به گزارش خبرآنلاین به نقل از نورنیوز اعلام آغاز مذاکرات میان ایران و آمریکا از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در شرایطی انجام شد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در واشنگتن حضور داشت. این اتفاق باعث شد فضای خبری جهانی ناگهان به سمت این تحولات حساس جلب شود. ساعاتی پس از این اعلام، عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، خبر مذاکرات را تأیید کرد و محل برگزاری آن را عمان اعلام نمود. با این حال، عراقچی به وضوح تأکید کرد که مذاکرات قرار است به صورت غیرمستقیم برگزار شود.
چالشهای پیش رو برای بن بست گشایی؛
مهمترین موضوعی که پس از اعلام خبر آغاز مذاکرات تبدیل به یک چالش مهم شد، بیان متفاوت آمریکا و ایران از مستقیم یا غیر مستقیم بودن مذاکرات بود که حاشیه های آن همچنان ادامه دارد.
اما اصلی ترین مسئله در مورد این مذاکرات مهم، فارغ از مستقیم یا غیر مستقیم بودن آن- که البته ایران تأکید کرده که مذاکرات غیر مستقیم است- دستور مذاکرات است که هنوز طرفین در خصوص آن حرفی نزده اند. مستقیم یا غیر مستقیم بودن مذاکرات اگرچه ناشی از یک رویکرد سیاسی است اما نمی توان از آن به عنوان موضوعی که اثر عمیق بر نتیجه خواهد داشت یاد کرد.
دستور مذاکرات؛ نقطه آغاز یا عامل توقف؟
آنچه بیش از همه مهم است، دستور مذاکرات و رویکرد هریک از طرفین به چگونگی پیشبرد آن است. محور اصلی مذاکرات به هیچ وجه نباید فقط به بحث «مستقیم یا غیرمستقیم» محدود شود، بلکه دستور کار مذاکرات، بهویژه مواردی چون برنامه هستهای ایران، رفع تحریمها و تأمین منافع ملی کشور در مقابل فشارهای غرب، باید موضوع اصلی بحث باشد. برخی تحلیل گران معتقدند با توجه محتوای نامه تهدید آمیز و یک طرفه ترامپ به ایران و پاسخ قاطعی که تهران در نامه ارسالی از طریق عمان به آمریکا داد، در صورتی که دستور مذاکرات نیز همان موضوعات رد و بدل شده باشد، نمی توان به حصول نتیجه مطلوب از مذاکرات روز شنبه امیدوار بود. اما در کنار این تحلیل رویکرد واقع گرایانه دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این که اگر قرار است آمریکا به دنبال پافشاری بر تهدیدات خود باشد، طبیعتا پاسخ ایران هم همان خواهد بود و اساسا مذاکره بی معنی بوده و همان نامه نگاری انجام شده برای تعیین تکلیف مناسبات میان دو کشور کافی بود. اصرار آمریکا بر مذاکره و پذیرش مذاکره غیر مستقیم از سوی ایران می تواند این پیام را داشته باشد که دستور مذاکرات به نوعی تعیین شده یا خواهد شد که امکان عبور از بن بست موجود فراهم شود.
کشورهای منطقه: امنیت ملی در گرو نتیجه مذاکرات
بررسی شرایط منطقه خلیج فارس نشان میدهد که در صورت شکست مذاکرات، احتمال بروز درگیریهای نظامی در منطقه بهشدت افزایش خواهد یافت. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که بهویژه تحت تأثیر تنشها میان ایران و آمریکا قرار دارند، به هیچ وجه نفعی از افزایش تنشها و درگیریهای نظامی نخواهند داشت. در صورتی که روند مذاکرات شکست بخورد و فضای منطقه به سمت تهدیدات نظامی بیشتر کشیده شود، این کشورها بهطور مستقیم در معرض خطر قرار خواهند گرفت. در این وضعیت، نتیجه گرفتن از مذاکرات و رفع شبح جنگ از سر منطقه بهطور مستقیم با امنیت ملی این کشورها مرتبط است. از اینرو، کشورهایی چون عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر که با ایران همسایهاند، باید در این روند نقش مؤثری ایفا کنند. بسیاری از این کشورها قبلاً سعی کردهاند نقش میانجی یا تسهیلگر را در کاهش تنشها ایفا کنند و اکنون این موقعیت برای آنها فراهم است تا با استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک خود، نه به عنوان یک انتخاب بلکه در چارچوب یک ضرورت راهبردی به کاهش تنشها کمک کنند و از بروز یک بحران نظامی در منطقه جلوگیری نمایند. این کشورها بهویژه در زمانی که تنشها بالا میرود، برای حفظ منافع ملی خود باید حمایت خود را از روندی که به کاهش تنشها منجر میشود، نشان دهند.
اروپا: فشارهای آمریکا و چالشهای داخلی
در سطح بینالمللی، اروپا نیز با چالشهای جدی روبهرو است. با توجه به بازگشت ترامپ به قدرت در آمریکا و اتخاذ رویکردهای تهاجمیتر نسبت به ایران، اروپا در موقعیتی قرار دارد که بهطور مستقیم تحت تأثیر سیاستهای آمریکا قرار خواهد گرفت. با این حال، اتحادیه اروپا به دلیل فشارهایی که از سوی آمریکا متحمل میشود، نمیتواند به راحتی از مواضع خود دفاع کند.
در این شرایط، آمریکا به دنبال قدرتنمایی نظامی در منطقه است که هرچند ممکن است برای واشنگتن بهعنوان یک اهرم فشار کوتاهمدت مفید باشد، اما برای اروپا میتواند تبعات منفی بسیاری به همراه داشته باشد. در صورتی که بحران هستهای ایران تشدید شود، خطرات امنیتی برای اتحادیه اروپا بهشدت افزایش خواهد یافت، چرا که بیثباتی در خاورمیانه میتواند موجبات گسترش مهاجرت، افزایش تهدیدات تروریستی و همچنین فشار بر کشورهای عضو اتحادیه اروپا را فراهم آورد. در نتیجه، در چنین فضایی، کنش مثبت اروپا برای پیشبرد مذاکرات به شکلی متعادل و هماهنگ با ایران و آمریکا میتواند بهطور مستقیم به نفع امنیت و ثبات اروپا نیز باشد.
نقش اثرگذار چین و روسیه
روسیه و چین به عنوان دو عضو اصلی شورای امنیت سازمان ملل و بازیگرانی که در سالهای اخیر روابط خود را با ایران تقویت کردهاند، احتمالاً نگران بازگشت یکجانبهگرایی آمریکا در روند مذاکرات هستند. پکن و مسکو میدانند که هر توافقی که منافع راهبردی ایران را نادیده بگیرد، نه تنها از سوی تهران رد خواهد شد، بلکه موازنههای منطقهای را نیز بههم خواهد ریخت. لذا انتظار میرود چین و روسیه که روز گذشته دومین نشست سهجانبه خود با ایران را برگزار کردند، نقش فعالی در اقناع آمریکا برای اتخاذ رویکردی واقعبینانه ایفا کنند.
مذاکره یا جنگ؟
چشمانداز مذاکرات ایران و آمریکا در شرایط کنونی به شدت تحت تأثیر بازیگران مختلف منطقهای و بینالمللی قرار دارد. در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد و بحرانهای منطقهای به سمت درگیریهای نظامی پیش برود، کشورهای عربی خلیج فارس بهطور مستقیم آسیب خواهند دید. از طرف دیگر، مواضع منفی اروپا در قبال سیاستهای آمریکا میتواند این قاره را در مقابل تهدیدات امنیتی و اقتصادی قرار دهد. با توجه به این واقعیتها، آینده مذاکرات ایران و آمریکا تنها در صورتی موفق خواهد بود که طرفین بتوانند به دستور کار مشترکی دست یابند که در آن منافع و نگرانیهای هر دو طرف بهطور متوازن لحاظ شده باشد. بازیگران منطقهای و جهانی، بهویژه چین، روسیه و اتحادیه اروپا، باید برای تسهیل این روند نقشهای خود را ایفا کنند تا از بروز جنگ و ناآرامیهای بیشتر در منطقه جلوگیری کنند.
311311