تصویرگر زندگی ایلیاتی

دنیای اقتصاد سه شنبه 02 اردیبهشت 1404 - 00:03
جلیل ضیاءپور، نقاش بزرگ معاصر، پنجم اردیبهشت۱۲۹۹ در بندر انزلی چشم به جهان گشود. پس از گذراندن تحصیلات خود در مقطع متوسطه به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافت و پس از آن برای فراگیری بیشتر این هنر راهی فرانسه شد. پس‌ از چند سالی در فرانسه زیر نظر آندره لوت و دیگر استادان فرانسوی با شیوه کوبیسم‌ آشنا شد و به ایران بازگشت. بدینسان، شیوه به اصطلاح کوبیسم به قلمرو هنرهای‌ تجسمی‌ ایران‌ راه یافت و پیروانی پیدا کرد. ضیاءپور در ۱۳۳۱خورشیدی از طرف اداره کل هنرهای زیبای کشور دعوت به کار شد و به فعالیت‌های فرهنگی-هنری، مشاغل و ماموریت‌های متعددی مانند بنیان‌گذاری هنرستان‌های هنرهای تجسمی دخترانه و پسرانه تهران و دانشکده هنرهای تزئینی، ریاست موزه مردم‌شناسی و... پرداخت. در ۱۳۵۷خورشیدی از خدمات دولتی بازنشسته شد و از آن زمان تا روزهای پایانی زندگی به پژوهش، تالیف و تدریس در دانشکده‌های هنر مشغول بود.

ضیاءپور با همفکرانش به پایه‌گذاری انجمن هنری «خروس جنگی» که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصه‌های هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی بود و نیز چاپ مجله‌ای با همین نام اقدام کرد و نظریه‌اش را درخصوص هنر تجسمی نقاشی به نام «لغو نظریه‌های مکاتب گذشته و معاصر از پریمیتیو تا سوررئالیسم» ارائه داد.

او در طول فعالیت هنری خود به‌عنوان نقاش، همواره سردمدار نوگرایی و اشاعه‌دهنده هنر مدرن بود. ضمن اینکه از بنیان‌گذاران نقد هنری در ایران است. آثار جلیل ضیاءپور به‌دلیل داشتن مضامین اصیل ایرانی، ساده‌سازی فیگورها، پایبندی به سطوح سنتی به همراه خطوط هندسی، آگاهی به ترکیب‌بندی و به‌طور کلی شیوه خاص نقاشی معروف است. سفر تحقیقی وی به کویر و نواحی مختلف ایران برای کاوش‌های مردم شناختی، توجه او را به زندگی ایلیاتی جلب کرد. او نوع رفتار، آداب و رسوم، پوشاک و زیورآلات آنان را درخور توجه دید و در آثار خود از این منابع الهام گرفت و به سبب گرایش تحقیقی‌اش در زندگی روستاییان، مضامین ایلیاتی به‌گونه‌ای تمثیلی در آثار او ظاهر شد.

ضیاءپور نظریه هنری خویش را چنین تبیین کرده است:

از همان ابتدا حس می‌کردم که هدف و روش نقاش جز آن باید باشد که در پیش ما رواج دارد!

خوشبختانه دیدن محیط هنری اروپا به‌ویژه پاریس، تاثیر عمیقی در من بخشید و مرا در آنچه عقیده داشتم پایدارتر گردانید. هنرمندان ما غالبا شکایت دارند که محیط ما هنرمندپرور و مساعد نیست؟ و هنرمند تشویق نمی‌شود و مردم هنر نمی‌فهمند! این‌گونه اعتراضات بی‌جا بیشتر از این‌ است که عموما از این اصل مهم بی‌خبرند که «محیط مساعد و هنری را خود هنرمند است که باید فراهم کند نه مردم» و غافلند که هنرمند خود مسوول این نامساعدی محیطش است. مردمی که هنرمندی‌ها را نبینند و درباره سلیقه‌های مختلف سخن‌هایی نشنوند و چشمشان آن‌طور که باید به کارهای هنری آشنا نشود، چگونه می‌توانند مروج هنر و مشوق هنرمند باشند!؟

عجیب‌تر اینکه برخی هنرمندان ما، هر یک، از پیر و جوان، با کشیدن دو تا صورت شبیه از مغفور خاقان و چند منظره از شاه عبدالعظیم و گلاب‌دره یا قهوه‌خانه‌ها به این عنوان که طبیعی می‌سازند خود را از نقاشان چیره‌دست می‌پندارند و انتظارها از مردم دارند غافل از اینکه کورکورانه دنبال یک نوع نقاشی قراردادی از سنه‌های گذشته را گرفته‌اند یا بر پشت پای گذشتگان نهاده پیش می‌روند. 

پیشروی که نه، بلکه رکود باید گفت؛ زیرا همه‌اش کورکورانه و تقلیدی است. حتی کپی محض و غلط و بدون فهم از روی طبیعت. نقاشی‎های ما از شعر و داستانسرایی و شعر و شاعری ما، از سجع و قافیه بیرون نیست... البته هیچ‌کس منکر این نیست که هنرهای زیبا باید معرف احساسات آدمی و سند روحیه‌ روز مردم یک محیط باشد؛ ولی باید که همه‌ این وسائل به نحو درستی به‌کار رود و جنبه هنری آن بر دیمی بودنش حتما مزیت داشته باشد و بیش از همه منظور آن باشد که حدود و هدف خود را بیش از حدود و هدف سایر هنرها مستقلا مراعات کند و نیز باید دانست که هنر در اصل یعنی ایجاد کردن است یعنی بیان احساسات را نمودن به وجه عالی‌تر و غیر عامیانه زیرا خواهی نخواهی هر اثری چه بد و چه خوب در هر حال، بیان احساسات می‌کند و همه‌کس به هر زبانی که شده ولو هم که الکن باشد، منظور خود را بیان می‌کند، بی‌آنکه در سلیس بیان کردنش در بند نظم و ترکیب کلمات یا زیبایی تشبیهات و جملاتش باشد. غالب مردم معتقدند که هنر یک چیز خدادادی و طبیعی است! نقاش یا نویسنده خوب شدن، مجسمه‌ساز یا موسیقی‌دان خوب بودن همه و همه بسته به این است که شخص ذوق طبیعی داشته باشد. درست است که اگر کسی به اندازه‌ کافی به قول مردم ذوق طبیعی (و به قول بنده ذوق کسبی) نداشته باشد، هنرمند نمی‌تواند بشود؛ ولی در هر حال برای هنرمند خوب شدن، کار و پشتکار، فهم در طبیعت و طرز استفاده از آن به نفع خود، و دانستن هدف هنر لازم است.

باید متذکر شد که طبیعت هرگز پیشه‌ای را برای کسی انتخاب نمی‌کند و بر پیشانی او نمی‌نویسد که این باید نقاش و آن دیگری موسیقی‌دان شود. بایدی در کار نیست جز پشتکار. هرکس به اندازه ذوق خود برای هنرمند خوب شدن در طلب خواهش و پرورش سلیقه‌ خود می‌کوشد،و کم‌کم در آن رخنه می‌کند تا نتیجه‌ لازم را بگیرد. یک هنرمند، باید با پشتکار و تلاش خود در پیشه‌اش، از حال عادی، در یک عالم خصوصی‌تر وارد شود تا بتواند آن نمایش‌ها و جلوه‌های دقیق‌تر طبیعت را که از دسترس مردمان عادی «به علت توجه نداشتن مستقیمشان به آنها» دور است دقیقا ببیند تا به این وسیله، هم حس بینایی‌اش را بپرورد و هم محسوسات خود را از روزنه‌ چشم خویش با اصول هنری و مهارت سهل و ممتنع نشان بدهد.

در میان هنرها، هنر نقاشی در ایران جان گرفته و به شکفتن و بالیدن روی نهاده است. قریحه‌های جوان و طبع‌های زنده و بیدار در راه این هنر به کار افتاده و هر چند ماه نمونه‌های تازه از آثار هنرمندی که بی‌خبر دیگران طریق خود را جسته و یافته است چشم هنردوستان را روشنی می‌بخشد. پس از افول هنر مینیاتور از اواخر دوره صفوی و دوره کوتاهی از طبیعت‌نگاری که با کمال‌الملک آغاز شد و به شاگردان وی پایان یافت، این نخستین باری است که در هنر نقاشی ایران آثار جنبش و حیات واقعی دیده می‌شود و نیز شاید نخستین باری است در ایران که نقاشی از راه باریک خود به درآمده و قدم در شاهراه گذاشته و دامنه احوالی را که تصویر و بیان می‌کند وسعت داده و در پی آن ست که با هنرهای اساسی ایران، شعر و معماری و موسیقی، پهلو بزند. نگارگر امروز، چنانکه باید، پیرو شیوه نو است و در پی سواد برداشتن از طبیعت نیست. 

در پی آن است که احساس اصیل و نیرومندی را که در خاطرش نقش بسته آشکار کند و شکل ببخشد. در این مقصود از همه نقش‌های عالم، از خطوط و رنگ‌های گوناگون و ترکیب صورت‌های طبیعت مدد می‌طلبد و هر چه او را به‌کار آید به هم می‌پیوندد. غم آن ندارد که بعضی شکل‌ها در دستش می‌شکند و رنگ‌ها از راه به در می‌رود و خط مستی می‌کند و زنده و بیجان درهم‌می‌آمیزد. تماشاگری که بی‌خبر از کوشش نقاش همه در پی صورتی زیبا یا منظره‌ای طبیعی است راه خطا می‌رود و از کار نقاشان امروز طرفی نمی‌بندد.  نقاشان بزرگی نیز که صورت زیبایی از انسان و طبیعت ساخته‌اند آن همه را ساخته‌اند تا «آنی» را که در طلعت مضمون یافته‌اند بیان کنند هیچ نقاش بزرگی پرده‌های خود را جایگاه تقلید صورتی که فقط چشم می‌بیند، نساخته است. اما بی‌گمان تنها فرار از تقلید و درهم ریختن اشکال و خطوط نیز کسی را در صف نقاشان اصیل و خلاق قرار نمی‌دهد.

  • منبع: نشریه «خروس جنگی» دوره یکم، شماره ۱، ۱۳۲۸

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.