لحظه احساسی دیدار و مادر و دختر عراقی در ایران بعد از ۶۲ سال

همشهری آنلاین دوشنبه 01 اردیبهشت 1404 - 19:38
مادر و دختری که ۶۲ سال از هم دیگر بی‌خبر بودند با کنجکاوی نوه در فضای مجازی بار دیگر به آغوش هم بازگشتند و سرانجام نیم قرن غم دوری پایان یافت.

به گزارش همشهری آنلاین قصه از آنجا شروع می‌شود که در زمان رژیم طاغوت یک شهروند مهابادی به نام «استاد محمد» به دلیل مسایل و مشکلات و همچنین ترس از ساواک به کشور عراق پناه می‌برد و در یکی از شهرهای اقلیم کردستان به نام «رواندز» ساکن و به زندگی خود ادامه می‌دهد.

در آن دوران «استاد محمد» مشغول به کار حلبی سازی در شهر «رواندز» بود و توانست از این راه زندگی خود را سامان دهد؛ در این بین نیز او با دختر عراقی به نام «حلیمه» از طایفه «سورچی» که حدود ۱۵ سال سن داشت، آشنا شده و پس از مدتی داستانه عاشقانه آنان چهره واقعی به خود می‌گیرد.

ماجرا آنجا پیچیده‌تر شده که خانواده و برادران «حیلمه» با ازدواج وی با «استاد محمد» که ایرانی و تا حدودی در عراق آواره بود، مخالف کردند و به ازدواج این دو عاشق و دلداده رضایت نمی‌دادند.

سرانجام برغم میل خانواده «حلیمه» حاضر به ازدواج با «استاد محمد» شد و این اختلاف نقطه عطفی در زندگی پر از غم و دوری «حلیمه» بود تا به ناچار و بدون خبر خانواده همراه با «استاد محمد» راهی ایران شده و این زوج در شهر مهاباد زندگی مشترک خود را شروع کردند.

ترس از انتقام برادران در دل «حلیمه» باعث شد دوری ۶۲ ساله خانواده خود را به جان بخرد و طی این مدت با گمنامی و بدون دیدار با بستگان و طایفه خود، در ایران به زندگی با «استاد محمد» ادامه داد.

اکنون حاصل این زندگی مشترک «دایه حلیمه» و «استاد محمد» چهار پسر و یک دختر است، حالا که این روایت بیان می‌شود، حدود ۱۰ سالی از مرگ «استاد محمد» هم گذشته و «دایه حلیمه» در کنار فرزندان و نوه‌های خود در سن ۷۸ سالگی به زندگی خود ادامه می‌دهد.

قصه از آنجا زیبا می‌شود که یکی از نوه‌های دختر «دایه حلیمه» به نام «نساء» همیشه پیگیر قوم و خانواده مادر بزرگ خود بود و از او می‌خواست زندگی و شجره‌نامه خود را برای این نوجوان کنجکاو تعریف کند.

«نساء» کلید واژه‌هایی همچون شهر رواندز واقع در اقلیم کردستان، سورچی (نام طایفه‌ای در همان منطقه) و سناوه (نام روستای دایه حلیمه) را از صبحت‌های مادر بزرگ نکته برداری و از روی کنجکاوی در صفحات مجازی اقدام به جست‌وجو می‌کرد.

«نساء» در این باره تعریف می‌کند: همیشه گذشته گنگ و پر از ابهام مادر بزرگ برای وی جای سوال بود، از گفته‌های «دایه حلیم» و از روی علاقه در قسمت جست‌وجو اینستاگرام کلمه (سورچی سناوه) را که زدم، صحفه‌ای را بالا آورد که صاحب آن شباهت نسبی با پدرم داشت؛ برای وی درخواست پیام دادم، به محض اینکه پیامم را دید، جواب داد؛ از «دایه حلیمه» به عنوان زن همسایه تعریف کردم که چندین سال است اینجا بدون قوم و خویش زندگی می‌کند و ادعا دارد که اهل «رواندز» است.

برحسب اتفاق همسر این مرد که عموزاده «دایه حلیمه» بود گفت که من هم یک عموزاده به نام «حلیمه» داشتم که چندین سال است از اینجا رفته و کسی از او خبر ندارد و هنوز هم حتی کسی نمی‌داند که واقعا تاکنون زنده است یا مرده؟

«نساء» گفت: از سرنخ‌های پیدا شده شوکه بودم، خانواده را از این پیام‌ها مطلع کردم و آنها هم از من خواستند بار دیگر با آنها ارتباط بگیرم.

اوج داستان زمانی بود که وقتی موفق به پیدا شدن فک و فامیل «دایه حلیمه» شدیم و از طریق فضای مجازی صحبت کردیم، مشخص شد که مادر ۱۰۵ ساله «دایه حلیم» به نام «شاه زمان خانم» نیز هنوز در قید حیات است.

هر ۲ خانواده از سر شوق و خوشحالی وصف ناشدنی پس از صحبت‌های طولانی چند روزه مقدمات سفر «شاه زمان» به مهاباد و دیدار و وصال پس از ۶۲ ساز بین طرفین انجام شد.

خانواده ۶ نفره شامل خواهر و مادر و سایر اقوام «دایه حلیمه» از شهر «رواندز» عازم مرز تمرچین در پیرانشهر شدند و به با دل پر از امید به شهر مهاباد سفر کردند که با استقبال باشکوه خانواده «استاد محمد» در مهاباد همراه بود.

لحظه دیدار پس دوری بیش از نیم سده فرا رسید؛ این دیدار به قدری احساسی و خاطره انگیز بود که چشم هر انسانی را به خود خیره می‌کرد و اشک‌های شوق در تلاطم غم دوری و شوق دیدار در هم تنیده شد.

«دایه حلیمه» و مادرش «شاه زمان خانم» و خواهرانش از شوق وصال محکم یکدیگر را در آغوش گرفته و بوسیدند و به قول «دایه حلیمه» انگار دوباره متولد شده و پای به زندگی گذاشته است.

دایه حلیم علی رغم زندگی ۶۲ ساله در ایران هیچ مدرک هویتی یا شناسنامه ندارد

«انور حسین پری» فرزند بزرگ «دایه حلیم» در این باره می‌گوید: مادرم بدون هیچ مدرک شناسایی در این چند سال در ایران زندگی کرده و از هرگونه خدمات بهداشتی و درمانی و یارانه محروم بوده است.

وی افزود: چندین بار به دستگاه‌های اجرایی و حتی اتباع خارجی برای اخذ شناسنامه برای مادرم در مرکز استان مراجعه کردم و خواستار صدور گواهی یا مدرک اقامتی برای مادرم شدم ولی تاکنون منجر به نتیجه نشده است.

«انور حسین پری» با بیان اینکه مادرم امکان بازگشت قانونی به زادگاه خودش در عراق و عبور از مرز ایران را ندارد، اضافه کرد: طی پیگیری‌ها صورت گرفته مشکل اصلی در صدور پاسپورت برای مادرم نداشتن مدارکی هویتی عراقی مادرم است و اگر می‌توانستیم مدرک هویتی او را از عراق دریافت و تحویل مرکز اتباع خارجی ایران دهیم، آن موقع امکان صدور مدرک هویتی و شناسنامه برای «دایه حلیمه» فراهم می‌شد.

دایه حیلمه: از مسوولان می‌خواهم اجازه دهند بار دیگر سرزمین مادری را ببینم

«دایه حلیمه» با بغضی در گلو خواست صدای وی را به گوش مسئولان برساند و تاکید کرد: اگر مدرک یا نامه‌ای داشته باشم که بتوانم به خاک عراق بروم در آنجا می‌توانم ضمن دیدار دوباره با اقوام و بستگانم پس از حدود ۷۰ سال، می‌توانم پیگیر مدرک هویتی خود بوده و آن را به ایران تحویل دهم تا مشکل اقامت و صدور شناسنامه برای من بر طرف شود.

قصه زندگی نامه «دایه حلیمه» بواسطه فضای مجازی رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفته و کورسوی امید دیدار دوباره با خانواده در فصل آخر زندگی به واقعیت تبدیل شد.

مسئولان نیز می‌توانند با تسهیل‌گری و حمایت خود از رویا دایه حلیمه برای دیدن دوباره خویشاوندان و شهر مادرزادی خود در عراق پیش قدم شوند و دل مادری را برای همیشه شاد کنند.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.