عصر ایران؛ مهرداد خدیر- دور دوم مذاکرات ایران و آمریکا نه در مسقط که در رُم برگزار میشود و این هر دو در فرهنگ ما ریشه دارند! اولی در قالب حلوای مسقطی که البته ریشه در شیراز زیبای خودمان دارد ولی به مسقط عمان منتسب است و دربارۀ دومی هم میگوییم همۀ راه ها به رُم ختم میشود.
آقایی که تیر پارسال میخواست رییس جمهور شود (و خیلیها به خاطر رییس جمهور نشدن او به مسعود پزشکیان رأی دادند) در آن سالهایی که پرونده را زیر بغل میزد و خیال میکرد از جانب خداوند مأموریت دارد گمراهان را به راه راست هدایت کند روی محل مذاکرات خیلی خیلی حساس بود و دوست داشت همین نزدیکیهای خودمان باشد نه در شهری اروپایی و به خاطر همین هر وقت در استانبول و آستانه و بغداد و مسکو تعیین میشد ذوق می کرد و حالا آقای غریبآبادی معاون آقای عراقچی میگوید این که کجاست خیلی مهم نیست و فرعی است.
البته اندکی هم مهم است چون در رُم خبرنگاران و عکاسان از سر و کول هتل محل برگزاری مذاکره بالا میروند و مثل مسقط نمیتوان دور از چشم آنان در خانۀ آقای بدر بن حمد آل بوسعیدی گفتوگو (ی مکتوب) کرد و آسوده خاطر بود که تصویری از دیدار نمایندگان ارشد ایران و آمریکا ثبت نمیشود.
همین که مذاکرات به دور دوم کشیده یعنی میتوان به توافقاتی امیدوار بود چون اگر بر سر هیچ چیز توافق نداشتند همان شنبه قبل ختم آن اعلام میشد و میدانیم ترامپ حوصله ندارد.
دلیل مخالفت 35 ساله آقای شریعتمداری با مذاکره که از فردای مقاله عطاءالله مهاجرانی در سال 1369 در روزنامه اطلاعات ابراز شده همین است که «مذاکره» «بازی میان کف و سقف» است چون هر یک از طرفین تلاش میکنند «سقف» مطالبات خود را تا آنجا که ممکن است بالاتر ببرند و در همان حال، خواستههای حریف را به «کف» برسانند به گونهای که مرحله بعد از «کف»، زمینگیر شدن طرف مقابل را به دنبال داشته باشد و کفی که آنان میخواهند توقف کامل فعالیت هستهای است و البته از سقف مورد نظر ما معمولا سخنی به میان نمیآورد.
در نگاه بسیار خوشبینانه و شاید خیالپردازانه موفقیت مذاکرات به سرمایهگذاری هزار میلیارد دلاری در ایران و حتی بازگشایی سفارت آمریکا خواهد انجامید هر چند نویسندۀ این سطور هر دو را عجالتا دور از دسترس میداند. اولی از این حیث که عجالتا معطل 6 تا 7 میلیارد دلار پول خودمان در قطر هستیم یعنی نصف پول لازم برای تأمین مواد غذایی در کل سال و به جای تمرکز بر 6 تا 7 میلیارد دلار پول خودمان نباید به سرمایه گذاری هزار میلیارد دلاری بیندیشیم اگرچه با 200 میلیارد دلار هم کلاه مان را باید به هوا بیندازیم و اعلام عدد 1000 بیشتر برای به رخ کشیدن قابلیتهای ایران است. در حالی که مهم ترین مشکل افغانستان در 20 سال کرزای و غنی این بود که توان جذب سرمایه نداشتند و همان دو سه میلیارد دلار موجب فساد شد.
دومی به خاطر احتمال تشکیل صفهای طولانی دریافت روادید که پس از 45 سال قطع رابطه مورد توجه دنیا قرار میگیرد. ( عدد 45 به خاطر این که روابط ایران و آمریکا بلافاصله بعد از اشغال سفارت قطع نشد بلکه جیمی کارتر در اردیبهشت 1359 مبادرت به آن کرد و ایران پیشقدم نبود).
اگر به خوبی و سلامتی مذکرات ایران و آمریکا به نتیجه حداقلی برسد چه دستاوردهایی خواهد داشت؟
یک. فشار روانی از روی حکومت و مردم برداشته میشود. حکومت از دغدغه جنگ و نابودی زیرساختها و شعلهور شدن آتش در منطقه خلاص میشود و مردم از کابوس کاهش روزافزون داراییشان.
دو. قیمت دلار تثبیت می شود. طبعا به 40 یا 50 بازنمیگردد چون دولت حقوق و یارانه می پردازد و به ریال نیاز دارد و با فرض دلار 70 تومانی افزایش داده است اما تثبیت می شود و وقتی تثبیت شود بازرگانان به واردات اشتیاق پیدا می کنند و تقاضای دلار واقعی می شود. واقعی یعنی تاجر و مسافر متقاضی است نه هر شهروندی برای حفظ قدرت خرید.
سه. فروش نفت بیشتر میشود و فروش بیشتر یعنی رشد اقتصادی. مهم ترین بخش کیک اقتصاد ما همین فروش نفت است و از طرف دیگر در وضعیت عادی قاعدتا فقط وزارت نفت، نفت خواهد فروخت. در وضعیت تحریمی نهادها و اشخاص دیگر هم مبادرت به فروش نفت کردهاند و میکنند و مشهورترین مثال آن بابک زنجانی است در حالی که منحصر به او نیست.
چهار. صنعت گردشگری رونق مییابد. نوروز 1404 چند گردشگر خارجی دیدید؟ کافی است با درآمد ترکیه مقایسه کنید؟ گردشگر نه تنها ارز میآورد که انتقال صنایع آب بر در مرکز ایران به ساحل خلیج فارس را موجه میکند و خود مردم با رونق بومگردی حافظ محیط زیست خود می شوند. روستایییی که از ورود گردشگر درآمد داشته باشد (100 دلاری ناقابل معادل 7 میلیون تومان است. 10 نفر 70 میلیون تومان!) وقتی برای پذیرایی از گردشگر به راحتی دلار دریافت کند چرا روانه شهر شود و کارگری کند؟ گردشگری فرهنگ تساهل و مدارا را هم رواج میدهد و هر چه تصویر واقعی تری از ایران ارایه شود امکان جذب سرمایه هم فزونی میگیرد.
پنج. ایرانیان به روسیه اعتماد ندارند. به جز دوره کوتاه لنین همواره از جانب روسها آسیب دیدهایم. مشهور است که در دیدار سفیر اتحاد شوروی با آقای هاشمی رفسنجانی که رییس مجلس و در عین حال جانشین فرمانده کل قوا بود و در جریان جنگ شهرها انجام شد وقتی سفیر صدای مهیب را شنید گفت: صدای چه بود و هاشمی گفت: صدای موشکهایی که شما به صدام حسین داده اید. آن قدر که شوروی صدام را تسلیح کرد آمریکا نکرد. توافق با آمریکا مانع آن میشود که در آغوش خرس شمالی بیفتیم که جز دردسر برای ما نداشته اگر ناچاریم تحمل کنیم.
شش. با نتیجهبخشی مذاکرات به سوییفت و شبکه جهانی متصل میشویم و از بسیاری از هزینههای اضافی خلاص میشویم.
هفت. کالا که بیاید به بندر نیاز داریم آن گاه بندرهای ما از این رخوت خارج میشوند. همین حالا در امالقصر و بصره در عراق در حال سرمایهگذاری 17 میلیارد دلاری و از بین بردن مزیتهای ما هستند و اگر نجنبیم دیر میشود. در حالی که حالا هم دیر شده.
هشت. توسعه بنادر مردم محلی را سر ذوق و شوق میآورد. قرنها مردم ما در بوشهر و جاهای دیگر در حال تجارت بودند اما در دهههای اخیر نفت و گاز و پتروشیمی چنان سایه انداختند که در حال تبدیل بوشهر به خوزستان اند. آنها هم در حد خود لازم است اما شهر نباید به شعبه یک شرکت تبدیل شود. هر آدمی در شهر قصه خود را دارد و بندر با تبادل کالا تعریف میشود نه با کارخانه های پتروشیمی.
نُه. در ساختار جدید نیاز به مدیران کارآمد است. در این صورت نظام بوروکراسی جدیدی بر اساس تخصص و ایران دوستی و نه تظاهر بنا میشود. حاصل این ریاکاری در این دو هفته در رفتارهای دو معلم با محصلین جلوه کرد و مشخص شد اکتفا به ظاهرسازی چه فجایعی به بار می آورد. به بیان روشن تر با توافق نیاز به متخصصین است و آنها زیر بار مدیران کم سواد نخواهند رفت. به یاد آوریم در این مملکت وزیری داشتیم که مدعی بود با یک میلیون تومان شغل ایجاد می کند! دیگری میگفت حالا میدانیم هر کس چند نان میخرد در حالی که در نانوایی ها خودشان تعداد را وارد میکنند و از عهده راستی آزمای برنمیآمدند. دولت خالصسازی و مجلس اقلیت حاصل شرایط انزوا و نگاه امنیتی بود. هر چه فضا بازتر امکان ارتقای امثال آنان کمتر خواهد بود.
ده. بسیاری از پروژههای کشور زمین مانده و 2700 کیلومتر کریدور معطل پول است. در وضعیت تحریم و ترس از جنگ دولت بیشتر به فکر تأمین غذاست و سراغ کریدور نمیرود. خود تکمیل و راهاندازی اینها شغل ایجاد میکند.
یازده. در وضعیت عادی کسبوکارهای تحریمی که شوربختانه ردپای آقازادهها در آنها دیده میشود توجیه ندارد و آقازادهها مثل من و شما باید کار کنند و از کشتی و تجارت نفت خبری نخواهد بود.
دوازده. می توان امید داشت در صورت توافق با آمریکا بحث فعال شدن مکانیسم ماشه را اروپایی ها منتفی کنند. در این باره البته اتفاق نظر وجود ندارد کما این که سفیر پیشین ایران در انگلستان گفته روابط ما با هر یک مسایل خاص خود را دارد و چنانچه چالش تازه درگیرد باز باید مذاکرات ۵+۱ از سر گرفته شود. این نظر البته در اقلیت است و همین حالا هم حس می شود تاریخ مصرف ۵+۱ تمام شده و حساسیت اروپا تنها بر سر اوکراین است و در هسته ای تابع آمریکاست و اگر هم بر سر هسته ای موش بدوانند باز به خاطر اوکراین است و نه حتی حقوق بشر.
سیزده. به لحاظ داخلی در سطح حاکمیت کار به دستان را از شعار دور می کند و همه بر سر امور ملموس مثل ناترازی آب و برق و انرژی و تاثیر هوش مصنوعی سخن خواهند گفت و امامان جمعه باید مطالعات بیشتری انجام دهند یا به توصیه های مذهبی و اخلاقی بازگردند. وقتی قانون حجاب متروک و مطرود و با آمریکا توافق شده آقای علم الهدای مشهد و صدیقی تهران چگونه باز تذکر حجاب و مذاکره بدهند؟!
چهارده. تاثیر توافق بر اقتصاد و معیشت سبب آشتی مردم با انتخابات خواهد شد تا تنها رأی سلبی ندهند. بلکه رأی ایجابی بدهند و شاید در انتخابات شوراهای بعدی شاهد این اتفاق باشیم. البته به شرط آن که مجال رقابت باشد.
پانزده. باورهای دینی به خاطر نوع عملکردها آسیب دیده است. هر چند اصولگرایان رادیکال با استناد به مناسک مذهبی این گزاره را قبول ندارند اما به هر رو سبب میشود نهاد روحانیت با انتقاد کمتری رو به روشود. در حال حاضر حتی روحانیونی که دستی در حکومت ندارند در کوچه و بازار باید پاسخگوی قیمت گوشت و مرغ باشند و شاید به همین خاطر کمتر در معابر دیده می شوند. روحانیت کمتر سیاسی یا غیر سیاسی از حامیان مذاکره و توافق است. تصور نکنیم همه مثل آقای علم الهدای مشهد هستند.
شانزده. اگرچه تحریم های ۱۴ سال اخیر از همه نظر بنیه اقتصادی و سیاسی و حتی اخلاقی را ضعیف کرده ولی به هر حال دوام آورده ایم و چنانچه به درآمد نفتی دست پیدا کردیم می توان این بار امید داشت به جای ریخت و پاش بخشی از آن درآمد واقعا صرف هزینه های جاری نشود.
هفده. کمترین دستاورد توافق دور شدن سایه جنگ است. این را باید اول می نوشتم. هنوز داریم هزینه های مادی و معنوی جنگ هشت ساله را میپردازیم. اگرچه از جنگ در صورتی که همه راهها بسته شود نمیتوان شانه خالی کرد اما جنگ فجایعی به بار میآورد و غزه پیش چشم همه ماست. از نیمه مهر ۱۴۰۲ دارند در غزه آدم می کشند و جهان تماشا میکند. خیال نکنیم جنگ شود کسی به داد ما میرسد.
هجده. اصولگرایی رادیکال ایرانی و براندازان خارجی بزرگ ترین بازندگان توافق هستند. هر چند از تحریک گروه اول باید پرهیز کرد ولی آنان را به حاشیه می راند و برای سخنان تند و جنگ طلبانه مشتری چندانی نخواهد بود. ایرانیان قرن ها با همین فرهنگ مدارا با دنیا کنار آمده اند و دریغ بود این تصویر مخدوش شود. ایرانی یعنی سعدی و حافظ و فرهنگ مدارا. این فرهنگ با توافق تقویت میشود و در مدرسه ها به جای مرگ از زندگی باید بگویند.
نوزده. آن قدر سرگرم بحث هستهای و بیمناک جنگ بودهایم که یادمان رفته خطر زلزله بیخ گوش ماست. بعد از توافق باید به فکر زلزله و خشکسالی بیفتیم و تدبیری بیندیشیم.
بیستم این که توافق تازه گام اول است و درهای بهشت را به روی ما نخواهد گشود. اگر قرار بود رابطه با آمریکا حلال همه مشکلات باشد اکنون وضعیت مصر این گونه نبود. اما این واقعیت به معنی تخاصم همیشگی نیست. توافق و مذاکره از هزینهها میکاهد اما الزاما به این معنی نیست که کاستی های دیگر را پر کند و اتفاقا با نگاهی واقع بینانهتر می توان به ایالات متحده نگریست و سیاست های آن را نقد کرد.