باراک اوباما؛ بیرون کاخ سفید چگونه زندگی می‌کند؟

عصر ایران دوشنبه 18 فروردین 1404 - 10:31
مردم از من می‌پرسند: «آیا از نوشتن لذت می‌بری؟» و من می‌گویم: «اصلاً». اما از این که این کار صورت گرفته، خوشحالم. امیدوارم بتوانم آن را به پایان برسانم.
 
   عصر ایران؛ لیلا احمدی- صمیمی، شوخ‌طبع و باوقار است. با آرامش‌ بی‌نظیرش، در میان استقبال گرم دانشجویان به سالن کنفرانسِ کالج همیلتون وارد می‌شود. این‌روزها پیوسته در <بنیاد اوباما> است؛ اندیشکده‌ای با هدف پروزش نسل جدیدی از رهبران در آمریکا و جهان و نیز مشغول نگارش جلد دوم <خاطرات ریاست‌جمهوری> است. می‌گوید همه تلاش‌اش را به کار گرفته تا با همسرش بیشتر وقت بگذراند و "دین عاطفی"‌اش را ادا کند
 
  در سخنان‌اش تأکید می‌کند که برای ارتباط‌ مؤثر با جامعه باید به آنچه می‌گویید باور داشته باشید. می‌گوید با مردم صمیمی و معمولی صحبت کنید و از داستان‌‌گویی بهره بگیرید که ابزار اصلیِ انتقال مفاهیم است. نباید صرفاً به آمار و سیاست‌های زمخت تکیه کرد.
باراک اوباما
 
   اوباما در این گفتگو از اهمیت <شنوابودن> سخن گفته است. می‌گوید وقتی در کمپین انتخاباتی، شروع به گوش‌دادن به مردم کرده و خاطرات، بیم و امیدها و آرزوهایشان را شنیده، ارتباط بهتری برقرار کرده است. او در بنیادش، جوانان بااستعداد را تشویق به "تمرین گوش دادن" می‌کند تا بتوانند با کسانی که با آن‌ها تفاوت فکری دارند، گفت‌وگو کنند.
 
    می‌گوید حتی با مهارت‌های ارتباطی‌اش، نتوانسته بعضی موضوعات را به‌نحو مؤثری انتقال دهد. مثلاً در موضوع کنترل سلاح‌های نیمه‌اتوماتیک پس از ماجرای تیراندازی <سندی هوک>، به‌رغم تلاش‌ فراوان، نتوانست کنگره را متقاعد کند که اقدام معناداری انجام دهد، ولی هرگز نباید دست از تلاش برداشت.
 
   او با اشاره به تفاوت‌هایش با جانشین خود، توضیح می‌دهد که "تا چند دهه پیش، بین احزاب بر سر اصول دموکراتیک مثل حاکمیت قانون، آزادی بیان و قوه قضائیه مستقل، اجماع وجود داشت، ولی این اصول به مرور فرسایش یافته‌اند. اکنون در شرایطی قرار داریم که بزرگی و پیچیدگیِ دولت به فاصله‌گرفتن از مردم انجامیده، افزایش تنوع در فضای سیاسی به تهدید، ناامنی و سیاست‌ورزی‌های قبیله‌ای دامن زده، نابرابری اقتصادی شدت یافته و رسانه‌ها از اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه دست کشیده‌اند."
 
   نطق اخیر باراک اوباما، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده، که در تاریخ ۴ آوریل ۲۰۲۵ در کالج همیلتون نیویورک ایراد شد، حاوی انتقادات صریح و جدی به اقدامات دولت دونالد ترامپ بود. اوباما نامی از ترامپ نبرد، اما منظورش کاملاً مشخص بود. او در این سخنرانی با نگرانی نسبت به وضعیت فعلی کشور، به موارد زیر اشاره کرده است:
 
1. تهدید علیه دانشگاه‌ها و دانشجویان
2. حمله به رسانه‌ها و وکلا
3. سیاست‌های اقتصادی و تعرفه‌ها
4. سکوت حزب جمهوری‌خواه
5. امید و پایداری به‌رغم همه مشکلات
 
  باراک اوباما (Barack Obama) چهل‌وچهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده از سال‌ ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ و نخستین رئیس‌جمهور آفریقایی‌تبار در تاریخ این کشور است. او در سال ۱۹۶۱، در هاوایی به دنیا آمد، در دانشگاه هاروارد حقوق خواند و سردبیر نشریه حقوقی Harvard Law Review شد. پیش از ریاست‌جمهوری، سناتور ایلینوی بود. اوباما محبوب‌ترین رئیس‌جمهور دموکرات ایالات‌متحده است.
 
   او در دوران ۸ ساله ریاست‌جمهوری‌اش، اقدامات مهم و مؤثری انجام داد و دستاوردهای زیر را در حوزه‌های داخلی و بین‌المللی داشت:
 
۱- قانون مراقبت مقرون‌به‌صرفه، موسوم به اوباماکر (ObamaCare) 
(که میلیون‌ها آمریکایی را از بیمه بهداشت و درمان برخوردار کرد، با حذف تبعیض از مبتلایان به بیماری‌های پیش‌زمینه‌ای همراه بود و شرکت‌های بیمه را ملزم به پوشش‌ حداقلی برای سلامت شهروندان کرد.)
 
۲-  نجات صنعت خودروسازی آمریکا و حفظ صدها هزار شغل در این صنعت کلیدی
 
۳-  احیای اقتصاد پس از بحران مالی ۲۰۰۸ با اجرای بسته‌های محرک اقتصادی و کاهش بیکاری از ۱۰٪ به کمتر از ۵٪ تا پایان دوره دوم
 
۴. قوانین حمایت از مصرف‌کننده
(با تأسیس «اداره حمایت مالی از مصرف‌کننده» برای مقابله با سوءاستفاده‌های بانکی و قانون Dodd-Frank برای اصلاح نظام مالی و جلوگیری از بحران‌های مشابه)
 
۵. حمایت از حقوق اقلیت‌ها و دگرباشان
(حمایت از ازدواج دگرباشان و تصویب آن در دیوان عالی و لغو سیاست «نپرس، نگو» در ارتش (Don't Ask, Don't Tell).)
 
۶- توافق هسته‌ای ایران (برجام)
(توافق چندجانبه برای محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران با رفع تحریم‌ها که از حمایت متحدان اروپایی، روسیه و چین برخوردار شد.)
 
۷- توافق اقلیمی پاریس (رهبری آمریکا در امضای توافق جهانی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای)
 
۸- به هلاکت رساندنِ اسامه بن لادن (۲۰۱۱)
(عملیات موفق نیروهای ویژه آمریکا در پاکستان که منجر به مرگ رهبر القاعده شد.)
 
۹- کاهش حضور نظامی در خاورمیانه
(پایان جنگ عراق و کاهش نیروها در افغانستان + تلاش برای راه‌حل دیپلماتیک در بحران سوریه)
 
۱۰- عادی‌سازی روابط با کوبا (پایان دهه‌ها قطع رابطه و بازگشایی سفارت‌ها پس از ۵۰ سال)
 
۱۱- دریافت جایزه نوبل صلح (۲۰۰۹):
(به‌دلیل تلاش‌ برای گسترش دیپلماسی و همکاری بین‌المللی)
 
اوباما محبوبیت زیاد و دستاوردهای مهمی دارد و با این حال، با انتقادهایی از جانب گروه‌های مختلف سیاسی مواجه بوده است. 
 
محافظه‌کاران معتقدند طرح اوباماکر، دخالت بیش از حد دولت در نظام سلامت است و هزینه‌ها را بالا می‌برد. راه‌اندازی وب‌سایت رسمی بیمه نیز با اختلال‌های فنی گسترده همراه بود. اوباما گفته بود «اگر بیمه‌ات را دوست داری، آن را حفظ می‌کنی»، اما برخی افراد مجبور شدند طرح‌های بیمه‌ای خود را تغییر دهند.
 
   در دوران او، بدهی ملی آمریکا از حدود ۱۰ تریلیون دلار به بیش از ۱۹ تریلیون دلار رسید که منتقدان آن را نتیجه سیاست‌های اقتصادی  اوباما می‌دانند. منتقدان به عدم رسیدگیِ مؤثر به نابرابری نژادی و پلیسی اشاره دارند. با وجود وعده‌های او برای رفع نابرابری نژادی، پرونده‌هایی مثل فِرگوسن و اریک گارنر در دوره او رخ داد و برخی فعالان اجتماعی معتقد بودند اوباما به اندازه کافی قاطعانه عمل نکرده است.
 
  در حوزه سیاست خارجی نیز، جمهوری‌خواهان و اسرائیل، توافق برجام را ناکافی و تهدیدی برای امنیت منطقه می‌دانستند. حتی برخی دموکرات‌ها معتقد بودند ایران باید در حوزه‌های موشکی و نفوذ منطقه‌ای محدود شود. اوباما گفته بود استفاده اسد از سلاح شیمیایی، خط قرمز است و آمریکا اقدام قاطع خواهد کرد؛ اما با وجود به کارگیری تسلیحات شیمیایی، واکنش نظامی مستقیمی صورت نگرفت. این موضوع باعث شد اعتبار آمریکا در سطح بین‌الملل تضعیف شود. در دوران اوباما، حملات پهپادی در پاکستان، یمن و افغانستان افزایش یافت. منتقدان می‌گفتند این حملات موجب تلفات غیرنظامی و تقویت احساسات ضدآمریکایی شده است. اوباما نقش کلیدی در مداخله ناتو در لیبی داشت که به سقوط قذافی انجامید، اما کشور را دچار هرج‌ومرج کرد. او بعدها این موضوع را یکی از «بدترین اشتباهات دوران ریاست‌جمهوری‌اش» قلمداد کرد. با وجود وعده‌هایی درباره اصلاح نظام مهاجرت، بسیاری از مهاجران (از جمله کودکان) در دوران او بازداشت و از کشور اخراج شدند و به همین دلیل، لقب "Deporter in Chief" (رئیس اخراج‌کننده) از سوی برخی منتقدان به او داده شد.
 
  او اخیرا مهمان کالج همیلتون شده و انتقادات مهمی به دولت جدید وارد کرده است. سخنان اوباما بازتاب گسترده‌ای یافته و در در شرایطی مطرح شده است که از سویی تظاهرات وسیعی در شهرهای مختلف آمریکا علیه سیاست‌های تندروانه دونالد ترامپ برپا است و از سوی دیگر حزب دموکرات، آماج حملات منتقدان است. انتقاد به حزب دموکرات، گستره‌ی وسیعی از موضوعات را در بر می‌گیرد و از سوی گروه‌های مختلف، با انگیزه‌ها و دیدگاه‌های متفاوت مطرح می‌شود. 

منتقدان می‌گویند دموکرات‌ها با افزایش مالیات برای تأمین خدمات عمومی، انگیزه سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار را کاهش داده‌اند. برخی محافظه‌کاران معتقدند سیاست‌های رفاهی دموکرات‌ها، مردم را به دریافت کمک دولتی عادت می‌دهد و خوداتکایی را تضعیف می‌کند. برنامه‌های پهن‌دامنه‌ای مثل بیمه درمانی همگانی، بسته‌های حمایتی کرونا و طرح‌های زیست‌محیطی دموکرات‌ها هم به افزایش هزینه‌های دولت و استقراض انجامیده است. سیاست‌های دموکرات‌ها، افراط در "بیداری" (Wokeness) است. منتقدان می‌گویند دموکرات‌ها بیش از حد درگیر سیاست‌های هویتی، فرهنگ لغو (Cancel Culture) و تغییر زبان و نمادهای فرهنگی شده‌اند. برخی معتقدند گروه‌های چپ در فضای دانشگاهی و رسانه‌ای، صدای مخالف را سرکوب کرده‌اند. دموکرات‌ها به داشتن سیاست‌های سهل‌گیرانه در برابر مهاجرت غیرقانونی متهم‌اند که منتقدان آن را تهدیدی برای اشتغال، امنیت و فرهنگ ملی قلمداد می‌کنند.
 
دموکرات‌ها گاهی متهم می‌شوند که در قبال کشورهایی مثل چین، ایران یا روسیه بیش از حد نرمش نشان داده‌اند. برخی مداخلات نظامی (مانند لیبی در دوران اوباما) از سوی چپ‌گرایان هم به‌عنوان اشتباه استراتژیک قلمداد شده است. بسیاری از حامیان مترقی (Progressives)، از این‌که رهبران دموکرات در کنگره و سنا گاهی در عمل محافظه‌کارانه عمل می‌کنند، ناراضی‌اند و نکته اخر آن که به‌رغم شعارهای عدالت‌محور، برخی ‌دموکرات‌ها از کمک‌های مالی شرکت‌های بزرگ استفاده کرده‌اند که بدبینی نسبت به سیاست‌های این حزب را افزایش داده است.
 
   اوباما پس از ترک کاخ سفید، فعالیت‌هایش را در حوزه‌های آموزشی، حقوق مدنی، نگارش کتاب و سخنرانی‌های عمومی ادامه داد و بنياد ‌اوباما «Obama Foundation» به کانون فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی او در این دوران مبدل شد؛ اندیشکده‌ای با هدف تقویت رهبری مدنی، آموزش دموکراسی و توانمندسازی نسل جدید.
 
آحاد مردم، این دموکرات رنگین‌پوست و پرجاذبه را با عقلانیت و مدارا، بیان شیوا، آرامش در بحران و باور به دموکراسی می‌شناسند.
 
  استیون تپر، استاد جامعه‌شناسی و شخصیت برجسته فرهنگی در ایالات متحده است که درحال‌حاضر ریاست کالج همیلتون را برعهده دارد. او در مقطع دکترا به تأسیس  مرکز مطالعاتِ سیاست هنر و فرهنگ در دانشگاه پرینستون همت گماشت. مقالاتش در نشریات تراز اولی همچون کرونیکل، اینسایدهایر، هافینگتون‌پست و وال‌استریت‌ژورنال منتشر می‌شود. او نویسنده و شارح موضوعاتی همچون مشارکت عمومی، خلاقیت فرهنگی، هنر و دموکراسی است و با آثار و گفتارش، باب شکل‌گیری مباحث ملی پیرامون این موضوعات را گشوده است.
 
 
  بخش نخست گفتگوی مفصل استیون تپر و باراک اوباما به قرار زیر است؛ با این توضیح همیشگی که آثار و مقالات ارائه‌شده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
 
باراک اوباما
 
 
  باراک اوباما: ممنونم. سپاس کالج همیلتون. اوه! وو! وو! خب، حسابی هیجان‌زده‌ام. خیلی ممنون.
(تشویق حضار)
 
  استیون تپر: خب، باید اعتراف کنم این‌جا روی صحنه و در حضور شما کمی اضطراب دارم. یک‌جور دل‌شوره ... فقط خواستم بگویم حضورتان گرما و ابهتی دارد که کلمات گره می‌خورند و افکار در هم می‌ریزند.
 
  باراک اوباما: ممنون از شما. من هم قدری ناآرام‌ام و سعی می‌کنم بر این حس غلبه کنم.
 
  استیون تپر: صحبت با رئیس‌جمهور سابق خیلی راحت‌تر از گفت‌وگو با رئیس‌جمهوری است که روی کار آمده.
 
  باراک اوباما:
راستش، صحبت‌کردن بعد از آنا(سخنران قبلی) واقعاً کار سختی است (تشویق حضار)
سخنرانی او فوق‌العاده بود. شنیدم عضو تیم بسکتبال هم هست که از نظر من واقعاً قابل توجه است. از این هم خوشحالم که نگفت پیش‌بینی‌اش از نتایج مسابقات بهتر از پیش‌بینی من بوده!
(خنده حضار)
 
  استیون تپر:
من جامعه‌شناسم و ما عموماً درباره‌ی انسان‌ها و حیات دوگانه‌شان صحبت می‌کنیم. منظورم نقش‌آفرینی‌های روی صحنه و پشت صحنه است. ما شما را بارها روی صحنه دیده‌ایم؛ روی سِن، در باغ رز، در حال سخنرانی ... اما به‌ندرت از پشت‌صحنه‌‌ی زندگی شما مطلع شده‌ایم. حالا که از کاخ سفید بیرون آمده‌اید، زندگی برایتان چگونه است؟ وقت‌تان را چگونه می‌گذرانید؟ از چه کارهایی لذت می‌برید؟
 
رئیس‌جمهور اوباما:
این روزها بیشتر وقتم را به فعالیت‌های بنیادمان اختصاص داده‌ام. من و میشل، بنیاد اوباما را تأسیس کردیم تا نسل آینده‌ی رهبران را در آمریکا و سراسر جهان آموزش دهیم. این کار بخش بزرگی از وقتم را به خودش اختصاص داده است.
(تشویق)
 
  همچنین در حال نگارش نیمه دوم خاطرات دوران ریاست‌جمهوری‌ام هستم و صادقانه باید بگویم نوشتن آن مثل تحویل‌دادن پنجاه مقاله دانشگاهی است! یعنی تمامی ندارد.
مردم از من می‌پرسند: «آیا از نوشتن لذت می‌بری؟» و من می‌گویم: «اصلاً». اما از این که این کار صورت گرفته، خوشحالم. امیدوارم بتوانم آن را به پایان برسانم.
 
جدا از این، خب، می‌دانید، من به همسرم کمی بدهکار هستم. این روزها بیشتر کنار او هستم و سعی می‌کنم بدهی‌ام را جبران کنم!
(خنده حضار)
 
  استیون تپر: خیلی دوست داریم بدانیم دقیقاً چه کارهایی انجام می‌دهید و چطور خوش می‌گذرانید، ولی حالا که صحبت از نوشتن خاطراتتان شد، اجازه بدهید سؤال دیگری بپرسم. اینجا در کالج همیلتون مفتخریم که دانش‌آموختگان‌مان، نویسندگانی زبردست و ارتباط‌گرانی ماهرند. آن‌ها خوب می‌نویسند، خوب حرف می‌زنند و بلدند داستان بگویند.
 
  شما یکی از تأثیرگذارترین ارتباط‌گران دوران معاصر هستید. داشتن مهارت‌های ارتباطی واقعاً هنر است. می‌توانید کمی ما را با فرایند خلاقانه‌تان آشنا کنید؟ چگونه داستانی تأثیرگذار تعریف می‌کنید؟ چطور یک ایده را به‌درستی منتقل می‌کنید؟
 
  باراک اوباما:
اولین نکته‌ای که باید بدانید این است که—دست‌کم در مورد من—وقتی کارم را به‌عنوان سیاست‌مدار و سخنران شروع کردم، واقعاً خوب نبودم. ببینید، بعضی‌ها ذاتاً استعداد کاری را دارند، ولی دیگران باید برای انجام همان کار زحمت بکشند.
 
  مهم‌ترین نکته در مورد نوشتن، سخنرانی یا برقراری ارتباط مؤثر این است که اگر تمرین کنید، مثل هر مهارت دیگری، بهتر می‌شوید. من هم خیلی تمرین کردم.
 
  خیلی‌ها از من دراین‌باره سؤال می‌کنند و به نظرم، مهم‌ترین ویژگیِ ارتباط‌گر مؤثر، «اعتقاد داشتن» به چیزی است که می‌گوید. دست‌کم برای من، باور به این کار، حیاتی بوده است.
 
  اگر بدانی به چه چیزی باور داری، آن وقت به‌صورت طبیعی آن را به دیگران منتقل می‌کنی و در نگاه دیگران اصیل و واقعی به نظر می‌رسی.
 
در مقابل، آدم‌هایی را می‌بینی که سعی می‌کنند به شکل خاصی صحبت کنند، یا دنبال پیدا کردن جملات کوبنده و طعن‌آمیز هستند. من هیچ‌وقت در این کارها خوب نبودم، ولی می‌دانستم به چه چیزی باور دارم و سعی می‌کردم تا حد توان، آن را به بهترین شکل ممکن بیان کنم. این احتمالاً مهم‌ترین توصیه‌ای است که می‌توانم در این‌باره ارائه دهم.
(خنده حضار)
 
باراک اوباما: مهم نیست چقدر خوب هستید، قطعاً بهتر خواهید شد، اگر واقعاً بنشینید و از قبل درباره‌ی حرف‌هایی که می‌خواهید بزنید، فکر کنید. مثل انسان عادی صحبت کنید، نه زمخت و کتابی. این خیلی مهم است.
 
همیشه برایم عجیب است که چرا بعضی‌ها وقتی با جمعی صحبت می‌کنند، خواه جمع ده نفره یا ده هزار نفره، سعی می‌کنند طوری حرف بزنند که هرگز آن‌گونه با دوستان، خانواده، همکاران یا هم‌کلاسی‌هایشان حرف نمی‌زنند. به‌نظرم ساده و قابل‌فهم حرف‌زدن، نکته مهمی است.
 
بخشی از فرایند طبیعی‌حرف‌زدن، این است که داستان تعریف کنید. قبلاً هم گفتم، در شروع کارم به‌ اندازه‌ای که لازم است، خوب نبودم. دلیلش این بود که سخنرانی‌هایم پر از آمار و سیاست‌گذاری‌ بود. اما این نوع دریافت اطلاعات به درد اغلبِ ما نمی‌خورد. ما اطلاعات را از دلِ داستان‌ها دریافت می‌کنیم؛ داستان‌هایی از تجربه‌های خودمان یا تجربه‌ی دیگران.
 
  و این ما را به نکته‌ی پایانی می‌رساند: اگر ارتباط‌گر خوبی هستید، باید شنونده‌ی خوبی هم باشید.
 
  وقتی تازه وارد کارزار انتخاباتی شده بودم و فقط با آمار و برنامه‌ها حرف می‌زدم، نتیجه خیلی خشک و بی‌روح بود. آنچه باعث شد در برقراری ارتباط بهتر شوم، این بود که شروع کردم به گوش‌دادن به داستان‌های مردم، کسانی که ملاقاتشان می‌کردم.
 
با شنیدن زندگی آن‌ها، آنچه پشت سر گذاشته بودند، از دست دادن شغل، نداشتن بیمه درمانی، آرزوهایشان برای فرزندان، چالش‌هایی که به‌عنوان اقلیت تجربه کرده بودند، سختی‌هایی که از سر گذرانده بودند و بیم و امیدهایشان، توانستم همه را در روایتی بزرگ‌تر و در قالب همکاری و هم‌زیستی بگنجانم. این همان چیزی بود که برایم مؤثر واقع شد.
 
در بنیاد، وقتی افرادی جذب می‌کنیم که موفقیت‌های بزرگی به دست آورده‌اند—مثلاً پزشکانی که کلینیک‌هایی برای زنان در آفریقای سیاه راه‌اندازی کرده‌اند، یا کسانی که با بحران مواد مخدر در آپالاچیا مبارزه می‌کنند، یا کسانی که در بالاترین سطوح سیاست‌های اقلیمی کار می‌کنند—یکی از اولین کارهایی که با آن‌ها انجام می‌دهیم، تمرینِ گوش‌دادن است.
 
چون وقتی واقعاً گوش می‌دهید و با اولویت‌ها، زندگی‌ها و ارزش‌های دیگران آشنا می‌شوید، آن‌وقت می‌توانید با کسانی ارتباط برقرار کنید که کاملاً با شما هم‌عقیده نیستند و دیدگاه‌ها یا دغدغه‌های متفاوتی دارند. این یعنی می‌توانید مخاطبان گسترده‌تری را با خود همراه کنید.
 
استیون تپر: آیا ایده‌ای وجود داشت که برای شما خیلی مهم باشد، اما با وجود این‌ که ارتباط‌گر فوق‌العاده‌ای هستید، نتوانسته‌اید آن را آن‌طور که می‌خواهید منتقل کنید، چه در دوران ریاست‌جمهوری‌تان، چه بعد از آن؟
 
باراک اوباما: بله، همیشه و مدام در بحث‌ با همسر و دخترانم شکست می‌خورم!
(خنده حضار)
 
آن‌ها سر میز شام من را مسخره می‌کنند و دست می‌اندازند. پس کاملاً این تجربه را دارم.
 
وقتی رئیس‌جمهور بودم با مسائلی مواجه می‌شدم که عمیقاً برایم اهمیت داشتند، اما نتوانستم کنگره و ظاهراً حتی بخشی از کشور را قانع کنم که در آن مسیر گام بردارند.
 
یادم هست برای بار دوم انتخاب شده بودم و پشت صحنه، برای عکس گرفتن صف کشیده بودند. خانمی به من گفت: در سندی هوکِ نیوتاون، حضور داشته و زندگی در کشوری که در آن کودکان به‌طور مکرر کشته می‌شوند یا هدف گلوله قرار می‌گیرند، برایش قابل درک نیست.
 
من قاعده شکار را می‌فهمم. درک می‌کنم که ممکن است کسی برای تفریح تیراندازی کند، یا حتی بخواهد برای محافظت از خانه‌اش سلاح داشته باشد. اما واقعاً نمی‌فهمم چرا اجازه می‌دهیم سلاح‌های نیمه‌اتوماتیک در اختیار مردم قرار بگیرد.
(تشویق حضار)
 
ولی نتوانستم جمعیت کافی از مردم یا کنگره را متقاعد کنم که این موضوع در اولویت قرار گیرد.
 
موفق‌نشدن به معنای دست‌کشیدن نیست. باید ادامه داد. در طول تاریخ، بی‌عدالتی‌ها و ایده‌های نادرستی سال‌ها دوام آورده‌اند. بعد ناگهان، پیشرفت مهمی رخ می‌دهد. گاهی هم پس از این پیشرفت، بعضی‌ها تصمیم می‌گیرند به همان ایده‌های غلط برگردند و آن وقت است که باید دوباره وارد میدان شد.
(تشویق حضار)
 
استیون تِپِر: خیلی خب، به نظر می‌رسد باب بحث‌های جدی‌تری را باز کرده‌اید. می‌دانیم که بسیاری از مردم در این کشور، نه‌تنها اعتمادشان را به دولت از دست داده‌اند، بلکه مهم‌تر از آن، شاید احساس می‌کنند هنجارهای دموکراتیکی که زیربنای دولت است، دیگر اهمیت یا کاربردی ندارند. چرا چنین چیزی رخ داده؟ آیا این مسئله اهمیت دارد؟ و چطور می‌توانیم چنین آسیبی را ترمیم کنیم؟
 
باراک اوباما: اجازه بدهید ابتدا چیزی را بگویم که همه می‌دانند. من با جانشین مستقیم‌ام که اکنون دوباره رئیس‌جمهور شده، اختلاف‌نظرهای عمیقی دارم. درباره‌ی مجموعه‌ای از سیاست‌ها می‌توان صحبت کرد که در شرحشان مواضع نیرومندی دارم، اما دست‌کم در بیشتر دوران زندگی‌ام، یعنی بعد از جنگ جهانی دوم، نوعی اجماع گسترده بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، محافظه‌کاران و لیبرال‌ها وجود داشت؛ اجماعی حول مجموعه‌ای از قواعد برای حل اختلافات.
 
بعضی پیوندها فراتر از حزب، منطقه یا ایدئولوژی بودند. نوعی باور مشترک وجود داشت که همه به آن پایبند بودیم. مفهوم بنیادینِ <دموکراسی آمریکایی> که در قانون اساسی و منشور حقوق ما تجلی یافته، می‌گوید: همه‌ی ما مهم هستیم، همه‌ی ما کرامت داریم، همه‌ی ما ارزشمندیم و باید سیستمی بنا کنیم که در آن حاکمیت قانون، تفکیک قوا و قوه قضائیه‌ی مستقل وجود داشته باشد.
 
ما آزادی‌هایی داریم؛ آزادی مذهب، آزادی مطبوعات و اطمینان از اینکه در برابر قانون، روندی بی‌طرفانه برای تصمیم‌گیری وجود خواهد داشت. ما همه کم‌وبیش به این اصول پایبند بودیم. این به آن معنا نیست که سیاست‌مداران فاسد وجود نداشتند یا سوءاستفاده از قدرت رخ نمی‌داد. در خود جامعه، قطعاً تفاوت‌های بزرگی در زمینه‌ی دسترسی، نفوذ و داشتن تریبون در کار بود، اما می‌گفتیم حتی اگر همیشه به آن آرمان بنیادین عمل نمی‌شود، وجود چنین آرمانی، خیر است.
 
من باور دارم که پایبندی‌ ما به این اصول، فرسایش یافته است. بخشی از این فرسایش به این دلیل بود که دولت بیش از حد بزرگ شد و باعث شد برای مردم دور و غیرپاسخ‌گو به نظر آید. قوانین زیاد و گاهی آزاردهنده شدند. بعضی از این قوانین اصلاً منطقی نبودند و این مردم را کلافه می‌کرد.
 
به‌علاوه، تا زمانی که همه مثل خودت به نظر می‌رسند، راحت‌تر است با کسانی که نظرت را قبول ندارند کنار بیایی و تحمل کنی. وقتی به سنای آمریکا راه یافتم، تنها آمریکاییِ آفریقایی‌تبار بودم. فقط یک سناتور اسپانیایی‌تبار دیگر وجود داشت. من آن‌قدرها هم پیر نیستم. این اتفاق مال همین اواخر است.
 
فقط کافی بود سری به سالن ورزشی مردانه‌ی سنا بزنی و آن را با سالن زنانه مقایسه کنی تا بفهمی وضعیت چطور است. سالن مردانه بزرگ بود، پر از مردان مسن که خیلی هم لباس به تن نداشتند!

(خنده حضار)
اما سالن زنانه بیشتر شبیه کمدی تغییرشکل‌یافته بود با یک دوچرخه‌ی ثابت، چون زنان زیادی در سنا نبودند.
 
در آن دوره از تاریخ‌مان، دریافت کلی این بود که مثلاً اگر من دموکرات جنوبی (دیکسی‌کرات) یا جمهوری‌خواهی از شمال کشور باشم، اگر دیدگاه‌های محافظه‌کارانه‌ی اقتصادی یا میانه‌روانه اجتماعی داشته باشم، همه در پایگاهی واحد عضویت داریم و درباره‌ی موضوعات مشابهی صحبت می‌کنیم.
 
اما از دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ میلادی، کسانی به این جمع راه یافتند که قبلاً جایی در آن نداشتند. حالا دیگر سخت‌ است با کسی مخالف باشی، بدون اینکه مخالفت‌ات، حالت پرخاش یا توهین به خود بگیرد، به‌ویژه اگر آن شخص به ظاهر و فکر تو شبیه نباشد. اگر حس کنی آن فرد "مثل من" نیست و ظاهر و دیدگاهش به من نمی‌خورد، احتمال بیشتری دارد که احساس تهدید یا تهاجم کنی و این مسئله سیاست ما را قبیله‌ای‌تر کرده است.
 
از سوی دیگر، اقتصاد هم دیگر به درد همه نمی‌خورد. بخشی از این مسئله به ناکارآمدی یا عدم پاسخ‌گوییِ دولت مربوط می‌شود. نابرابری هم شدت گرفته است.
 
و درخصوص رسانه‌ها، به باور من، یکی از مهم‌ترین عناصر عملکرد دموکراتیک ما، شهروندان آگاه هستند که به رسانه‌ی آزاد، بی‌طرف و مؤثر تکیه می‌کنند، اما رسانه‌ها هم هدف حمله قرار گرفته‌اند.
 
وقتی همه‌ی این عوامل را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که این فرایند طی دهه‌ها شکل گرفته، اما الان به‌وضوح خیلی بدتر شده است.
 
وقتی به اتفاقات امروز نگاه می‌کنم... فکر نمی‌کنم سیاست‌های اقتصادی و تعرفه‌هایی که اخیراً وضع شد، به نفع آمریکا باشد. موضوع مربوط به سیاست‌گذاری‌های خاص است.
 
من عمیقاً نگران دولت فدرالی هستم که دانشگاه‌ها را تهدید می‌کند و دانشجویانی را که از حق آزادی بیان خود استفاده می‌کنند، مؤاخذه می‌کند.
(تشویق حضار)
 
سوای این‌ها، این مسئله مرا آزار می‌دهد که کاخ سفید می‌تواند به شرکت‌های حقوقی بگوید: «اگر از افرادی دفاع کنید که ما دوست نداریم، همکاری‌های‌مان را با شما قطع می‌کنیم یا شما را از نمایندگی محروم خواهیم کرد.» این نوع رفتار با اصول اساسیِ پیمان مشترکی که به‌عنوان آمریکایی پذیرفته‌ایم، مغایرت دارد.
 
تصور کنید اگر من چنین کاری می‌کردم ..(خنده حضار) می‌خواهم کاملاً روشن بگویم (تشویق و کف‌زدن) .. تصور کنید اگر من اعتبار خبرنگاری فاکس‌نیوز را از حضور در جمع خبرنگاران کاخ سفید سلب می‌کردم. شما می‌خندید، اما این همان چیزی‌ست که اکنون اتفاق می‌افتد. 
 
تصور کنید اگر به آن دسته شرکت‌های حقوقی‌ که به سیاست‌های دولت من اعتراض داشتند، می‌گفتم دیگر اجازه ورود به ساختمان‌های دولتی را ندارید .. اگر ما آن‌ها را به دلیل مخالفت با قانون مراقبت مقرون‌به‌صرفه (ObamaCare) یا توافق هسته‌ای ایران، از نظر اقتصادی تنبیه می‌کردیم .. یا دانشجویانی را که به سیاست‌های من اعتراض داشتند، شناسایی و بازخواست می‌کردیم چه می‌شد؟ باور نکردنی‌ست همان گروه‌هایی که اکنون ساکت‌اند، چنین رفتاری را از من یا بسیاری از روسای جمهور پیشین دیگر به چشم دیده باشند.
(تشویق حضار)
 
این را از منظر حزبی نمی‌گویم. به مسئله‌ای بسیار ارزشمندتر اشاره دارم؛ به این که ما به‌عنوان کشور ایالات‌متحده، واقعاً چه موجودیتی داریم و به چه ارزش‌هایی پایبندیم؟ ارزش‌های سیاسی، صرفاً مفاهیم انتزاعی نیستند. فکر می‌کنم یکی از چالش‌های ما، که حتی قبل از انتخابات اخیر هم با آن مواجه شدم، این است که مردم تصور می‌کنند دموکراسی، حاکمیت قانون، قوه قضائیه مستقل، آزادی مطبوعات، همه‌ی این‌ها مفاهیم انتزاعی هستند، چون به قیمت تخم‌مرغ ربطی ندارند. اما خب، می‌دانید چیست؟ این مسائل به‌زودی بر قیمت تخم‌مرغ هم تأثیر خواهند گذاشت.
 
یکی از چیزهایی که ما را از دیگر کشورها متمایز کرده، همین اصل ساده است که در جامعه‌ای مبتنی بر قانون زندگی می‌کنیم. این یعنی من می‌توانم از نامزد موردنظرم حمایت کنم و نگران نباشم پلیس به سراغم بیاید یا مشتریانم را آزار دهد. این چیزی‌ست که در کشورهای دیگر رخ می‌دهد. چیزی‌ست که در روسیه و کشورهای دیکتاتوری به‌سادگی رخ می‌دهد.
 
ما ایده‌هایی را بدیهی فرض کرده‌ایم — مثل اینکه لازم نیست رشوه بدهیم یا پسرخاله‌ی کسی را استخدام کنیم تا مجوز بیزینس بگیریم-- و با همین ایده‌ها، اقتصادی قدرتمند ساخته‌ایم. قدرت و عظمت ایالات‌متحده از همین اصول بنیادین ناشی می‌شود. این اصول تأثیرات ملموسی بر زندگی همه ما دارند. اولین بار است که بعد از مدت‌ها در چنین جمعی صحبت می‌کنم. مدت‌ها است که فقط نظاره‌گرم.
 
(یکی از حضار حرفی می‌زند که مفهوم نیست – خنده حضار)
 
باراک اوباما: بله… اجازه بدهید این بخش صحبت‌هایم را با این جمله تمام کنم. این ما هستیم که باید اوضاع را درست کنیم. (تشویق) قرار نیست کسی بیاید و ما را نجات بدهد. مهم‌ترین منصب در این دموکراسی، شهروند است؛ فرد عادی که می‌گوید: «نه، این درست نیست.» فکر می‌کنم یکی از دلایلی که تعهد ما به اصول دموکراتیک تضعیف شده، این باشد که بیش از حد احساس راحتی و آسودگی کرده‌ایم.
 
در گذشته خیلی راحت می‌گفتیم: «پیشرو هستم»، «برای عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنم» یا «از آزادی بیان حمایت می‌کنم» و لازم نبود هزینه‌ای برای ابراز عقیده بپردازم. اما حالا به جایی رسیده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم به‌راحتی نظرمان را بگوییم و ممکن است مجبور شویم کار محیرالعقولی انجام دهیم و حتی بهای گزافی برای ابراز عقیده بپردازیم... اما باید از باورهایمان دفاع کنیم.
(تشویق حضار)
 
در بیشتر دوران تاریخ بشر و هنوز در بیشتر نقاط جهان، به‌چالش‌کشیدنِ صاحبان قدرت، به‌ویژه زمانی که از قدرت سوءاستفاده می‌کنند، هزینه داشته و دارد. به خاطر دارم که پس از ماجرای جورج فلوید، خیلی‌ها به‌ویژه ثروتمندان، در صف اول اعتراضات بودند. شرکت‌های زیادی از اهمیت تنوع و عدالت نژادی صحبت می‌کردند و ادعا داشتند که برای این مسائل اهمیت قائل‌اند. اما حالا همه آن‌ها سکوت کرده‌اند.
 
دریافت من این است که وقتی حمایت از این مسائل، کاری متداول و محبوب بود، مشکلی با اعتراض نداشتند. اما وقتی اعتراض از مد افتاد، ترجیح دادند کنار بکشند. این همان چیزی است که هر کدام از ما باید در خودمان بجوییم. وقتی می‌گوییم طرفدار برابری هستیم، آیا واقعاً حاضریم برایش بجنگیم؟ آیا حاضریم بهایی بپردازیم؟ وقتی می‌گوییم طرفدار حاکمیت قانون هستیم، فقط وقتی پایبندیم که طرفداری آسان است، یا در لحظات دشوار هم ایستادگی می‌کنیم؟ وقتی می‌گوییم به آزادی بیان اعتقاد داریم، اگر کسی چیزی بگوید که خشمگین‌مان کند، آزارمان دهد، یا نادرست به‌نظر برسد، باز هم از حق او برای سخن‌گفتن دفاع می‌کنیم؟ آیا واقعاً به آزادی بیان باور داریم؟
 
فکر می‌کنم برای دانشجویان و نسل شما، انطباق بین نظر و عمل، موضوع مهمی است، چون بخشی از سردرگمی‌ای که پیرامون این مسائل به‌وجود آمد، به این دلیل بود که مدعیانِ مبارزه برای عدالت اجتماعی، آزادی بیان و برابری، خودشان هم به آن اصول پایبند نبودند.
 
خوشحالم که در این دانشگاه بر «طرح تفاهم مشترک» (Common Ground) تمرکز کرده‌اید. من در دوران ریاست‌جمهوری و پس از آن، موضع روشنی در این خصوص داشتم. این ایده که جلسه سخنران مهمان را لغو کنیم یا آن‌قدر سر و صدا کنیم که نتواند صحبت کند — حتی اگر نظراتش توهین‌آمیز باشد — نه‌تنها با فلسفه دانشگاه در تضاد است، که با اصول بنیادین آمریکا هم ناسازگار است. باید بگذاری حرفشان را بزنند و بعد دلایل مخالفتت را با آن‌ها مطرح کنی. این‌گونه است که در بحث برنده می‌شوی.
(تشویق حضار)
 
  من و میشل در کلاس‌هایمان همیشه راجع به حساسیتِ بیش از حد صحبت می کنیم. به دانشجویان می‌گوییم در جهان واقعی با افرادی روبه‌رو خواهید شد که از شما خوششان نمی‌آید و چیزهای ناخوشایندی درباره‌تان می‌گویند. بهتر است از حالا به این چیزها عادت کنید. اگر فکر می‌کنید نمی‌توانید چنین حملاتی را تحمل کنید، فردا در بازار کار چه می‌کنید؟ هرآن ممکن است کارفرمای بد یا همکارانی داشته باشید که حرف‌های آزاردهنده بزنند. حتی ممکن است آدم‌های خوبی باشند، اما صرفاً عبارات درستی به کار نبرند یا نیاز به آموزش داشته باشند. خب، بهتر است همین‌جا به این مسائل عادت کنید.
 
  خیلی‌وقت‌ها بی‌توجهی یک‌سویه نیست. در بعضی موارد، همه‌ ما کمابیش مقصریم؛ برخی بیشتر، برخی کمتر و حالا مهم است که دوباره توجه‌مان را متمرکز کنیم روی این که «که هستیم؟» و «به چه باور داریم؟»
 
  استیون تپر: شما به «تفاهم مشترک» اشاره کردید. این طرح برای ما خیلی مهم است. هدفش این است که نشان دهد چطور می‌توان محترمانه، اختلاف نظر داشت، مناظره کرد و به مصالحه رسید؟ می‌دانم که برای شما هم اهمیت دارد. احتمالاً با دخترهایتان هم در این باره صحبت کرده‌اید که چگونه از خود دفاع کنند و در عین حال گوش بدهند.
 
  شما هشت سال در دولت بودید و هشت سال بیرون از دولت. اکنون قطبی‌شدنِ جامعه به اوج رسیده است. به نظر می‌رسد شکاف‌های حزبی هر روز عمیق‌تر می‌شوند. درباره هنجارهای واشنگتن صحبت کردید، اما گویا توان تحمل دیگری از بین رفته است. چه راهبردهایی برای ترمیم این شکاف‌ها وجود دارد؟
 
  باراک اوباما: به مهم‌ترین موضوع اشاره کردید؛ هنر مشتاقانه‌زیستن، تحمل‌کردن و گوش‌دادن به دیگران، شنیدن داستان‌هایشان و درک زمینه‌هایی که در آن رشد کرده‌اند. مثلاً در مذاکرات پیمان پاریس، نکته کلیدی این بود که چین و هند را متقاعد کنیم مسئولیت کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای را بپذیرند و استانداردهایی تعیین کنند، اما بخش اعظم گازهای گلخانه‌ایِ موجود در جو، نتیجه صنعتی‌شدن طولانی‌مدتِ کشورهای غربی بود.
 
                                                                                                                                                                                                              (ادامه دارد.)

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.