیتی منطقهای و تهدیدات نظامی قرار گرفته است. این تحولات، بیش از آنکه در سطح میزهای دیپلماتیک باقی بماند، به لایههای اجتماعی و روانی جامعه، بهویژه کودکان، نفوذ کرده است. ارسال ناوهای جنگی، هواپیماهای بمبافکنهای B52 بر فراز خلیج فارس، و پیامهای تهدیدآمیز کاخ سفید، تنها نمادهای نمادینِ تقابل نیستند؛ بلکه بازتابی از فضایی پرتنشاند که امنیت روانی و کیفیت زندگی میلیونها کودک ایرانی را هدف گرفته است.
در چنین شرایطی، تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم نظامی، از کاهش دسترسی به آموزش و بهداشت گرفته تا افزایش اضطراب و نا امنی روانی، زندگی کودکان را در ابعادی ژرف و پایدار تحت تأثیر قرار میدهد. هر موجی از ناامنی و بیثباتی، مساوی است با عقبنشینی یکبارهی حقوق کودکان؛ حق بر آموزش در مناطق پرتنش مختل میشود، خدمات سلامت روان کمرنگ میشود و احساس امنیت، بهعنوان پایهایترین نیاز کودکان، به سادگی فرو میریزد. در مناطق مرزی، هر آژیر هشدار یا مانور نظامی میتواند کودکانی را که حتی جنگ را تجربه نکردهاند، وارد چرخههای روانی بحران، ترس و اختلال کند. افزون بر این، استمرار تحریمها و سیاستهای فشار حداکثری، فرصتهای رشد اقتصادی را محدود ساخته و دامنهی فقر کودکمحور را گسترش داده است.
کودکان، از جمله نسل زِد و آلفا، امروز در شرایطی رشد میکنند که آیندهی آنان با نااطمینانی اقتصادی، آسیبهای اجتماعی و بحرانهای زیستمحیطی و روانی گره خورده است. این کودکان، سرمایههای انسانی آیندهی ایراناند و هرگونه تهدید علیه آنان، تهدید علیه امنیت ملی است. در چنین بستری، مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا نهفقط از منظر دیپلماتیک، بلکه بهعنوان یک ابزار نجاتبخش برای کاهش تنشهای انسانی و حمایت از نسل آینده باید بازخوانی شود. توافقات احتمالی نباید صرفاً بر مبادلات انرژی یا رفع تحریمها متمرکز باشد، بلکه باید حقوق کودکان و الزامات انسانی را بهعنوان یکی از محورهای اصلی دستور کار قرار دهد.
حمایت از حقوق کودکان، در شرایط پرتنش امروز، تنها یک انتخاب اخلاقی نیست؛ ضرورتی استراتژیک و ملی است. کودکان باید بهمثابه ذینفعان پنهان سیاست خارجی مورد توجه قرار گیرند و در طراحی سیاستها و مذاکرات، اثرات ثانویه تصمیمها بر آنان تحلیل و ارزیابی شود. نهادهای حقوق بشری، فعالان مدنی و سازمانهای بینالمللی نیز باید دولتها را به رعایت تعهدات بینالمللیشان در قبال حقوق کودک ملزم سازند. در نهایت، هر فرصت دیپلماتیک، اگر بهموقع مورد استفاده قرار نگیرد، به ضدفرصت بدل خواهد شد؛ فرصتی که اگر فاسد شود، نهفقط سیاست، که آینده یک ملت را تهدید میکند. آیندهای که در چشمان نگران کودکان ایرانی، پیشاپیش ترسیم شده است؛ آیندهای که اگر اکنون دربارهاش تصمیم نگیریم، فردا دیگر به دست ما نخواهد بود!
* حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان