کسی منکر عقلانیت و درستی گفت وگو و مذاکره نیست و کسی منکر شر بودن جنگ نیست اما مسأله ما آنجاست که برخی مدام از تساهل و سهلگیری سخن میگویند. مدام در پی نرمالیزاسیون و عادیسازی همه چیز هستند و سراغ تعصب و رشادت هم آمدهاند. این از جمله چیزهایی است که مارا در برابر برخی لیبرالهای وطنی میگذارد؛ همانها که به هایی میلرزند و به هویی می گریرند. برخی از آنها میگویند دست از شرافت و افتخار برداریم و شکمها را سیر کنیم.
آنقدر در گوش ما میخوانند که هموطن در برابر هموطن قرار گیرد. آنها مدام جامعه را از جنگ و چیزهای دیگر میترسانند و ترسو بار میآوردند.
باری، دلاوران بزرگ تاریخ، اغلب صبور بودهاند و جان بر کف نه جان بر لب. سردارانی مانند شهید حاج میرزامحمد سلگی محصول نگاهی متفاوت به زندگی و حتی شهادت هستند. شهیدی که اهل زلزدن به دنیا نبود. چون به جای نگاهکردن همراه با امید به دست دشمن، به چشمان او مستقیم و باشهامت نگاه کرد. این همان خشونت و تعصب مقدس است.
اگر قرار بود مملکت با نسخه لیبرالها اداره شود، امروز شاید بردگان مدرن امریکا بودیم یا بردگان سنتی نوتکفیریها.
فراموش نکنیم تعصبزدایی و دعوت به پرهیز از خشونت توسط کسانی که با نام اشاعه لیبرالیسم ضدخشونت همچنان بزرگترین جنایات تاریخ را مرتکب میشوند، دروغی بزرگ، اما حقیر است که اوج پستی آن را در جنایات علیه غزه و یمن می بینیم.
کلام نهایی خطاب به صهیونیسم بین الملل آن که ما طالب جنگ نیستیم اما از شر جنگ هم خیر و سعادت می سازیم و این شما مادی گرایان ترسو هستید که اگر زنده هم بمانید، هلاکت یا شقاوت خواهید یافت. ما اگر بمیریم هم به سعادت رسیده و شهادت جز سعادت و شادکامی دنیا و آخرت نیست.