در این شیوه که هدف، «توجیه تقابل» است؛ مسئولیت و عواقب «وضعیت تخاصمآمیز» با استفاده از روشها تبلیغاتی و سازوکارهای «جنگ روانی» متوجه کشور هدف میشود. چنین رویکردی طی دو سال منتهی به حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ کاملاً مشهود است.
آمریکاییها با اتخاذ چنین روشی، چند هدف اصلی را توامان مورد توجه قرار میدهند؛
۱) در بعد داخلی؛ با بزرگنمایی «تهدید دشمن»، تلاش میکنند از یک سو، افکار عمومی را برای هرگونه اقدام آماده؛ و از دیگر سو، نظر قانونگذاران کنگره را برای تامین هزینههای جنگی جلب کنند.
۲) در بعد خارجی و بینالمللی؛ ایالات متحده با تکرار ادعاهای غیرمستند، سعی دارد ضمن تخریب وجهه کشور هدف، از آن چهرهای مخرّب و چالشگر در «جامعه جهانی» ترسیم کند.
۳) در ابعاد چندجانبه؛ با تبلیغات و تهدید به استفاده از روشهای سختافزاری، سعی میکند «جامعه جهانی» و بازیگران منطقهای را برای همراهی با سیاستهای نرمافزاری، تحریم و مهار بازیگر هدف، متقاعد و در برخی موارد مجبور نماید.
۴) در بعد دوجانبه؛ تلاش امریکا در مرحله اوّل، مرعوبسازی و وادار کردن سوژه به «تغییر رفتار»؛ و در نهایت، «تغییر رژیم» است.
تجربه دوران «جنگ سرد» حاوی نکات آموزنده برای اهل سیاست و دولتمردان عصر حاضر است. از شگردهای رایج امریکا در این دوران، «بزرگنمایی تواناییها و تهدیدات دشمن» بود. در دهه هفتاد، گروه موسوم به «سحلشوران جنگ سرد» وظیفه داشت بطور مداوم افکار عمومی و نخبگان امریکایی را در معرض «تهدیدات ویرانگر» اتحاد جماهیر شوروی و «خطر گسترش کمونیسم» قرار بدهد. این گروه با داستانسرایی و جعل «اخبار فریب- Manipulation News» بستر لازم را برای هرگونه اقدام، آماده میکرد.
متاسفانه طی سالهای اخیر شاهد بازتولید و اعمال روشهای مرسوم در دوران جنگ سرد بر علیه کشورمان هستیم؛ و در کمال تاسف با «غفلتی استراتژیک»، گاهی شاهد رفتارها و مواضعی هستیم که فرایند «ایران هراسی» و «سیاست مهار - Containment Policy» جمهوری اسلامی را هموار میکند. تهدید به بستن تنگه هرمز و ایجاد اختلال در صادرات نفت و گاز خلیج فارس، ادعای دستیابی ایران به جنگافزارهای پلاسما، احتمال تغییر دکترین هستهای کشور، پیشبینی ترور غریبالوقوع ترامپ و ...، همگی دستآویز و بهانه تخریب «تصویر ایران»، ترسیم چهرهای چالشگر و نامتعارف از ج.ا.ا، واگرایی کشورهای منطقه، و نهادینه شدن حضور و دخالت نظامی بیگانگان در منطقه خواهد شد. در چنین شرایطی به نظر میرسد اهتمام جدّی به «سیاست تنشزدایی»، تقویت روابط با همسایگان و رعایت الزامات آن، تامین کننده منافع، امنیت و مصالح ملّی ایران خواهد بود.
کلام آخر؛
بر خلاف نظر برخی تحلیلسازان و مهملبافان که هنرشان قلب حقایق و مقایسه معکوس وقایع لیبی و عراق میباشد؛ نویسنده بر این باور است، آن چیزی که منجر به حمله نظامی و تغییر رژیم در لیبی و عراق شد؛ حاکمیت ضدمردمی، گسترش نارضایتی عمومی، و جدایی و عدم اعتماد میان ملت و دولت در این کشورها بود.
اگر بپذیریم حمایت و مقبولیت عمومی یک نظام سیاسی، مهمترین رکن بازدارندگی در برابر تجاوز و زیادهخواهی بیگانگان میباشد؛ از این روی، تداوم تحریمهای ظالمانه، موجب گسترش فقر و فساد؛ افزایش نارضایتی عمومی و تعمیق شکاف ملت و حاکمیت و در نهایت منجر به کاهش بازدارندگی کشور خواهد شد. بنابراین در این شرایط اولویت کشور پایان دادن به این روند مخرب و ویرانگر خواهد بود.
افزایش تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ترسیم تصویری تعاملگرا از ایران، تقویت همکاریها و همگرایی منطقهای، بهبود روابط با اروپا، مهار تورم و تقویت ارزش پول ملی و … میتواند دوگانه “مذاکره یا حمله نظامی” «دونالد ترامپ» را تضعیف کرده و مذاکره در شرایط متعادل و منطقی را دنبال کرد.
* پژوهشگر روابط ایران و امریکا