همشهری آنلاین: آنها نوشتند که بارگاس یوسا «در آرامش در لیما در حلقه خانوادهاش درگذشت». «رفتن او خویشاوندان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان غمگین خواهد کرد، اما امیدواریم که آنها، همچون ما، با این واقعیت که او زندگی طولانی، ماجراجویانه و پرباری داشت و مجموعهای از آثار را از خود به جای گذاشت که از او ماندگارتر خواهد بود، تسلی پیدا کنند.»
به گزارش گاردین، در طول دورهای بیش از ۵۰ سال، بارگاس یوسا در مجموعهای از رمانها از جمله «عصر قهرمان»، «گفتگو در کاتدرال» و «سور بز»، قدرت و فساد را به تصویر کشید. بارگاس یوسا که زندگیای به رنگارنگی داستانهایش داشت، نامزدی ناموفقی برای ریاست جمهوری پرو داشت، خصومتی طولانی با گابریل گارسیا مارکز را پرورش داد و در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل شد.
رجعت به سرزمین مادری
بارگاس یوسا که متولد آریکوئیپا در سال ۱۹۳۶ بود، زمانی که تنها ۱۵ سال داشت، بهعنوان خبرنگار جنایی شروع به کار کرد. چهار سال بعد، با جولیا اورکیدی که ۳۲ سال داشت، فرار کرد؛ اقدامی که پدرش آن را «حرکتی مردانه» توصیف کرد. سفر به پاریس در سال ۱۹۵۸ آغاز ۱۶ سال زندگی در خارج از کشور بود؛ او در مادرید، بارسلونا، لندن و همچنین پایتخت فرانسه زندگی کرد. اما در حالی که بهعنوان روزنامهنگار، گوینده و معلم مشغول به کار بود، از طریق داستاننویسی شروع به رجعت به سرزمین مادریاش کرد.
در سال ۱۹۶۳ اولین رمان او، «عصر قهرمان»، در اسپانیا منتشر شد. اما این داستان درباره یک قتل در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو (جایی که یوسا دو سال از نوجوانیاش را آنجا گذراند) و سرپوش گذاشتنهای متعاقب آن، چنان در پرو شوکهکننده تلقی شد که گفته میشود ۱۰۰۰ نسخه از آن در میدان رژه مدرسه سوزانده شد.
مشتی بر صورت مارکز
بارگاس یوسا خود را در مرکز رونق ادبیات آمریکای لاتین در کنار نویسندگانی چون خولیو کورتاسار، کارلوس فوئنتس و مارکز یافت. پژوهش او در سال ۱۹۷۱ با عنوان «گابریل گارسیا مارکز: داستان یک خدایکُشی» ادبیات دنیای نو را با دنیای کهن وارد گفتوگو کرد، اما دوستیاش با مارکز دوام نیاورد. زمانی که مارکز در سال ۱۹۷۶ در برابر یک سینما در مکزیکوسیتی با بارگاس یوسا سلام و احوالپرسی کرد، پاسخ او مشت به صورتش بود. در مراسمی در مادرید، سه سال پس از مرگ مارکز در ۲۰۱۴، بارگاس یوسا گفت از شنیدن خبر مرگ دوست سابقش ناراحت شده، اما حاضر به توضیح درباره دلایل آن دشمنی نشد. او گفت: «داریم وارد قلمرو خطرناکی میشویم. وقتش رسیده این گفتوگو را تمام کنیم.»
ناکام در سیاست
نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و رمانهایی همچون «گفتوگو در کاتدرال»، «عمه جولیا و نویسنده»، و «جنگ آخرالزمان» جایگاه ادبی او را تثبیت کردند. اما با افزایش شهرتش، بارگاس یوسا بیش از پیش در سیاست درگیر شد. او که از مارکسیسم دوران جوانیاش فاصله گرفته بود، میزبان برنامهای گفتوگومحور در تلویزیون پرو شد و در سال ۱۹۸۴، پیشنهاد رئیسجمهور محافظهکار، فرناندو بلالونده تری، برای نخستوزیری را رد کرد.
در ۱۹۸۷، بارگاس یوسا جمعیتی ۱۲۰ هزار نفری را در لیما گرد آورد تا به برنامههای ملیسازی نظام مالی پرو اعتراض کنند و سپس کمپینی برای ریاستجمهوری آغاز کرد. سه سال بعد، پس از دریافت تماسهای تهدیدآمیز و فحاشیهای بسیار، در دور دوم انتخابات از آلبرتو فوجیموری شکست خورد و ظرف چند ساعت کشور را ترک کرد. او در گفتوگو با گاردین در ۲۰۰۲ گفت: «دروغ نگفتم. گفتم به اصلاحات رادیکال و فداکاری اجتماعی نیاز داریم و در آغاز هم جواب داد. اما بعد جنگ کثیف شروع شد، اصلاحاتم را طوری جلوه دادند که گویی قرار است شغلها را نابود کند. این کار بسیار مؤثر بود، مخصوصا در میان فقیرترین اقشار جامعه. در آمریکای لاتین ما ترجیح میدهیم وعدهها را باور کنیم، نه واقعیت را.»
کابوس نوبل
بارگاس یوسا در سال ۱۹۹۳ تابعیت اسپانیا را گرفت، در حالی که به نوشتن نمایشنامهها، مقالات و رمانهایش ادامه میداد. رمان «سور بز» که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، با ورود به ذهن دیکتاتور دومینیکن، رافائل تروخیو، اثری تکاندهنده ایجاد کرد. رمان او در سال ۲۰۰۶، «دختر بد»، رابطهای پر فراز و نشیب را در طول بیش از ۴۰ سال دنبال میکند.
زمانی که آکادمی سوئد در سال ۲۰۱۰ با او تماس گرفت، بارگاس یوسا در ابتدا فکر کرد این تماس شوخی است. او در گفتوگویی با گاردین در سال ۲۰۱۲ درباره جایزه نوبل گفت: «برای یک هفته افسانهای زیبا بود، اما برای یک سال کابوس»؛ چراکه توجهات عمومی او را به سختی قادر به نوشتن میکرد: «فشار برای مصاحبه و حضور در نمایشگاههای کتاب وصفناپذیر بود.»
نویسنده، نه سیاستمدار
او از جایگاه جهانی جدیدش برای اعتراض به دستکاری رسانهها در پرو، تبلیغات فدراسیون روسیه و دونالد ترامپ استفاده کرد. با این حال، در مه ۲۰۲۲ اعلام کرد که در انتخابات ریاستجمهوری برزیل از ژائیر بولسونارو، رهبر راستگرای پیشین، حمایت میکند و نه از لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا. او توضیح داد: «اگرچه دلقکبازیهای رئیسجمهور پیشین برای یک لیبرال سختقابلتحمل است، اما بین بولسونارو و لولا، طبیعتاً بولسونارو را ترجیح میدهم. حتی با حماقتهای بولسونارو؛ او لولا نیست.»
بارگاس یوسا در گفتوگو با گاردین در ۲۰۱۲ توضیح داد: «از تجربههای سیاسیام یاد گرفتم که من نویسندهام، نه سیاستمدار. بخشی از دلایلی که این زندگی را انتخاب کردم، میل به یک زندگی ماجراجویانه بود. اما بهترین ماجراجوییهای من بیشتر ادبی بودند تا سیاسی.»
از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹، بارگاس یوسا ریاست انجمن جهانی آزادی بیان نویسندگان (PEN International) را بر عهده داشت. اما بهدلیل مخالفتش با جنبش استقلال کاتالونیا، در سال ۲۰۱۹ از ریاست افتخاری این سازمان استعفا داد، چراکه این نهاد خواستار آزادی دو رهبر جامعه مدنی کاتالان شد و مدعی شد که مردم کاتالونیا «به شکلی تحت آزار قرار گرفتهاند که از زمان دیکتاتوری فرانکو بیسابقه بوده است.»
واپسین رمان
با وجود شهرت بینالمللیاش، بارگاس یوسا همچنان برای داستاننویسی وقت میگذاشت، و پس از دریافت جایزه نوبل، چهار رمان دیگر منتشر کرد. در سال ۲۰۲۳، او اعلام کرد که رمان جدیدش «من سکوت خود را به تو تقدیم میکنم» آخرین رمانش خواهد بود. او به روزنامه «لا ونگواردیا» گفت: «با اینکه خوشبین هستم، فکر نمیکنم بهاندازهای زنده بمانم که رمان جدیدی بنویسم، بهخصوص چون نوشتن یکی برایم سه یا چهار سال طول میکشد. اما هیچگاه دست از کار نمیکشم و امیدوارم تا آخرین لحظه توان ادامهدادن داشته باشم.»
یوسا در سال ۱۹۶۴ از همسر اولش جدا شد و با دخترعمویش، پاتریشیا یوسا، ازدواج کرد. آنها صاحب سه فرزند به نامهای آلوارو، گونزالو و مورگانا شدند. پس از پنجاه سال زندگی مشترک، در سال ۲۰۱۵ او همسرش را ترک کرد و با ایزابل پرایسلر، مادر انریکه ایگلسیاس (خواننده مشهور)، وارد رابطه شد؛ رابطهای که در سال ۲۰۲۲ پایان یافت.