به گزارش اقتصادنیوز، فارین پالسی با انتشار یادداشتی مدعی شد، طلوع آفتاب ۱۹ مارس ۲۰۲۳ تازه آغاز شده بود که مردان مسلح به معدن طلای چیمبولو در جمهوری آفریقای مرکزی یورش بردند و بهسوی کارکنان چینی ساکن آنجا آتش گشودند. نیروهای امنیتی مستقر در سایت بهراحتی مغلوب شدند و در نتیجه این حمله، نه تبعه چینی—که تنها چند روز پیش فعالیت خود را در آن مکان آغاز کرده بودند—کشته شدند. گروههای شورشی بلافاصله انگشت اتهام را بهسوی نیروهای گروه واگنر روسیه نشانه رفتند و مدعی شدند که هدف آنها از این حمله، ایجاد رعب و وحشت در میان چینیها بوده است. بر اساس این روایت، روسها به حضور دیرینه چین در کشور حسادت میکردند و قصد داشتند پکن را از ادامه فعالیت بازدارند تا خود بتوانند نفوذ بیشتری در بخش معدن جمهوری آفریقای مرکزی بهدست آورند. با این حال، هیچ مدرکی برای اثبات این ادعاها ارائه نشد و هویت عاملان حمله، دو سال پس از آن رویداد، همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است. بااینحال، این واقعه پرسشهایی جدی را درباره احتمال رویارویی منافع روبهرشد روسیه و چین در آفریقای سیاه مطرح میکند.
این نشریه در ادامه یادداشت ادعایی اش آورد، در سطحی بنیادی، اهداف چین و روسیه در قاره آفریقا تفاوتهای اساسی دارند. چین بهدنبال ثبات است تا سرمایهگذاریهای کلانش در این قاره به ثمر برسد، درحالیکه مشارکت روسیه بیشتر بر بیثباتی تکیه دارد و حتی از آن سود میبرد. این تفاوت رویکرد ممکن است آنها را بهطور ناخواسته در مسیر رویارویی قرار دهد. حضور چین در آفریقا بسیار گستردهتر از روسیه است. حجم تجارت چین با قاره سیاه در سال ۲۰۲۴ به ۲۹۵ میلیارد دلار رسید که این کشور را به بزرگترین شریک تجاری آفریقا تبدیل کرده است؛ در حالیکه رقم مشابه برای روسیه تنها ۲۴.۵ میلیارد دلار بوده است. چین دهههاست که در آفریقا حضور فعال دارد، اما بازگشت روسیه به قاره پدیدهای نسبتاً جدید است که به دهه ۲۰۱۰ بازمیگردد. جاستوس نام، مشاور مستقل تحقیقاتی با تمرکز بر روابط چین-آفریقا، در این باره میگوید: «روسیه عمدتاً بر ساخت ائتلافهای سیاسی، فروش سلاح و بهکارگیری پیمانکاران نظامی خصوصی مانند گروه واگنر برای تأمین امنیت متمرکز است؛ در مقابل، استراتژی چین بر ایجاد پیوندهای اقتصادی بلندمدت استوار است». ابتکار کمربند و جاده (BRI) در قلب این استراتژی اقتصادی چین قرار دارد. این برنامه سیاست خارجی و سرمایهگذاری اکنون تقریباً همه کشورهای آفریقایی—بهجز دو کشور—را دربر میگیرد. ابعاد این طرح را میتوان در ساخت، تأمین مالی یا بهرهبرداری چینیها از دستکم ۴۶ بندر آفریقایی توسط شرکتهای دولتی کشتیرانی چین مشاهده کرد.
در مقابل، مسکو عمدتاً به کشورهای بحرانزدهای کمک نظامی ارائه داده که گروههای مسلح در آنها فعال هستند، و اغلب به رؤسای جمهور ضعیف یا در حال سقوط کمک کرده تا در قدرت باقی بمانند—در شرایطی که احتمال برکناری آنها از طریق کودتا یا شورش نظامی وجود داشت. تصادفی نیست که کشورهایی نظیر مالی، جمهوری آفریقای مرکزی و سودان—که در حال حاضر با بیثباتی گسترده مواجهاند—به مراکز اصلی نفوذ روسیه در قاره تبدیل شدهاند. هرچند منافع روسیه و چین در بسیاری موارد از یکدیگر جدا بودهاند، اما آنها اغلب از نظر استراتژیک مکمل یکدیگر هستند؛ زیرا هر دو خواهان کاهش نفوذ غرب می باشند.ویلیام متیوز، پژوهشگر ارشد در مؤسسه چتم هاوس در حوزه چین و سیاست بینالملل، میگوید: «چین معمولاً از رفتارهای روسیه بهصورت فرصتطلبانه بهرهبرداری میکند، بهویژه اگر به تضعیف نفوذ آمریکا بینجامد. آنها اغلب همکاری نزدیکی با هم ندارند، اما از مسیر یکدیگر دوری میکنند».در نوامبر ۲۰۲۴، دو کشوری که نشانههایی از نزدیکی بیشتر به روسیه نشان داده بودند—چاد و سنگال—از فرانسه خواستند تا نیروها و پایگاههای خود را خارج کند. این اقدام تنها یک ماه بعد توسط ساحل عاج تکرار شد. به این ترتیب، شمار کشورهای غرب آفریقا که در پنج سال گذشته خواستار خروج نیروهای فرانسوی شدهاند به شش کشور رسید.با وجود این همگراییهای مقطعی، بهنظر میرسد که در دهه آینده زمینههایی برای رقابت و اختلاف میان چین و روسیه در قاره آفریقا پدیدار خواهد شد.
چین و روسیه در حال حاضر بزرگترین تأمینکنندگان سلاح به منطقهٔ زیرصحرای آفریقا هستند. روسیه ۲۱ درصد از واردات تسلیحاتی این منطقه را تأمین میکند که کمی بیشتر از چین است که ۱۸ درصد از واردات سلاح را بر عهده دارد. تحریمهای غرب علیه روسیه در سالهای اخیر فروش سلاح از سوی مسکو به این قاره را دشوارتر کرده و فرصتی را برای چین در این بازار ایجاد کرده است.کریس آلدن، استاد روابط بینالملل در مدرسهٔ اقتصاد و علوم سیاسی لندن، گفت: «پیش از این روسیه بر این بخش تسلط داشت، اما حالا چین هم وارد این حوزه شده و زمینهای برای افزایش رقابت میان دو کشور فراهم کرده است».در عین حال، رقابت برای دسترسی به مواد معدنی حیاتی نیز میتواند مشکلساز شود. چین حدود ۳۰ درصد از مس آفریقا و ۵۰ درصد از تولید کبالت را کنترل میکند و این امر به چین کنترل قابل توجهی بر زنجیرههای تأمین جهانی داده است که قصد دارد از آن محافظت کند.این اراده برای حفاظت از دسترسی به منابع در شرق جمهوری دموکراتیک کنگو بیشتر نمایان شده است، جایی که در ماههای اخیر درگیری میان شورشیان M23 مورد حمایت رواندا و دولت کنگو از سر گرفته شده است. شرکتهای چینی مالک اکثر معادن کبالت، اورانیوم و مس در شرق کنگو هستند و چین برای کنگو و اوگاندا سلاح و پهپاد جهت مبارزه با شورشیان تأمین کرده است. پکن حتی از کیگالی خواسته است تا حمایت خود را از گروه M23 پایان دهد، احتمالاً به این دلیل که میخواهد ثبات را در اطراف معادن خود در شرق کنگو برقرار کند.
ترجیح چین برای نفوذ ظریف و حفظ ثبات در مناطقی که سرمایهگذاری کرده است، به منظور اطمینان از بازده خوب، میتواند به تدریج با تلاشهای روسیه برای ترویج و تشویق خشونت و تقسیم تضاد پیدا کند. بدون بیثباتی، مدل روسیه که امنیت را با منابع طبیعی مبادله میکند، احتمالاً بیاثر خواهد بود.جاستوس نام، مشاور تحقیقاتی مستقل در خصوص روابط چین و آفریقا، گفت: «اگر کشورهای آفریقایی برای تأمین نیازهای امنیتی خود به روسیه روی بیاورند، ممکن است اولویتبندی سرمایهگذاریهای چین در مناطق در معرض خطر درگیری کاهش یابد».این گزاره ممکن است زمانی که چین و روسیه قصد نداشته باشند در همان کشورها به شکلی یکسان نفوذ یا سرمایهگذاری کنند، اهمیت زیادی نداشته باشد. با این حال، جایی که حضورشان همپوشانی دارد، مانند جمهوری آفریقای مرکزی و به طور فزایندهای در گینه استوایی—که چین برنامههایی برای ساخت یک پایگاه دریایی دارد و روسیه نیز در حال ارائه کمکهای امنیتی از طریق گروه واگنر است—این امر میتواند چالشهایی ایجاد کند. به ادعای ناظران این نبردی نیست که روسیه بخواهد. مسکو در حال حاضر با باتلاق نظامی خود در اوکراین دست و پنجه نرم میکند و به شدت به چین وابسته است تا به آن کمک کند از تحریمهای غرب پس از حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲ عبور کند. با توجه به اهمیت چین برای بقای سیاسی ولادیمیر پوتین، پکن در این رقص دیپلماتیک بیشترین کارتها را در اختیار دارد: مسکو تقریباً قطعاً باید در صورت درخواست چین عقبنشینی کند.
اما نفوذ و سرمایهگذاری در زیرصحرای آفریقا برای روسیه بسیار حیاتی است، هم به عنوان روشی برای دسترسی به مواد معدنی حیاتی و هم به عنوان یک سپر در برابر تحریمهای غرب. بنابراین بعید به نظر میرسد که عملیاتهای خود را در این قاره کنار بگذارد، مگر اینکه مجبور به این کار شود. به طور مشابه، اگرچه احتمالاً تهدیدی برای چین از نظر بقای وجود ندارد، پکن نیز تمایل دارد از هر گونه رویارویی با روسیه اجتناب کند. چین در حال حاضر هیچ علاقهای به مقابله با مسائل امنیتی در نزدیکی سرمایهگذاریهای خود در آفریقا ندارد. اما هر چه روسیه در قاره سیاه جسورتر باشد، احتمال اینکه چالشهای امنیتی از مرزها عبور کنند و مشکلاتی برای سرمایهگذاریها و نفوذ چین در این کشورها ایجاد شود، بیشتر خواهد شد.یش از ۱۰ هزار شرکت چینی اکنون در آفریقا فعالیت میکنند و ارزش تجارت چین در این قاره از سال ۲۰۰۵ تاکنون به بیش از ۲ تریلیون دلار رسیده است.کریس آلدن، استاد روابط بینالملل در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن، گفت: "مسئله ثبات برای چین در بلندمدت اهمیت بیشتری دارد. سوال این است که چین چگونه میتواند از اقدامهای روسیه جلوگیری کند تا منافع چینیها آسیب نبیند؟"
یکی از نقاط بحرانی ممکن است ساحل عاج باشد که در محلهای بهطور فزاینده بیثبات قرار دارد و نفوذ روسیه در آن گسترش یافته است. روسیه مشتاق است در ساحل عاج حضور پیدا کند و به نظر میرسد که به کشورهای منطقه ساحل در ماههای اخیر در برگزاری کمپینهای اطلاعات نادرست در ساحل عاج کمک کرده است.در حال حاضر، ساحل عاج نسبتاً پایدار باقی مانده است، گرچه انتخابات امسال در پیش است و احتمال ناآرامیهای بیشتر وجود دارد. چین مهمترین شریک تجاری ساحل عاج است و حجم تجارت آن از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ بیش از دو برابر شده است، حال در چنین شرایطی اگر روسیه در این منطقه اختلال ایجاد کند و به روابط اقتصادیاش آسیب بزند، احتمالاً به شدت ناراضی خواهد شد.این تنها یک چالش امنیتی نیست، بلکه اگر کشورهایی که با روسیه همکاری میکنند با ناآرامیهای داخلی و درگیریها روبهرو شوند، احتمالاً قادر به بازپرداخت وامهای زیرساختی چین نخواهند بود و این مشکل دیگری برای چین به وجود میآورد. وامهای چینی حدود ۱۲ درصد از بدهیهای عمومی و خصوصی آفریقا را تشکیل میدهند و برخی از کشورها در وضعیت مالی بسیار بدی قرار دارند. به عنوان مثال، تا سال ۲۰۲۱، بدهی گینه استوایی به چین ۴۹.۷ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور بود و در سال ۲۰۱۹، بدهی جیبوتی به چین به ۷۱ درصد و بدهی زامبیا به ۶۵.۸ درصد رسید.
در این میان معمایی دیگر نیز وجود دارد که وقتی آشوبهای روسیه غرب را تحریک میکند، چه خواهد شد. از یک سو، آشوبی که روسیه ایجاد میکند، توجه غرب را از مقابله با فعالیتها و گسترش چین منحرف میکند، چرا که غرب بیشتر نگران اقدامات جنگطلبانهتر مسکو است. اما این احتمال نیز وجود دارد که در حالی که نفوذ چین پیش از دخالت روسیه تقریباً بدون مانع بود، اکنون غرب برای حفظ حضور خود در این قاره تلاش بیشتری خواهد کرد تا با روسیه مقابله کند و در نتیجه، به طور مستقیم با چین برای منابع رقابت کند. این موضوع شاید در مورد کریدور لوبیتو بیشتر به چشم میآید، یک راهآهن ۸۰۰ مایلی که نواحی معدنی جمهوری دموکراتیک کنگو را به زامبیا و بندر لوبیتو در آنگولا در اقیانوس اطلس متصل خواهد کرد. این خط آهن که اولین مطالعات امکانسنجی آن در سپتامبر ۲۰۲۴ تکمیل شده است، توسط ایالات متحده و اتحادیه اروپا تأمین مالی شده و یک مقابله مستقیم با ابتکار کمربند و جاده (BRI) چین است.جو بایدن، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، در دسامبر به آنگولا سفر کرد تا این پروژه را تبلیغ کند و تعهد ایالات متحده به قاره آفریقا را نشان دهد، در حالی که رئیسجمهور آنگولا، ژوآئو لورنکو، ایالات متحده را به عنوان شریک ایدهآل برای بازسازی ارتش آنگولا معرفی کرده است.
هیچ یک از اینها خبر خوشی برای چین نبود، که متحد دیرینه آنگولا است و در مقابل با سرمایهگذاریهای جدید در آنگولا پاسخ داده است، از جمله اعلام ساخت اولین بزرگراه این کشور توسط پکن. این پروژه که جنوب و شمال آنگولا را به هم متصل میکند، قرار است امسال آغاز شود. برای چین، کشورهای آفریقایی ضروری هستند؛ آنها تجارت و ثروت قابل توجهی را برای چین فراهم میکنند و همچنین زمینه را برای دسترسی به بنادر استراتژیک فراهم می سازند. با این حال، علیرغم تمام بیثباتی که ممکن است روسیه به ارمغان آورد، دخالت مسکو نیز مفید است زیرا به نوعی نفوذ غرب در منطقه را بیشتر تضعیف میکند. در چنین شرایطی، در بلندمدت، چین ممکن است تصمیم بگیرد تا برای حفظ منافع خود، راهبردی تطبیقی اتخاذ کرده و به این ترتیب بتواند از نفوذ روسیه بهرهبرداری کند. پکن ممکن است به سان روسیه از مزدوران کمک خواسته و بخش امنیتی خصوصی خود را توسعه دهد تا وابستگیاش به ثبات را کاهش دهد. با استقرار مزدوران خود، چین میتواند بهتر از عملیاتهای خود در خارج از کشور دفاع کند و در حالی که از آشوبهای ناشی از روسیه رنج میبرد، همچنان به سرمایهگذاریهای خود ادامه دهد و در عین حال مسکو را به عنوان یک نیروی مقابله با غرب در قاره آفریقا حفظ کند.