به گزارش همشهری آنلاین، ازازیل اولین تجربه حسن فتحی در ژانر وحشت بود. او پیش از این ملودرامهای تاریخی مثل شهرزاد و مدار صفردرجه را ساخته بود که تماشاگران زیادی داشتند و با ازازیل گونه دیگری در سریال سازی را تجربه کرد که در آن اگر نگوییم موفق نبود، دست کم موفقیت ساختههای قبلی اش را تکرار نکرد. تماشاگرانی که با ساختههای قبلی فتحی خاطره داشتند، منتظر سریال دیگری با همان جذابیت بودند، اما خیلی زود ناامید شدند. آنها با سریالی مواجه شدند که قرار بود، وحشت زدهشان کند، اما بیشتر از آن آنها را خنداند. بسیاری از همان قسمت اول شروع به نقد سریال کردند و آن را کاری ضعیف دانستند. بعضی هم البته معتقد بودند باید صبر کرد و دید با پیشرفت داستان و در قسمتهای بعد چه اتفاقی میافتد. اما با پایان فصل اول میزان انتقادها باز هم بیشتر شد.
گرههایی که بسته ماندند
برخی از منتقدان از این نوشتهاند که بسیاری از گرهها حتی در آخرین قسمت این فصل هم باز نشدند و احتمالا در فصل بعدی باید منتظر پاسخهایی برای سئوالهایی که ایجاده شده، باشیم.
منتقدی نوشته: «طرفداران آثار این خالق تاریخیساز از همان قسمت ابتدایی با سوالات و ابهامات زیادی روبهرو شدند، داستان هرچه پیش رفت بر ابهاماتش افزوده شد و انتظار برای پاسخ به آنها در طول سریال، بیشتر اما مشکل از جایی آغاز شد که دائما بر تعداد این گرهها افزوده میشد اما گره گشایی منطقی و درستی اتفاق نمیافتاد تا اینکه در قسمت پایانی فصل اول، مخاطب متوجه میشود که سرمنشا همه این اتفاقات یک نیروی شیطانی بوده که سناریونویس، اطلاعات زیادی هم درباره آن نیروی ماورایی شیطانی در اختیار مخاطبان قرار نمیدهد.»
او از آشفتگی در روایت داستان هم انتقاد کرده و گفته: «فتحی در اولین قدم ورود به جهان ساخت سریالی ترسناک، سعی کرده فضایی پروهم و خیال بسازد و برای ایجاد این فضاسازی به شکلی افراطی از موسیقی، تغییر زوایای دوربین و صحنههای خون آلود استفاده کرده است. این فضاسازی اغراق آمیز باعث شد تا مخاطبانی که در انتظار تماشای سریالی ترسناک بودند نه تنها انتظارشان برآورده نشود که در جاهایی احساس فریب خوردگی و مسخره شدن کنند.»
منتقدی هم از بازیهای چند پاره در سریال نوشته است. او با مقایسه بازی بازیگران حرفه ای سریال از جمله پریناز ایزدیار، بابک حمیدیان و پیمان معادی با بازیهای اغراق آمیز چهرههای جدید به این نتیجه رسیده بازیها چندپاره اند و این موضوع به سریال لطمه بزرگی زده است.
نویسنده دیگری از سه شخصیت اصلی شوکا، مانی و بهروز نوشته که هر کدام درگیر رازهایی در زندگی شان هستند، اما مخاطب تا پایان سریال هم متوجه این رازها نمیشود. مثل گرههایی که قسمت به قسمت در داستان ایجاد شد، اما بسیاری از آنها هرگز باز نشدند.
منتقد دیگری نوشته نکات مثبت قسمت آخر فصل اول به خصوص در بخش فنی بسیار کمتر از نکات منفی اش بود: «اولین نکته منفی تدوین موازی آن بود که نابلدانه انجام شده بود. تعداد کاتها بیهوده زیاد بود و جای کاتها هم درست نبود. همین باعث پرش فکر مخاطب میشد.» همین موضوع یعنی تدوین بد و دخالت های تهیه کننده در تدوین بود که در نامه فتحی در باره انصرافش از ساخت فصل دوم عنوان شده بود.
او از جلوههای ویژه سریال هم نوشته و معتقد است در ایران به دوربینهای به روز و نرم افزارهای مختلف جلوههای ویژه دسترسی داریم، بنابراین باید تلاش کنیم تا در این زمینه پیشرفت کنیم. هرچند بر این باور است که جلوههای ویژه ازازیل آنقدر هم بد نیستند که باعث خنده تماشاگر شوند.
او یکی از نکتههای مثبت سریال را بازی بابک حمیدیان عنوان کرده که به خصوص در سکانس تسخیر شدن بهترین بازیاش را ارائه داده است. از نظر او نکته مثبت دیگر در قسمت آخر این بود که در ابتدای قسمت حال خوب ایجاد کرد و بعد کمکم وارد فضای دیگری شد.
مخاطبان پشیمان از نگاه کردن سریال
ترجیع بند نظرات کاربران در توییتر و پلتفرم پخش کننده این است که از وقت گذاشتن برای دیدن این سریال پشیمان هستند. یکی از کاربران هم حسن فتحی انتقاد کرده اگر سازنده شب دهم و مدار صفر درجه و شهرزاد هستید، چرا این سریال را ساخته اید؟
واکنش کاربر دیگری هم به قسمت آخر این است که با چندین فقره مرگ و میر و بدون هیچ نتیجهگیری تمام شد! دیگری هم نوشته: «ازازیل به جای اینکه ترسناک بودن کاملا کمدی بود. هیچ سریالی به بدی این سریال با این همه بازیگر ندیده بودم!
املای کلمه ازازیل هم موضوع دیگری بوده که کاربران به آن اشاره کرده اند و نوشته اند املای صحیح آن عزازیل است و انتقاد کرده اند که چرا اشتباه املایی در کلمات به فیلمها و سریالها هم راه پیدا کرده است. هرچند در فرهنگهای مختلف هر دو املای ازازیل و عزازیل به کار رفته اند.
به هرحال با وجود انصراف حسن فتحی از ساخت فصل دوم سریال معلوم نیست فصل دیگری برای آن وجود داشته باشد یا نه. اما یک نکته در این میان مهم به نظر میرسد. این که ژانر وحشت در ایران رسما ژانر تجربهنشدهای است و به جز یکی دو نمونه نمیتوان سراغ گرفت. بنابراین به نظر میرسد باید اجازه داد تا تجربههای مختلف در این ژانر شکل بگیرند شاید در گذر زمان و با آزمون و خطاها تجربههای بهتری در این ژانر داشته باشیم.