سعید آجورلو* در یادداشتی نوشت: رأی آقای پزشکیان و دولت آقای پزشکیان، سه خاستگاه متفاوت داشت. یکی، خاستگاه قومیتی بود و در مناطق آذریزبان رأی خوبی آورد و رأی بالایی به واسطه سالها نمایندگیاش در حوزه تبریز کسب کرد. این مسئله در اعداد و ارقام هم خودش را نشان میداد که بخشی از رأیشان، رأی قومیتی بود که در واقع تأثیر زیادی هم در رئیسجمهور شدن پزشکیان، مخصوصاً در دور دوم داشت. بخش دیگر از رأی رئیسجمهور، رأی جریانی و سیاسی بود که مربوط به اصلاحطلبان میشد. یعنی عموم اصلاحطلبان و جبهه اصلاحات از ایشان بهصراحت حمایت کردند. بخش دیگر رأیشان، رأی شخصی ایشان بود؛ یعنی برند شخصیشان بود، که از نهجالبلاغه، از قرآن، از ساده زیستی میگفتند، از اینکه سفرهمان را از مردم جدا نکنیم صحبت میکردند و راهحل وفاق، دوستی و پرهیز از اختلاف را عنوان میکردند. پزشک بودنشان، خانوادهشان، اینها به نظر من بخشی دیگر از رأی ایشان بود. بالاخره هر سیاستمداری یک برند شخصی دارد که این در آقای پزشکیان، به این خاطر که سیاستمدار شناختهشدهای نبود، جذابیت زیادی ایجاد کرد.
کمپین پزشکیان، کمپین سیاست خارجی نبود
دولت چهاردهم در هشت ماهی که گذشته، در بخش جریانی و سیاسی، بعد از کنار رفتن ظریف، نبودن آقای آذریجهرمی و همکاری نکردن آقای طیبنیا، دچار یکسری مشکلات شد. همچنین در چینش کابینه هم بالاخره اختلافاتی بین اصلاحطلبان وجود داشت، توقعاتی داشتند که آنها شاید تا حدودی برآورده نشد. این مسئله به نظر من ضربهای به دولت آقای پزشکیان زد و اساساً ورود ترامپ به کاخ سفید و مسائلی که درباره مذاکره پیش آمد، به نوعی - شاید بشود گفت - ایدهای شبیه ایده آقای روحانی را تا حدودی در ارتباط با آمریکا و موضوع هستهای دچار چالش کرده است. این هم مسئله دیگری است که در حوزه سیاسی، آقای پزشکیان را دچار مشکل کرده است. البته آقای پزشکیان هوشمندی به خرج داد و وارد فضایی نشد که آقای روحانی بعد از ۹۶، مخصوصاً بعد از ۹۷ واردش شد و آن را دنبال نکرد؛ کما اینکه اساساً کمپینش، شکل یک کمپین سیاست خارجی نداشت.
اقدام دبیری امکان ضربه زدن به برند رئیسجمهور را داشت
کاری که آقای دبیری کرد و مجموعه اتفاقاتی که افتاد، میتوانست به برند شخصی آقای پزشکیان ضربه بزند. یعنی ایشان باید تصمیم میگرفت؛ بالاخره سابقه رفاقتی با آقای دبیری داشت، اما اقدام آقای دبیری برخلاف منش آقای پزشکیان و برخلاف شعارهای ایشان بود. این یک لحظه حساس بود که اگر نمیتوانست از آن عبور کند، اساساً هر آنچه درباره سادهزیستی، و درباره جدا نشدن سفره مردم از مسئولان گفته میشد، همه به خودش برمیگشت و دیگر کارایی نداشت. بنابراین، در این دوگانه، اقدام آقای پزشکیان میتواند یک انرژی به دولتش بدهد و آن بخش برند شخصیاش را هم تقویت کند، شاید حتی احیا کرده و رو به جلو ببرد. یعنی از آن سه بخش رأی که اشاره کردم، هم در بخش اول که قومیتی بود، هم در استاندارهایی که منصوب کرد، هم در رفتار برخی از وزرا و معاونین و در واقع اعضای هیئت دولت، سعی کرد، توجهی داشته باشد. در حوزه دوم که چالشهایش، مربوط به مسائل سیاسی بود، در حوزه سوم، برند شخصی بود، به نظر من این تغییر و جابهجایی آقای دبیری، آن سمت آرا و دولت و برند ایشان را هم حفظ کرد و هم شاید تا حدودی تقویت کرد. واکنش نادرست به موضوع آقای دبیری میتوانست دولت را با بحران مقبولیت و مشروعیت (از جنبه ارتباط با موجودیت خود) مواجه کند. این اقدام آقای پزشکیان، مانع بحران مشروعیت دولت شد و حتماً در حوزه مقبولیت هم اثر خواهد داشت.
دولت با عزل دبیری به معنای اولیه دولت بازگشت
دولت آقای پزشکیان، در برخی از حوزهها مشکل عاملیت دارد، به این معنا که احساس نمیکنید که دولت میتواند موضوعی را فیصله دهد، آن را جمعبندی کند، ایدهای را جلو ببرد یا پروژهای را پیش ببرد. در خیلی از وزارتخانهها این مسئله دیده میشود. اما بهصورت کلی، نبود ایده، پروژه و مشکل در کارگزاران، مسئله عاملیت را برای دولت ایجاد کرده است. عاملیت به این معنی که دولت وجود دارد، به مسئله ورود میکند، برای حل مسئله ایده دارد و بر اساس یک فرایند موضوعات را جلو میبرد و به خودش معنا میدهد. برای مثال در دولت آقای روحانی، حداقل در سه سال آخر، دیگر احساس معنا از این دولت نداشتیم، چون تماماً معطوف به پروژه سیاست خارجی شده بود. دولت آقای پزشکیان، به دلایلی که گفته شد، با مسئله عاملیت مواجه است. یعنی مردم احساس میکنند که در جاهایی، بهخصوص در حوزههای اقتصادی و معیشتی، مشکلاتی وجود دارد. بنابراین، دولت بهشدت نیاز دارد که به خودش معنا بدهد.
این معنا دادن، گاهی میتواند با انتخاب یک وزیر اقتصاد جدید اتفاق بیفتد، با برکناری یک نفر از کابینه معنا ایجاد کند، با شروع یک پروژه مشخص معنای تازهای بسازد. اقدام آقای پزشکیان در مورد آقای دبیری، تا حدی بازگشت به معنای اولیه خود دولت آقای پزشکیان بود. ایشان از یک مرام و مسلک متکی به نهجالبلاغه صحبت میکرد و حالا به نظر من، با این کار شاید تلاش میکند مسئله عاملیت دولت را تا حدودی حل کند و به دولت معنا بدهد. اگر این اتفاق نمیافتاد و موضوع آقای دبیری جمعبندی نمیشد و یک پرونده باز باقی میماند، به نظر من بهشدت به معنای دولت ضربه میزد، هم به برند شخصی دولت آسیب وارد میکرد و میتوانست ضربهای بزرگ و اساسی به دولت وارد کند. که خوشبختانه از این موضوع جلوگیری شد. در واقع، این تصمیم تا حدودی آقای پزشکیان را در راستای کمپینش تعریف کرد؛ یعنی ایشان از کمپینش جدا نشد. کمپین انتخاباتی او بالاخره حاوی حرفهایی بود، اعتقاداتی داشت و در مورد کابینه، تا حدود زیادی به آن عمل شد. در مورد روابط با حاکمیت هم تا حدود زیادی به آن پایبند بود. در اینجا هم، به نظر من، یک موضوع خیلی سخت و شخصی برای آقای پزشکیان پیش آمد - جدا از جنبههای سیاسیاش - و تصمیمی که گرفت کمک کرد دولت همچنان بتواند معنای خودش را تا حدودی حفظ کند، گرچه اقدامات دیگری هم لازم است.
پزشکیان وارد بگومگوی سیاسی با مخالفانش نشده است
موضوعات دولت، بهصورت کلی، ادامه دولتهای قبلی است. چیزهایی که درباره ناترازیها گفته میشود، مسائل مختلف محیطزیستی، انرژی و صندوقهای بازنشستگی جدای از دولت روحانی و جدای از دولت مرحوم رئیسی مسائل همان مسائلاند و شکل و شمایلشان عوض شده، در جاهایی شدتشان بیشتر شده و مقداری هم سختتر شدهاند. با همه این اوصاف، فکر میکنم آقای پزشکیان در این مقطع و در این مدت به کشور کمک کرده، و نوع روابطش با نهادهای مختلف حاکمیتی، روابط پسندیدهای بوده، وارد زمین بگومگوی سیاسی با مخالفانش نشده و تلاش نکرده پروژههایش را از طریق دوقطبیسازی جلو ببرد. اینها سرمایههای بزرگی هستند. بسیاری از افراد به پزشکیان انتقاد میکنند که سیاستمدار کلاسیک نیست، مهارت سیاستورزی ندارد. من فکر میکنم اینکه تلاش کرده تجربه آقای روحانی را در دوقطبیسازی تکرار نکند، به یک سیاستمدار و سیاستورزی اخلاقی و انقلابی بیشتر شبیه است تا رفتارهایی که از سال ۸۹ به بعد آقای احمدینژاد انجام داده یا در دورهای آقای روحانی انجام میداد.
معاون پارلمانی جدید باید خط سیاسی دولت و سران قوا را دنبال کند
همچنان معتقدم این سران قوا، سران قوای بدون اختلافاند که برخلاف دورههای گذشته، این بار درونشان اختلافی نیست؛ انسجام هست، صدای واحد بیرون میآید و قرار است مسئلهای حل شود. بالاخره این امر مخالفانی هم دارد. اینکه آقای پزشکیان وارد زمین مخالفان نشده، به نظر من - همانطور که عرض کردم - ارزنده و طبیعی است که باید کمک شود تا پزشکیان همچنان این مسیر را حفظ و تداوم بدهد. در مقابل کسانی که بهدنبال استعفای پزشکیاناند، یکسری میخواهند از او بنیصدر بسازند و با ادعاهای اصطلاحاً سوپرانقلابیگری میخواهند راه او را قطع کنند و میان او و حاکمیت فاصله بیندازند. این خطری است که وجود دارد و آقای پزشکیان جلویش ایستاده. خطر دیگر هم کسانی هستند که میخواهند از آقای پزشکیان گورباچف بسازند و او را به دعوا با حاکمیت بکشانند. آنها نیز، بخشی از اصلاحطلبان رادیکالاند که بهشدت هم فعالاند. برای مثال در مصاحبه اخیر شکوریراد گفت پزشکیان به صخره خورده و نمیتواند کاری را جلو ببرد. اینجور حرفهای ناامیدکننده را کسان دیگری هم میزنند، چه در جناح اصلاحطلب و چه در جناح راست. شبیه این حرفها از خاستگاههای مختلف زده میشود و از دو طرف، آقای پزشکیان را تحت فشار قرار میدهند. مسیری که ایشان دارد حرکت میکند از نظر سیاسی مسیر درستی است، اما از نظر مدیریتی نیاز است در حوزههای اقتصادی، معیشتی، صنعتی و دیگر حوزهها، پروژههایش را تعریف کند، به آنها معنا بدهد و جلو ببرد. طبیعتاً در این میان مجلس هم یک موضوع سیاسی برای پزشکیان است. بالاخره برای همه رؤسایجمهور، مجلس مهم است. یعنی بالاخره احمدینژاد هم با مجلس اصولگرا جاهایی اختلاف داشت. روحانی هم با مجلس دهم در برخی موارد مسئله داشت، چهبسا با مجلس نهم هم این مسئله را داشت. حتی مجلس ششم و دولت خاتمی هم بدون اصطکاک نبودند. حتی بین مجلسی که ریاستش با آقای ناطقنوری بود و دولت مرحوم هاشمی هم اختلافاتی وجود داشت که مهمترین آن، رأی ندادن به نوربخش بود. پس ببینید، مسئله دولت و مجلس یک مسئله قدیمی و ساختاری است. اینطور هم نیست که با فشار دادن یک دکمه بشود روابط بین مجلس و دولت را برای همیشه اصلاح کرد. چنین دکمهای وجود ندارد و نباید دنبالش بگردیم.
طبیعتاً یک گروه مخالف سرسخت دولت پزشکیان در مجلس وجود دارد. این یک واقعیت است. به نظر من در اقلیتاند، اما نوع عملکرد دبیری در مجلس، موضوع مجلس را برای پزشکیان حل نکرد و موجب شد این اقلیت تعدادشان در موضوعات مختلف بیشتر شود و چهبسا اگر آقای دبیری به فعالیتش ادامه میداد، این هسته اصلی مخالفت با دولت پزشکیان - که نگاه سیاسی هم به موضوع دارند - گسترش پیدا میکرد. بنابراین، نهاد معاونت پارلمانی باید بتواند این رابطه را بین مجلس و دولت، بین نمایندگان و دولت، بین کمیسیونها و دیگر بخشها برقرار کند و نقش مهمی دارد. این موارد باید تعیینتکلیف شوند. اگر این کار اتفاق نیفتد، به کلیت سامانه دولت ضربه وارد میشود و من فکر میکنم ممکن است این تعادل دچار مشکلاتی شود. بنابراین، معاون پارلمانی جدید باید بتواند آن خط کلی سیاسی پزشکیان و سران قوا را در مجلس دنبال کند و این اهمیت زیادی دارد. دبیری برای این کار ساخته نشده بود. اصلاً شغلش این نبود و توفیقی هم در این مسیر نداشت.
*کارشناس مسائل سیاسی
منبع :فرهیختگان